بخشی از عالم هستی که ما با آن در تماس هستیم، مجموعِ دنیا و آخرت است. در سیری که انسان از دنیا می رود در برزخ و سپس آخرت، موجوداتی که در این عوالم هستند را می بیند ولی کل مخلوقات خدا این ها نیستند. خداوند مخلوقات فراوانی دارد که ممکن است انسانهای عادی کلاً با آن ها مواجه نشوند.
موجودات غیبی دو گونه اند:
از یک جهت دیگر نیز می شود غیب را تقسیم بندی کرد که این تقسیم بندی در این جا کاربرد بیش تری دارد. عوالم غیبی دو دسته اند:
پس این طور نیست که اگر ما مردیم، تمام غیب بر ما آشکار شود. ما در عوالم بعدی هم فقط در ظرف وجود خودمان حرکت می کنیم.
پس در این که منظور از عالم آخرت چیست دو احتمال وجود دارد:
ما با توجه به این که تعبیر قرآن در این باره الحیاة الآخرة هست، نتیجه می گیریم که علی القاعده «عالم آخرت» و «الدار الآخرة» ناظر به ماست؛ و به همین جهت در ادامۀ بحث با توجه به اصطلاح دوم پیش میرویم.
به عبارت دیگر عالم دنیا لایۀ رویین حقائق عالم است. عالم آخرت لایۀ درونی همین حقائق است. قبلا گفته شد: دنیا عبارت است از آن مقداری که ما در زمان زنده بودنمان از حقائق عالم می توانیم دریافت کنیم. بعد از این که از عالم دنیا رفتیم، ما از پس پردۀ همین موجودات آگاه می شویم که آن می شود «الدار الآخرة» و حضور در آن عالم میشود «الحیاة الآخرة».
به این مطلب در آیات مختلف قرآن اشاره شده است. از جملۀ این آیات، آیۀ «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» {سورۀ۵۰: ق، آیۀ۲۲} « تو از این امر آخرت در غفلت بودی، پس ما پرده ات را کنار زدیم، پس چشمانت امروز تیزبین است.» این آیه در رساندن این مطلب صراحت عجیبی دارد.
مرحوم علامه طباطبایی (ره) هم در جاهای مختلف تفسیر المیزان در مورد این مطلب بحث کردند. ایشان این طور فرموده اند:
« أن ما يشاهده الإنسان يوم القيامة موجود مهيأ له و هو في الدنيا غير أنه في غفلة منه، و خاصة يوم القيامة أنه يوم انكشاف الغطاء و معاينة ما وراءه. »
المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۳۵۰
« آن چه خدا براى فرداى قيامت انسان تهيه ديده، از همان روزى تهيه ديده كه انسان در دنيا بوده، چيزى كه هست از چشم بصيرت او پنهان بوده است و مخصوصا از همه بيش تر اين حقيقت براى او پنهان بوده كه روز قيامت روز كنار رفتن پرده ها، و مشاهدۀ پشت پرده است. »
ترجمۀ تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۵۲۴
مثلا شما در این عالم نماز می خوانید. از نماز یک حرکت و خم و راست شدن و یک حال قلبی درک می کنید. در آن جا با دید دیگری با همین نماز مواجه می شوید. همان نماز است ولی با دید دیگری. این جا حج به جا می آورید، در آن جا همان حج با نگاه جدیدی تجلی پیدا می کند و همین طور تمام افعال.
پس دنیا و آخرت کل عالم هستی را تشکیل نمی دهند. بلکه بخشی از عالم هستی که ما با آن در تماس هستیم، مجموعِ دنیا و آخرت است. در سیری که انسان از دنیا می رود در برزخ و سپس آخرت، موجوداتی که در این عوالم هستند را می بیند ولی کل مخلوقات خدا این ها نیستند. خداوند مخلوقات فراوانی دارد که ممکن است انسانهای عادی کلاً با آن ها مواجه نشوند.
البته انسان کامل بر تمام مخلوقات الهی علم دارد و اموری را ادراک میکند که انسان های معمولی در سیرشان تا آخرت هم ابداً با آن مواجه نمی شوند. پس عالم آخرت بخشی از غیب است که ما تا وقتی این جا هستیم با آن ارتباطی برقرار نمی کنیم و توسط مرگ به آن متصل می شویم.
پس درست نیست که بگوییم عالم هستی دو بخش است: دار دنیا و دار آخرت. بلکه عبارت صحیح این است که بگوییم آن بخش هایی از عالم هستی که من می خواهم در آن ها زندگی کنم و حیات داشته باشم دو بخش است: دنیا وآخرت. مگر اولیاء الهی که بر تمام مخلوقات الهی علم دارند.