انسانی که اسفار اربعه او تکميل شده کون جامع، مظهر کلی و آيت عظمای خدا میشود. انسان جامع جميع عوالم چهارگانه است و لذا به کون جامع ناميده شده و بر همين اساس مظهر اتمّ الهی و آيت عظمای اوست.
انسانی كه اسفار اربعۀ او تكمیل شده، كون جامع، مظهر كلی و آیت عظمای خدا میشود. عرفان به ۵ «حضرت» معتقد است و از آن به حضرات خمس تعبیر میكند. این عوالم عبارتند از:
پس انسان خود یك عالم است، آن هم نه عالم صغیر كه عالم كبیر. به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام:
و تحسب أنك جرم صغیر
و فیك انطوی العالم الاكبر [۱]
«ای انسان آیا تو با اینكه در درون خود جهانی بزرگ را جای دادهای، گمان میبری كه جسمی كوچك هستی؟»
انسان ـ و نه هیچ موجود دیگر ـ جامع جمیع عوالم چهارگانه است و به همین دلیل به «كونِ جامع» در عرفان نامگذاری شده و مظهر اتمّ الهی و آیت عظمای اوست. امیرالمؤمنین صلواة الله علیه كه سرسلسلۀ همۀ عارفان است، در حق خود میفرماید:
«مَا لِلَّهِ آیۀ أَكْبَرُ مِنِّی»[۲]؛
«برای خدا نشانهای بزرگتر از من نیست».
بیجهت نیست كه خداوند متعال پس از تبیین خلقت انسان ـ و نه هیچ موجود دیگر ـ میفرماید:
«فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»[۳]؛
«آفرین بر خدا که بهترین آفریننده است».
اگر خدا با آفرینش آدمی بهترین آفریننده است، پس انسان هم بهترین آفریده شده است.
مغربی، عارف پارسیسرای چه خوب سروده است:
اگـر چه آینۀ روی جانفزای تواند
همه عقول و نفوس و عناصر و افلاك
ولی كسی ننماید تو را چنانكه تویی
بـه جز دلِ من مسكین بیدلِ غمناك
ظهور تو به من است و وجود من از تو
فلستَ تظهر لولای لم أك لولاك [۴]
تذكر:
آیت خدا از همۀ جهات خدانماست و از اینرو، برخورد با او انسان را به یاد خدا میاندازد و به همین جهت دستور داریم با كسانی همنشینی كنیم كه
«یذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْیتُهُ»[۵]؛
«دیدارشان شما را به یاد خدا میاندازد».
بنابراین اگر با دیدن كسی به یاد شیطان و دنیا و اعتبارات پوچ و بیاساس افتادیم، او سزاوار لقب «آیۀ الشیطان» است. آنجا كه خداوند برخی انسانها را شیطان معرفی كند:
«شَیاطِینَ الإنْسِ وَالْجِنِّ» [۶]؛
«شیطانهای انسی و جنّی».
چه استبعادی وجود دارد كه انسانی تشریعاً ـ و نه تكویناً ـ آیۀ الشیطان باشد.
۱. ديوان امام علی علیه السلام.
۲. بحارالانوار، ج۲۳، ص۲۰۶ و ج۳۶، ص۱؛ بصائر الدرجات، ص۷۶؛ تفسير القمي، ج۱، ص۳۰۹.
۳. مؤمنون/۱۴.
۴. ديوان شمس مغربی.
۵. کافي، ج۱، ص۳۹؛ بحارالانوار، ج۱، ص۲۰۳.
۶. انعام/۱۱۲.