کشف و شهود در اصطلاح عبارت است از هرگونه ادراک بی واسطه که متعارف نباشد و انسانهای عادی به آن دسترسی نداشته باشد، یعنی در مرئا و مسنع ادراک عمومی انسان ها قرار ندارد. واژه کشف در لغت به معنای کنار رفتن پرده میباشد.
از نظر معرفت شناسی ادراکاتی که انسان به دست می آورد بر دو قسم است:
کشف و شهود در اصطلاح تقریبا به این معناست هرگونه ادراک بی واسطه که متعارف نباشد و انسان های عادی به آن دسترسی نداشته باشد. مشاهده کردن اتاق و مسجد و افرادی که در آن حضور دارند و شنیدن صداهای اینجا و امثالهم یک سری ادراکات مشترک است لذا از این لایه از ادراکات معمولا تعبیر به لایه شهود میکنیم. غیبی در کار نیست چون مشترک بین همه است. اگر کسی یک دسته ادراکاتی داشته باشد که مشترک بین همه نیست، معمولا از این تعبیر به شناخت غیب میشود یعنی لایه پنهانی آنچه که بر همگان به شکل متعارف آشکار نیست. ادراکات بی واسطه نسبت به غیب تعبیر به کشف و شهود می شود.
حالا انواع بسیاری می تواند داشته باشد مانند کسی که در یک فضایی قرار گرفته صداهایی می شنود که دیگران نمی شنوند و چیز هایی را می بیند که دیگران نمی بیند بویی خاص را استشمام می کند که دیگران استشمام نمی کند مثلا می گوید من در حرم می روم بوی عطر احساس می کنم دیگران چنین احساسی ندارند. یا یک سلسه ادراکاتی که از جنس امور حسی نیز نیستند مثلا در جایی نشسته است و یک مطلبی به قلب فردی می افتد به فکر او یک راه حلی برای یک مشکلی خطور می کند. این نیز نوعی کشف و شهود است. یک حقیقت عینی را در عالم هستی می فهمد بدون اینکه از طریق مقدمات استدلال مسیر را طی کرده باشد. همه این ها در اصطلاح کشف و شهود هستند.
البته گاهی مواقع کشف کردن برخی از استدلالات را کشف و شهود می گویند یعنی دیدید که منطقیون می گویند برخی مطالب را انسان با حدس بدست می آورد و حدس را گاهی تعریف به یک تفکری که در آن حرکتی نیست یا حرکت آن خیلی سریع است و آن را هم یک لایه ای از کشف و شهود تلقی می کنند که انسان یک استعدای دارد که وقتی سوالی برای آن مطرح می کنند ناخودآگاه صغری و کبری و نتیجه همه با هم به قلبش افاضه میشود اما اجمالا می توان گفت کشف و شهود عبارت است از سلسه ادراکات بی واسطه، بی واسطه منظور این است که واسطه علمی ندارد انتقال از معلوم به مجهول نیست و تفکر در آن رخ نمیدهد و متعارف نباشد یعنی در مرئا و مسنع ادراک عمومی انسان ها قرار نگیرد. دیگر طوایف آن بستگی دارد به متعلق ادراک.
اصطلاحاتی همچون مشاهده، معاینه و مکاشفه در بحث عرفانی خیلی اصطلاح مستقری ندارد گاهی مکاشفه را به معنای همهاش به کار میبرند گاهی مشاهده گاهی مکاشفه معاینه جدا میکنند. خود واژه کشف یعنی کنار رفتن پرده، گویا انسان وقتی یک مطلب پنهانی را میفهمد تا به حال یک حجاب و پردهای روی آن بوده است که دیگران نمیفهمند و برای این شخص خاص کنار رفته است و او چنین ادراکی پیدا کرده است.
مطالب مرتبط: تجلی و ظهور، عالم ماده، عالم مثال، عالم عقل، مقام دات، انسان کامل، موت اختیاری، خلع بدن.