ظهور یگانه خداوند موسوم به نفس رحمانی، ابتدا همه موجودات را به صورت علمی در دو تعين اول و دوم (مجملاً و مفصّلاً) پدید میآورد، پس از آن در ادامه سير نزولی با توجه ایجادی و مدد وجودی (نه علمی) همه موجودات در تعينهای خلقی یکی پس از ديگر ـ بهترتيب يا بهتدريج ـ پديد ميآيند. اين سير تا آنجا ادامه دارد كه به دورترين نقطه دايره وجود از نقطه آغاز؛ يعنی پایینترين نقطه نزول برسد. در اينجا نصف دايره وجودی خاتمه مییابد. اين مقدار از قوس دايره را كه سير نزولی دارد، قوس نزول يا قوس نزولی میگویند.
عرفا مجموعة نظام هستي را به شکل دايره ترسيم ميکنند و آن را دایره وجودیه مينامند. [۱]
اين دايرة وجودي از حق تعالي شروع ميشود و بر اساس «حرکت ايجادي استرجاعي» [۲] که از رحمت و حب خداوند نشئت ميگيرد و همان ظهوري است که به نفس رحماني موسوم است، ابتدا همة موجودات به نحو علمي در دو تعين اول و ثاني پديد ميآيند و در ادامه سير نزولي با توجه ايجادي و مدد وجودي [۳] (نه علمي) همة موجودات در تعينهاي خلقي يکي پس از ديگري به وجود ميآيند و اين سير آنقدر ادامه دارد تا به دورترين نقطة دايره وجود از نقطة مبدأ، يعني نازلترين نقطه نزول ميرسد که در اينجا نصف دايره وجودي خاتمه مييابد، اين مقدار از قوس دايره را که سير نزولي دارد، قوس نزول يا نزولي ميگويند.
بين فلسفه ـ که عمدتاً حکمت متعاليه مراد استـ و عرفان در تعيين نقطه پاياني قوس نزول اختلاف وجود دارد. در فلسفه، آخرين نقطة قوس نزولي، مادّه نخستين يا هيولاي اولي است که هيچ فعليتي جزء قوه محض ندارد و از همين روي تنزليافتهترين موجود به شمار ميآيد. [۴]
امام خميني رحمه الله در کتاب مصباح الهداية همين نظر را برميگزينند و ميگويند:
فانّ مبدءَ حصول الصور والترقي والتوجه من الکثرة الي الوحدة ومن النزول الي الصعود هو الهيولي الاولي... [۵]
همانا آغاز پديدار شدن صورتها و ترقي و توجه از کثرت به سوي وحدت و از نزول به سمت صعود، هيولاي اولي است...
در اين عبارت هرچند، هيولي مبدأ قوس صعود شمرده شده است، اما روشن است که آغاز قوس صعود که توضيح آن در پي ميآيد، پايان قوس نزول خواهد بود.
اما در عرفان نقطة نهايي قوس نزول، انسان است و از همين جهت نقطه آغازين قوس صعود نيز انسان ميباشد.
صائنالدين ترکه اصفهاني در تمهيد القواعد ميگويد:
فالمدد الالهي... يصل الي العقل الاوّل المکنّي عنه بالقلم ثمّ اللوح ثمّ العرش ثم الکرسي ثمّ باقي الافلاک فلکاً بعد فلک ثمّ يسري في العناصر ثمّ المولّدات وينتهي الي الانسان منصبغاً بجميع خواصّ ما مرّ عليه من المراتب. [۶]
مدد الهي (ابتدا) به عقل اول که با عنوان قلم از او ياد شده است ميرسد، سپس به لوح و پس از آن به عرش و در پس آن به کرسي و بعد از آن به باقي افلاک يکي پس از ديگري رسيده و آنگاه در عناصر سريان مييابد، سپس در مولدات (سهگانه معدِن و نبات و حيوان) جريان مييابد و در نهايتِ (قوس نزول) به انسان ميرسد در حالي که رنگ همه خواصَّ مراتبي که از آن گذشته را به خود گرفته است.
هر موجودي در گذر از مراتب قوس نزول، احکام آن مرتبه را به خود ميگيرد و به تعبير ديگر که در متون عرفا آمده است، رنگ آن مرتبه را به خود گرفته [۷] و بهرهاي از آن مرحله در خود فراهم ميسازد، از همين روي به مراتب نزولي، مراتب استيداعيه گفته ميشود که خصوصيات خود را در موجوداتي که از آنها ميگذرند به وديعه ميگذارند. البته در مسير قوس نزولي از آن قسمت که نطفه وارد رحم ميشود تا انسان شکل گيرد و قوس نزولي به پايان رسد، به جهت آنکه در اين مراحل، استقرار در رحم يافته است، مراتب استقراريه ناميده ميشود.
صدرالدين قونوي در مفتاح الغيب ميگويد:
فمبدأ الاستقرار، في الرحم وما قبل ذلک فمختص بمقام الاستيداع. [۸]
آغاز استقرار (و مراتب استقراريه) در رحم است و مراتبي که قبل از آن قرار دارد، به مقام استيداع اختصاص دارد. [۹]
۱.
اسفار، ج۷، ص ۱۰۷ و ج ۸، ص ۱۳۲؛ نقد الفصوص، ص ۲۰۰. صدرالمتألهين در آدرس اولي که ذکر شد يعني ج ۷، ص ۱۰۷ پس از برشمردن ترتيب موجودات در سلسلة نزولي و سلسلة صعودي از آن به «دائرة الوجود» نام ميبرد و پس از آن ميگويد:
«... فالعالم کلّه صار بهذا الترتيب کشخصٍ واحد اوّله الحق وآخره الحق وصورته صورة الحق، بل تمامه الحق کدائرة واحدة اولها النقطه وآخرها النقطه بل کلها النقطه السياله من ذاتها في ذاتها الي ذاتها، فسبحان ذاته الأعظم مما يضرب له الأمثال ولا يبلغ الي وصفه المقال». عبارت اخير که ميفرمايد: «سيلان از ذات حق و در ذات حق و به سوي ذات حق است» بسيار قابل توجه است و دقيقاً مدعاي عرفا را در وحدت شخصيه وجود، حرکت حبي، خلقت و امثال آن تبيين ميکند. وي در اين عبارت کل قوس نزول و صعود را بر اساس وحدت شخصيه وجود، در ذات حق به معناي عام آن، تصوير کرده است.
۲. تمهيدالقواعد، چاپ دفتر تبليغات اسلامي، ص ۳۲۷ و چاپ امالقري فصل ۴۳، ص ۴۵۵ و چاپ انجمن فلسفه ايران، ص ۱۸۱.
۳. همان، فصل ۴۰، ص ۴۳۴.
۴. اسفار، ج ۷، ص ۱۰۷؛ شرح رسالة المشاعر، تصحيح سيدجلالالدين آشتياني، چاپ اميرکبير، ص ۳۷۰.
۵. مصباحالهدايه الي الخلافة و الولاية، با مقدمة استاد سيدجلالالدين آشتياني، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني رحمه الله، ص ۶۱.
۶. تمهيد القواعد چاپ انجمن فلسفه ايران، ص ۱۸۲ و چاپ دفتر تبليغات اسلامي ص ۳۲۷ و چاپ امالقري ص۴۵۵.
۷. شرح فصوص الحکم قيصري، ص۶۵ فص آدمي.
۸. مصباح الانس، سؤال چهارم از خاتمه، ص ۲۹۷.
۹. ر.ك: مصباحالانس، از ص ۲۹۴ ـ ۲۹۷؛ التمهيد في شرح قواعد التوحيد، فصل ۴۹، ص ۴۸۹، ۴۹۰.