اربعین موسوی یا اربعین کلیمی در اصطلاح به سی روز ماه ذی القعده به علاوه ده روز اوّل ذی الحجه گفته میشود. چون این چهل روز در آیات قرآن و روایات دوره عبادت حضرت موسی کلیم الله در خلوت خود با خداوند بوده و پس از این چهل روز بود که خداوند تورات را بر آن حضرت نازل نمود این ایام را اربعین موسوی یا اربعین کلیمی مینامند.
اربعین موسوی یا کلیمی در اصطلاح به سی روز ماه ذی القعده به علاوه ده روز اوّل ذی الحجه گفته میشود که طبق روایات خداوند در این ایام حضرت موسی را به کوه طور فراخوانده و سی روز (تا پایان ماه ذی القعده) با آن حضرت مواعده نموده و سپس به ده روز اول ذی الحجه آن را تکمیل فرمود.
چون این چهل روز در آیات قرآن و روایات دوره عبادت حضرت موسی کلیم الله در خلوت خود با خداوند بوده و پس از این چهل روز بود که خداوند تورات را بر آن حضرت نازل نمود این ایام را اربعین موسوی یا اربعین کلیمی مینامند.
خداوند متعال در آیه ۱۴۲ از سوره اعراف به این مسأله اشاره فرموده است:
وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ .
حضرت موسای کلیم در این ایام حالاتی خاص داشتند و از جذبات الهیه به شکلی مخصوص بهرهمند بودند. در برخی روایات اشاره شده که آن حضرت در این ایام از شدّت جذبات الهیه و شوقی که داشتند نه چیزی خوردند و نه چیزی نوشیدند و نه خوابیدند: کما اخبر الله تعالى عن موسى علیهالسّلام فی میعاد ربّه، و فسّر النّبىّ صلّىاللهعلیهوآله عن حاله انّه ما اکل و ما شرب و لا نام، و لا اشتهى شیئا من ذلک فی ذهابه و مجیئه اربعین یوما [۱]
در ادعیه شیعی به حالات خاص آن حضرت در این ایام و تجلیات خاص خداوند برای آن حضرت مکررا اشاره شده است.
عدد چهل و اربعین گرفتن بر اساس روایات و تجربه اهل معنی اثری خاص بر وصول انسان به کمالات دارد و لذا در میان اهل سلوک متداول است که بسیاری از عبادات را در دورههای چهل روزه به جا میآورند.
ماه ذی القعده ماه اول از سه ماه حرامی است که به هم پیوستهاند (ذی القعده و ذی الحجه و محرم) و ماههای حرام دارای حرمتی خاص در عالم ملکوت و در عالم ظاهر هستند. اسباب استجابت دعا در آنها فراهم است و بار گناه در آنها سنگینتر از اوقات دیگر است و لذا همواره سالکین الی الله را به مراقبه بیشتر در این ماهها دعوت میکنند.
ده روز اول ماه ذی الحجّه نیز از شریفترین اوقات سال است تا جائیکه هیچ دههای در نزد خداوند از این ده روز محبوبتر نیست؛
قال رسول الله صلّیاللهعلیهوآلهوسلم: ما من أيّام العمل الصالح فیها أحبّ إلى الله عزّ و جل من أيّام العشر- یعنی عشر ذی الحجّة- [۲]
لذا این دوره چهل روزه بسیار سزاوار توجّه و عبادت و مراقبه شده است.
درباره مجموع این چهل روز با هم روایتی خاص وارد نشده، ولی بزرگان اهل معرفت به تجربه یافتهاند که عبادت و مراقبه خاص در این چهل روز با هم آثاری بسیار مهم دارد و لذا این چهل روز در نزد ایشان به اربعین موسوی و کلیمی مشهور شده و تاکید بسیار زیادی بر عبادت و مراقبه در آن دارند.
برخی افراد کماطلاع میگویند این ایام هیچ خصوصیتی ندارد و استثناءً برای حضرت موسی علینبیناوآلهوعلیهالسلام در این ایام حالاتی حاصل شده است و دلیل نمیشود که دیگران نیز این ایام را شریف بشمارند و لذا اعتناء خاص به این ایام نوعی بدعت است.
ولی حقیقت این است که گذشته از تجربیات بسیاری از بزرگان اهل معنی که چشم جان و دلشان گشوده است و انوار خاص الهی را در این ایام میبینند و برکات این ایام را وجدان میکنند در روایات هم اشاره به خصوصیت این ایام شده است.
از جمله در روایات وارد شده که در دهه اول ماه ذی الحجه که اوج اربعین موسوی است هر شب دو رکعت نماز میان مغرب و عشاء خوانده شود و در هر رکعت بعد از حمد یک بار سوره توحید و یک بار آیه شریفه « وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِینَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِین» قرائت گردد که اگر چنین شود انسان با حجاج در ثواب حجشان شریک میگردد.[۳]
از این روایت و این دستور به روشنی فهمیده میشود که این ایام که اتمام اربعین حضرت موسی علینبیناوآلهوعلیهالسلام است مخصوص به آن حضرت نبوده است، بلکه ایامی است برای کسب فیض برای همه مؤمنین و در عبادت در آن ایام برای کسب فیض از رحمت الهی به آن ماجرا اشاره نموده و از خداوند تمنای برکت میکنیم.
نکتهای که قابل توجه است اینکه اربعین گرفتن در یک دوره زمانی یک عمل شرعی خاص نیست که تشریع و بدعت باشد و چون اصل جواز اربعین گرفتن ثابت است، انسان طبق عمومات مجاز است در هر دورهای از زمان که حال او اقتضاء کند اربعینی را شروع نماید و چه بهتر که آن را در دورهای قرار دهد که هم در روایات به فضیلت و خصوصیت آن اشاره شده و هم اهل معنی بر عظمت آن متفق میباشند.
مرحوم حضرت علامه آیةالله حسینی طهرانی قدّسسرّه در ضمن سخنرانی عصر جمعه ۲۹ شوّال ۱۴۰۷ هجری قمری میفرمایند:
... ایام اربعین حضرت موسی است؛ از اول ذیالقعده تا دهم ذیالحجه. در روایت داریم که
«وَ أَسْأَلُكَ بِالْأَسْمَاءِ الَّتِی تَجَلَّيْتَ بِهَا لِلْكَلِیمِ عَلَى الْجَبَلِ الْعَظِیمِ فَلَمَّا بَدَا شُعَاعُ نُورِ الْحُجُبِ مِنْ بَهَاءِ الْعَظَمَةِ خَرَّتِ الْجِبَالُ مُتَدَكْدِكَةً لِعَظَمَتِكَ وَ جَلَالِكَ وَ هَيْبَتِكَ وَ خَوْفاً مِنْ سَطْوَتِكَ رَاهِبَةً مِنْكَ فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْت» [۴]
خدایا من ترا قسم میدهم به آن اسمهائی که با آن بر حضرت کلیم تجلی کردی بر آن کوهی که خیلی بزرگ بود، هنگامی که متجلی شد آن شعاع نور حجابها که از بزرگی و قدرت ناشی شده بود، همه حجابها را پاره کرد و کوهها را خرد نمود (من وراء الحجب این شعاع آمد و از معدن عظمت تجلّی کرد) و کوهها از عظمت وجلال وهیبت تو ریز ریز شد. رَاهِبَةً مِنْكَ. در حالیکه اینها همه از تو خشیت دارند. پس هیچ معبودی جز تو نیست، پس هیچ معبودی جز تو نیست، پس هیچ معبودی جز تو نیست.
این تعبیر سه بار با فاء تفریع تکرار شده است، ولی در حقیقت تکرار نیست؛ چون در اینجا سه مرحله و مرتبه از تجلّی لا إله الاّ انت اراده شده است.
و این تجلی، اسم جلال است که موجب اندکاک این حجب شده و سه مرتبه لاإله إلا أنت به حسب مراتب مختلف تجلّیات است. یعنی وقتی خدا ظهور کند به تمام معنی الکلمه خدا میماند و بس. معبود حقیقی میماند و بس. راهی برای از بین بردن این کوهها وجود ندارد مگر اینکه آن کوهها در اثر تجلّی خُرد شود و دامن از دست برود و هیچ نماند جز پروردگار.
قبل از تجلّی موسائی هست و خدائی هست حال یا در ذهن یا مثال یا نفس یا عقل، بالأخره چیزی جدای از خدا هست، ولی وقتی آن اسم اعظم تجلّی کند هیچ نمیماند و حضرت موسی چنان خُرد شود و دامن از دست برود و رها شود و بیچارگی و عجزش روشن شود که نگو.
مرحوم آیةالله آقا سیّد جمال الدین گلپایگانی میفرمود: من در نجف حالی پیدا کردم که میدیدم تمام موجودات از من افاضه میشوند (یعنی در مراتب نهائی سلوک که بودند) و تمام خلائق روزی از من میخورند. علم و قدرت همه موجودات حتی یک پشّه از من است و حیات همه عالم همه از من است. این حال مدّتی ادامه داشت و از طرفی اجمالاً هم علماً میدانستم که این مطلب صحیح نیست، میدانستم که من این طور نیستم و اینها از من نیست. به حضرت أمیرالمؤمنین علیهالسلام متوسّل شدم. مشکل حلّ نشد تا زمستان شد. (این قضیه مربوط به ۳۵ سال پیش است). در زمستان سرد آمدم کاظمین و یک راست رفتم حرم و متوسّل شدم به حضرت موسی بن جعفر علیهماالسّلام و رفتم جلوی ضریح و سرم را روی سنگ مرمر روبروی ضریح گذاشتم و آنقدر گریه کردم که آب جاری شد و گفتم یا موسی بن جعفر، حلّ این مشکله بدست شماست. میفرمود همان موقع قلبم باز شد و مشکل حلّ شد و دیدم من که هستم؟! من نمیتوانم یک مگس را روزی بدهم. من یک پوکی هستم مثل پوست مار که مار او را میاندازد [۵] .
اینها همه مال آن تجلّی است. و اگر کسی کارش صحیح نباشد در همین تجلّیات میماند و نمیتواند عبور کند. اینجا مبدأ فرعونیت اعظم است. خدا میگوید من منم، یکتای بیهمتا. تو میخواهی که یکتای بیهمتا تو باشی؟! خیلی از کسانی که مردم را بخودشان دعوت میکردند بخاطر اینست که بجائی رسیدهاند و متوقّف شدهاند؛ نه اینکه هیچ راهی نرفته باشند.
همه عبدند و پوچند و خالی، خدا که قدرتش را به کسی نمیدهد. کمال أمیرالمؤمنین علیه السّلام در اینست که بنده فانی و عبد مطلق خدا است و آن معانی و بالاتر از آن همه در او تجلّی میکند لکن مال او نیست، مال خدا بوده و مال خداست و أمیرالمؤمنین علیهالسلام هم به این حقیقت معترف است.
کسی که مدّعی میشود که چیزی دارد، واقعاً که چیزی نمیتواند دارا شود، فقط مثل اینست که پوست مار ادعا کند که من صفات مار را دارم و در حقیقت مدّتی دزدی کرده و صفات خدایی را به خودش نسبت داده است، و گرنه کسی نمیتواند در برابر خداوند چیزی داشته باشد.
مرحوم آقا سیّد جمال که خدا نجاتش داد علّتش آن بود که عالِم بود و میدانست و تحت تربیت بود. وی فهمید اشتباهی در کار است و حضرت امام علی علیه السّلام که آن موقع جوابش را ندادند مصلحت است. باید پیاده به کاظمین برود و خدمت موسی بن جعفر علیهماالسّلام برسد و اینها همه مصلحت است و این لازمه این طریق است. و چون میدانست این حال هدف سلوک نیست و میدانست که آنچه میبیند مال او نیست، دنبالش را گرفت تا قطعِ باطل کرد.
حالا این أربعین ماه ذی القعده و دهه اول ذی الحجه اربعین مهمی است و مرحوم قاضی میفرمودند: «اربعین حضرت موسی علیهالسلام است»؛ یعنی اربعین ایشان در همین چهل شب که به روز عید قربان ختم میشود بوده است.
و لذا در دهه ذی الحجه مستحبّ است انسان هر شب نمازی دو رکعتی بخواند. و این آی «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدین» [۶] را بخواند که اشاره به همین اربعین است. در روایت وارد شده است که حضرت موسی در این اربعین برای مناجات با خدا و سخن گفتن با خدا رفت؛ خدا که زبان ندارد، صحبت کردن خداوند همین مراودهها و داد و ستدهای قلبی و تجلّیات است که میآید و کار را تمام میکند. و در این اربعین خدا به حضرت موسی الواح را داد که طبق روایاتی که داریم روی سنگهای بزرگی بود از زمرد و وقتی از کوه طور آمد آن الواح را با خودش آورد و حضرت موسی در این چهل شبانه روز ما أکل و ما شرب و لا نام و لا اشتهى شیئا من ذلک فی ذهابه و مجیئه أربعین یوما شوقا إلى ربه [۷] . خواب به چشمش نرفت و نخورد و نیاشامید و نمیتوانست در آن حال بخورد.
مثل دانشجوئی که شب امتحان شب تعیین سعادتش میباشد و تا صبح مطالعه میکند و هیچ نمیخورد یا مادری که پسربچهاش میمیرد و او شب تا به صبح مینشیند و غذا نمیفهمد، آب نمیفهمد، او نمیتواند بخورد؛ کسی هم که وارد این قضیه میشود میفهمد که نمیتواند بخورد.
آن وَ أَسْأَلُكَ بِالْأَسْمَاءِ الَّتِی تَجَلَّيْتَ بِهَا لِلْكَلِیمِ، همین است؛ یعنی آن واردات حضرت موسی را آماده میکرد و حجاب بعد از حجاب از بین میرفت تا آنکه کارش تمام شد و کوهها همه خُرد شدند و جبلها همه شکسته شد و حضرت موسی علیه السّلام برگشت و هیچ دستش نبود، فلا اله الا انت.
حال رفقاء در این ماه ذی القعده و دهه ذی الحجه مراقبه را خیلی اهمیّت دهند. مرحوم قاضی و مرحوم حدّاد و مرحوم علامه طباطبائی به مراقبه خیلی اهتمام داشتند و میفرمودند: اصل سیر سالک به مراقبه است و بیمراقبه اگر انسان هر کاری هم انجام دهد درست نیست و کارساز نمیباشد.
حضرت علامه حسن زاده آملی مدظله در کتاب شریف نامه ها و برنامهها ص ۱۵ در «پاسخ نامه یکى از دوستان» که به تاریخ ۱۴ دیماه ۱۳۴۸ نگاشتهاند، میفرمایند:
حال که ماه ذوالقعده در پیش است رندان خدا یک اربعین به زندان مىنشینند، یعنى از اوّل آن تا دهم ذى الحجّه اربعین کلیمى دارند. وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِینَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَيْلَةً «اعراف ۷: ۱۴۲» خواجه حافظ گوید:
سحرگه رهروى در سرزمینى
همى گفت این معمّى با قرینى
که اى صوفى شراب آنگه شود صاف
که در شیشه بماند اربعینى
و پیش از وى نظامى گفته است:
جثّه خود پاکتر از جان کنى
چون که چهل روز به زندان کنى
مرد به زندان شرف آرد بدست
یوسف ازین روى به زندان نشست
رو به پس پرده و بیدار باش
خلوتى پرده اسرار باش
هرچه خلاف آمد عادت بود
قافله سالار سعادت بود
و این بنده گفته است:
یک اربعین به زندان بنشین تا بیابى
خیر کثیر حکمت هم درد و هم دوا را
بزداى زنگ و رنگ جام جهاننما را
تا بر تو عرضه دارد اسرار ماسوا را
(دیوان علامه حسنزاده آملی، ص ۱۷، غزل مزار.)
همچنین در همان کتاب در صفحه ۳۵ در «نامه به دوستى»;که به تاریخ هشتم دیماه ۱۳۴۹ نگاشتهاند، آوردهاند:
بسم اللّه خیر الأسماء قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ (هود/ ۷۰)
خوشا آن دل که دارد قصد کویش
خوشا آن دیده دارد عشق رویش
خوشا آن بنده شیرین زبانى
که همواره بود در گفت و گویش
خوشا آن سالک شوریده حالى
که سرگرم است اندر هاى و هویش
خوشا آن رند مست لاابالى
حسنوار است محو ذات و خویش
کثرت اشتغال به قیل و قال موجب حرمان این بیحال شد که در این مدّت نتوانست به مضمون فرموده امام صادق علیه السّلام که: التّواصل بین الإخوان فى الحضر التّزاور و فى السفر التکاتب عمل کند؛ اگرچه دوست از یاد دوست نمىرود.
غرض از تصدیع تذکر به اربعین کلیمى است که از اوّل ذى القعده تا دهم ذى الحجه است. خنک آنکه در این ایام جمع هر دو سفر کند و میقاتش در قربانگاه عاشقان یعنى منى بود.
در این سه آیه کریمه درست تأمّل و تدبّر شود: وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِینَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَيْلَةً وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمِیقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ. وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعِینَ لَيْلَةً .
و دیگر از غسل توبه یکشنبه ذى القعده و خواندن چهار رکعت نماز بعد از آن چنانکه مسبوقید و هم در اعمال ماه ذى القعده مفاتیح مذکور است غفلت نشود. و همچنین از خواندن دو رکعت نماز بین مغرب و عشاء در ده شب اوّل ذى الحجه تا دهم آن و به دستور این نماز هم مستحضرید و هم در اعمال ماه ذى الحجه مفاتیح مسطور است که در هر رکعت بعد از حمد و سوره توحید یک بار و آیه وَ واعَدْنا مُوسى نیز یک بار خوانده مىشود. عمده حضور است و حضور است و حضور.»
همچنین معظم له در ضمن کلمه ۴۳ کتاب شریف هزار و یک کلمه، (جلد اول، صفحه ۵۸) بر خامه سراسر نورشان چنین رفته است:
«بدان که طلب رؤیت حضرت کلیم- علیه السلام- بعد از ریاضت اربعین کلیمى بوده است، چه این که و واعدنا موسى ثلاثین لیلة ماه ذى القعده بوده است، و اتممناها بعشر دهه نخستین ذى الحجة؛ و در علّت اتمام بعشر آمده است که لسِواكٍ استاک آخر الثلاثین قبل الإفطار؛ و چون اربعین را به اتمام رسانید بدان نعم آلهى که در سوره اعراف آمد تشرف یافت: وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِینَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمِیقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَرانِی وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانِی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ قالَ یا مُوسى إِنِّی اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسالاتِی وَ بِكَلامِی فَخُذْ ما آتَيْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِینَ وَ كَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِیلًا لِكُلِّ شَيْءٍ فَخُذْها بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها سَأُرِیكُمْ دارَ الْفاسِقِینَ «اعراف ۷: ۱۴۲ ـ ۱۴۷».
در اربعین و لیله و میقات و رؤیت و تجلى و ربّ مضاف به موسى و کلمه ربه و امر کلیم به نظر به جبل و دک جبل و صعق موسى و نعمى که بعد از اتمام اربعین بدانها تشرف یافت و لطائف بسیار دیگرى که در آیات یاد شده آمده است باید تأمل بسزا شود و همچنین در روایاتى که از اهل بیت عصمت در این باب مأثور است، و ما به برخى از آنها در شرح عین ۲۸ و ۴۷ کتاب سرح العیون فی شرح العیون اشارتى نمودهایم.»
همچنین حضرت علامه حسنزاده آملی در فصل سوم رساله گرانسنگ انسان در عرف عرفان [۸]که به ذکر برخی از حالات خود پرداخته در ذیل عنوان واقعه ۱۴ مینگارند:
«به دستور حضرت استادم علامه آقا سید محمد حسین طباطبایى رضوان الله تعالى علیه از اول ماه ذى القعده تا دهم ذى الحجه ۱۳۸۹ ه ق، در اربعین کلیمى بودم وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِینَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَيْلَةً ...(سوره اعراف، آیه ۱۴۲)؛ در اوائل ماه ذى الحجه مذکور به توجه نشسته بودم، انتقالى روى آورد تا در کنار نهرى گذارم افتاد، درخت انجیرى در کنار آن نهر بود و انجیر بسیار داشت، دو دانه از انجیر آن درخت را خوردهام وَ التِّینِ وَ الزَّيْتُونِ؛ و در شبهاى دیگر هم کم و بیش حشر با افرادى بود، و گاهى سؤال و جواب هم پیش مىآمد.
تبصره: در بیان و تفسیر کریمه یاد شده و اربعین کلیمى به شرح عین ۲۸ و ۴۷ سرح العیون فی شرح العیون رجوع شود. (ط ۱، ص ۴۲۳ و ۵۸۵).
دستور: شبى در قم در معيّت حضرت استاد علامه آقا سید محمد حسین طباطبایى (روحى فداه) به سوى منزل آن جناب که بیت المعمور این کمترین بوده است مىرفتیم، در اثناى راه به من فرمود قبل از آن که به توجّه بنشینى: «سوره مبارکه و الضّحى، و الم نشرح را بخوان که براى انتقال، و صفاى باطن، و رؤیاى صالحه در حال توجّه بسیار مفید است».
اى عزیز، بعد از آن که فرعون هلاک شد حق (تعالى) با کلیمش علیه السّلام بناى مواعده گذاشت، قوله (سبحانه): وَ إِذْ فَرَقْنا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْناكُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ. وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعِینَ لَيْلَةً ... (سوره بقره، آیه ۵۰ و ۵۱)؛ تا فرعون نفس را نکشتى از اربعین کلیمى لوحى بر موسى روح لائح نخواهد شد.» [۹]
۱. شرح مصباح الشریعه، ص۵۸۹.
۲. اقبال الاعمال سید بن طاووس، ج ۲، ص ۳۵
۳. اقبال الاعمال سید بن طاووس، ج ۲ ، ص ۳۵
۴. مهج الدعوات و منهج العبادات، ص: ۷۶ و ۷۷
۵. رک: معادشناسی، ج۹، ص۱۱۹ و ۱۲۰
۶. رک: بحارالانوار، ج۱۳، ص ۲۲۵
۷. بحار الأنوار ، ج۵۳، صص۳۲۷؛ مصابح الشریعة، ص ۵۸۹
۸. این رساله به عنوان کلمه ۴۸۵ در کتاب هزار و یک کلمه درج شده است؛ جلد پنجم، صفحه ۲۴۶
۹. هزار و یک کلمه، ج۵، ص: ۲۶۶