سفر این است که انسان از یک موطنی که با آن در ارتباط است جدا شود و با موطن دیگری مرتبط شود.
حقیقت معنای سفر این است که انسان از یک موطنی که با آن در ارتباط است جدا شود و با موطن دیگری مرتبط شود. سفر، قطع ارتباط در مرحلهای از عالم و ارتباط با مرحلهای دیگر است. معمولا سفرهای ما مکانی هستند. مثلا از شهر مقدس مشهد به شهر قم سفر می کنیم. یعنی الآن با فضای شهر مقدس مشهد در ارتباطیم، از آن جدا میشویم و با فضای شهر قم در ارتباط می شویم.[۱]
دسته ای دیگر از سفر، سفر در عوالم هست. مثل خواب؛ ما وقتی می خوابیم در حقیقت از عالم ماده به عالم مثال سفر میکنیم. یعنی وقتی بیداریم با عالم دنیا در ارتباطیم، سپس وقتی می خوابیم در حقیقت از این عالم جدا شده و با عالم مثال در ارتباط میشویم.
سفر را از سه منظر می توان به انواعی تقسیم کرد:
مثلاً (برای روشن شدن تقسیم بندی ثانی و ثالث) خواب هم سفر است و مرگ هم برادر خواب است و نوعی سفر است. در خواب انقطاع ما از این عالم انقطاعی تام نیست و روح هنوز با بدن در ارتباط است و بعد از بیدار شدن هم به این عالم باز میگردیم و سفری موقتی را تجربه می کنیم؛ ولی در مقابل آن در مرگ انقطاع ما از این عالم انقطاعی تام است و دیگر به این عالم باز نمیگردیم و سفری دائمی و بی پایان را تجربه می کنیم.
مرگ یا رفتن به زندگانی آخرت یک سفر است. انسان از این عالمی که در آن هست منقطع و جدا می شود و به سمت عالم جدیدی حرکت می کند و با آن مرتبط می شود. قرآن کریم در باره لحظه مرگ می فرماید: «إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ» [۲]«در آن روز حرکت به سوی پروردگارت خواهد بود.» و درباره قیامت میفرماید «إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ» [۳]«در آن روز قرارگاه به سوی پروردگارت خواهد بود.» وقتی «إلی» به کار می رود یعنی یک مسافت و یک غایتی وجود دارد که انسان به سوی آن غایت حرکت می کند. مساق و حرکتش با مرگ آغاز می شود و استقرار و آرام گرفتنش در هنگام قیامت تحقق پیدا می کند.
با توجه به این توضیح مشخص می شود که اگر فرمودند مرگ عبارت است از حرکت از زندگانی دنیا به سوی زندگانی آخرت، مانند جایجایی عالم بیداری به عالم خواب است. با این تفاوت که در هنگام مرگ ارتباط ما با بدن قطع می شود و در هنگام خواب ارتباط ما با بدن کماکان محفوظ است.
در رابطه با شباهت مرگ با خواب، از امام صادق علیه السلام از رسول اکرم صلی اللـه علیه و آله و سلم نقل شده که فرمودند: «... فَإِنَّ النَّوْمَ أَخُ الْمَوْت»[۴]«... حقیقتا خواب برادر مرگ است.» چون هر دو یک سفرند و از یک جنس می باشند.
سفر مرگ، سفری اضطراری است مثل سفر در زمانی که با سپری شدن عمر انجام می شود. اگر با تصمیم و اراده خود به عالم برزخ و قیامت نرویم بخواهیم یا نخواهیم، با گذر عمر به زور ما را می برند. البته دعوت تمام انبیاء الهی این است: «بیا و با اختیار خودت برو و منتظر زور نشو.» حالا این که چه تفاوتی است که با اختیار برویم یا با زور برده شویم، در مباحث بعدی گفته می شود.
نکته: با تفکر در معنای سفر، حقیقت مرگ برای انسان به خوبی مشخص و ملموس می شود. فقط به یک فرق مهم باید توجه کرد که: مسافر در سفر آخرت جان انسان هست و در سفرهای دنیوی بدن انسان!
۱. برخی از دانشمندان امروزی دنبال سفر در زمان (سفر زمانی) اند. مثلا ما از مشهدِ امروزی سفر کنیم به مشهدِ صد سال قبل. یعنی ما با فضای مشهدِ امروزی در ارتباطیم، از آن جدا شده و با فضای مشهدِ صد سال قبل در ارتباط می شویم. منظور از این سفر در زمان، سفر اختیاری در زمان است و گرنه همۀ ما یک سفر اضطراری در زمان ره به جلو داریم. گذر عمر خود نوعی سفر در زمان است که بالإضطرار آن را طی میکنیم. سفر به زمان گذشته که دانشمندان امروزی به دنبال دستیابی به آن هستند، از نظر معارف ما قطعا ممکن است و نه تنها هیچ دلیلی در نفی آن نیست بلکه بارها واقع شده است ولی دانشمندان امروزی وسیلۀ این سفر را اشتباه انتخاب کرده اند و میخواهند با وسائل مادی سفر در زمان کنند در حالی که وسیلۀ اصلی سفر در زمان اتصال به عالم مجردات بوده و مرکب آن نفس انسان است.
البته آنچه ممکن است آگاهی از گذشته و تماشاکردن آن است نه حضور در آن به صورتی که بتوانیم در آن حقیقةً تأثیر بگذاریم، البته در ظرف ادراکات مثالی میتوان تأثیرگذاری در آن را نیز مشاهده کرد.
۲. سورۀ۷۵: القیامة، آیۀ۳۰
۳. سورۀ۷۵: القیامة، آیۀ۱۲
۴. مصباح الشریعة (ترجمۀ مصطفوی)، ص۱۸۱