معاد یعنی بازگشت و مهمترین بحث در معاد این است که معاد «بازگشت به سوی خدا»ست نه بازگشت به این دنیا؛ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. اهل عرفان با محوریت «عود»، «رجعت» و «رجوع»، کیفیت معاد و مسائل پیرامون آن را تبیین میکنند.
عرفا بر اساس مبانی عرفان نظری، بهویژه آنچه در قوس نزول و صعود ارائه شد، تفسیر و تحلیل خاصی را ارائه کردهاند که عمدتاً بر محتوای عودی معاد ـ که در متون دینی بدان اشاره شده استـ تأکید میکنند و بر اساس مفهوم «رجعت و رجوع» که در آیاتی مثل «إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» آمده است، کیفیت معاد و مسائل پیرامونی آن را سامان میدهند، زیرا رجعت و رجوع در محتوای خود بازگشت به آنچه در آغاز بود را حکایت میکند، چنانچه خدای متعال، این محتوا و این برداشت را در آیة ۲۹ سورة اعراف، تصریح کرده و میفرماید: «کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ» و یا در آیة ۱۰۴ سورة انبیاء میفرماید: «کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِیدُهُ وَعْدًا عَلَیْنَا إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ». به مدخل «معاد عرفانی» رجوع کنید.
هنگامی که انسان در قوس صعود قرار میگیرد، بهتدریج و مرحله به مرحله، قیدها، حجابها و لایهها برداشته میشوند که از این وضع به «انسلاخ معنوی» تعبیر میشود.
معاد جسمانی یعنی اعتراف به وجود جسم در آخرت و وجود لذات و آلام محسوسه جسمیّه در جنت و نار کما وعدها الله. به مقاله «معاد جسمانی در کتاب و سنت و در حکمت متعالیه شماره اول» رجوع کنید.
تناسخ باطل آن است که ارواح انسانها پس از مفارقت از بدنها به بدنهای انسانی یا حیوانی دیگری در همین عالم مادّه ملحق شود و تناسخ حق آن است که ارواح آدمیان پس از مفارقت به بدنهای مثالی و برزخی تعلق بپذیرد که همان معاد جسمانی میباشد. به مقاله «تناسخ و معاد جسمانی» رجوع کنید.
مکتب تفکیک معتقد است بهشت و جهنّم در گوشهای از همین عالم دنیاست به گونهای که اگر کسی قدرت پرواز به آسمانها را داشته باشد میتواند به بهشت که در آسمان هفتم است، پرواز کند (رک: بررسی نسبت عقل و وحی، ص۵۳). به مقاله «مقایسه تطبیقی معارف قرآنی و تفکیکی (5)؛ معاد شناسی» رجوع کنید.
از نظر قرآن کریم مرگ آغاز حرکت به سوی خداوند است «إِلیرَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَساقُ» (سورة القیامة، آیة ۳۰) و قیامت بازگشت به خداوند و استقرار در نزد او «إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» (سورة البقره، آیة ۲۸)، «إِلیرَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَر» (سورة القیامة، آیة ۱۲) و انسان پس از مرگ حرکتی یکسویه دارد که در خلال آن از برزخ میگذرد. نه آنکه به برزخ رفته و دوباره به دنیا بازگردد. در قرآن کریم شواهد بسیاری وجود دارد که انسان هرگز به این عالم دوباره باز نمیگردد (رک: الزمر، ۴۲؛ الأنعام، ۶۰؛ السجده، ۱۱؛ و تمام آیاتی که بر رجوع الی الله تأکید مینماید.). به مقاله «مقایسه تطبیقی معارف قرآنی و تفکیکی (5)؛ معاد شناسی» رجوع کنید.
پرسش حضرت «أرنی احیاءک الموتی» نبود، بلکه «کیف تُحی الموتی» بود. ظاهر روایات رسیده از اهل بیت علیهمالسلام نیز همچون آیه قرآن این است که حضرت دیدن احیا را درخواست کرده بود، نه مشاهده زنده شدن را و مرغان کشته شده نیز به دست هم ایشان زنده شدند. و در واقع حضرت ابراهیم علیهالسلام در این داستان، مظهر اسم «المحیی» خداوند قرار گرفتهاند. به مقاله «معاد جسمانی در داستان حضرت ابراهیم» رجوع کنید.
به نظر اهل معرفت پنج نوع قیامت وجود دارد: قیامت لحظه به لحظه، قیامت صغرای آفاقی، قیامت صغرای انفسی، قیامت کبرای شرعی و قیامت کبرای انفسی.
آنکه برای ما مسلّم است اصل رجعت است و این ضروری مذهب ماست و همین اندازه بر آن دلیل داریم، اما بر ما زاد بر این، که بدنی خلق میشود، یا آن بدن اوّلی را آورده و ارواح پاک رجعتکنندگان در آن داخل میشود دلیل نداریم، فلذا ممکن است قضیه رجعت به نحو تمثّل مثالی و لو در عالم ملک صورت بگیرد، و رجعت حسینیه هم ممکن است به این نحو باشد؛ زیرا ما بر اصل رجعت دلیل داریم نه بر کیفیت آن، و کیفیت آن ضروری مذهب ما نیست. رجعت مانند معاد به این بدن خاکی عنصری دنیوی نخواهد بود.
عالم مثال دومین تعین از تعینات خلقی است که بین عالم عقل و عالم ماده قرار دارد، یعنی مجرد از ماده است و فوق عالم ماده ولی دارای شکل و اندازه و رنگ بوده و مادون عالم عقل است، و چون برزخ بین عالم عقل و ماده است تجرد آن را تجرد مثالیِ برزخی میگویند. به مدخل «عالم مثال» رجوع کنید.
آنچه در عالم رؤیا میبینیم، ابعاد و اندازههایی دارد؛ ولی ماده ندارد. بدن مثالی نیز به همین صورت است. در عالم طبیعت، بدن انسان دارای حجم، ابعاد، جرم و جسم است؛ اما در عالم رؤیا بدن طبیعی در بستر آرمیده است و روح با آن بدن مثالی بدون جرم و دارای ابعاد، در حال حرکت است. همه ما پس از مرگ تا قیامت چنین بدنی داریم. (نسیم اندیشه دفتر دوم - صفحه ۲۷ و ۲۸.)