عرفان و حکمت
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
صفحه‌اصلیدانشنامهمقالاتتماس با ما

نویسنده:
استاد حجة الاسلام و المسلمین علی امینی نژاد

تناسخ و معاد جسمانی

در این نوشتار بعد از بیان رابطه تناسخ و معاد جسمانی به گونه مختصر اشاره‌ای به نظر صدر المتألهین در معاد جسمانی شده است.

عرفان عملی

عرفان عملی به مجموعه برنامه‌هايی که سالک عملاً در خود پیاده می‌کند تا منازل و مقامات را طی کرده و در نهايت به لقاء حق‌تعالی نائل آيد گویند.در این نوشتار با جوانب مختلف این موضوع همچون محورهای اساسی در عرفان عملی، تفاوت عرفان عملی با علم عرفان نظری، مقايسه عرفان عملى با اخلاق، آشنا می‌شویم.

اصطلاح کون در عرفان

کون اصطلاحی عرفانی به معنای ماسوای حق تعالی یعنی تعین های خلقی است. اما در فلسفه گاهی در مقابل فساد بوده و در عالم ماده به کار می‌رود و گاهی به معنای مطلق وجود می‌باشد.

معراج

واژه «معراج» یکی از اصطلاحات عرفانی است،که ناظر به نظام هستی و قوس نزول و صعود می‌باشد؛ در این نوشتار این واژه را مورد توجه و بررسی قرار می‌دهيم.

خاستگاه عرفان اسلامی

از جمله مسائلی که ذهن‌های بسیاری را به خود متوجه ساخته و تحقیقات فراوانی در آن صورت پذیرفته و در زمینه بررسی هویت اسلامی عرفان اسلامی نیز بسیار مؤثر است، کنکاش در خاستگاه و پایگاه ابتدایی عرفان اسلامی است.

آیا عرفان اسلامی یک حقیقت غیراصیل و وارداتی به حساب می‌آید که از حوزه‌های دیگر و فرهنگ‌های بیگانه در میان مسلمین رواج یافته یا آنکه از محصولات و فرآورده‌های داخلی فرهنگ اسلامی و برخاسته از مؤلفه‌های متنوّع معرفتی و عملی اسلام است؟ به بیان دیگر ریشه‌های تاریخی شکل‌گیری عرفان اسلامی کدام‌اند؟

عرفان و عقل

در مدخل عرفان و دین رابطه عرفان و دین محل بحث و بررسی قرار خواهد گرفت اما در این مدخل رابطه عرفان و فلسفه یا راه قلبی و شهودی با راه عقلی مورد مداقّه قرار خواهد گرفت و به بیان دیگر پاسخ این پرسش را جست‌وجو می‌کنیم که آیا ممکن است عقل به نتیجه‌ای دست یابد که با عرفان سازگار نباشد و یا عرفان و شهود به جایی برسد که عقل بر آن صحّه نگذارد؟ آیا بین راه عقل و راه دل هماهنگی و تعاضد برقرار است و یا با یکدیگر ارتباطی نداشته و هر یک به سوی میرود و به نتایج متنافی میرسند؟

وحدت وجود

وحدت شخصیه وجود از نگاه عرفا عبارت است از اینكه یك وجود به‌هم‌پیوسته و یك‌پارچه و نامتناهی همه واقعیت را فرا گرفته، و همان وجود خدای متعالی است و هرچه غیر اوست همه تجلیات و شئون اویند.

عرفان

عارفان از ديرباز، متوجه يک تقسيم مهم در مقوله عرفان بوده‌اند و مي‌دانستند که در عرفان دو شاخه عمده وجود دارد.

  • يك شاخه عملی که از آن به «علم طريقت» و «علم سلوک» و «علم تصوف» و «علم معاملات» و «علم منازل الآخرة» تعبير مي‌نمودند،
  • و ديگري شاخه معرفتی که با عناوين متعددی همچون «علم حقيقت»،‌ «علم حقايق»، «علم مکاشفه»، «علم مشاهده» و «علم بالله» از آن ياد می‌نمايند.

بعدها در زمان‌های ما، دو اصطلاح «عرفان عملی» و «عرفان نظری» استقرار کامل يافت که مي‌توان آن دو را از منظر واژگان، اقتباسی از «حکمت عملی» و «حکمت نظری» يا «عقل عملی» و «عقل نظری» دانست.

عرفان نظری

عرفان نظری، ترجمه و تعبير معارفی است كه از شهود حقايق هستی در مرحلة «فناء» و «بقای بعد از فنا»، به‌دست مي‌آيد.در این نوشتار به بررسی بیشتر این موضوع می‌پردازیم.

عرفان و دین

با مطالعه این نوشتار علاوه بر شناخت نوع نگاه عارفان به دین و نظر دین درباره عرفان با چگونگی تاثیرگذاری دین در حدوث عرفان و تاثیرگذاری عرفان در فهم دین نیز آشنا می‌شویم.

ادله وحدت وجود

در مدخل‌های وحدت وجود و توجیه کثرت کوشیدیم تا تصوير نسبتاً كامل و درستی از خداشناسی عرفانی و وحدت شخصيه وجود ارائه دهیم و اين پندار باطل را كه اساساً نظريه عرفا تصور‌ناپذیر و تناقض‌آميز است، مرتفع سازیم. اينك جای اين پرسش است كه آيا استدلال و برهانی بر اثبات وحدت شخصيه، وجود دارد؟در این نوشتار ادله وحدت شخصی را بررسی می‌کنیم.

واژه شناسی عرفان و تصوف

از ميان عرفان‌های مختلفی كه از قديم و جديد در دنيا وجود داشته و دارند، عرفان اسلامی به لفظ صوفی و تصوف اختصاص يافته است؛ يعني عرفان اسلامی را تصوف و شخص عارف را صوفی مي‌گويند.

سعی ما در این نوشتار بر این است که دورنمايی از دو واژه اساسی عرفان و تصوف، به‌دست دهيم.

اسم عرفانی

اسم و اسماء در عرفان اسلامی - همگام با متون دينی - جايگاه ممتازی دارند، آنچه نوشته مي‌شود و يا بر زبان می‌آيد، مانند عليم، قدير، رحمان، رحيم، غفور، منتقم، جبار و غير آن، همه «اسم‌الاسم» هستند؛ یعنی اسم آن اسمای حقيقی تكوينی مي‌باشند.

معاد عرفانی

گرچه اصل معاد مورد اتفاق همه نحله‌های فکری فرهنگی اسلامی است لکن تحليل‌های مختلفی از آن ارائه مي‌شود. اهل عرفان با محوریت «عود»، «رجعت» و «رجوع»، کيفيت معاد و مسائل پيرامون آن را تبیین می‌کنند.

اعیان ثابته

در تعین ثانی دو بحث عمده و مهم وجود دارد که نقش کليدی در تحقق همه کثرات عالم و پديد آمدن موجودات خلقی دارد. يکی اسمای الهيه و ديگري اعيان ثابته و در واقع از جهتی بايد گفت تعين ثانی با دو محور اساسی آن يعنی اسمای الهيه و اعیان ثابته، استخوان‌بندی اساسی عرفان نظری را تشکيل مي‌دهند و سعی ما در این نوشتار بررسی جهات مختلف اعیان ثابته می‌باشد.

فیض مقدس

فیض مقدس دومین مرحله از فیض الهی می‌باشد که خارج از صقع ربوبی بوده و تعین‌های خلقی را سامان می‌دهد.

تعینات خلقی

تعین‌های خلقی در مقابل تعين‌های حقی يعنی تعين اول و تعين دوم می‌باشد که مجموعه فيض مقدس با وساطت اعيان ثابته و اقتضاهای ذاتی آنها امر خلقت را در تعين‌های خلقی سامان مي‌دهند. تعينات خلقی اگرچه از يك منظر بی‌نهايت‌اند اما مراتب كلی آنها را در قالب سه عالم يعنی «عالم عقل»، «عالم مثال» و «عالم ماده» دسته‌بندی كرده‌اند.

عالم مثال

عالم مثال دومین تعین از تعینات خلقی است که بین عالم عقل و عالم ماده قرار دارد، یعنی مجرد از ماده است و فوق عالم ماده ولی دارای شکل و اندازه و رنگ بوده و مادون عالم عقل است، و چون برزخ بین عالم عقل و ماده است تجرد آن را تجرد مثاليِ برزخی می‌گويند؛ در این نوشتار به بررسی بیشتر این موضوع می‌پردازیم.

عالم ماده

تعين‌های خلقی اگرچه از يك منظر بي‌نهايت‌اند اما مراتب كلی آنها را در قالب سه عالم يعني «عالم عقل»، «عالم مثال» و «عالم ماده» دسته‌بندی كرده‌اند که ما در این نوشتار به بررسی عالم ماده که آخرین مرتبه از تعینات خلقی است می‌پردازیم.

تجدد امثال

پس از تبیین تعین‌های حقی و خلقی، لازم است برخی از اصطلاحات شایع عرفانی که در مقام جمع‌بندی از دیدگاه عرفا پیرامون چینش نظام هستی و برخی مباحث تکمیلی همچون معاد از دیدگاه عرفا، مؤثر است، مورد بحث و تأمل قرار گیرند. که واژه تجدد امثال از این دست است که تحلیلی عرفانی از مسئلة خلقت می‌باشد.

قوس نزول

ظهور یگانه خداوند موسوم به نفس رحمانی، ابتدا همه موجودات را به صورت علمی در دو تعين اول و دوم (مجملاً و مفصّلاً) پدید می‌آورد، پس از آن در ادامه سير نزولی با توجه ایجادی و مدد وجودی (نه علمی) همه موجودات در تعين‌های خلقی یکی پس از ديگر ـ به‌ترتيب يا به‌تدريج ـ پديد مي‌آيند. اين سير تا آنجا ادامه دارد كه به دورترين نقطه دايره وجود از نقطه آغاز؛ يعنی پایین‌ترين نقطه نزول برسد. در اينجا نصف دايره وجودی خاتمه می‌یابد. اين مقدار از قوس دايره را كه سير نزولی دارد، قوس نزول يا قوس نزولی می‌گویند.

قوس صعود

مجموعه نظام هستی از مبدأ تا معاد «دايره وجوديه» را شكل مي‌دهد. اين دايره از دو نيم‌قوس نزول و صعود تشكيل شده است. ابتدای قوس نزول خداوند و انتهای آن بنابر نظر فلاسفه، هيولای اولي و بنابر نظر عرفان، انسان است و پايان قوس صعود نيز خداوند متعالی است. و چون از نگاه اهل عرفان، انسان هم پايان قوس نزول و هم آغاز قوس صعود است وي را «باب الابواب منازل آخرت» گفته‌اند.

انسلاخ معنوی

در قوس صعود، مرحله به مرحله قيدها، حجاب‌ها و لايه‌های تعينی برداشته میشود که از اين وضع به «انسلاخ معنوی» ياد مي‌گردد.

حقیقت محمدیه

شناخت بحث حقیقت محمدیه نقش بنیادینی در فهم ولایت انسان کامل دارد، این حقیقت که عين ثابت اسم جامع الله است، امری ازلی و ابدی می‌باشد که ظهور عینی و خارجی آن پیامبران وانسان‌های کامل در هر زمانی می‌باشند.

شئون انسان کامل

لازمه خلافت تكويني انسان كامل آن است كه مدد و فيض خداوند از مجراي انسان‌ كامل به همة موجودات ساری و جاري مي‌شود.

بنابراين هم تحقق عالم و هم ادامه و استمرار آن به واسطة انسان كامل است. از همين رو با رفتن انسان كامل و خالي ماندن جهان از آن، عالم برچيده مي‌شود و قيامت به‌پا مي‌گردد.

خلافت انسان کامل

خلافت و جانشينی انسان از خدای متعال، از مسائل عمده هم در معارف دينی و هم در مباحث عرفانی است. اين خلافت گاهي در مقام ظاهر و تشريع و قانون‌گذاری و حکومت‌داری است و گاهي در مقام باطن و تکوين مي‌باشد و از همين روي خلافت بر دو گونه است، يکي «خلافت تشريعی» يا «خلافت ظاهری» و ديگری «خلافت تکوينی» يا «خلافت باطنی». و هرچند بر اساس آموزه‌های اسلامی خلافت تشريعی ارتباط وثيق و لاينفکی با خلافت باطنی و تکوينی داشته و ريشه در آن دارد، لکن در اين نوشتار توجه اساسی بر محور خلافت تکوينی و باطنی مي‌باشد.

جامعیت انسان کامل

عرفا غير ذات پروردگار را به پنج حضرت دسته‌بندی كردند؛ حضرت اول، تعين اول و دوم است كه جزو صقع ربوبی‌اند و حضرت دوم عالم عقل و پس از آن عالم مثال كه حضرت سوم است و در نهايتِ قوس نزولی حضرت چهارم يعنی عالم ماده قرار دارد. اما حضرت پنجم، حقيقتی است كه جامع همه حضرات قبلی بوده و هر چهار حضرت را در خود جمع دارد و آن انسان كامل و كون جامع است. بنابراين ساير كون‌ها و موجودات، حتی تعين اول و دوم دارای جامعيت و كمال نيستند و تنها انسان كامل، كون جامع و موجود كامل است.

بنابراين جامعيت انسان تا آنجا پيش رفته كه صقع ربوبی را نيز پوشش مي‌دهد و به حضرت اول نيز راه دارد و به همين جهت موجودي حقانی خلقی است.

نکاح اسمایی

تعین ثانی

تعین ثانی، تجلی ثانی یا تعین دوم همچون تعین اول، تجلی و تعین علمی خداوند است، با این تفاوت که در تعین نخست، خدای سبحان به ذات خود به صورت اطلاقی و یک‌پارچه علم دارد و با اینکه همه حقایق و کمالات را در خود دارد، اما هیچ‌یک متعلق اختصاصی علم خداوند نبوده و از سایر اشیا هیچ‌گونه امتیازی ندارد، ولی در تعین ثانی، خداوند بزرگ در نگاه دومی که به ذات بی‌نهایت خود دارد، همه تفصیل‌ها و کمال‌های موجود در خود را به تماشا می‌نشیند. بنابراین در تبیین حقیقت تعین دوم باید گفت:

علم حضرت حق به ذات خود به صورتی که به همه حقایق مندمج در خود به طور مفصّل، آگاهی یابد، دومین مرتبه از جلوه خداوندی و تعین ثانی است.

فیض اقدس

فيض اقدس، مرحله علمی فيض خداوند و نفس رحمانی و فيض مقدس مرحله وجودی اين فيض مي‌باشد. محقق قيصری درباره اقسام فيض مي‌گويد:

فيض خداوند بر دو گونۀ فيض اقدس و مقدس تقسيم مي‌شود كه با فيض اقدس، اعيان ثابته‌ و استعدادهای اصلی آنها در علم خداوند [و تعين ثاني] حاصل مي‌شود و با فيض مقدس، همان اعيان با لوازم و توابع آن در خارج تحقق مي‌يابد.

کمالات الهی

کمالات حق‌تعالی به دو دسته کمال ذاتی و کمال اسمايی تقسيم مي‌شود. کمال ذاتی عبارت است از شئون ذاتيه در مقام ذات و تعین اول و کمال اسمايی عبارت است از اسمای حقيقی عرفانی که در تعين اول و تعينات پس از آن شکل مي‌گيرد.

شعور به کمال ذاتی در تعين اول متضمن شعور به کمال اسمايی است که در پی خود رقيقه عشقيه و حرکت حبي به سوی ظهور کمال اسمايی را دارد و اين همه در نهايت منجر به تحقق تعین ثانی و ديگر تعینات خلقی می‌گردد.

اسامی تعین اول

در آثار عرفا در هر مقامی، واژه‌ها و نام‌های متعددی به ‌کار می‌رود که تأمل در آنها می‌تواند ابعاد مختلف آن مقام را روشن سازد. در تعين اول نيز اصطلاحات متعددی به ‌کار رفته است که به جمله‌ای از آنها اشاره می‌شود:

تعین اول

نخستین مرتبه از ظهور و تجلی ذات غیرمتناهی خداوند، ظهور علمی او در حیطه علم الهی با نام «تعین اول» است. اگر بخواهیم با بیانی ساده، حقیقت تعین اول را تبیین نماییم، باید بگوییم: در پی مرتبه ذات حق، علم حضوری خداوند به خودش که قد و قامت یک‌پارچه و بی‌نهایت خود را می‌نگرد، این خودآگاهی، اولین تعین پس از مرتبه ذات است که سرسلسلة تعینات پسین خواهد بود.

نفس رحمانی

از دیدگاه عرفانی صادر نخستین یا اولین ظهور، نَفَس رحمانی یا وجود منبسط یا وجود ساری یا تجلی ساری است. اما از دیدگاه فلسفی، اولین معلول یا نخستین امری که از خداوند صادر می‌شود، موجود مجردی به نام عقل اول است، که در مرتبه پس از آن، عقل دوم و همین‌طور همه کثرات به‌ترتیب در مجردات و به‌تدریج در مادیات خلق می‌شوند.

تعینات حقی

مجموعه تعيناتی که بر بستر نفس رحمانی شکل مي‌گيرند، به دو دسته حقی و خلقی تقسيم مي‌شوند. در این نوشتار به بررسی تعینات حقی می‌پردازیم.

تجلی

تجلی و ظهور در عرفان -كه در برابر علیت فلسفی مطرح شده است- به معنای اظهار ما فی الباطن است؛ يعنی بروز یافتن و نمایان شدن حقايق مندمج و مندک در ذات باریتعالی.

جلا و استجلا

جلا و استجلا از اصطلاحات عرفانی هستند، که ناظر به نظام هستی بوده و از جهتی همه تعین‌های حقانی و خلقی را پوشش می‌دهند؛ در این نوشتار این دو واژه را مورد توجه و بررسی قرار می‌دهیم.

مقام ذات

عارفان مسلمان کل نظام هستی را در شش مرحله دسته‌بندی می‌کنند: مقام غیب‌الغیوبی ذات، تعین اول، تعین ثانی، عالم عقل، عالم مثال و عالم ماده؛ با اندکی تأمل درمی‌یابیم این نظم به قوس نزول اختصاص دارد، و قوس صعود که تماماً در حضرت جامعة انسان کامل و مباحث ناظر به قیامت و انواع آن است، در این نوشتار بحث ما در باب مقام ذات غیب‌الغیوبی که هیچ اسم و رسمی ندارد مقام «لا اسم و ل ارسم» است.

اطلاق مقسمی خداوند

از ديدگاه عرفا، تنها يك وجود است كه كل هستي را پر کرده و آن وجود واجبی حق‌تعالی است. اين وجود ویژگی‌اي دارد كه سبب شده جا براي ديگری به منزله مصداق بالذات وجود و موجود حقيقی نباشد و آن ویژگی اطلاق است كه از آن با عنوان «اطلاق مقسمی» ياد مي‌شود، در این نوشتار سعی شده تا تفاوت اطلاق قسمی با اطلاق مقسمی بیان شود تا در فهم کلام اهل عرفان در اطلاق خداوند به اشتباه نیفتیم.

تمایز حق و خلق

بسياری از اشتباهات در فهم وحدت شخصيه خداوند، همچون حلول، اتحاد يا همه‌خدايی و امثال آن، ناتوانی در تمييز ميان حق و خلق و وحدت و کثرت است.

که ما در اين مقاله با بيان انحاي مغايرت و تمايز در صدد تبيين درست نسبت و رابطه بين حق و خلق مي‌باشيم.

لوازم وحدت وجود

هرچند تمام مباحث عرفانی، از جهتی فروع و لوازم خداشناسی عرفانی و وحدت شخصيه وجودند، ولی در این مقاله برخی از لوازم و نتايج آن، كه در فهم مبحث وحدت شخصيه و رفع برخي سوء‌برداشت‌ها مؤثر است را با تأكيدی بيشتر کانون توجه قرار می‌دهیم مثل اطلاق مقسمی حق‌تعالی و تمايز حق و خلق (تمايز احاطی) و حيرت وجودی و تشبيه و تنزيه و خير و شر و نفي حلول و اتحاد و همه‌خدايی و تحقق خارجی كثرت و خلق و لحاظ‌های نفس‌الامری و بُعد تربيتی خداشناسی عرفانی.

توجیه کثرت

گروهی پنداشته‌اند كه پذيرش هم‌زمان چنان وحدتي با قبول واقعيت داشتن كثرات، تناقضي آشكار است؛ زيرا اگر وجود به وحدت اطلاقي موجود است، جايي براي واقعيت داشتن غير نمی‌ماند و همه کثرات هيچ و پوچ خواهند بود، و اگر كثرات واقعاً متحقق و موجودند،‌ وجود به وحدت اطلاقي موجود نيست و وحدت شخصيه معنا نخواهد داشت.

در اين نوشتار با بررسی انحاي تحقق و اقسام حيثيات، از جمله حيثيت تقييديه، چگونگي و كيفيت تحقق كثرات بر اساس طرح عرفاني وحدت شخصيه وجود را دنبال می‌کنیم.

تواتر بر وحدت وجود

یكي از براهين اثبات وحدت شخصيه وجود، برهان تواتر است؛ زيرا اگر گزارش‌های متفاوتی كه از عرفان‌های مختلف در زمان‌های متفاوت و مكان‌های گوناگون و در فرهنگ‌های گونه‌گون متفقاً درباره وحدت شخصيه وجود آمده است، يقين به‌صحت و درستی آن را به ارمغان مي‌آورد.

حضرات خمس

حضرات خمس از نگاه عرفا عبارت‌اند از: تعين اول و ثانی (حضرت اول)،‌ عالم عقل (حضرت دوم)، عالم مثال (حضرت سوم)، عالم ماده (حضرت چهارم) و انسان كامل (حضرت پنجم).

اسمای الهیه

در تعین ثانی دو بحث عمده و مهم وجود دارد که نقش کليدی در تحقق همه کثرات عالم و پديد آمدن موجودات خلقی دارد. يکی اسمای الهيه و ديگري اعيان ثابته و در واقع از جهتي بايد گفت تعين ثانی با دو محور اساسی آن يعني اسماي الهيه و اعیان ثابته، استخوان‌بندي اساسی عرفان نظری را تشکيل مي‌دهند و سعی ما در این نوشتار بررسی جهات مختلف اسمای الهی می‌باشد.

دیدگاه عرفا درباره جبر و اختیار

از جمله معضلات معارف الهی، اعم از کلام، فلسفه و عرفان، حل و فصل مسئلۀ جبر و اختیار است. مؤلف در این نوشتار بعد از بیان مقدماتی به اثبات نظریه الأمر بین الأمرین پرداخته شده وبا نقل عباراتی از محیی الدین و علامه حسن‌زاده و ... مساله را تأیید می‌نماید.

تمثیل هایی برای تبیین وحدت شخصی وجود

دیدگاه عرفا در وحدت شخصی حاوی دقت‌های فراوانی است که اندکی غفلت، انسان را از مقصود اصلی دور می‌سازد و چه بسا آدمی را در مسیر برداشت‌های بسیار نادرست از کلام عرفا قرار می‌دهد.از همین رو اهل عرفان برای انتقال مقصود خود از تمثیل‌های متعددی بهره برده‌اند که برخی از آن را در این نوشتار ملاحظه می‌کنید.

عبد الرزاق کاشانی

ملاعبدالرزاق قاسانی یا کاشانی متوفی ۷۳۵ هجری قمری عارف و فیلسوف قرن هشتم است.

صدر الدین قونوی

صدرالدین محمدبن‌اسحاق قونوی مشهور به صدرالدین قونوی و شیخ کبیر متولد ۶۰۷ ق و متوفای ۶۷۳ ق است و پسر زن محیی‌الدین ابن‌عربی و ممتازترین شاگرد اوست. و مطابق آنچه در نفحات آورده است از طریق استادش و پس از رحلت او به تجلّی ذاتی دست یافته است.