حشر و نشر از مراتب قیامت است که با نفخ صور اماته و احیاء رقم می خورد؛ «حشر» به معنای جمع است یعنی با نفخ اماته بساط خلقت جمع می شود و هر موجودی به همان اسم و صفتی که موجب پیدایش او بوده بازگشته و فانی در آن می شود؛ «کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ» و «نشر» به معنای باز کردن است یعنی پس از عالم حشر و جمع شدن و فناء موجودات، دو مرتبه در عالم نشر با نفخ احیاء انسان ها بر می گردند و باز میشوند و به مقام بقاء بعد الفناء می رسند و در این هنگام مورد حساب و جزاء قرار خواهند گرفت. جمع شدن و باز شدن بساط خلقت در عالم حشر و نشر را می توان به یک طاقه پارچه تشبیه کرد که پیچیده شده و جمع شده باشد و سپس باز شود. البتّه حشر معنای دیگری نیز دارد و آن اجتماع مردم همه با هم در روز قیامت است.
عالم حشر یعنی عالم جمع. نفوسی که از این عالم بسوی خداوند میروند، به همان نقطهای میروند که از همانجا ابتداء آفرینش آنها بوده و نزولشان بدین عالم از آن نقطه بوده است.
تمام موجودات این عالم معاد دارند و حرکت بسوی خداوند متعال. نفس انسان، نفس حیوان، نفس نبات و حتّی جمادات نیز معاد دارند؛ و نفوس ملائکه و انبیاء، و خلاصه تمام موجودات مجرّده عالم عِلوی معاد دارند؛ و معاد آنها عبارت است از: اندکاک و فناء در همان اسمی از اسماء ذات حقّ که از آن بوجود آمدهاند.
این پشّه که معاد دارد، یعنی همان قوس نزولی را که در خلقت پیموده است باید پس از آن صعود نموده و در آن اسم و صفتی که موجب بدء و پیدایش او شده است مضمحلّ و فانی و مندکّ گردد.
کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ (الاعراف:۲۹)؛ «همچنان که شما را آفرید و از مبدئی بوجود آورد، همینطور شما باید برگردید و به همان مبدأ عود کنید.»
کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ (الانبياء:۱۰۴)؛ «همان طور که ما اوّل خلقت را ابتدا کردیم، آن خلقت را به همانجا عود میدهیم و برمیگردانیم.»
خداوند اوّل چیزی را که خلق فرمود، مانند عقل چنانکه در روایت است: أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللهُ الْعَقْلُ، یا مانند نور چنانکه آن نیز در روایت آمده است، یا آب چنانکه آمده است: أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللهُ الْمَآءُ که منظور همان وجود منبسط و رحمت واسعه خداست؛ به هر حال آنها معادشان به ذات مقدّس است.
و از آن اسم و از اوّلُ ما خَلَق، موجودات مجرّده چون ارواح فرشتگان و عقول و نفوس قدسیّه و نفوس ناطقه را آفرید، و از آن اسماء و صفات، نیز به همین ترتیب أسماءِ جزئیّه و موجودات متکثّره را به ترتیب نزول از رأس مخروط به قاعده آن مرتّباً و مترتّباً آفرید.
و در این سلسله مراتب، هر موجودی معادش عبارت است از عود و بازگشت به همان جائی که از آنجا آفریده شده بود، و فناء و اندکاک در آن اسم حضرت حیّ قیّوم.
و در دعای سِمات -که از عالیترین ادعیه و حاوی نکات و دقائق عجیب عرفانی است- بدین مطالب کاملًا تصریح شده است، و همچنین در روایاتی که کیفیّت پیدایش عالم را از اسماءِ خداوند بیان میکند.
انسان نیز بازگشت میکند به همان جائی که از آنجا آفریده شده است و سرشت او و طینت او از آنجا بوده است، خواه از عِلّیّین و خواه از سِجّین.
این حرکتِ انسان را از عالم کثرت بسوی مقام وحدت و از اعتبار بسوی حقیقت، حشر گویند؛ یعنی عالم جمع، عالمی که انسان در آن جمع میشود و در خود فرو میرود و پیچیده میگردد و فانی و مندکّ و مضمحلّ میشود.
در کتاب «أقرب الموارد» آمده است که: حشر به معنای جمع است، وَ یَوْمُ الْحَشْرِ یَوْمُ الْبَعْثِ وَ الْمَعادِ وَ هُوَ مَأْخوذٌ مِنْ حَشَرَ
الْقَوْمَ إذا جَمَعَهُمْ؛ روز حشر یعنی روز بعث و بازگشت؛ و از حَشَرَ الْقَوْم گرفته شده است، یعنی آنها را جمع کرد.
و در «صِحاحُ اللغة» گفته است: حَشَرْتُ النّاسَ أحْشِرُهُمْ وَ أحْشُرُهُمْ حَشْراً: جَمَعْتُهُمْ؛ وَ مِنْهُ یَوْمُ الْحَشْرِ. حشر یعنی جمع کردن، و به همین مناسبت روز قیامت را یوم حشر گویند.
و در «لسانُ العرب» پس از اینکه آنچه را که از «صِحاح» نقل کردیم آورده است، گفته است: وَ الْحَشْرُ جَمْعُ النّاسِ یَوْمَ الْقِیَمَةِ. حشر به معنای جمع کردن مردم در روز قیامت است.
البتّه حشر معنای دیگری هم دارد و آن اجتماع مردم همه با هم در روز قیامت است؛ چنانکه وارد است: ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ (هود:۱۰۳)؛ «آن روز، روزی است که مردم برای آن روز گرد آورده میشوند و آن روز، روز مشهود است.»
از باب مثال فرض کنید شما در وقتی افکار پریشانی دارید، و خاطرات ذهنی، شما را از هر سو تهدید میکند، و هر چه میخواهید ذهن خود را از این اوهام و افکار پاک سازید، نمیتوانید!
با تمام وسائل تسکین، خود را رو به آرامش میبرید! در خلوت مینشینید، برای زیارت اهل قبور میروید، عیادت از مریضهای بینوا میکنید، به فکر آخرت و مرگ میافتید، زوال و فنای دنیا را به خود تلقین میکنید؛ تا کم کم ذهنتان آرام میگیرد! و خاطرات پریشان میروند و شما در فکر خود و در خود فرو میروید و آرامش و طمأنینه و سکینه خاطر پیدا میشود، و دیگر در ذهنتان هیچ نمینگرید، نه همّی و نه غمّی، نه خندهای و نه گریهای، و نه فکری و نه خیالی.
ما باید برویم به جائی که ذهن از همه چیز غیر از خدا پاک شود و وجود ما و هستی ما در ذات اقدس او فانی شود و معنای إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ این است. در آنجا که ظلمت نیست، معصیت نیست، اوهام و افکار مشوّش نیست؛ آنجا عالم جمع است، آنجا مقام تجرّد علی الإطلاق است.
نشر به معنای باز کردن و گستردن است.
عالم نشر پس از عالم حشر است یعنی آن نحوه از جمع و فنا که در عالم حشر اتفاق می افتد دو مرتبه در عالم نشر بر میگردد و باز میشود، و مانند یک طاقه پارچه را که پیچیده باشند و درهم فرو برده باشند، اینک باز میکنند و تمام خصوصیّات و مساحت و شکل و اندازه آن را در مرأی و منظر قرار میدهند.
علّامه طباطبائی مدّ ظلّه العالی در تفسیر این آیه: وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ (الملک:۱۵). «و بخورید از روزی پروردگار و بسوی اوست نشور.» فرمودهاند:
و نشور و نشر زنده کردن مرده است بعد از مردنش و اصل این مادّه از نَشَرَ الصَّحیفَةَ وَ الثَّوْبَ إذا بَسَطَهُما بَعْدَ طَیِّهِما (باز کردن کاغذ و لباس در وقتی که آنها را بعد از آنکه پیچیده بودند باز کنند و بگسترند) گرفته شده است. و قول خداوند که میفرماید: وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ یعنی: زنده کردن مردگان به خدا رجوع میکند به اینکه اموات را از زمین خارج و برای حساب و جزاء زنده مینماید.[۱]
و در «أقرب الموارد» آمده است: وَ نَشَرَ الثَّوْبَ وَ الْکِتابَ نَشْراً: بَسَطَهُ خِلافُ طَواهُ؛ وَ اللهُ الْمَوْتَی نَشْراً وَ نُشوراً: أحْیاهُمْ فَکَأنَّهُمْ خَرَجوا وَ نُشِروا بَعْدَ ما طُووا [۲]
«و نشر کرد کتاب را یا لباس را، یعنی باز کرد، بر خلافِ پیچید آن را؛ و نشر کرد خدا مردگان را، یعنی زنده کرد، مثل آنکه مردگان خارج شدند و باز و گسترده شدند بعد از آنکه بهم در پیچیده بودند.»
و در «صحاح اللغة» گوید: وَ نَشَرَ الْمَتاعَ وَ غَیْرَهُ یَنْشُرُهُ نَشْراً بَسَطَهُ، وَ مِنْهُ ریحٌ نَشورٌ وَ ریاحٌ نُشُرٌ؛ وَ نَشَرَ الْمَیِّتُ یَنْشُرُ نُشوراً، أیْ عاشَ بَعْدَ الْمَوْتِ؛ قالَ الاعْشَی:
حَتَّی یَقولُ النّاسُ مِمّا رَأوْا
یا عَجَبًا لِلْمَیِّتِ النّاشِرِ
وَ مِنْهُ یَوْمُ النُّشورِ؛ وَ أنْشَرَهُمُ اللهُ، أیْ أحْیاهُمْ[۳]؛ «و نشر کرد متاع را یا غیر آن را، یعنی بگسترد و پهن کرد، و از همین باب است که میگویند: بادِ گسترده و بادهای گسترده و پهن شده. و مرده نشور نمود، یعنی بعد از مرگ، زندگی و حیات پیدا کرد؛ و أعشی در شعر خود گوید: تا به جائی که مردم از آنچه میبینند میگویند: ای عجب از مردهای که زنده شده و زندگانی میکند.
و از همین باب است یوم نشور. و خداوند ایشان را نشر کرد، یعنی زنده کرد.»
و در «نهایة» ابن أثیر آورده است که در حدیث دعا وارد شده است:
لَکَ الْمَحْیَا وَ الْمَمَاتُ وَ إِلَیْکَ النُّشُورُ. یُقالُ: نَشَرَ الْمَیِّتُ یَنْشُرُ نُشوراً، إذا عاشَ بَعْدَ الْمَوْتِ؛ وَ أنشَرَهُ اللهُ أیْ أحْیاهُ؛ [۴] «ای خداوند! زندگی و مرگ برای توست، و نشور بسوی توست. گفته میشود: مرده نشور پیدا کرد، یعنی بعد از مردن عیش و زندگی پیدا کرد.»
و به همین الفاظ در «لسان العرب» آورده است و به دنبالش گفته است: وَ مِنْهُ یَوْمُ النُّشورِ. [۵]
از آنچه گفته شد بدست میآید که عالم نشر یعنی عالم زندگی و حیات؛ یعنی پس از آنکه در سیر إلی الله مردم به فناء میرسند، دو مرتبه از فناء به بقاء حرکت میکنند و مانند نامه و طاقه پارچه درهم پیچیده دوباره باز میشوند و احاطه وجودی و احاطه علمی بر أعمال خود پیدا میکنند و مورد حساب و جزاء و عرض و سؤال قرار میگیرند.
عیناً مانند طوماری را که نوشتهاند و سپس آن را لوله کرده و پیچیدهاند در آن حال ابداً از مضمون آن طومار و مطالب نوشتهشده در آن خبری نیست، و لیکن چون آن را باز کنند و بگسترند معلوم میشود که در آن چیست.
این عالم بقاء بالله است که آن را بقاء بعد از فناء نیز گویند.
درباره عالم معاد و حشر، إِلَیْهِ تُقْلَبُونَ آمده است، بسوی خدا واژگونه میشوید و عالم کثرت درهم نوردیده میشود؛ و وَ ضَلَّ عَنْکُمْ ما کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ (الانعام:۹۴) آمده است؛ یعنی آنچه را که گمان میکردید و میپنداشتید، همه گم میشود و نیست و نابود میگردد.
امّا در عالم نشر به عکس آن، تمام نابودشدهها بود میشود و مخفیّات ظاهر میگردد و انسان بر تمام اعمال خود، و عبادات و معاصی و نیّتها و اخلاق و ملکات و عقائد خود واقف میشود.