مرحوم آيةالله حاج شیخ عباس هاتف قوچانی از سالكان و عارفان کوی دوست و از پرچمداران عرفان ناب تشيع در سالهاي اخير بود. ایشان شاگرد و در نهایت وصی آیةالله العظمی حاج سید علی آقا قاضی طباطبائی بودهاند همچنین معظم له عالمي فقيه و متبحري ذي فنون بود که در مدت دهها سال، به تحقيق كتاب جواهر الكلام پرداخت
مرحوم آية الله حاج شيخ عباس هاتف قوچاني كه از سالكان و عارفان كوي دوست و از پرچمداران عرفان ناب تشيع در سالهاي اخير بود، در سال۱۳۳۳ ق در استان خراسان متولد شد. وي، پس از گذراندن دوره سطح در مشهد مقدس، عازم نجف اشرف شد و كنار حريم علوي در محضر علما و بزرگان نجف، مدارج عالي علمي و عرفاني را گذراند.
اساتيد وي در نجف اشرف، حضرات مرحوم آيةالله حاج شيخ محمد حسين غروی اصفهاني و سید ابوالقاسم خویی و آقا بزرگ شهیدی بودند. وي در عرفان، از محضر استوانه علم و عرفان، مرحوم آیةالله العظمی حاج سید علی آقا قاضی طباطبائی بهرههاي وافي برد.
مرحوم قوچاني، عالمي فقيه و متبحري ذي فنون بود كه با سعي و كوشش قابل تحسين، در مدت دهها سال، به تحقيق كتاب جواهر الكلام پرداخت و علاوه بر آن، بر تدوين كامل تقريرات درس بزرگاني همچون مرحوم آيةالله العظمي خوئي نظارت داشته است.
اين عالم بزرگوار علاوه بر فعاليتهاي علمي ياد شده، چند دوره كتاب اسفار را تدريس كرده است.
مرحوم علامه حسینی طهرانی در نجف به دستور مرحوم علامه طباطبایی برای امر سلوک خدمت ایشان میرسند ایشان اینطور مرقوم فرمودهاند:
و حقير در نجف اشرف به توصيه حضرت استاد علّامه، در امور عرفانى و الهى فقط با حضرت آية الله حاج شيخ عبّاس قوچانى أفاضَ اللهُ تربتَه مِنْ أنواره، حَشر و نَشر داشتم و ايشان گاهى نامى از حضرت آقاى حدّاد ميبردند؛ و بعضى از رفقا كه تلامذه مرحوم قاضى بودند مخصوصاً بعضى از مسافرين و زائرين، در محضر آية الله قوچانى نامى از ايشان برده و احوالپرسى مىنمودند؛ و ايشان هم ميفرمودند: در كربلا هستند و الحَمد لِلّه حالشان خوب است. [۱]
همچنین راجع به ایشان نوشتهاند:
... مرحوم آيةالله حاج شيخ عبّاس قوچانى از خودشان نقل كردند؛ البتّه در يك أربعين يا بيشتر، مرحوم قاضى دستوراتى براى ذکر و وِرد و فکر به ايشان داده بودند كه از جمله آثارش اين بود كه: هر وقت- در كوچه و بازار كه ميرفتم- چشمم به زن نامحرمى مىافتاد، بدون اختيار پلكهايم به روى هم مىآمد؛ و اين مشهود بود كه بدون اراده و اختيار من است.[۲]
تلاش و پشت كار مرحوم قوچاني در سلوك عجيب بوده است؛ ایشان خودشان ميفرمايند:
سالهاي اول مصاحبت با آيةالله قاضي سپري شد بدون آن كه چيزي بفهمم. فقط در مجلس ايشان ميآمدم و ميرفتم و براي جلسه بعد خودم را آماده ميكردم... البته به همراه مواظبت به سعي و تلاش در امر سلوك و عزم محكم براي استفاده از ايشان، بدون آنكه در ارادهام خللي وارد شود و يا كوچكترين ضعفي در اخلاصم حاصل آيد و اطمينان روحيام نسبت به اين مسأله تضعيف گردد به اميد آنكه به زودي از اين رفت و آمدها و مصاحبتها بهرة فراواني خواهم برد و شايد هم بيشتر از آنچه كه توقع دارم، نصيبم شود.
...پس از گذشت پنج يا شش سال... يك زمان متوجه شدم كه من در محضر استاد هستم... و او در طول شب و روز، مراقب حركات من است و بر من مستولي شده و در تمام احوال مرا همراهي ميكند. با اين شدت مراقبت، لغزش كجا بود؟ و كوتاهي و تقصير كجا؟
ديدم كه مثلاً معاشرت با ديگران و اداي فرايض و نوافل يا قيام به وظايف شبانه تمام اين اعمال در حضور استاد و جلوي چشم او اتفاق ميافتد... وقتي كه اين را دريافتم، هر چه بيشتر به احتياط و دقت خود افزودم؛ به طوري كه هيچ عملي از من صادر نميشد كه مرا به سبب آن، مورد سؤال قرار دهند و مؤاخذه نمايند... از اين مراقبت و همراهي او با شاگردانش حتي در شديدترين لحظات بيمارياش نيز كاسته نشد.[۳]
ایشان در ده سالِ آخرِ عمرِ مرحوم قاضي ملازم استاد بودند و هيچ گاه بدون آنكه جوياي نظر ايشان بشوند، از او جدا نميشدند. در مجلس مرحوم قاضي مينشستند و به شرح و توجيهات او گوش فرا ميدادند و اين توجيهات، به طور عادي از راه قرائت كتاب مثنوي بيان ميشد، ایشان ميفرمودند: جواهر مكمل به يواقيت اعظم است.
گر چه مرحوم آیةالله قوچاني از مراجع و بزرگان حوزه، اجازاتي متعددی داشتند اما مهمتر تصریح مرحوم آيةالله قاضي به اجتهاد ایشان است آنجا که در وصيتنامۀ ایشان آمده است: «اما وصيّ اينجانب در امر طريقت، آقاي حاج شيخ عباس مجتهد قوچاني» .
با این حال يكي از خصوصيات آيةالله قوچاني اين بود كه كوچكترين ادعايي نداشتند و تا آخر عمر ميفرمود: «من هيچ نيستم».
مرحوم آیةالله قوچاني سالهاي آخر عمر پر بركت خود را در حالي سپري كرد كه اطمينان و رضا به تقدير الهي وجودش را فرا گرفته بود و شايد همان نفحه الهي كه استاد سالها پيش برايش وعده كرده بود در لحظات غربت و تنهايي در محيط خفقان بعثيها و هجوم همّ و غم و فراغ ياران، همدم و مونس او گرديده بود.
آیة الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی مدظله در کتاب شریف «نور مجرد» مرقوم نمودهاند:
« حضرت والد در همان اوان تشرّف به نجف به سفارش مرحوم علاّمه طباطبائى از محضر آيةاللـه حاج شيخ عبّاس قوچانى استفاده نموده بودند و مىفرمودند: ايشان خيلى بىهوى و زحمتكشيده و أهل عبادت بودند، ولى در آن زمان هنوز باب توحيد برايشان مفتوح نگرديده بود و ألبتّه مرحوم قاضى به ايشان فرموده بودند: در أواخر عمر در شرائطى كه از أهل و عيال خود جدا گرديده و در غربت به سر مىبريد براى شما فتح باب مىشود.
در ماههاى آخر عمر شريفشان نامهاى براى علاّمه والد نگاشته و در ضمن آن به اين مسأله اشاره نموده بودند. علاّمه والد پس از وصول اين نامه در جلسهاى در جمع شاگردان خود فرمودند:
«مرحوم قاضى به آيةاللـه قوچانى فرموده بودند كه در أواخر عمر در حالى كه از خانواده و نزديكان جدا شده و تنها مىباشند به وصال مىرسند و مقصودشان حاصل ميگردد و خانواده ايشان مدّتى است كه به ايران آمدهاند ولى ايشان به جهت اين وعده مرحوم قاضى در نجف ماندهاند و أخيرا نامهاى نگاشته و فرمودهاند كه طلائع و مقدّمات وعده مرحوم قاضى پديدار شده است. إن شاءاللـه رفقا همّت نموده و براى ايشان دعا كنند تا كارشان تمام شود.»
و مدّتى كوتاه پس از اين واقعه آن مرحوم به ديار باقى شتافتند.» [۴]
مرحوم علامه طهرانی در تاریخ وفات ایشان مینویسند:
مرحوم آیة الله و حجة الحق الشیخ المعظم صاحب الدرجات الرفیعة و المقام المحمود شیخی و استاذی فی المعارف الإلهیة وصی المبرور الآیة العظمی الحاج المیرزا علی القاضی قدس الله سره فی النجف الأشرف الحاج الشیخ عباس الهاتف القوچانی أعلی الله تعالی درجته و ضاعف أجره و مثوبته در ظهر چهارشنبه ۲۳ شعبان المعظم ۱۴۱۰ هجریه قمریه در نجف اشرف در سن ۷۶ یا ۷۷ سالگی از این دار فانی به عالم باقی رحلت نمودند و صبح پنجشنبه فردای آنروز تشییع و در وادی السلام به خاک سپرده شدند اللهم أعل درجته و احشره مع نبیه الأطیب الأکرم و مع وصیه علی علیه السلام و أعطه ما فوق ما ینمناه من الوصول إلی أعلی ذروة الکمال و الفناء فی اسمک الجمال و الجلال اللهم اخلف علی عقبه فی الغابرین و أیدهم و سددهم و طول عمرهم و ارحمه و إیانا برحمتک یا أرحم الراحمین .
۱. روح مجرد، ص ۱۲
۲. روح مجرد، ص۵۸۶
۳. آيت الحق (ترجمه)، ج اول، ص ۳۷۵
۴. نور مجرد، جلد اول، صفحۀ ۲۳۴