در این نوشتار بعد از بیان رابطه تناسخ و معاد جسمانی به گونه مختصر اشارهای به نظر صدر المتألهین در معاد جسمانی شده است.
مراد از تناسخ به زبان ساده آن است که ارواح انسانها پس از مرگ دوباره به بدنهای انسانی و یا حیوانی ملحق میشوند. در کلمات مردان بزرگ تاریخ و فیلسوفان و عارفان سترگ قدیم نیز سخنانی که ظهور در تناسخ دارد، بسیار وجود دارد. [۱] و همین سخنان موجب شده تا افراد ظاهربین و سطحینگر بپندارند روح انسانها پس از مرگ دوباره به همین دنیا برگشته و در بدنهای مادی حلول نماید و از جمله لوازم اعتقاد به تناسخ در تحلیل سطحی آن در بعضی از عقاید و اقوام، نفی و انکار معاد بوده است.
عارفان مسلمان این معنا از تناسخ را صددرصد باطل دانسته و بزرگانی همچون ابن فارض مصری و محیی الدین ابن عربی صریحاً تناسخ را باطل اعلام نمودهاند. [۲] محقق قیصری به تبع ابن عربی نکتهٔ فوقالعاده مهمی را در این بحث مطرح میکند که بعدها صدرالمتألهین به نحو عالی و گسترده آن را پرورانده و زمینههای اساسی مسئلة معاد جسمانی شکل گرفته است. به نظر محقق قیصری، ارواح انسانها پس از مفارقت از بدن عنصری مادی مشمول قاعدة تناسخ خواهند شد، اما نه تناسخ به بدنهای عنصری و مادی دیگر، بلکه به بدنهای برزخی و مثالی ملحق خواهند شد. و حکیمان و عارفان بزرگ تاریخ، از آنجا که اهل شهود و مکاشفه بودند، تعلق ارواح را به این ابدان جسمانی برزخی مشاهده مینمودند، مثلاً بهروشنی میدیدند، روح کسی پس از مفارقت از بدن مادی به بدن یک گرگ یا خوک و یا مورچه و یا انسان نورانی ملحق میشود. در نتیجه هنگامی که مشاهدات خود را برای مردم بازگو میکردند، کسانی که از عمق مسئله خبر نداشتند، مراد ایشان را بهدرستی درنیافته و سخنان آنها را بر معنای تناسخ باطل حمل مینمودند. [۳]
برگردان قسمتی از تحقیقات ارزندة محقق قیصری در شرح فصوص الحکم آن است که میگوید:
برای روح از ابتدای تنزلاتش تا موطن دنیایی، صورتهای فراوانی بر حسب موطنی که از آن در نزول میگذرد، وجود دارد. و روح هنگام رجوع و معاد در صورتهای برزخی بر حسب هیئتهای روحانی و در صورتهای بهشتی یا دوزخی که اعمال نیکو و کارهای زشت آنها را اقتضا میکند تجلی مینماید و همه اشارات و سخنان اولیاءالله (که تناسخ از آنها استفاده میشود) به این صورت برزخی یا قیامتی برمیگردد نه به بدنهای عنصری مادی (تا تناسخ باطل لازم آید). [۴]
از همین رهگذر معاد جسمانی هم تا حدودی روشن میشود. البته بحثهای دامنهداری در این موضوع وجود دارد که صدرالمتألهین در این بحث و امثال آن، با استفاده از آیات و روایات، گوی سبقت را حتی از عرفا ربوده و بسیار گسترده و مستوفی در دو جلد هشتم و نهم اسفار و در آثار دیگر خود همانند الشواهد الربوبیه و مفاتیح الغیب و رسالههای دیگر سخن گفته است. بر اساس تحقیقات ایشان، انسان مادامی که در دنیا هست، با اعمال و نیات و گفتار خود، با علومی که میآموزد و با همة حرکات و سکنات خویش، مشغول ساختن و تکمیل بدن دیگری ورای این بدن مادی و از سنخ عالم مثال است ـ و البته آنها که به مقامات شهود دست یافته و چشمهای برزخی آنها گشوده شده است، میتوانند این ساختوساز و هیئتهای حاصله را مشاهده نمایندـ روح انسان به محض متلاشی شدن بدن مادی و مفارقت از جسم عنصری، با همان بدن جسمانی مثالی همراه و حیات جدیدی را آغاز مینماید که طلیعه معاد و قیامت است.
مطالب مرتبط
معاد جسمانی در داستان حضرت ابراهیم اثر : حاج شیخ محمد حسن وکیلی .
۱. ر.ک: مجموعه مصنفات شیخ اشراق، با تصحیح هنری کربن، ج ۲، کلمة الاشراق، ص ۲۱۷، ۲۲۱ و ۲۲۲؛ اسفار، ج ۹، ص ۲.
۲. شرح فصوص الحکم قیصری، اواخر فص شیئی، ص ۱۲۵.
۳. و آنچه بیشتر به این برداشت غلط دامن میزد، خلطی بود که از سوی خود عارفان مکاشف بین صور برزخی خیالی و صور حسی روی میداد چون نمیتوانستند بهدرستی بین آنها تمییز دهند، صریحاً مشهودات خود را به عالم حسی و مادی انتساب میدادند، ر.ک: اسفار، ج ۹، ص ۳۳۷.
۴. متن کامل گفتار محقق قیصری در شرح فصوص الحکم ص ۱۲۵ اینچنین است:
وما جاء فی کلام الأولیاء مما یشبه التناسخ انّما هو بحکم احدیة الحقیقة وسریانها فی صور مختلفة کسریان المعنی الکلّی فی صور جزئیاته وظهور هویّة الحق فی مظاهر اسمائه وصفاته، لذلک نفوا التناسخ حین صدر منهم مثل هذا الکلام کما قال الشیخ العارف المحقق ابن فارض قدس الله روحه:
فمن قائل بالنسخ فالمسخ واقع به
ابرءو کن عما یراه بعزلةٍ
وللروح من اول تنزلاته الی الموطن الدنیاوی صور کثیرة بحسب المواطن التی یعبر علیها فی النزول وصورٌ برزخیّة علی حسب هیئاتها الروحانیة وصور جنانیّة وصور جهنمیّة تطلبها الأعمال الحسنة والأفعال القبیحة تظهَرُ فیها عند الرجوع واشاراتهم کلها راجعة الیها لا الی الأبدان العنصریّة لعدم انحصار العوالم.