عرفان و حکمت
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
صفحه‌اصلیدانشنامهمقالاتتماس با ما

انسان کامل

انسان کامل (از ديدگاه عرفان) کسی است که اسفار اربعه او تکميل باشد. عرفان اسلامی، كامل‌ترين انسان را حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه وآله وسلم می‌داند و از اين‌رو به بالاترين مقام عرفانی «حقيقت محمديه» نام داده است و پيامبر خاتم را معلم اول و وصی او علی بن ابی‌طالب صلواة الله علیه را معلم ثانی می‌داند. انسان کامل انسان است و لذا ملک، دربان اوست. البته انسان کامل همچون کبريت احمر کمياب است.

فهرست
  • ↓۱- اصطلاح انسان کامل
  • ↓۲- جايگاه انسان در هست‌شناسی عرفانی
  • ↓۳- جامعيت انسان کامل
  • ↓۴- خلافت انسان کامل
  • ↓۵- شئون انسان کامل
  • ↓۶- معنای انسان کامل
  • ↓۷- راه شناخت انسان کامل
  • ↓۸- مطالب مرتبط
  • ↓۹- پانویس

اصطلاح انسان کامل

انسان كامل: انسانی كه اسفار چهارگانۀ او تكمیل شد، به كمال انسانی می‌رسد و انسان كامل می‌شود. البته مكاتب گوناگون هر یك دربارۀ «انسان كامل» نظری دارند [۱]، ولی در علم عرفان انسان كامل به كسی گفته می‌شود كه اسفار چهارگانۀ او تكمیل شده باشد.

در عرفان اسلامی، كامل‌ترین انسان را رسول اكرم صلی الله علیه و آله می‌دانند و به همین دلیل، به بالاترین مقام عرفانی «حقیقت محمدیه» [۲] می‌گویند و پیامبر خاتم را «معلم اول» معرفی كرده و وصی او را كه ظاهراً و باطناً از همه به او نزدیك‌ترست یعنی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلواةالله علیه را «معلم ثانی» می‌خوانند[۳].


تذكر:

از آنجا كه لفظ هرگاه مطلق و بدون قید گفته شود، به فرد اكمل و كامل اشاره دارد، اگر گفته می‌شود كه مقصد سلوك «انسان شدن» است یا «آدم شدن» است مراد، انسان كامل است كه بالفعل انسان است، زیرا فقط انسان كامل از جمیع جهات و استعدادها به فعلیتِ انسانی آن جهت و استعداد می‌رسد.

رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران در درس از روی مزاح، ولی به منظور تعلیم نكته‌ای بلند و عرفانی به شاگردان طلبه خود ‌فرموده‌ است:

طلبه‌ها سعی كنید آدم شوید، نه مقدّس.

هنر در آدم شدن است، نه مقدّس شدن، زیرا ملائكه به خدا عرض كردند كه خدایا ما برای تو مقدّس می‌شویم «وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ» [۴]؛ «ما با ستایش تو، تو را تسبیح می‌كنیم و تنزیه می‌نماییم»،

ولی خداوند فرمود: «من آدم می‌خواهم نه مقدّس». «إِنِّی أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ» [۵]؛ «من می‌دانم آنچه را كه شما نمی‌دانید».

قرآن كریم دربارۀ گروهی كه با ابزارهای ادراكی خود حقیقت را درنمی‌یابند، می‌فرماید:

«أُولَئِكَ كَالأنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» [۶]؛

«آنان همانند چهارپایان، بلكه گمراه‌ترند».

امیرمؤمنان علی علیه السلام دربارۀ عالمان دنیازده و دنیاپیشه می‌فرماید:

«فَالصُّورَۀ صُورَۀ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیوَان»[۷]؛

«شكل و صورت آنها به صورت آدمی است، ولی قلب آنها و حقیقتشان حیوان است».

و سپس آنها را «مَیتُ الْأَحْیاءِ»؛ «مرده‌ای در میان زندگان» معرفی می‌كند. بسیاری از سالكان صور برزخی افراد را به صورت حیوانات گوناگون می‌دیده‌اند و از این جهت در رنج و زحمت قرار می‌گرفته‌اند. مگر نه این است كه زندگی انسان در باغ‌وحش مشكل است[۸].

باتوجه به این نكات می‌توان دریافت كه تنفس و ادامۀ حیات اولیای خدا در این دنیا خود معجزه است.

ابوبصیر همراه با امام باقر علیه السلام به حج مشرّف شده است. گوید:

روزی من و امام بر فراز سكویی به جمعیت حُجّاج كه همچون سیل به دور خانۀ خدا در طواف بودند نگاه می‌كردیم.

به امام عرض كردم: یابن رسول الله «مَا أَكْثَرَ الْحَجِیج»؛ «امسال چه قدر حاجی زیاد است».

حضرت دستی به چشمانم كشیدند و من دیدم حیوانات گوناگون در طواف بیت‌اند.

بعد حضرت فرمود:«یا أبا بصیر مَا أَكْثَرَ الضَّجِیجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِیج»[۹]؛

«چه قدر ضجّه‌زننده و ناله‌كننده فراوان و چه قدر حاجی واقعی كم است».

مرحوم صدرالمتألهین با تأثر از كتاب و سنّت و با براهین قوی اثبات می‌كند كه انسان «نوع اخیر» نیست، بلكه نوع متوسط است و خود انواعی را با فصولی همچون سبُعیت، شیطنت، بهیمیت و ملَكیت در زیرمجموعۀ خود دارد. انسان كامل، انسان است و نه شیطان یا درنده، لذا مَلَك دربان اوست، بلكه دربان آرامگاه جسم او پس از فوت است. البته انسان كامل همچون كبریت احمر كمیاب است. بی‌جهت نیست كه گفته‌اند:

«از ديو و دَد ملولم و انسانم آرزوست» [۱۰].[۱۱]

جايگاه انسان در هست‌شناسی عرفانی

نکته‌ای که در آغاز بايد بدان پرداخت، تبيين جايگاه و موقعيت انسان در چينش نظام هستی بر اساس مبانی عرفانی است. در بحث‌های پيشين با دو اصطلاح جلاء و استجلاء آشنا شديم، در جلاء خداوند خود را در مراتب جلائيه که عبارت‌اند از تعين اول و دوم به نظاره می‌نشيند و کمالات خود را در آنها می‌بيند، اما اين ديدن، حب و عشق الهی را در جلوه‌گری به نحو کامل تأمين نمی‌کند زيرا ملاحظه خود در غير خصوصيت‌هايي دارد که ديدن خود در خويش ندارد، [۱۲] از همين جهت استجلاء و مراتب استجلائيه مطرح می‌شود. بنابراين از منظر عرفان اسلامی سرّ اصل خلقت بر پايه استجلاء تبيين می‌گردد و به بيان ديگر، اساساً موجودات از آن روی پديد آمده‌اند، و خلقت صورت پذيرفته است که آينه حق‌نما و جلوه‌ها و مظاهر اسما و صفات و کمالات خداوند باشند.

خدای متعال در مقام استجلاء در هر شيئی به حد و اندازه خود آن شيء‌ ظهور می‌کند و هر موجودی به اندازه ظرفيت و استعداد خويش می‌تواند خدا را نشان دهد و در وادی استجلاء و ظهور، موجودات به نحو تشکيکی مظهريت حق را بر عهده می‌گيرند، اما هيچ يک نمی‌تواند حق‌تعالی‌ را ـ نه آن‌چنان‌که خودش هست بلکه‌ـ آن‌چنان‌که خداوند است، نشان دهد. بنابراين می‌بايست در مراتب استجلائيه موجودی کامل پديد آيد که خداوند سبحان به حد و اندازه خود در او جلوه کند و آن موجود به خاطر ظرفيت و استعداد بي‌کرانش، بتواند همة اسما و صفات و کمالات خداوندي را به منصّه ظهور و بروز درآورد. اين موجود کسی نيست جز انسان که کمال نهايی استجلاء در او صورت می‌پذيرد. يعنی بر اساس حرکت حبی که حق‌تعالی مي‌خواهد در غير تجلی کند و خود را در غير ببيند، اين هدف را هر موجودی به حسب سعه وجودی آن موجود برآورده می‌کند اما نهايت و کمالش به وسيله انسان تحقق مي‌يابد. [۱۳] بنابراين اگر سرّ اصل خلقت استجلاء است، سرّ خلقت انسان، کمال استجلاء می‌باشد و انسان تجلی نهايی و اعظم خداوند است و تحليل اين خاصيت انسان هم در جامعيت اوست که نکته بعدی بحث ماست.[۱۴]

جامعيت انسان کامل

متن اصلی: جامعيت انسان کامل - نویسنده: استاد حجة الاسلام و المسلمین علی امینی نژاد

با استفاده از مباني عرفاني در تبيين جامعيت انسان مي‌توان ارائه داد، آن است كه انسان كامل مظهر اسم جامع «الله» است و همچنان‌كه اين اسم داراي جامعيت كامل نسبت به جميع اسمای الهیه است، مظهر او نيز اين‌چنين خواهد بود؛ چرا كه در سلسله بحث‌هاي مربوط به تعين دوم گفته شد: دو امر عمده در تعين دوم مي‌گذرد؛ يكي چينش اسم‌ها كه از اسم الله شروع مي‌شود و سپس به امهات اسماء و براساس تناکح اسمایی، نام‌هاي خدا تا بي‌نهايت پيش مي‌رود و ديگري چينش اعيان ثابته كه مظاهر اسم‌ها بوده و از مظهر و عين ثابت اسم ‌الله آغاز و به‌ترتيب تا بي‌نهايت پيش مي‌رود. در اين ساختار، انسان كامل همان مظهر و عين ثابت اسم جامع «الله» است.

مطابق اين تحليل، انسانْ صاحب مقام جمعي است و به تعبير عرفا، انسان «حق‌ّ خلق» است؛ زيرا هم جهت خلقي دارد و هم تا صقع ربوبي و اتحاد با اسم جامع «الله» پيش رفته است.

خلافت انسان کامل

متن اصلی: خلافت انسان کامل - نویسنده: استاد حجة الاسلام و المسلمین علی امینی نژاد

خلافت و جانشينی انسان از خدای متعال ـ كه در اين بحث به لحاظ تكوينی و باطنی مراد است و گاه تا خلافت تشريعی پيش مي‌رود مشتمل بر سه طرف است؛ يكی «خليفه»، ديگري «مستخلف عنه» يا كسي كه خليفه و جانشين، به جاي او مي‌نشيند و سومي «مستخلف عليهم» يعني كساني كه خليفه به واسطة جانشيني از مستخلف عنه، بر آنها خلافت و سيطره يافته است. بنابراين خلافت تكويني سه ضلع دارد؛ ضلع اول خداوند سبحان است كه مستخلف عنه است و ضلع دوم، انسان است كه خليفة خداست و ضلع سوم خلق خداست كه انسان بر آنها خلافت يافته است و آنها مستخلف عليهم هستند.

بنابراين انسان واسطة ميان حق و خلق بوده و داراي حقيقت برزخی است. و از يك جانب با مستخلف عنه يعني خداوند مرتبط است و از يك جانب با خلق و مستخلف عليهم. در جانب اول، آنچه عقل و فطرت می‌پذيرد و حكمت اقتضا دارد آن است كه خليفه و جانشين بايد به صفات مستخلف عنه متصف باشد. از اين منظر، با توجه به آنچه در جامعيت انسان گفته شد، شايستگی انسان براي خلافت الهی ثابت مي‌شود؛ زيرا انسان موجودی «حقّی خلقی» است، صاحب مقام جمعي و كون جامع است و همه حضرات را در خود دارد. پس انسان شايستة مقام خلافت می‌باشد و به تبعيت حق‌تعالی، الوهيت و ربوبيت و تدبير نسبت به همه عالم دارد.

شئون انسان کامل

متن اصلی: شئون انسان کامل - نویسنده: استاد حجة الاسلام و المسلمین علی امینی نژاد

نکاتی درباره شؤون انسان کامل

  • مدد الهي و فيض خداوندي از مجراي انسان کامل به همة موجودات ساري و جاري است و بقا و استمرار عالم به واسطة انسان کامل است.
  • نسبت انسان کامل با موجودات عالم در دو مرحله است: يکي در مرحلة اندماج که حقايق همة موجودات در ذات انسان کامل مندک و مندمج هستند و ديگري در مرحلة انبساط و سريان که روح و جسم انسان کامل، همة عالم را تا پايان عالم مادّه فراگرفته و در همه سريان دارد.
  • عرفا عين ثابت اسم جامع الله را حقيقت اصلي و باطني رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم مي‌دانند و از آن با عنوان «حقيقت محمديه» ياد مي‌نمايند که در هر عصر و زماني به گونه‌اي خاص از پيامبران الهي ظهور کرده است تا آنکه به نحو کامل در شخص پيامبر اکرمˆ تجلي يافته است.
  • «ولايت» و «نبوت» و «رسالت» از مقامات طولي در انسان کامل است که ولايت باطن نبوت و رسالت، و نبوت باطن رسالت است.
  • مراد عرفا از برتري ولايت بر نبوت و رسالت، برتري مقام ولايي يک نبي از مقام نبوتي و رسالتي خود اوست، نه آنکه ولي از اولياي غيرنبي بر نبي عصر خود برتري داشته باشد.
  • نبوت تشريعي با آمدن رسول‌اللهˆ منقطع شده است اما نبوت ابنايي از طريق ولايت ادامه دارد.
  • از ديدگاه ابن عربي خاتم اوليا بر سه گونه است، «خاتم اولياي مطلقه» ک متعلق به حضرت عيسي علیه السلام است و «خاتم اولياي خاصة کليه» که از آنِ حضرت حجت بن الحسن العسکري علیهما السلام است و «خاتم اولياي خاصة جزئيه» که متعلق به خود اوست.

معنای انسان کامل

وصف کمال وصفی نسبی است و گاهی نسبت به دیگران سنجیده می‌شود که در این صورت در قدم اول انسان کامل منحصر در وجود مقدس حضرت خاتم الانبیاء است صلوات الله علیه و آله و سلم و با نوعی تنزل بر هر چهارده معصوم می‌تواند اطلاق شود.

و گاهی نسبت به مراتب خود شی‌ء سنجیده می‌شود مانند اینکه می‌گوئیم این کتاب یک کتاب کامل است که در سنجش با همین کتاب در حالیکه برخی از اجزائش ناقص شده باشد از آن تعبیر به کامل می‌نمائیم.

به این معنا هر انسانی کمالی دارد و می‌تواند به کمال برسد. کمال انسان عبارت است از رسیدن وی به بالاترین درجه ممکن برای خود آن شخص گرچه ممکن است بالاترین درجه آن شخص نسبتش با وجود مقدس حضرت رسول یا اهل بیت علیهم الصلوة و السلام نسبت قطره به دریا باشد.

و چون بالاترین درجه ممکن برای یک انسان رسیدن به فناء تام و مقام لقاء الله است لذا انسان کامل در اصطلاح به کسی می‌گویند که اسفار اربعه خود را تکمیل نموده باشد یا لااقل سفر اولش به پایان رسیده باشد ( وگاهی در اتمام اسفار اربعه از کامل مکمل و در اتمام سفر اول از کامل استفاده می‌نمایند.)

چنین انسانی در امر تربیت معصوم از خطاست و اگر کسی را به شاگردی بپذیرد در ارشاد و راهنمائی و راهبری وی خطا نمی‌نماید. صفات و علامات انسان کامل فراوان است. حقیر مجموعه‌ای از آنها را بر اساس آیات و روایات و کلمات اهل معرفت جمع نموده‌ام امیدوارم خداوند توفیق دهد به تدریج در پایگاه منتشر گردد.

از جمله:

انسان کامل از این روایت شریف هم قابل استفاده است که حضرت پس از بیان جنود عقل و جهل می‌فرمایند این صفات حسنه در هیچ کسی جمع نمی‌شود مگر انبیاء و اوصیاء و شیعیان خاص که کامل شده و از جنود جهل خالی گردند:

فَلَا تَجْتَمِعُ هَذِهِ الْخِصَالُ كُلُّهَا مِنْ أَجْنَادِ الْعَقْلِ إِلَّا فِي نَبِيٍّ أَوْ وَصِيِّ نَبِيٍّ أَوْ مُؤْمِنٍ قَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ أَمَّا سَائِرُ ذَلِكَ مِنْ مَوَالِينَا فَإِنَّ أَحَدَهُمْ لَا يَخْلُو مِنْ أَنْ يَكُونَ فِيهِ بَعْضُ هَذِهِ الْجُنُودِ حَتَّى يَسْتَكْمِلَ وَ يَنْقَى مِنْ جُنُودِ الْجَهْلِ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَكُونُ فِي الدَّرَجَةِ الْعُلْيَا مَعَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ

و نیز از این روایت شریف استفاده می‌شود که انسان کامل هم درجه با انبیاء و اوصیاء می‌باشند البته این هم درجگی از حیث مراتب طولی و رسیدن به لقاء الله است نه از حیث مراتب عرضی و سعه وجودی که در این جهت هیچ کس با اهل بیت علیهم السلام هم درجه نیست.

راه شناخت انسان کامل

شناخت انسان کامل سه راه اصلی دارد:

  • بررسی حالات و اقوال وی و یافتن علائم انسان کامل در وی که تشخیص آن فنّی است و محتاج تسلّط بر کتاب و سنّت و علوم حکمی و عرفانی است.
  • معرفی شخصی که خودش کمالش مسلم است.
  • شهود قلبی که مختص شخص کامل است یا سالک راه رفته طاهر القلب چنانکه در شرح رساله سیر و سلوک علامه طهرانی آمده است.

ثاتیاً. اینکه افرادی غیر متخصص دور کسی را گرفته‌اند نه چیزی را ثابت میکند و نه چیزی را نفی میکند زیرا چه بسا وی حق باشد و عده‌ای از ضعفا نیز دور او باشند که به واسطه صفای قلب یا مطامع دنیا یا ... جذب او شده باشند؛ مانند کسانی که دور حضرت رسول یا اهل‌بیت علیهم الصلوة و السلام بودند و ممکن است که واقعاً آن شخص باطل باشد و افراد ساده توهّم نموده باشند.

ثالثاً. قبول کسی در راه خدا دلیل بر این نیست که وی تا آخر می‌ماند و گاهی حکمتش اتمام حجت یا فوائد جنبی است و آنچه مسلم است اینکه فعل ولی خدا بی‌حکمت نیست ولی حکمتش چیست ما نمی‌دانیم چنانکه در خواص ائمه کسانی بودند که بعداً از بدترین دشمنان گشته و مورد لعن و نفرین و ... قرار گرفتند مانند ابوالخطاب و بطائنی و شلمغانی و ...

مطالب مرتبط

پانویس

۱. ر.ک: انسان كامل از شهيد مطهری.

۲. ر.ک: تحرير تمهید القواعد.

۳. ر.ک: تمهيد القواعد. محی‌الدين در فتوحات گويد: و كان اقرب الناس اليه علی بن ابي‌طالب. امام العالم و سرّ الانبیاء اجمعین. ر.ک: روح مجرد، ص۳۴۷. به نقل از کلمات مکنونه فیض کاشانی.

۴. بقره/۳۰.

۵. همان.

۶. اعراف/۱۷۹.

۷. نهج‌البلاغه، خطبة ۸۷..

۸. از آیت‌الله بهاء‌الدينی نقل شده است كه من در جوانی دعايی كردم كه از آن به شدّت پشيمانم؛ از خدا خواستم صور برزخی افراد را ببينم و اينك ۶۰ سال است كه به اين مسأله گرفتارم.

۹. بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۶۱؛ المناقب، ج۴، ص۱۷۴

۱۰. ديوان شمس تبريزي.

۱۱. کتاب سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی) صفحه۵۰۹ تا ۵۱۲

۱۲. ر.ك: شرح فصوص الحکم قيصري، اوائل فص آدمي، ص ۶۱؛ تمهيد القواعد چاپ دفتر تبليغات اسلامي، ص۳۳۲ و چاپ ام‌القري فصل ۴۵، ص۴۶۱.

۱۳. ر.ك: تمهيد القواعد چاپ ام القری از فصل ۴۱ تا فصل ۴۸ از ص ۴۳۹ الي ص ۴۸۶ و چاپ دفتر تبليغات اسلامی از ص ۳۱۹ به بعد؛ شرح فصوص الحکم جندی، فص آدمی، از ص ۱۴۷ الی ص ۱۵۱ و به‌ويژه ص ۱۵۱.

۱۴. حکمت عرفانی، تحریری از درس‌های عرفان نظری استاد سید یدالله یزدان‌پناه صفحه۵۸۹

مربوط به دسته های:انسان شناسی عرفانی -