نکاح اسمایی یا ازدواج اسمایی یا اجتماع اسمایی پس از مرحله اسمهای هفتگانه مطرح میشود.[۱] مراد از نکاح و ازدواج اسمايی آن است که برخی از اسما با برخی ديگر به لحاظ تناسبات و درصدهای متفاوت و مختلف، درآميخته و ممزوج میشوند که اين نکاح و درهمآميختگی موجب پيدايش نامهای جديد و تولد اسمهای محدودتر و جزئیتر ميشود. اين سير که از کلی به جزئی پيش ميرود، هرچه جلوتر ميرود اسمها محدودتر، مرکبتر و از سویی گستردهتر و تکثريافتهتر ميشوند و اين مسير تا بينهايت ادامه مييابد، بنابراين هرچند در جانب کليت، اسمهاي خداوند محدود و قابل شمارش هستند، لکن در جانب جزئيت، نامحدود بوده و اسمای جزئیه بينهايت میباشند. محقق قيصری دربارة کيفيت تکثر اسما با اشاره به تولد اسما از طريق نکاح اسمای بالاتر با يکديگر، ميگويد:
ويتولّد ايضاً من اجتماع الاسماء بعضها مع بعضٍ سواء کانت متقابلة او غير متقابله اسماء غير متناهية. [۲]
از اجتماع (و امتزاج و نکاح) برخي اسما با اسمهای ديگر چه آنکه از اسمای متقابله باشند يا غيرمتقابله، اسمهای بینهایت تولد مييابند.
بنابر آنچه در چينش نظام اسمايي گفته آمد، در تعين ثاني، ابتدا اسم جامع الله قرار دارد و پس از آن اسم الرحمن و ساير اسماي ذات و در پي آنها اسمهاي کلي چهارگانه و اسمهاي کلي هفتگانه مطرح هستند و پس از آنها بر اثر تناکح اسمایی، اسماي جزئية غيرمتناهيه شکل ميگيرند.