در این نوشتار مولف به عنوان مقدمه ابتدا تحلیل عرفا را از حقیقت ایجاد و اعدام بیان نموده، سپس به انواع قیامت نزد اهل معرفت میپردازد؛ اولین نوع از قیامت، قیامت لحظه به لحظه است، نوع دوم قیامت صغرای آفاقی، نوع سوم و چهارم و پنجم به ترتیب قیامت صغرای انفسی، قیامت کبرای شرعی، قیامت کبرای انفسی میباشد.
به نظر اهل معرفت مرگ و امثال آن، نیست کردن و اعدام حقیقی نیست همچنانکه ایجاد نزد ایشان به معنای فلسفی و حقیقی خود نمیباشد زیرا معدوم ساختن شیء موجود و موجود ساختن امر معدوم به معنای متعارف فلسفی آن، در عرفان راه ندارد. و همة مباحث عرفانی از جمله ایجاد و اعدام بر اساس دو اصل کمون و بروز و لوازم آن سامان میپذیرد.
بر همین اساس ایجاد اشیا به معنای بروز یافتن آنها و خروج از کمون است، یعنی اشیایی که مخفی بودهاند، ظهور مییابند و طبیعتاً حقتعالی در این فرآیند مخفی میشود زیرا آنجا که حقتعالی و وحدت ظاهر است اشیا مخفیاند و هرگاه اشیا بروز و ظهور یابند حق در دل آنها پنهان میگردد و وحدت در دل کثرت و پشت پرده ایشان مخفی میشود.
محقق قیصری در همین باره میگوید:
ایجاده للاشیاء اختفائه فیها مع اظهاره ایّاها. [۱] بهوجود آوردن خداوند اشیا را به معنای مخفی شدن خود در میان آنها (که) به همراه ظاهر ساختن ایشان است، میباشد.
به همین ترتیب اعدام در عرفان اسلامی به معنای کمون یافتن اشیایی است که ظهور و بروز داشتند که لازمة آن ظهور و بروز خداوند متعال است، بنابراین آن هنگام که کثرت پنهان و وحدت آشکار میشود، و با در کمون رفتن اشیا و مخفی شدن آنها، خدای واحد قهار جلوه میکند حقیقت اعدام عرفانی روی خواهد داد که از مجموعة این فرآیند به اعدام و نیست کردن عرفانی تعبیر میشود.
به همین جهت قیصری در ادامه عبارت سابق و در مقام تشریح اعدام از منظر عرفان میگوید:
واعدامه لها فی القیامة الکبری ظهوره بوحدته وقهره ایّاها بازالة تعیّناتها وسماتها وجعلها متلاشیةً کما قال لمن الملک الیوم لله الواحد القهّار وکل شیءٍ هالک الا وجهه وفی الصغری تحوّله من عالم الشهادة الی عالم الغیب او من صورة الی صورة فی عالمٍ؛ [۲] معدوم ساختن اشیا توسط خداوند متعال (گاه در قیامت کبرا صورت میگیرد و گاه در قیامت صغرا و مرگ. اما) در قیامت کبرا (به معنای) ظهور خداوند با وصف وحدت و یگانهای اوست (که لازمة آن) مقهور ساختن اشیا به واسطة ازاله تعینات و علائم آنها و متلاشی کردن این تعینات است.
همچنانکه خداوند (دربارة آن وضعیت) فرمود: پادشاهی از آنِ کیست؟ (وچون کسی نیست که پاسخ دهد، خود پاسخ میدهد که) از آنِ خدای واحد قهار است. و فرمود: جز وجه الله همه چیز فانی و نابود است. و اما اعدام در قیامت صغرا تحول و انتقال چیزی از عالم شهادت به عالم غیب یا از صورتی به صورت دیگر در یک عالم است.
ابوبکر محمد بن داود دینوری (م۳۵۰) در تفسیر آیة شریفة «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»، عبارت زیبایی دارد که در عین اختصار همه حرف عرفا را در تبیین ایجاد و اعدام عرفانی ارائه میکند، وی میگوید:
قوله تعالی «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» ای إظهار غائبٍ وتغییب ظاهرٍ. [۳]
خداوند متعال که میفرماید: «هر روز (و لحظهای) او در کاری است» (مراد از کار) آشکار ساختن امر پنهان و پنهان کردن امر آشکار است.
پس از این مقدمه و وضوح بیشتر حقیقت ایجاد و بهویژه اعدام در ساختار عرفانی، در عباراتی موجز و گذرا، نوع قیامت را ارائه مینماییم، چراکه به نظر اهل معرفت پنج نوع قیامت وجود دارد که عبارتاند از:
قسم اول از قیامت، آن است که برای همه موجودات در هر لحظه و آن روی میدهد، زیرا همه ذرات عالم همچنانکه در قوس نزول لحظه به لحظه از غیب به طرف شهادت میآیند، لحظه به لحظه نیز در قوس صعود از شهادت به جانب غیب در حرکتاند. و آن به آن نوعی از اعدام عرفانی و در نتیجه قیامت برای آنها روی میدهد و یکی از اسرار آنکه به آخرت و قیامت «ساعت» گفته میشود همین است که در هر ساعت و لحظهای قیامتی و دگرگونی و اعدامی روی میآورد. قیصری دربارة قسم اول از قیامت میگوید:
برای قیامت و ساعت انواع پنجگانهای به تعداد حضرات خمس وجود دارد، یکی از انواع قیامت همان است که در هر آن و لحظهای اتفاق میافتد، زیرا در هر آنی، موجودات عالم که عبارتاند از معانی و تجلیات و کائنات و فاسدات و غیرآنها که جز خداوند به تعداد آنها احاطه ندارد ـ از غیب به طرف شهادت ظهور و از شهادت به طرف غیب داخل میشوند و از همین جهت قیامت را ساعت گفتهاند و خداوند متعال میفرماید:
بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ و یا میفرماید: کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ. [۴]
چنانچه قیصری در ذیل کلام خود اشاره میکند، این قسم از قیامت ارتباط زیادی با تجدد امثال و خلق جدید دارد و به عبارت دیگر لازمه پذیرش تجدد امثال، اعدامهای آنیای است که خود نوعی از معاد و قیامت است و اشیا دم به دم پس از به ظهور رسیدن، به عالم غیب رهسپار میشود.
نو ز کجا میرسد کهنه کجا میرود
ورنه ورای نظر عالم بیمنتهاست
هنگامی که انسان به مرگ طبیعی [۵] ـ اعم از اخترامی و طبیعی ـ از دنیا رحلت کرده و میمیرد به نظر اهل معرفت، قیامت شخصی او بپا میشود. از همین روی این قیامت در مقایسه با برخی از قیامتها که در پی خواهد آمد کوچکتر است و چون در عالم خارج از نفس اتفاق میافتد، آن را قیامت صغرای آفاقی نام کردهاند. رسولاللهˆ در روایتی که از ایشان نقل میشود، اشاره به همین نوع از قیامت فرموده و میگوید: من مات فقد قامت قیامته. [۶] هر کسی بمیرد قیامت او برپا میشود. [۷] البته قیامت به معنای رستاخیز است و خیزش و قیامی روی میدهد، و در هنگام مرگ، تمام خلقیات و ملکات و افعال او قیام میکنند و به صورتهای مختلف بهشتی یا دوزخی، زشت یا نیکو جلوهگر میشوند.
نوع دیگری از قیامت صغرا، نه در آفاق بلکه در نفس سالک و با ارادة او محقق میشود. در این نوع از قیامت آثار مرگی که به صورت طبیعی در عالم خارج تحقق مییابد، در شرایط خاصی برای سالک الی الله و در حال حیات او رخ خواهد داد، لذا برای تمییز این دو نوع از قیامت صغرا، یکی را قیامت صغرای آفاقی و دیگری را قیامت صغرای انفسی نام کردهاند.
بنابراین در مقابل مرگ طبیعی، مرگ ارادی و اختیاری قرار دارد، همچنانکه پیامبر اعظم در نقل معروفی میفرماید:
موتوا قبل ان تموتوا.
فراز اخیر سخن پیامبر «ان تموتوا» اشاره به قیامت صغرای آفاقی و مرگ طبیعی دارد زیرا غیرارادی بوده و خودبهخود و بدون اختیار انسان اتفاق میافتد، اما در فراز ابتدایی که امر بر مردن میکند و میفرماید «موتوا» به صورت روشنی بر نوع دیگری از مرگ که تحت اراده و اختیار انسان است اشاره مینماید، این همان قیامت صغرای انفسی میباشد که برای سالک، همه آنچه که در مرگ طبیعی برای انسان از مکاشفات و مشاهدات روی میدهد اتفاق خواهد افتاد. قیصری دربارة قسم سوم از قیامت میگوید:
وبازاء الموت الارادی الذی یحصل للسالکین المتوجهین الی الحق تعالی قبل وقوع الموت الطبیعی کما قال صلی الله علیه و آله: موتوا قبل ان تموتوا... لذلک ینکشف للسالک ما ینکشف للمیّت ویسمی بالقیامة الصغری.[۲] و در مقابل مرگ طبیعی، مرگ ارادی است که برای سالکان راه خدا پیش از وقوع مرگ طبیعی به وقوع میپیوندد همچنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بمیرید قبل از آنکه بمیرید... به همین جهت (و وقوع مرگ ارادی برای اهل سلوک) آنچه برای مردگان کشف میشود، بر سالکان کوی دوست هم کشف شده (و چشم برزخی آنها گشوده میگردد) و این نوع از قیامت (همچون قسم قبلی) قیامت صغرا نامیده شده است (زیرا اختصاصی و مربوط به شخص واحدی است).
در برابر دو نوع قیامت صغرای آفاقی و انفسی، دو نوع قیامت کبرای «آفاقی یا شرعی» و «انفسی» وجود دارد. و همچنانکه از نام آنها پیداست، اختصاص به فرد خاصی ندارد و حشر و قیامت و رستاخیز همگانی است، منتها با تفاوتی که بین دو نوع از قیامت کبرا موجود است زیرا قیامت کبرای شرعی همان قیامتی است که موعود همه انبیاست و در قرآن و روایات خبر از آمدنش دادهاند و بخش زیادی از متون دینی در شرح و بسط ویژگیهای آن و اتفاقاتی است که در آن میافتد. و برخلاف مرگ طبیعی که قیامت شخصی است و مربوط به فرد خاصی میشود، این قیامت همة خلایق را شامل میشود. قیصری در ادامة نوشتههای سابقش و در مقام تبیین نوع چهارم از قیامت میگوید:
و قسم دیگری از قیامت، آن است که وعده داده شده و مورد انتظار همگان است
مثل آنکه خداوند متعال میفرماید:
روز قیامت بدون هیچ شک و تردیدی خواهد آمد (أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لَّا رَیْبَ فِیهَا) و غیر این از آیات دیگری که دلالت بر قیامت دارد. [۲]
قیصری در ادامه چگونگی وقوع قیامت کبرا را شرح داده و همان مطلبی را که پیشتر دربارة اعدام عرفانی ارائه کرده بودیم، ارائه میدهد و میگوید:
وذلک بطلوع شمس الذات الاحدیّة من مغرب المظاهر الخلقیة وانکشاف الحقیقة الکلّیة وظهور الوحدة التّامة وانقهار الکثرة کقوله تعالی لمن الملک الیوم لله الواحد القهّار.
و (همچنانکه با طلوع خورشید، شب به کنار میرود و روز هویدا میشود) قیامت با طلوع و درخشش خورشید ذات احدی از جانب غروب مظاهر خلقی و کشف حقیقت کلیه و ظهور وحدت تامه و مقهور شدن کثرات، تحقق مییابد همچنانکه خداوند متعال میفرماید: لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ (پادشاهی و سیطرة امروز از آنِ کیست؟ از آنِ خدای واحد قهار است ـ که غیری در میان نگذاشته است ـ).
آنچه در قیامت کبرای شرعی روی میدهد چیزی شبیه آن برای انسان موحدی که به مقامات فنایی و بالاتر از آن مقامات بقای بعد از فنای رسیده است، اتفاق میافتد، یعنی قیامت و رستاخیز همه برای او تجلی میکند، جهنمیان و بهشتیان را میبیند، اهل سعادت و شقاوت را مشاهده میکند، انواع عذابهای دوزخی و تنعمات بهشتی را میبیند. همچنانکه نمونة ضعیف آن برای جوان پاکدلی که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم او را در مسجد مدینه دیدار نمود و داستان آن را در مبحثهای پیشین نقل نمودیم، روی داده است.
قیصری در پایان گفتاری که انواع قیامت را برمیشمارد، درباره قیامت کبرای انفسی میگوید:
وبازائه ما یحصل للعارفین الموحّدین من الفناء فی الله والبقاء به قبل وقوع حکم ذلک التجلّی علی جمیع الخلائق ویسمّی بالقیامة الکبری.
و در برابر قیامت موعود، آن قیامت بزرگی است که برای عارفان موحد روی میدهد که عبارت از فنای در حق و بقای به حق است (که در این حال وحدت حق ظاهر و اشیا در مرحله اول مخفی و در مقام بقا، به بقای حق باقی خواهند بود) پیش از اینکه این نحو تجلی برای جمیع خلایق روی دهد.
در یک نگاه عرفانی دیگر، در مسیر صعودی قوس صعود، سه عالم در پی هم قرار دارند، ابتدا دنیا و پس از آن برزخ و در نهایت آخرت و قیامت است، این سه عالم از منظر عرفانی با دو اسم ظاهر و باطن ـ که از امهات اربعه اسما بوده و همه اسمهای الهی از جهت ظهور و بطون ذیل یکی از آن دو میگنجند ـ اداره میشوند.
کیفیت اداره این عوالم ثلاثه توسط دو اسم ظاهر و باطن بدین صورت است که اسم ظاهر متکفل حقیقت دنیا و تمام شئون آن است و اسم باطن مقتضی آخرت است و اسم ترکیبی که از نکاح دو اسم ظاهر و باطن تولد یافته و مابین آن دو قرار دارد، متکفل برزخ و امورات آن است. و فرآیند عمل این سه اسم در قوس صعود بدین منوال است که آنچه در این عالم ظاهر است در عوالم دیگر به تدریج باطن شده و به کمون میروند و آنچه در اینجا باطن و مخفی بوده در عوالم دیگر به آرامی ظهور مییابند، بنابراین جسم و بدن مادی و عنصری و هیئات و اشکال و هر چیز دیگر عالم ماده، نه آنکه از بین برود بلکه در باطن فرو رفته و از ظهور آن بهتدریج کاسته میشود و اساساً میتوان یکی از تحلیلهای بسیار خوب در معاد جسمانی را همین اصل عرفانی دانست که صور مادی با همة ریزهکاریهایش در عوالم دیگر باقیاند لکن به صورت بطون و خفا و تمام ملکات و خلقیات و نیات و نتایج اعمال و حرکات و گفتار که در باطن و ضمیر انسان مخفی بودهاند، در برزخ و معادـ با اختلاف درجة ظهور حقایق ـ بهتدریج بروز و ظهور مییابند. و بر اساس همین مبنا تفاوت برزخ و قیامت ـ همچنانکه صدرا نیز بر آن پای فشرده است [۱۰] ـ فقط در شدت و ضعف نهفته است. به همین جهت، به تعبیر قرآنی، روز قیامت، «یَوْمَ تُبْلَی السَّرَائِرُ» است یعنی هر آنچه در اینجا در جانها و سرائر مردم مخفی بوده، آشکار میشود که در ازای آن هر آنچه در دنیا ظاهر و آشکار بوده، پنهان و مستور میگردد.
قیصری این بحث را به زیبایی قلم زده و مینویسد:
فاذا کملت هذه الدائرة ایضاً وجب قیام الساعة باقتضاء الاسم الباطن والمتولّد من الباطن والظاهر الذی هو الحدّ الفاصل بینهما، ظهور کمالاته واحکامه فیصیر کل ما کان صورةً معنیً وکل ما کان معنیً صورهای یظهر ما هو مستورٌ فی الباطن من هیئات النفس علی صورها الحقیقیة ویستتر الصور التی احتجبت المعانی فیها فیحصل صورة الجنّة والنار والحشر والنشر علی ما اخبر عنه الانبیاء والاولیاء صلوات الله علیهم اجمعین.[۱۱]
وقتی دایرة ولایت نیز (همچون دایرة نبوت با آمدن خاتم اولیا) کامل شود، قیام ساعت (و وقوع آخرت) واجب میگردد (و کیفیت آن بدین صورت است که) اسم باطن و اسمی که از ترکیب دو اسم ظاهر و باطن تولد یافته و حد فاصل آن دو است. مقتضی ظهور کمالات و احکام خویش میباشند و در نتیجه هرچه (در اینجا) صورت است (آنجا) معنا میشود (و باطنی میگردد) و هر آنچه (در اینجا) معنا (و باطن) بوده (آنجا) صورت میشود. و به عبارت دیگر هر آنچه (در اینجا) از هیئتهای نفسانی در باطن انسان پوشیده بوده (در آنجا) به صور حقیقی خود آشکار میشوند و صورتهایی که (در اینجا) معانی در آنها در پرده بودند (آنجا) مستور میگردند، پس (بدین ترتیب و ظهور حقایق پنهان) بهشت و جهنم و حشر و نشر (و غیر اینها) بنابر همانچه که پیامبران و اولیای الهی صلوات الله علیهم اجمعین، خبر دادهاند، به وقوع میپیوندد.
آنچه در این درس ارائه شد، تنها قسمتهایی از مبانی عرفا در تبیین حقیقت معاد و قیامت است و بخشهای زیاد دیگری همانند انقطاع عذاب و خلود در آن، حقیقت مواقف قیامت، صراط، کتاب، حشر و نشر و غیر آنها، به جهت محذوراتی که از نظر حجم کتاب وجود داشته است، مطرح نشده است. و در درسهای پسین، مباحث مرتبط با انسان کامل که سومین فصل کتاب را تشکیل میدهد، به صورتی گذرا ارائه خواهد شد.
نویسنده: استاد حجة الاسلام و المسلمین علی امینی نژاد
منبع: حکمت عرفانی؛ تحریری از درسهای عرفان نظری استاد سید یدالله یزدانپناه صفحه ۵۷۴
۱. شرح فصوص الحکم قیصری، فصل اول از مقدمه، ص ۷.
۲. همان.
۳. رساله قشیریه، پاورقی ص ۱۰۹.
۴. شرح فصوص الحکم قیصری، فصل نهم از مقدمه، ص ۴۱.
۵. مرگ طبیعی مشترک لفظی بین دو معناست. یکی مرگ طبیعی در مقابل مرگ ارادی و دیگری مرگ طبیعی در مقابل مرگ اخترامی.
۶. بحار الانوار، ج ۵۸، ص ۷.
۷. ر.ک: شرح فصوص الحکم قیصری، ص ۴۱.
۸. همان.
۹. همان.
۱۰. اسفار، ج۹، ص ۳۳۵، ۳۳۶ و نیز حاشیة ملا هادی سبزواری در همین جلد ۱ اسفار، ص ۲۱۹.
۱۱. شرح فصوص الحکم قیصری، ص ۴۰.