عرفان و حکمت
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
صفحه‌اصلیدانشنامهمقالاتتماس با ما

روح القدس

حقیقت روح القدس: این حقیقت از ملائکه اشرف و افضل بوده و ملائکه در اموراتی که انجام می‌دهند از آن استمداد می‌کنند و در روایات از آن به اول ما خلق الله تعبیر شده است. (البته مرحوم علامه طباطبایی کلمه «روح» را در قرآن بر آن حقیقت عالیه و کلمهٔ «روح القدس» را بر جبرائیل تطبیق می کنند.) «مقام روح القدس»: بر اساس آن چه در آیات و روایات آمده اولیاء الهی که در مسیر عبودیت قدم بر می دارند قبل از این که نفس خود را به کلی از دست بدهند و به «خلوص ذاتی» برسند با حقیقت روح القدس متحد شده و به «مقام روح القدس» نائل می شوند در این هنگام حائز یک علم و معرفت و حالت قلبی می شوند که آن ها را از هر گونه خطا و لغزشی باز می دارد، این علم از سنخ علم‌های معمولی نیست، بلکه علم خاصّ و کیفیت مخصوصی است که در لسان قرآن مجید از آن تعبیر به «روح اللّه» یا «روح القدس» شده است.

فهرست
  • ↓۱- حقیقت روح القدس
    • ↓۱.۱- تفاوت «روح القدس» و «روح» در قرآن
    • ↓۱.۲- رابطهٔ روح انسان با حقیقت روح
    • ↓۱.۳- روح أوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ‌ است
  • ↓۲- مقام روح القدس
    • ↓۲.۱- آثار مقام روح القدس
    • ↓۲.۲- تفاوت مقام روح القدس با مقام خلوص
  • ↓۳- پانویس

حقیقت روح القدس

در این زمینه مطالب علامه طباطبایی را در پاسخ به سؤالات شاگرد خود؛ علامه طهرانی بیان می کنیم (سؤالات علامه طهرانی با عبارت «تلمیذ» بیان شده است) [۱]

تفاوت «روح القدس» و «روح» در قرآن

تلمیذ: مراد از روح در قرآن کریم: تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ (القدر: ۴) چیست؟ و مراد از رُوحُ الْقُدُسِ‌ و روح الأمین چیست؟

و آیا روح با روح انسان و أرواح انسان نسبتی دارد یا نه؟ و وزان فرشتگان با روح چیست؟

علّامه: مراد از روح القدس و روح الأمین، جبرئیل است: قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ‌.(النحل: ۱۶) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ‌* عَلی‌ قَلْبِکَ‌.(الشعراء: ۱۹۳ و ۱۹۴) [۲]

و اما روح‌ ظاهراً خلقتی است بسیار وسیعتر از جبرائیل و غیر جبرائیل؛ خلقی است از مخلوقات خدا أفضل از جبرائیل و میکائیل. در سوره نَبَأ وارد است که: یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ‌ وَ قالَ صَواباً. (النبأ:۳۸)

چون جبرائیل مسلّماً از ملائکه است؛ و در این آیه، روح در مقابل ملائکه قرار گرفته است؛ پس روح غیر از ملائکه و جبرائیل است.

روح یک مرحله ایست از مراحل وجودات عالیه که خلقتش از ملائکه اشرف و افضل است، و ملائکه هم از آنها استمداد می‌کنند در اموراتی که انجام می‌دهند.

دو آیه در قرآن کریم وارد است که دلالت دارد بر آنکه خداوند برای پیامبران و رسولان خود که دعوت می‌کنند مردم را بسوی حقّ، روح را به آنها می‌فرستد، و ملائکه هم که نزول می‌کنند با روح پائین می‌آیند.

۱- یُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلی‌ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ. (النّحل:۲) [۳]

۲- یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلی‌ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ‌. (غافر:۱۵)[۴]

جبرائیل در نزولاتش در اموراتی که انجام می‌دهد و تدبیری که در عالم می‌کند، از او استمداد می‌نماید، و کأنَّه او همراه جبرائیل است؛ و به تعبیر ما مثل کمک به جبرائیل است.

و این آیه دوّم بسیار عجیب است که می‌فرماید: خدا کسانی از بندگان خود را که شایسته إنذار و بیم از روز قیامت که روز تلاقی است می‌بیند، بر آنها روح را القاء می‌کند. که در اینجا با کلمه‌ إلقاء آمده است.

غرض، روح یک واقعیّتی است و یک موجود اشرف و افضلی است که چون ملائکه برای انجام امور عالم نازل می‌شوند، او همراه ملائکه نازل می‌شود و کمک می‌دهد آنها را در آن مأموریّت؛ اینست هویّت روح.

پس جبرائیل ربطی به روح ندارد، و از افراد و انواع روح نیست؛ و روح نیز فرد ندارد، و خود نوعی است که منحصر بشخص واحد می‌باشد. و امّا جبرائیل از ملائکه است؛ و روح یک واقعیّتی است در خلاف فرشتگان.

در هر صورت دو دسته هستند: یکدسته روح است که یک واقعیّتی است، و یکدسته ملائکه هستند؛ آنوقت کیفیّت ملائکه هم جوری است که از روح استمداد می‌کنند؛ و بسراغ کارهائی که می‌روند، با روح می‌روند و روح آنها را تأیید می‌کند: یُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلی‌ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ.

و از اینکه در قرآن روح به لفظ مفرد آورده شده است و ملائکه بصیغه جمع، می‌توان استفاده کرد که روح دارای مقام جامعیّتی است، و قربش به پروردگار از جبرائیل بیشتر است. و روایت هم وارد شده است که بالاتر است.

رابطهٔ روح انسان با حقیقت روح

تلمیذ: بین روح انسان و آن روح چه مناسبتی است؟ و چرا به روح انسان روح می‌گویند؟ آیا بواسطه ربط و نسبتی است که با آن روح دارد؟ و آیا ما آن روح را با ارواح انسان بمثابه کلّی طبیعی با افرادش نمی‌توانیم بگیریم؟ و آیا در آیه شریفه: وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی‌[۵] از آن روح‌ سؤال شده است یا از روح انسان؟

علّامه: روح همانطور که ذکر شد خلقتی است اعظم از ملائکه و ربطی به انسان و روح انسان ندارد، و استعمال لفظ روح را بر آن حقیقت و بر نفس‌های انسان، از باب اشتراک لفظی است؛ نه اشتراک معنوی.

و شاید از این نقطه نظر باشد که نفس ناطقه انسان در اثر سیر کمالی خود، در اثر مجاهدات و عبادات بمقامی می‌رسد که با آن روح همدست و همداستان می‌شود.

و در آیه شریفه از مطلق روح سؤال می‌کنند، نه از نفس ناطقه انسان؛ و چون جواب می‌رسد که: الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی‌، استفاده می‌شود که از عالم امر است، نه مانند انسان که از عالم خلق است.

و در پرسش‌های آنها هیچ سخنی از روح انسان نیست، و علی الظّاهر از همان روح که نامش در قرآن آمده است پرسش می‌کنند؛ و عجیب اینست که در ذیل آیه می‌فرماید: وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا.

یعنی خلقت روح و فهمیدن حقیقت آن، از علوم بشری خارج است، و به آسانی به آن نمی‌توان دسترس بود.

روح أوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ‌ است

تلمیذ: در لسان شرع همین روح‌ أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَهُ‌ است؛ یعنی حجاب أقرب؟ و آیا در فلسفه همان عقل اوّل است؟

علّامه: در روایات‌ أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَهُ‌ به چند چیز آمده است: أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَهُ نُورُ نَبِیِّکَ یَا جَابر[۶]، یا أوّل ما خَلَق عقل است یا ماء است یا لوح است و یا قلم.

و چنین تصوّر می‌کنم که از میان این احادیث آنچه از همه قوی‌تر و روشن‌تر است همان‌ أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَهُ نُورُ نَبِیِّکَ یَا جَابرُ است.

و در آخر سوره الشُّوری (حم* عسق‌) است:

وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لَا الْإِیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ. [۷]

و از اینجا بدست می‌آید که درایت ایمان و کتاب، بواسطه وحی کردن خدا روح را برسول الله بوده است. و این بواسطه اتّصال روح آنحضرت است به همان خلق اعظم که روح است، و بنابراین، روح رسول الله از آنجا بوجود آمده است؛ و آن‌ أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَهُ‌ است.

و در لسان حکمت می‌توان مراد از عقل اوّل را روح گرفت، امّا مشروط براینکه خواصّش از دستش گرفته نشده باشد؛ یعنی بهمان تجرّد و اطلاق باقی باشد، و گرنه عقل اوّل نیست، و هر چه پائین بیاید و تعیّن بیشتری پیدا کند عقول دیگر خواهد بود؛ و هر چه پائین‌تر بیاید سعه و اطلاقش را بیشتر از دست می‌دهد.

در مرتبه قوس صعود، روح رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم رسیده است به همان جائی که از آنجا آمده است و نازل شده است؛ و همان روح است. چون‌ أوَّلُ ما خَلَق‌، نور رسول الله است که همان روح است. بعداً در قوس نزول، عوالم را طیّ نموده و به عالم طبع و مادّه رسید؛ و بعداً بواسطه طیّ قوس صعود می‌رسد به همان جا، و ازل و ابد با یکدیگر واحد می‌شوند.

این روح همینجور سرازیر می‌شود تا می‌رسد به عالم مادّه، به مادّه جزئیّه و بعد کم کم شروع می‌کند به حرکت جوهری و پیشرفت می‌کند بسوی کمال خود، تا رفته رفته برسد به همان معنائی که می‌فرماید: أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَهُ نُورُ نَبِیِّکَ یَا جَابرُ، و چیز تازه‌ای بوجود نیامده است؛ همان همانست که هست، فقط یک نزول و صعودی پیدا شده است.

مقام روح القدس

مقرّبان و اولیای خدا بر اثر مجاهدات نفسانیّه و استقامت در راه عبودیّت حق به علم خاصّی دست می یابند، این علم مانند سایر علوم بشری نیست بلکه نوعی از معرفت و حالت قلبی است که هیچگاه مغلوب و مقهور قوای شعوریّه و احساسات نخواهد شد.

و در هیچ وقت حتی یک لحظه در بیداری و در خواب در حال یسر و عسر و در مواقع رخاء و شدت، مقهور و منکوب واردات طبیعیّه و خیالات خسیسه مادّیه نشده، پیوسته چون خورشیدی درخشان در دل تابش نموده، و نقاط سیاه و تاریک را از روزنه و زاویه‌های دل بیرون کرده است.

این نوع علم نه تنها خود مغلوب قوای شعوریّه نمی‌گردد، و منکوب طغیان احساسات نمی‌شود، بلکه تمام قوا و احساسات را در زیر سیطره و مهمیز خود در آورده، و آنها را استخدام نموده، از آن بنفع مصالح خویش کار می‌کشد، و به امر و فرمان خود دنبال مأموریت می‌فرستد، آنها هیچ قدرت تخطّی و تجاوز را ندارند و بنابراین، این قوه علم و نور تابان، پیوسته صاحب خود را از ضلالت و معصیت و خطا مصون می‌دارد.

این علم از سنخ علمهای معمولی نیست، بلکه علم خاصّ و کیفیت مخصوصی است که در لسان قرآن مجید تعبیر به روح اللّه یا روح القدس شده است.

[وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لَا الْإِیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا]؛ (شوری:۵۲) ما همچنین وحی کردیم بسوی تو روحی را از امر خود، که قبل از آن از حقیقت کتاب و اسرار عالم آفرینش، و از معارف الهیّه علم و اطلاعی نداشتی! ما این روح را نوری قرار داده‌ایم که بوسیله آن هر کدام از بندگان شایسته خود را که بخواهیم هدایت می‌کنیم.

آثار مقام روح القدس

این نور همان روح خدا یا روح القدس است که در قلب انسان وارد شده، و حالت قلب را دگرگون می‌کند، او را بکلّی از غیر خدا منصرف و یکباره بخدا می‌پیوندد، و از هر لغزش و گناه و اشتباهی محفوظ نگاه می‌دارد.

خداوند متعال در قرآن می فرماید: [وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِلُّوکَ وَ ما یُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْ‌ءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً] (النساء: ۱۱۳)؛ ای محمد! اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، طایفه‌ای از منافقین مدینه اهتمام نموده که تو را در فکر و نوع تشخیص خودت گمراه کنند، و لیکن آنها با این عمل نه تنها نمی‌توانند به تو ضرری برسانند، و تو را از فکر و اراده تو برگردانند، بلکه خود را گمراه نموده‌اند، چون خداوند بر تو کتاب و حکمت را فرو فرستاد، و از دانشهائی که قبل از این نداشتی تو را تعلیم نموده است، و فضل خدا بر تو بزرگ است.

در این آیه مبارکه منظور از کتاب، وحی است که توسط جبرائیل بر قلب پیغمبر راجع بقوانین شریعت فرستاده می‌شود، و مراد از حکمت، علم به معارف کلیّه و اسرار الهیه، و مراد از دانشهائی را که تعلیم کرده است، سایر علوم از ادراکات جزئیه و تشخیص مطالب حقّه است.

و چون جمله [وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ] یا حالیه است و یا بمنزله تعلیل برای جمله سابقه می‌باشد لذا استفاده می‌شود که علّت عدم تأثیر کلام منافقین در تو، همانا آن ملکه قلبی است که با آن قادر بر تلّقی وحی توسط جبرائیل امین نسبت به احکام و قوانین شریعت و نسبت به معارف الهیه می‌باشی و همچنین قادر بر تلقّی الهامات نسبت به اطلاع بر اسرار و مغیبات، و روشن شدن واقعیت امور، و جدا ساختن بین حق و باطل هستی.

بنابراین از این آیه بخوبی استفاده می‌شود که علت عدم گمراهی و ضلال پیمبر، حتی در بعضی از امور جزئیه مستند به آن علم خاصّی است که خداوند عنایت فرموده، و به وسیله آن تلقّی وحی می‌نماید، و آن علم خاصّ که در روایات بنام روح القدس تعبیر شده است پیغمبران را در مصونیت از گناه و خطا در هر مرحله از تشخیص نگاه می‌دارد.

تفاوت مقام روح القدس با مقام خلوص

البته باید دانست که این مقام با مقام مخلَصین فرق می کند زیرا در این مقام نفس بکلی نابود نمی‌شود، بلکه منقاد صرف و مطیع محض می‌گردد، و به اندازه سر سوزنی مجال تخطّی و تجاوز برای او نمی‌ماند.

روزی حضرت رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله فرمودند: با هر یک از افراد بشر شیطانی است که او را دعوت بگناه می‌کند.

عرض کردند: ای رسول خدا آیا در وجود شما هم این شیطان موجود است؟ فرمود: بلی و لکن شیطانی أسلم بیدی‌؛ آری! لکن شیطان من بدست من رام شده، و تسلیم و منقاد اوامر من گردیده‌است. (مجمع الزوائد: ج ۸، ص ۲۲۵)

در این حال برای اولیای خدا، این نفس بهترین سرمایه خدا، و گرامی‌ترین موهبت الهی است، چون نفس مطمئنّه گردیده، و لیاقت خطاب رجوع بحرم خدا را پیدا نموده است.

مطالب:مرتبط: مقام

پانویس

۱. مهر تابان، ص۳۴۶ تا ۳۵۲.

۲. شاید در این آیات نیز «روح القدس» بر همان حقیقتی که خلقتش افضل از ملائکه است اطلاق شده باشد به این صورت که نزول قرآن کار جبرائیل است اما از آن جا که هر کاری که به ملائکه نسبت داده می شود از عوالم ما فوق سر چشمه گرفته نزول قرآن را به آن حقیقت نیز نسبت می دهد. بنابر این نمی توان بین «روح القدس» و «روح» در قرآن فرق گذاشت.

۳. «خداوند فرشتگان را با روح از عالم أمر خود فرومی‌فرستد بر هر یک از بندگان خود که بخواهد، برای اینکه انذار کنند که هیچ معبودی جز خدا نیست، و باید شما از خدا بپرهیزید!»

۴. «إلقاء می‌کند روح را از امر خود بر هر یک از بندگان خود که بخواهد، برای آنکه از روز تلاقی بترساند.»

۵. صدر آیه ۸۵، از سوره ۱۷: الإسرآء: «و از تو درباره روح سؤال می‌کنند؛ بگو: روح از امر پروردگار من است.»

۶. «اوّلین چیزیکه خداوند آفرید، نور پیغمبر تست ای جابر!»

۷. آیه ۵۲، از سوره ۴۲: الشّوری: «و اینچنین ما وحی کردیم بسوی تو روح را که از امر ماست، و قبل از آن نمی‌دانستی تو که کتاب و ایمان چیست، ولیکن ما آنرا نوری قرار دادیم تا بواسطه آن هر یک از بندگان خود را که بخواهیم، هدایت کنیم؛ و بدرستیکه تو به راه راست هدایت می‌کنی!»