عرفان و حکمت
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
صفحه‌اصلیدانشنامهمقالاتتماس با ما

آیة الله حاج سید علی شوشتری

منبع: فصلنامه تخصصی مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام ، ربیع الثانی- رمضان 1433، شماره 4 و 5

آیة الله حاج سید علی شوشتری سر سلسلۀ عالمان ربّانی در یک قرن و نیم اخیرمی‌باشند؛ کمالات معنوی آیة الله حاج سید علی شوشتری به حدّی بوده است که شخصیّتی مانند شیخ انصاری هفته‌ای یکبار برای استفاده از محضر نورانی و پرفیض او در جلسۀ اخلاقی سیّد حاضر می‌شدند. حقّ بزرگی که ایشان بر حوزه‌های علمیّه و جامعۀ اسلامی دارد بر مطّلعین پوشیده نیست.

فهرست

سید اهل توحید، شرح حال عارف بالله آیة الله حاج سید علی شوشتری

مقدّمه:

  • ۱-هدف از خلقت بر اساس آيۀ كريمۀ و ما خلقتُ الجنَّ و الإنسَ إلّا ليعبدون[۱] ، معرفت و عبادت پروردگار عالم می‌باشد، فلذا بر هر انسان مسلمان و مؤمنی لازم است که تمام شؤون و زوایای زندگی خود را با این هدف نورانی (معرفت و عبودیّت) تطبیق و تنظیم نموده و بر اساس آن عمل نماید.

یکی از امور بسیار مفید و مؤثّر در تحقّق بخشیدن به این وظیفۀ دینی و الهی، مطالعه و تفکّر در زندگانی و سیرۀ مرضیّۀ بزرگان دین است که بر اساس فطرت الگو طلبی در انسان انجام می‌گیرد؛ مراجعه و تأمّل در شرح حال و زندگی‌نامۀ أساطین علم و عمل سنّتی است که همواره در بین مسلمین رائج و دارج بوده و زمینه‌ای اساسی برای بهره‌برداری از نکات مُثبت زندگی این بزرگان بوده است.

سزاوار است انسان مؤمن برای رسیدن به آن هدف عالی و راقی، مراجعه و مطالعۀ احوالات مردان الهی را در دستور کار و برنامۀ عملی خود قرار دهد؛ لذا در درجۀ اوّل مراجعۀ به تاریخ انبیاء عظام و اهل‌بیت کرام رسول خدا علی نبیّنا و آله و علیهم السّلام، و در درجۀ دوّم رجوع به تاریخ و شرح حال تابعین آنها از اولیاء الهی برای وصول به أعلی ذروۀ معرفت و عبودیّت بسیار مفید و بلکه ضروری می‌باشد.

اولیاء الهی کسانی هستند که سیّد الأولیاء امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین در وصفشان می‌فرماید:

هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرة و باشروا روح الیقین... ءاهِ ءاهِ شوقاً الی رؤیتهم [۲]؛

«امواج علم بر اساس حقیقت ادراک و بصیرت بر آنها هجوم برد و به یکباره آنان را احاطه نمود و جوهرۀ ایمان و یقین را به جان و دل خود، مسّ نمودند... آه آه چقدر اشتیاق زیارت و دیدارشان را دارم.»

شایسته و بایسته است شیعۀ امیر‌المؤمنین علیه‌السّلام بعد از اهل‌بیت عصمت و طهارت علهیم‌الصّلوة و السّلام مشتاقانه در جستجوی افرادی باشد که آن حضرت مشتاق دیدارشان بوده است، و با مطالعۀ آثار و احوال آنان، روش زندگی آنها را که نشان‌دهندۀ زندگانی معصومین می‌باشد الگو و اسوۀ خود قرار دهد؛ لذا بر آن شدیم که به حول و قوّۀ خدا در طیّ چندین شماره شرح حال بعضی از اولیاء الهی را که مطالعه و شناخت آن موجب انتشار معرفت و عبودیّت در جامعۀ اسلامی می‌باشد ارائه دهیم.


  • ۲-با تحقیق و تدبّر در تاریخ، چنین به دست می‌آید که از حدود یکصدو‌پنجاه سال قبل، دشمنان اسلام و تشیّع برای رسیدن به اهداف شیطانی خود، با نقشه‌هائی دقیق و طولانی‌مدّت، به صورت جدّی‌تری در صدد منهدم‌کردن اساس دین، یعنی قطع ارتباط انسان‌ها با خداوند و بندگان برگزیدۀ او و به‌تعبیری جامع از بین‌بردن معنویّت بوده‌اند.
  • هر انسان عاقلی با اندکی تأمّل در پیرامون خود به وضوح می‌یابد که نقشه‌های قرن اخیر دشمنان در محو معنویّت، بسیار وسیع بوده و شامل تمام افراد جامعه از مردان و زنان و فرزندان و تمام اقشار، حتّی اهل علم و در تمام زوایای زندگی می‌باشد، در چنین فضائی لطف و تقدیر الهی بر این تعلّق گرفته که عالمانی ربّانی که متخلّق به اخلاق الله و نشان دهندۀ روح معنویّت برگزیدگان الهی باشند، در جامعۀ شیعی ظهور کرده و در مقابل دسیسۀ شوم دشمن چون سدّی ستبر ایستادگی نمایند؛ بحمد الله روزبه‌روز روش و مکتب آنان که همان مکتب اهل‌بیت علیهم‌الصّلوة والسّلام است در جامعۀ اسلامی منتشر شده است، تا آنانی که در این فضای شیطانی و مسموم به دنبال نفحۀ الهی[۳] می‌باشند با دسترسی به آن و به واسطۀ آن به قدر ظرفیّت خود در مسیر معرفت و عبودّیت سیر کرده به قرب الهی نائل شوند.

سرسلسلۀ عالمان ربّانی و عرفاء متأخّر

سر سلسلۀ عالمان ربّانی در یک قرن و نیم اخیر السّیّد العظیم و العالم الکبیر، اُستاذ العلماء الرّبّانی فی القرن الأخیر الّذی کان الشّیخ الأنصاری تلمیذه فی الأخلاق، مرحوم آیة الله العظمی حاج سیّد علی شوشتری رضوان الله تعالی علیه می‌باشد؛ حقّ بزرگی که ایشان بر حوزه‌های علمیّه و جامعۀ اسلامی دارد بر مطّلعین پوشیده نیست؛ از این رو این سلسله مقالات را از شرح حال این بزرگ مردی الهی شروع کرده و از خداوند منّان پاداشی وافر برای آن نفس قدسی و همۀ عالمان ربّانی مسألت می‌نمائیم.

ولادت و نسب

حاج سیّد علی شوشتری[۴] در حدود سال ۱۲۲۳ هجری قمری متولّد گردید، پدر ایشان حاج سیّد محمّد که اهل علم و از بزرگان زمان خود بود با علم و مال خود که هردو را به نحو شایسته‌ای داشته، خدمت به خلق می‌نموده است.

نسب ایشان تا حضرت موسی‌بن‌جعفر علیه‌السّلام از این قرار است:

سیّد علی‌ بن سیّد محمّد بن سیّد طیّب بن سیّد محمّد بن سیّدنورالدّین بن سیّد نعمت‌الله جزائری بن سیّد عبدالله بن ‌سیّد محمّد بن سیّد حسین بن سیّد احمد بن سیّد محمود‌ بن سیّد غیاث‌الدّین بن سیّد مجد الدّین بن سیّد نورالدّین بن سیّد سعدالدّین بن سیّد عیسی بن سیّد موسی‌بن سیّدعبدالله بن الإمام موسی الکاظم علیه‌السّلام.

یگانه بردار ایشان، حاج سیّد احمد بوده که از حاج سیّد علی بزرگ‌تر و در مراتب کمال و حُسن سیرت و خدمت به خلق ممتاز بوده است.

حاج سیّد علی شوشتری پس از گذراندن تحصیلات حوزوی و رسیدن به درجۀ اجتهاد در شهرستان شوشتر بر مسند قضاوت نشست و طبق تقاضای مردم شوشتر در مسجدی که نزدیک منزل[۵] ایشان بود به اقامۀ نماز جماعت اشتغال یافت، آن مسجد در زمان ایشان به مسجد حاج سیّد علی شهرت یافت و اکنون به مسجد جزایری معروف است.


ایشان و برادرشان حاج سیّد احمد علاوه بر جنبۀ علمی از لحاظ مالی هم متمکّن بوده‌اند، لذا با کمال رأفت در حلّ مشکلات معنوی و مادّی مردم کوشا بوده‌اند.

موقعیّت‌ اجتماعی این دو برادر در شوشتر آن‌چنان بوده که طبقات مختلف مردم، بزرگان شهر و حاکمان منصوب از مرکز که به شوشتر می‌آمدند، برای عرض ارادت خدمت این دو بزرگوار می‌رسیدند و از نصایح و راهنمائی ایشان بهره می‌بردند. [۶]

بدین منوال جناب حاج سیّدعلی چندین سال مشغول رتق و فتق امور مردم بودند تا اینکه در حادثه‌ای با مرحوم جولا آشنا شدند.

تحوّل و هدایت به وادی عرفان الهی

تحوّل و هدایت آن مرحوم به وادی معرفت و عرفان و شهود پروردگار به‌واسطۀ مرحوم جولا و به‌تعبیری مرد جولا بوده است؛ شرح این واقعه در کتاب شریف رسالۀ لبّ اللباب در سیر و سلوک أولی الألباب از لسان مبارک علّامة طباطبایی و قلم نورانی مرحوم علّامة طهرانی رضوان‌الله علیهما آمده است که خلاصه آن چنین است:

متجاوز از یکصد سال پیش در شوشتر عالمی جلیل‌القدر به‌نام آقا سیّد علی شوشتری، مصدر قضاء و مراجعات عامّه بوده است؛ تا اینکه یک روز شخص جولائی (بافنده‌ای) نزد ایشان آمده و می‌گوید:

فلان حکمی که طبق دعوی شهود به ملکیّت فلان ملک برای فلان کس نموده‌اید صحیح نیست، آن ملک متعلّق به طفل صغیر یتیمی است و قبالۀ آن در فلان محل، دفن است؛ این راهی که شما در پیش گرفته‌اید صحیح نیست و راه شما این است.

مرحوم شوشتری در فکر فرو می‌رود که این مرد که بود؟ و این چه سخنی بود؟ در صدد تحقیق برآمده و معلوم می‌شود که در همان محل، قبالۀ ملک طفل یتیم مدفون است و شهود بر ملکیّت آن شخص، شاهد زور بوده‌اند؛ بسیار بر خود می‌ترسد و با خود می‌گوید: مبادا بسیاری از حکم‌هائی که داده‌ایم، از این قبیل بوده باشد.

شب بعد، همان موقع جولا در می‌زند و می‌گوید:

آقا سیّد علی شوشتری راه این نیست که شما می‌روید؛ و در شب سوّم نیز عین واقعه به همین کیفیّت تکرار می‌شود و جولا می‌گوید:

معطّل نشوید، فوراً تمام اثاث‌البیت را جمع نموده، خانه را بفروشید و به نجف اشرف مشرّف شوید و وظائفی را که به شما گفته‌ام انجام دهید و پس از شش ماه در وادی‌السّلام نجف اشرف به انتظار من باشید.

مرحوم شوشتری بی‌درنگ مشغول انجام دستورات شده و به صوب نجف اشرف حرکت می‌کنند؛ در اوّلین وحله پس از ورود به نجف، در وادی السّلام هنگام طلوع آفتاب، مرد جولا را می‌بیند که گوئی از زمین جوشیده و در برابرش حاضر گردید و دستوارتی داده و پنهان شد؛ مرحوم شوشتری طبق دستورات جولا عمل می‌کنند تا می‌رسند به درجه و مقامی که قابل بیان و ذکر نیست؛ رضوان‌الله‌علیه. [۷]

بنابر تصریح اساتید معظّم، اطّلاعات چندانی از مرحوم جولا در دست نیست و کسی نمی‌داند ایشان چه شخصی بوده و این معارف را از کجا اخذ نموده‌اند.

نام مبارک ایشان در کتاب شریف لبّ‌اللباب به‌عنوان مرد جولا (بافنده) نقل شده است ولی حضرت آیة‌الله حسن‌زاده حفظه‌الله از مرحوم حاج سیّد محمّد حسن الهی، برادر علّامه طباطبائی رضوان‌الله‌علیهما[۸] و نیز صاحب طرائق‌الحقائق[۹] نام ایشان را ملّاقلی جولا می‌دانند.


لازم به ذکر است که برخی از محقّقین بنابر قرائنی قابل ملاحظه که البتّه مفید قطع و اطمینان نیست، مرحوم جولا را همان مرحوم ملّا محمّد علی جولای دزفولی که نائب سرباز گمنام[۱۰] بوده و هردو در محلّۀ کجبافان دزفول دارای مقبره و مقام هستند، می‌دانند، رحمة الله علیه رحمة واسعة.[۱۱]


این نکته نیز ناگفته نماند که در برخی از منابع به ارتباط و استفادۀ جناب حاج سیّد علی از مرحوم سیّد صدر الدّین کاشف دزفولی که وی از شاگردان مرحوم عارف عالی‌مقدار آقا محمّد بید آبادی أعلی الله مقامه بوده، اشاره شده است که این معنی نزد راقم این سطور مسجّل و قابل اطمنیان نمی‌باشد.

در این قسمت از مقاله ابتداء توصیف کتب تراجم که مؤلّفین آنها هم ‌عصر یا نزدیک به عصر ایشان بوده‌اند را ذکر کرده و سپس در ضمن چند بخش پیرامون اوصاف مذکوره مطالبی را ارائه می‌دهیم.

در تکملۀ أمل الآمل ج۴ص۹۳ گوید:

السّیّد الجلیل سیّد علیّ بن الحاج سیّد محّمد بن طیّب الشّوشتری الغروی، عالم عامل کامل و فقیه فاضل، و أحد رؤساء المذهب و مراجع الطّائفه بعد...[۱۲] العلّامة الأنصاری و قد کان من خواصّ أصحابه و أجلّ إخوانه و له فی المعارف المقام الشّافی و فی السّلوک المسلک الصّافی، ذو کرامات و مکاشفات حدّثنی بکثیر منها کثیرٌ من الثّقات.

«سیّدِ جلیل سیّد علی فرزند حاج سیّد محمد فرزند طیّب شوشتری غروی، عالم عامل کامل و فقیه فاضل و یکی از رؤسای مذهب شیعه و مراجع این طائفۀ بعد از علّامة انصاری است که از خواصّ اصحاب و با جلالت‌ترین برادران دینی اوست، و او را در معارف، مقامی شافی و در سلوک، مسلکی صافی است؛ صاحب کرامات و مکاشفاتی است که بسیاری از آنها را عدّه‌ای کثیری از موثّقین برای من نقل کرده‌اند.»


و نیز در ج۶ ص۴۵ در وصف ایشان می‌گوید:

السّیّد الأجل جمال السّالکین، زبدة العلماء الرّبّانیّین، السیّد علیّ بن السّیّد محمّد ‌التّستری وصیّ الشّیخ و صاحب أسراره و الّذی لم یکن یفارقه فی حضر و لا سفر مذ سکن النّجف و کان فی الجلالة و المعارف الرّبّانیّة و المنامات ما کان یظنّ أن الشّیخ من مَرَدَته [جمع مرید][۱۳] و المنقطعین الیه فی‌السّرّ.

«سیّد أجلّ جمال سالکان، سرآمد علماء ربّانی، سیّد علی فرزند سیّد محمّد شوشتری وصیّ شیخ انصاری و صاحب اسرار اوست، او کسی است که از زمان سکونت در نجف در حضر و سفر از جناب سیّد جدا نمی‌شد، و در جلالت و معارف ربّانی و منامات آنچنان بود که گمان می‌رود شیخ از مریدان او بوده و در سرّ و باطن تنها با او معاشر بوده است.»


مرحوم آیة‌الله حاج شیخ آقا بزرگ طهرانی در الکرام البررة ج۳ ص۹۳ گوید:

الحاج السّیّد علیّ ‌بن... المحدّث الجزائری، التّستری النّجفی... العلّامة الورِع الجلیل المعاصر للشّیخ الأنصاری و وصیّه و مراده و صاحب سرّه و المرجع بعده، له فی المعارف المقام الأقصی و فی السّلوک المسلک الأسنی و له کرامات ذکر بعضها تلمیذه الحاج الشّیخ عبدالرّحیم التّستری فی رسالة مستقلّة کتبها فی احواله و تصانیفه و تاریخ ولادته و وفاته.

«حاج سیّد علی فرزند محدّث جزایری شوشتری نجفی، علّامة با ورع و جلیل القدر، معاصر شیخ انصاری و وصیّ و مراد و صاحب سرّ و مرجع پس از وی بوده است، او را در معارف، مقامی بس عالی و در سلوک مسلکی بلند مرتبه می‌باشد، و برای او کراماتی است که برخی از آنها را شاگردش حاج شیخ عبد الرّحیم شوشتری در رسالۀ مستقلّه‌ای که در بیان احوال و ذکر تصانیف و تاریخ ولادت و وفات او نگاشته، ذکر نموده است.»

و در تکملۀ نجوم السّماء ص۳۳۶ گوید:

آقا سیّد علی شوشتری نجفی از احفاد سیّد نعمت‌الله جزائری است، وی موافقت و مرافقت سفر و حضر با شیخ انصاری داشت و به وجه ثروت و دولت اکثر اعانت شیخ می‌کرد، به فقه و دقّت نظر، معروف و مشتهر می‌باشد، علماء او را مسلّم می‌داشتند.

محمّد حسن خان اعتماد السّلطنه که در زمان حاج سیّد علی بوده است در المآثر و الآثار باب دهم ص۱۴۵ می‌نویسد:

حاج سیّد علی شوشتری: عالم عامل و عارف کامل و فقیه فاضل بوَد، به زهد و ریاضات شرعیّه و مخالفت نفس مشهور است، در جرگۀ رؤساء مذهب از کسانی معدود می‌گردد که حدیث علوّ مقامش تا همه جا رسیده، شیخ‌الطّائفه استاد الکلّ مرتضی انصاری او را بر جمیع اصحاب خویش علماً و عملاً ترجیح می‌داد، بلکه حضرت استاد مذکور را می‌گویند با وی در مقام ارادت بود، بعثهما الله المقام المحمود.

و صاحب أعیان الشّیعة می‌گوید:

کان عالماً فقیهاً عابداً زاهداً... و کان یصاحب الشّیخ مرتضی الأنصاری و بینهما محبّة شدیدة، و عاش بعده مدّة قلیلة تصدّی فیها لتدریس بعض تلامذته و قد أخرج تحقیقات من مسائل متفرّقة من اصول الفقه و کان کثیر الجود و الحدب علی الضّعفاء حتّی أنّه بذل علیهم ماله و آثرهم علی نفسه و ذلک أن نصیبه من ترکة أبیه السّیّد محمّد الذی کان من أجلّاء شوشتر بلغ إلی ثلاثین ألف تومان، فلم یقبضها و ترکها عند أخیه السّیّد أحمد و أحال علیه الفقراء و المستحقّین حتّی لم یبق شیءٌ فاخبره بذلک ولم یصرف علی نفسه الّا بقدر الضّرورة.

و صرف عمره فی الزّهادة و القناعة و ترک اللذات الدّنیویّة، و له حکایات عجیبة تدور علی ألسنة أهل خوزستان و قد أشار الشّیخ محمّد تقی من أعلام إصفهان فی کتابه الموسوم بمفتاح السّعادة إلی بعض ما یدلّ علی عظم شأنه وعلوّ مرتبته، و نقل صاحب طرائق الحقائق قصّة مهاجرته من شوشتر إلی النّجف الأشرف و السّبب فی ترکه للمعاشرة و انعزاله عن النّاس.[۱۴]

«عالمی فقیه و عابدی زاهد بوده است، با شیخ مرتضی انصاری مصاحبت داشته و بین آن دو محبّتی شدید برقرار بوده، وی بعد از شیخ مدّت قلیلی زنده بود و تدریس برخی از شاگردان شیخ را برعهده داشت، و در مسائل متفرّقه‌ای از علم اصول فقه تحقیقاتی را عرضه نمود، نسبت به ضعفاء، جود و بخشش و توجّه و عطوفت بسیار داشت تا آنجا که مال خود را برای آنان بذل نمود و آنان را بر خویش مقدّم داشت؛ و این بدان جهت بود که از ماترک پدرش سیّد محمّد که از بزرگان شوشتر بود مالی قریب سی‌هزار تومان به او رسید که او آنرا تصرّف نکرده و به برادر خود سیّد احمد سپرد، و فقراء و مستحقّین را به وی حواله می‌داد تا جائیکه چیزی از آن مال باقی نماند و سیّد احمد به او خبر داد، او جز به قدر ضرورت برای خود صرف ننمود.

و عمر خود را در زهد و قناعت و ترک لذّات دنیویّه گذراند، برای او بر زبان اهل خوزستان حکایاتی عجیب هست و شیخ محمّد تقی از اعلام اصفهان در کتاب خود که مفتاح السّعاده نام دارد به برخی از آنها که بر بزرگی شأن و علوّ رتبۀ او دلالت دارد اشاره کرده است؛ و صاحب طرائق الحقائق حکایت مهاجرت او را از شوشتر به نجف اشرف نقل نموده و سبب ترک معاشرت و عزلت وی از از مردم را بیان کرده است.»


بخشی از اوصاف مذکورۀ در تراجم

بخشی از اوصاف مذکورۀ در تراجم، دربارۀ ارتباط وثیق مرحوم شیخ انصاری و جناب سیّد می‌باشد و قسمتی از آنها راجع به مقام رفیع علمی، و بخشی نیز اشاره به مقامات معنوی ایشان است که اینک به قدر توان و توفیق به هر کدام از این سه موضوع می‌پردازیم.

بخش اوّل: ارتباط مرحوم شیخ و جناب سیّد أعلی الله مقامها

با مراجعه به زندگانی شیخ انصاری رحمة الله علیه به دست می‌آید که سابقۀ آشنایی ایشان با حاج سیّد علی شوشتری رضوان الله علیه به قبل از زمان مرجعیّت ایشان در نجف برمی‌گردد، زیرا زمانی که شیخ انصاری به جهت نارضایتی از مداخلۀ یکی از متنفذّین دزفول در احکام شرعی، شبانه به قصد هجرت به نجف از دزفول خارج شدند، ابتداء به شوشتر رفته و به منزل[۱۵] حاج سیّد احمد برادر حاج سیّد علی وارد شده و از آنجا به سوی نجف حرکت کردند. [۱۶]


امّا بدون شکّ علّت علاقه و احترام مرحوم شیخ به حاج سیّد علی صرف این سابقۀ رفاقت نبوده است، بلکه به جهت کمالات معنوی و علمی ایشان بوده است؛ وگرنه جناب شیخ شخصیّتی نیست که صرفاً بر اساس یک رفاقت قدیمی با کسی تا این حدّ حشر و نشر داشته باشد، تا آنجا که در تکملۀ أمل الآمل می‌گوید:

لم یکن یفارقه فی سفر و لا حضر؛

«جناب شیخ در سفر و حضر از مرحوم سیّد جدا نمی‌شد.»

کمالات معنوی حاج سیّد علی به حدّی بوده است که شخصیّتی مانند شیخ انصاری هفته‌ای یکبار برای استفاده از محضر نورانی و پرفیض او در جلسۀ اخلاقی سیّد حاضر می‌شده است.

آیة‌الله شبیری زنجانی حفظه الله در جواب این سوال که:

فرمودید آقا سیّد علی مربّی اخلاق شیخ بوده است؛ لطفاً در این مورد بیشتر توضیح دهید؟

می‌فرماید:

شیخ انصاری در هفته، یک روز برای درس اخلاق و استماع موعظه به درس آقا سیّد علی شوشتری می‌رفت؛ مرحوم آخوند ملّا علی معصومی همدانی با واسطه از آخوند ملّا حسینقلی همدانی شوندی درجزینی نقل می‌کرد که ایشان گفته بود: من متوجّه شدم که شیخ انصاری هفته‌ای یک ساعت به منزلی می‌رود، این مسأله توجّه مرا جلب کرد و با خودم گفتم که این موضوع نباید بی‌حساب باشد، حتماً نکته‌ای در آن هست؛ آن منزل، منزل سیّد علی بوده؛ می‌گوید: به بهانۀ استخاره در زدم، گفتم استخاره می‌خواهم، آقا سیّد علی فرمود: بگوئید بیاید تو، داخل شدم، دیدم آقا سیّد علی موعظه می‌کند، شیخ هم مشغول گوش دادن به وعظ اوست؛ جلسه که تمام شد، آقا سیّد علی بلند شد و شیخ را بدرقه کرد.[۱۷]

مرحوم شیخ محمّد عراقی که از شاگردان شیخ انصاری است در اواخر کتاب دارالسّلام در وصف حاج سیّد علی شوشتری گوید:

حاج سیّد علی شوشتری که از اولاد سیّد نعمت‌الله جزائری و از مجاورین نجف اشرف بوده است، در ورع و زهد و تقوی، سلمان عصر و مقداد دهر خود می‌باشد، با شیخِ مرحوم کمال معاشرت و الفت را داشته و برجنازۀ آن مرحوم اقامۀ نماز نمود و بعد از وفات شیخ تا یک سال تقریباً که زنده بود امور خلق به او راجع بود، و اعتکاف مسجد سهله و کوفه را بسیار مواظبت می‌نمود و مردم را در حقّ او چنان گمان بود که شرفیاب خدمت امام عصر علیه‌السّلام می‌بود، و معروف به کرامات بوده است.

صاحب دارالسّلام سپس می‌گوید:

و بالجمله میرزا حبیب‌الله رشتی روایت از پسر این سیّد می‌کند که گفت: در وبائی که در عشرۀ هفتم از مائة ثالثه بعد از هزار هجری واقع گردید[۱۸]، سیّد مذکور را در اواسط شب ناخوشی وبا عارض شد و چون حالت او را پریشان دیدم و ضعف پیری و عبادت هم در او زیاده بر آن بود، از خوف آنکه مبادا تا صبح نماند و شیخ از ما مؤاخذه نماید که چرا جهت عیادت به او اطّلاع ندادیم، فانوس را از برای اعلام شیخ روشن کردیم،

سیّد چون ملتفت شد، فرمود چه خیال دارید؟

عرض کردیم، اراده داریم شیخ را باخبر کنیم،

گفت: حاجت به آن نیست، شیخ حال تشریف می‌آورد، چراغ را خاموش کنید و بنشینید.

چون فانوس را خاموش کرده، نشستیم، لمحه‌ای نگذشته آواز حلقۀ در بلند شد،

سپس سیّد فرمود که: شیخ است، در را بگشائید؛

چون در را بگشودیم، شیخ را با ملّا رحمت‌الله در پشت در دیدیم، شیخ فرمود: حال سیّد علی چگونه است؟

عرض کردیم حالا که مبتلا شده، خدا رحم کند إنشاءالله؛ فرمود: باکی نیست إنشاءالله، و داخل گردید.

چون سیّد را مشوّش و مضطرب دید، فرمود: مضطرب مشو، خوب می‌شود إنشاءالله؛ سیّد عرض کرد که از کجا می‌گوئی؟

فرمود که: خواسته‌ام که تو بعد از من بمانی و بر جنازۀ من نماز کنی؛ عرض کرد که چرا این ‌را خواستی؟

فرمود: حالا که شده؛ پس نشست و قدری سؤال و جواب و مطایبه کردند و شیخ برخواست؛

فردای آن‌روز شیخ بعد از درس در بالای منبر فرمود: حاج سیّد علی را می‌گویند ناخوش است، هرکس از طلّاب به عیادت او می‌خواهد برود، با من بیاید و از منبر به زیر آمده با جملگی از طلّاب به خانۀ سیّد[۱۹] رفت؛ [۲۰]

روای گوید: چون وارد گردید، مانند کسی که خبر ندارد از سیّد احوال‌پرسی نمود.

من خواستم عرض کنم: شیخنا شما دیشب تشریف آوردید و از حال سیّد اطلاع دارید که ناگاه سیّد را دیدم که انگشت به دندان گزیده و اشاره کرد، دانستم رضایت ندارد، لذا سکوت کردم؛ بعد هم سیّد عافیت یافت و بر جنازۀ شیخ نماز کرد أعلی‌الله مقامهما. [۲۱]

آیة‌الله شبیری زنجانی به نقل از آقای حاج سیّد محمّد علی سبط، نوۀ شیخ انصاری می‌فرماید:

دو نفر نزد شیخ مقرّب بودند که ایشان حرف آنها را ردّ نمی‌کرد، یکی آقا سیّد علی شوشتری و دیگری میرزای شیرازی.[۲۲]

البتّه از برخی قضایای نقل شده به خوبی استفاده می‌شود که همۀ شاگردان شیخ حتّی خود میرزای شیرازی نسبت به تقرّب آقا سیّد علی نزد شیخ، معترف بوده‌اند.

یکی از آن قضایا، قضیّه‌ای است که مرحوم ملّا باقر شوشتری که خود از شاگردان شیخ انصاری بوده است در کتاب تذکرة[۲۳] خود می‌نویسد که عین آن چنین است:

یکی از تجّار شیراز دویست تومان به توسّط یکی از زوّار برای شیخ انصاری به نجف فرستاد و به آن شخص گفت: پول را که تحویل دادی قبض آنرا از شیخ بگیر و برایم بیاور؛ آن شخص وقتی وارد نجف شد، پول را به میرزای شیرازی داد و بعد از آن آمد نزد میرزا و گفت: قبض این پول را از شیخ بگیرید؛ میرزا نزد شیخ آمده و قضیّه را بیان کرد، شیخ فرمود: میرزا حسن من زنده باشم تو این نامعقول‌ها را بکنی؟! تو دویست تومان بخوری، باقی علویّین و علویّات از گرسنگی بمیرند؟! برو من قبض نمی‌دهم. [۲۴]

وقتی میرزا از شیخ ناامید شد آمد منزل حاج سیّد علی و جریان را برای ایشان تعریف کرد، حاج سیّد علی به او فرمود: مبادا از کلام شیخ دلگیر شوی، چون او رئیس علماء امامیّه می‌باشد و سخنش به مانند فعلش از سنّت است و او حجّت بین خدا و بین بندگانش در روز قیامت می‌باشد؛ سپس فرمود: شما تا روز جمعه که شیخ به حسب عادت نزد من می‌آید صبر کن، وقتی آمد إنشاء‌الله از ایشان قبض را می‌گیرم؛ روز جمعه که شیخ آمد جناب سیّد جریان میرزای شیرازی را در این قضیه از اوّل تا آخر برای شیخ بیان کرد و بعد از آن خود شیخ با دست شریف خود، قبض را نوشت و مهر را از خادم خود ملّا رحمت‌الله گرفت و آن را مهر زد و به میرزای شیرازی رساند.[۲۵]


از چندین جای کتاب تذکرة ملّا باقر به دست می‌آید که شیخ هفته‌ای یکبار به منزل حاج سیّد علی می‌رفته است و این خود نشان از ارتباط وثیق مرحوم شیخ و علاقۀ ایشان به حاج سیّد علی دارد.

آیة الله حاج سیّد محمّد تقی حکیم که از نوادگان مرحوم سیّد می‌باشند در ضمن مطالبی که شفاهاً برای نویسندۀ مقاله بیان کردند، فرمودند:

چون سیّد در شوشتر مال و املاک داشتند، لذا درآمد آنها را برای ایشان به نجف می‌فرستادند و ایشان از آن پول به بعضی شهریّه‌ای می‌دادند و یکی از کسانی‌که از جناب سیّد شهریّه می‌گرفت، شیخ بوده است؛[۲۶] و وقتی به ایشان گفتند: شما که خودتان مرجع کلّ هستید، چرا از حاج سیّد علی شهریّه می‌گیرید؟

فرمودند: من این پول را از دست حاج سیّد علی به جهت تبرّک آن می‌گیرم.

در کتاب زندگانی و شخصیّت شیخ انصاری که توسّط یکی از اسباط ایشان نوشته شده است، در قسمت وصیّ شیخ آمده است:

وصیّ شیخ، حاج سیّد علی بوده که بنا به وصیّت، بر جنازۀ شیخ هم نماز گذاشت؛ نامبرده از عالمای نامور و از فقهای امامیّه و از ستارگان فروزان زهد و تقوا که به تمام صفات نیکو متخلّق و به جمیع ملکات متّصف و دارای نفس قویّه و کرامات ظاهره و یگانه مصاحب و دوست و صاحب سرّ شیخ بوده است، که بین ایشان چنان مودّت و یگانگی و الفت برقرار بوده که آنان را یک روح در دو قالب باید محسوب داشت.

در لؤلؤ الصّدف گوید:

از جمله سیّد جلیل‌القدر صاحب کرامات متواتره، حاج سیّد علی شوشتری و ایشان از زهّاد علماء محسوب می‌شدند، شیخ انصاری مرحوم، با آن نهایت زهد و ورع و کرامات، مع‌ذلک نهایت ارادت را نسبت به این سیّد جلیل داشته و چنین می‌دانسته‌اند که آن جناب خدمت امام زمان عجل‌الله‌تعالی فرجه رسیده‌اند و بعضی از حکایت غریب و عجیب از شیخ بزرگوار دربارۀ ایشان نقل کنند.

سیّد هرروز در جلسۀ درس شیخ حاضر می‌شد و علم طبابت را هم دارا بوده، جز آنکه به غیر از شیخ کسی را معالجه نمی‌کرد؛ وی پس از فوت شیخ، بر منبر او تدریس نموده و گویند چنان بوده که گویا شیخ درس می‌گوید.[۲۷]

در انتهای این قسمت سزاوار است دو قضیّۀ خواندنی دربارۀ مرحوم شیخ انصاری که مرتبط با فضای این مقاله می‌باشد به نقل از آیة‌الله شبیری زنجانی را ذکر کرده و سپس به قسمت بعدی بپردازیم:


قضیّۀ اوّل: ایشان می‌فرماید:

در اینکه شیخ اهل کرامت بوده حرفی نیست، من خودم از آقای حاج میرزا احمد کفایی شنیدم که می‌گفت: پدرم (آخوند خراسانی) می‌گفت: آسید علی شوشتری بر شیخ نماز خواند و شیخ را دفن کرد، موقعی که شیخ را در قبر گذاشتند گفت: حیف، از این دنیا رفتی و کسی را قابل حمل اسرار ندانستی.[۲۸]

قضیّۀ دوّم: ماجرای استفتائی است که از مرحوم شیخ انصاری دربارۀ مولوی می‌کنند که مولوی چگونه آدمی است؟

شیخ در پاسخ ـ ‌چنان‌که شنیده‌ام ‌ـ می‌نویسد:

من کتاب مثنوی را کم مطالعه کرده‌ام، ولی در جوانی قدری آنرا دیده‌ام، این شعر از آن زمان در نظرم مانده است که مولوی می‌گوید:

هرکسی از ظنّ خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

وقتی مولوی دربارۀ معاصرین خود در ششصد سال قبل می‌گوید که اینها تشخیص نمی‌دهند که من چکاره‌ام، من چگونه دربارۀ او قضاوت کنم؟! [۲۹]

بخش دوّم: بُعد علمی

مطالبی که در این باره به دست ما رسیده، به‌خوبی پرده از مقام والای علمی ایشان برمی‌دارد.

مطلب اوّل:

توصیف مقام علمی ایشان توسّط مرحوم آخوند خراسانی می‌باشد، آیة الله حکیم در مقاله‌ای که دربارۀ زندگی‌نامۀ این عارف کامل نوشته‌اند، در اینباره چنین آورده‌اند:

بهتر است قسمت‌هائی از متنی که آیة‌الله آقا شیخ عبدالرّضا کفائی خراسانی ساکن قم، به خطّ خودشان نوشته‌اند و فرستاده‌اند و آن متن را از والد بزرگوارشان آیة‌الله حاج میرزا احمد کفائی خراسانی و ایشان از والد معظّم خود آیة‌الله آخوند ملاّ محمّد کاظم خراسانی دربارۀ حاج سیّد علی شوشتری نقل کرده‌اند، عیناً بیاوریم:


هنگام ورود به نجف اشرف برای ادامۀ تحصیل در اوائل سال ۱۲۷۹ هجری قمری، شیخ انصاری استاد بزرگ فقه و اصول بود و سیّد علی شوشتری، استاد عالی در مقام درس اخلاق و آن‌دو در درس دیگری نیز شرکت می‌کرد، سیّد در درس فقه و اصول شیخ حاضر می‌شد و شیخ در درس اخلاق سیّد شرکت می‌کرد و من و سائر شاگردان شیخ تصوّر می‌کردیم که سیّد فقط مرد مقدّسی است و ارادت شیخ به او فقط جهت قداست و تقوای سیّد است تا آنکه شیخ در گذشت و پس از شیخ کرسی تدریس او به وصیّ او، ندیم و مراد او، سیّد علی شوشتری رسید، پس از شیخ بر کرسی تدریسِ او نشست و به افاضۀ تحقیق در فقه و اصول پرداخت و آنگاه بود که من و سائرین دیدیم که سیّد دریایی از علم است.


آیة الله شیخ عبدالرّضا کفائی در پایان این قسمت نوشته است:


«تعبیر دریای علم نسبت به سیّد از شخص خود مرحوم آخوند است و این تعبیر از آن مرد بزرگ عرصۀ تحقیق نسبت به سیّد، خود دلالت تمام بر جلالت قدر مقام علمی سیّد دارد.»

مرحوم آخوند در نجف، چهار استاد بزرگ را درک کرده و از محضر علمی آنان بهره برده است، ولی ایشان تصریح می‌کرده است که از میان این چهار استاد بزرگ، فقط سیّد علی شوشتری مرا بدین پایه از علمیّت و تحقیق رسانیده است و جهت آن ارشاد سیّد در مورد کیفیّت درس خواندن من بود و صورت واقعه چنین بود که سیّد به من عنایت خاصّی داشت.[۳۰]

روزی پس از تمام شدن درس مرا به حضور طلبید و فرمود: جناب آخوند آیا به نوشتن درس مقیّد هستید؟

و من پاسخ دادم آری؛ پس از اتمام تدریس شما، تا از نوشتن تقریرات فارغ نشوم به کار علمی و تحصیل دیگر نمی‌پردازم؛

سیّد در جواب توضیح من فرمود: اگر روش کار شما چنین باشد، هیچ‌گاه به مرتبۀ بزرگی در علم نخواهید رسید!

پرسیدم پس روش درست کار چیست؟

فرمود: شب قبل از درس تمامی منابع و کتبی را که من برای تدریس در موضوع بحث فردا مطالعه می‌کنم شما نیز مطالعه کنید و حاصل مطالعۀ خود را در آن موضوع به نحو تحقیقی و استدلالی بنویسید، فردا در جلسۀ درس ملاحظه کنید که آیا نتیجۀ مطالعات و تحقیقات شما در موضوع بحث با رأی و بیان من موافق است یا مخالف؟ در صورت موافقت مشکلی وجود ندارد، ولی در صورت مخالفت، من ادلّۀ خود را طرح می‌کنم شما نیز ادلّۀ خود را مطرح کنید، یا شما مرا به ادلّۀ خود قانع می‌سازید، یا من شما را با ادلّۀ خویش قانع می‌سازم؛

مرحوم آخوند فرموده است: از روز بعد من به‌همین توصیۀ سیّد عمل کردم و به برکت همین راهنمائی سیّد در عرصۀ تحقیق و علم رسیدم به این مرتبه که اکنون رسیده‌ام.

[۳۱]


مطلب دوّم:

قضیّه‌ای است که جایگاه والای علمی جناب سیّد را در نزد شیخ انصاری روشن می‌سازد:

جناب ملّا باقر شوشتری شاگرد شیخ انصاری در تذکره گوید:

ناصرالدّین شاه قاجار چندین مسأله را که احتیاج داشت حکم شرعی آنها را شیخ انصاری بیان کند به توسّط شخصی به نجف نزد شیخ فرستاد؛ وقتی پیام‌آور سؤالات را به شیخ داد، جناب شیخ سؤالات را سپردند به ملّا رحمت‌الله و فرمودند: اینها را نگهداری کن تا روز پنج‌شنبه که طبق معمول می‌روم منزل حاج سیّد علی، تا این مسائل را با او یک‌یک مباحثه کنم.

وقتی طبق معمول روز پنج‌شنبه منزل حاج سیّد علی رفتند، به خادم خود ملّا رحمت‌الله فرمود: مسائل را بیاور، و یکی از آن مسائل را با سیّد به بحث گذاشت و به سیّد فرمود به‌نظر من حکم این مسأله این‌چنین است؛

جناب سیّد نظر شیخ را ردّ کرده و فرمودند: حکم این مسأله این‌چنین است؛

سپس شیخ نظر جناب سیّد را ردّ کرد و همین‌طور تا مدّتی با هم بحث کردند، سپس شیخ انصاری فرمود: من مشغول به امور مهمّه‌ای هستم که آن اشتغال به درس طلّاب می‌باشد و به ملّا رحمت‌الله فرمود: این مسائل را بگیر و تحویل آن‌کس که آنها را آورده بده و بگو سؤالات را به شاه برگرداند و به شاه بگوید که: شیخ مرتضی انصاری جواب‌ها و احکام این مسائل شرعیّه را نمی‌داند. [۳۲]


مطلب سوّم:

آیة‌الله شبیری زنجانی در کتاب جرعه‌ای از دریا در جواب این سؤال که:

در میان شاگردان شیخ کدام‌یک از همه مهم‌تر بوده‌اند؟

می‌فرماید:

آن‌گونه که مجموعاً استفاده می‌شود،‌ شاگردان درجۀ اوّل شیخ چهار نفر بوده‌اند:

میرزای شیرازی، میرزای رشتی، آقا حسن نجم‌آبادی و آقا سیّد حسین کوه‌کمره‌ای...

مرحوم شیخ آقا بزرگ در شرح حال میرزای شیرازی در نقباء البشر نوشته که:

از جمعی از اعاظم مشایخ شنیدم که مرحوم شیخ مکرّر می‌فرمود:

إنّی اُباحث لثلاثة المیرزا محمّد حسن الشّیرازی و المیرزا حبیب‌الله الرّشتی و الآقا حسن الطّهرانی [۳۳]،

آقا سیّد حسین را اسم نبرده و شاید به علّت کهولت، آقا سیّد حسین بعداً در درس شرکت نمی‌کرده، به‌هرحال این چهار نفر شاگردان مسلّم درجۀ اوّل شیخ بودند.

سپس آیة‌الله شبیری زنجانی در پاسخ این سؤال که:

دربارۀ آقا سیّد علی شوشتری چه می‌فرمائید؟

می‌فرمایند:

شاید خود آقا سیّد علی هم نمی‌خواسته که شیخ اورا معرّفی کند، ممکن است در خیلی از جاها آقا سیّد علی خودش را مستغنی می‌دانسته و شاید روی ارادتی که به شیخ داشته در درس او شرکت می‌کرده است، بنابراین نظر شیخ در جنبۀ تعلیمی به این سه نفر بوده است.[۳۴]


مطلب چهارم:

استفادۀ علمی بزرگانی مثل مرحوم میرزای شیرازی[۳۵] و آخوند خراسانی از ایشان و مقام مرجعیّت ایشان؛

عبارت صاحب تکمله چنین بود که:

أحد رؤساء المذهب و مراجع الطّائفه بعد العلّامة الأنصاری؛

و مرحوم شیخ آقا بزرگ در وصف علمی ایشان فرموده‌اند:

ایشان بعد از شیخ مرجع بوده‌اند.

و اعتماد السّلطنه اینطور می‌نویسد که:

شیخ الطّائفه استاد الکلّ مرتضی الأنصاری او را بر جیمع اصحاب خویش علماً و عملاً ترجیح می‌داده؛

و از تکملة نجوم السّماء نیز نقل شد که:

به فقه و دقّت نظر معروف و مشتهر می‌باشد، علماء او را مسلّم می‌داشتند؛

همچنین جناب حاج ملّا باقر شوشتری هم ایشان را از جمله مراجع تقلید خود ذکر کرده‌ و گوید:

اسامی الّذین قلدتّهم فی أیّام حیاتهم خمسة، الشّیخ جعفر التّستری، الشّیخ مرتضی الأنصاری و السّیّد علی، التّستریّون، المیرزا محمّد حسن الشّیرازی، المیرزا حسین الطّهرانی.[۳۶]

«اسامی کسانی که من در ایّام حیاتشان از آنها تقلید کرده‌ام پنج اسم است، شیخ جعفر شوشتری، شیخ مرتضی انصاری، سیّد علی که هر سه شوشتری هستند، میرزا محمّد حسن شیرازی و میرزا حسین طهرانی.»


در اینجا مناسب است یکی از نظرات فقهی ایشان را به نقل از مرحوم سیّد عبدالحسین لاری، شاگرد مرحوم ملّا حسینقلی همدانی رضوان الله علیه بیاوریم:

اختلف علماؤنا المخلصون بعد اتّفاق النّصوص و الفتاوی فی الجملة علی حرمة حبّ الدّنیا فی أنّ حرمته هل هی حرمة نفسیّة کالزّنا و شرب الخمر کما هو ظاهر النّصوص و عناوین محدّثیها و صریح اُستاد اُساتیدنا الأعلام السّیّد علی التّستری طاب ثراه أم حرمة غیریّة کحرمة المقدّمات المفضیة إلی الحرام من السّعایّة و الإعانة علیه کما علیه اُستادنا الرّوحانی الفاضل الهمدانی طاب ثراه؟ علی قولین.[۳۷]

«بعد از اتّفاق روایات و فتاوی بر حرمت فی الجملة حبّ دنیا، علماء مخلص ما اختلاف دارند در اینکه آیا حرمت حبّ دنیا مثل حرمت زنا و شراب‌خواری، حرمت نفسی می‌باشد؟ چنانچه ظاهر روایات و عناوینی که محدّثین برای این روایات آورده‌اند، این چنین است و همین قول نظر صریح استاد اساتید بزرگوار ما سیّد علی شوشتری طاب ثراه می‌باشد؛ یا آنکه حرمت آن مثل حرمت مقدّماتی که منجرّ به حرام می‌شود، حرمت غیری می‌باشد؟ چنانچه این قول استاد روحانی و فاضل ما مرحوم ملّا حسینقلی همدانی طاب ثراه می‌باشد.


و امّا دربارۀ مشایخ حاج سیّد علی رضوان الله تعالی علیه این چنین آورده‌اند که:

مشایخ اجازۀ حاج سیّد علی به نحوی که در اجازه‌ای که به میرزا محمّد همدانی داده و در آن تصریح به آنان فرموده‌اند، یکی شیخ و دیگری سیّد حسین امام جمعۀ شوشتر می‌باشد.[۳۸]

آثار قلمی حاج سیّد علی شوشتری

آیة الله حکیم در اینباره می‌نویسند:

تا کنون کتاب و نوشتاری به خطّ خود حاج سیّد علی شوشتری یا به خطّ دیگری که منسوب به ایشان باشد، در اخلاق، عرفان، موعظه و سیر و سلوک به دست نیامده است ولی در میان کُتب خانوادگی ما اوراقی به دست آمده که ثابت شده خطّ آن مرحوم است و موضوع آن نوشتارها علم اصول فقه، شامل مباحث الفاظ و مباحث عقلی و مسائلی از علم فقه است؛ این اوراق جمعاً ۳۸۸ صفحه است که بعضی از برگ‌های آنها یک‌رو و بعضی دو‌رو نوشته شده است؛

اینک دو نمونه از آنها را ذکر می‌کنیم:

۱. در صفحۀ دوّم که ابتدای این اوراق و مربوط به مباحث الفاظ است چنین آمده است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم الموفّق الکریم، الحمد لله ربّ العالمین و الصّلوة و السّلام علی خیر خلقه محمّد و آله الطّاهرین الّذین بهم علّمنا الله معالم الدّین و لعنة الله علی أعدائهم من الجنّ و الإنس أجمعین.

أمّا بعد فاعلم أنّ الکلام فی علم الاُصول المفضی سالکه إلی متابعة الرّسول (ص) یقع فی خمسة فصول، الفصل الأوّل فی ذکر علائم بها یفرق بین الحقیقة و المجاز؛ الثّانی فی ذکر مباحث الألفاظ الّتی سمّاها بعض المتقدّمین مبادی لغویّة؛ الثالث فی بیان الأدلّة الشّرعیّة؛ الرّابع فی بیان أدلّة العقلیّه؛ الخامس فی الکلام عن الاجتهاد و التّقلید والتّعادل و التّراجیح.


۲. در صفحه۳۵۷ قسمت اواخر اوراق که مربوط به بحث اجتهاد و تقلید است چنین آمده است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم و به نستعین، الحمد لله ربّ العالمین و الصّلوة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین أجمعین.

أصل فی بیان العدالة و فی اللغة الاستواء و الاستقامة و شرعاً فیها أقوال: الأوّل عدم ظهور الفسق من المسلم و هو منقول عن الإسکافی و الشّیخ فی الخلاف و ظاهر المبسوط، و المفید فی الاشراف و هو مستقرب السّرائر؛ الثّانی حسن الظّاهر؛ الثّالث الملکة و سیجیء تفسیرها.[۳۹]

مهر مخصوص حاج سیّد علی شوشتری

ضمناً برای مشخّص شدن کتب ملکی خود در اوّل کتاب‌ها مهری می‌زدند، اصل مهر ایشان بیضی شکل بوده و در آن نوشته شده است:

عبده علیّ بن محمّد بن طیّب الموسوی.

در اوّل کتاب‌های شخصی ایشان بالای مهر نوشته شده است:

من کتب علیّ بن محمّد بن طیّب الموسوی

و در بعضی از کتاب‌ها نوشته شده است:

من کتب الجانی علیّ بن محمّد بن طیّب الموسوی

این عبارت، بالای مهر با خط زیبای نسخ نگارش یافته و در بعضی دیگر از کتاب‌های ملکی ایشان بالای مهر این عبارت آمده است:

من مختصّات الجانی علیّ بن محمّد بن طیّب الموسوی

کتب ملکی حاج سیّد علی شوشتری

آن مرحوم کتاب‌هائی داشته که ملک او و متعلّق به شخص او بوده‌اند، تعدادی از آنها از بین رفته و تعدادی از دست‌برد حوادث محفوظ مانده که در «کتابخانۀ عمومی آیة‌الله سیّد محمّد تقی حکیم، وابسته به آستان قدس رضوی» موجودند، دو کتاب از این کتاب‌ها چاپ سنگی و بقیّه خطّی هستند.


ضمناً ایشان تعدای از کُتب خود را بر اولاد خویش نسلاً بعد نسل وقف کرده نموده که با کلمۀ «وقف خاصّ» مشخّص شده‌اند.

در میان کُتُب خانوادگی ما که از آباء و اجداد ما به ما ارث رسیده است، کتاب وسائل الشّیعه تألیف شیخ حرّ عاملی وجود دارد که در تاریخ جمادی الاُولی سال ۱۲۵۸ هجری قمری به خط محمّد علی بن محمّد عبدالله الشّویکی الخطّی در سه جلد نوشته شده است، در پائین صفحه آخر جلد سوّم سمت راست چنین آمده است:

بسم الله، ‌وقع التصحیح و المقابلة حرفاً بحرفٍ حسب الجهد و الطاقة الّا ما زاغ عنه البصر و کلّ عنه الفکر امتثالاً لأمر الأجلّ الأمجد الأسعد الحاج سیّد علی بن السیّد محمّد، متّعه الله طویلاً و أفاض علیه من شآبیب رحمته بکرة و اصیلاً و الحمدلله ربّ العالمین.[۴۰]

بخش سوم: مقامات معنوی

در عباراتی كه در ابتداء از كُتُب معروفه تراجم آوردیم و اشاره به مقامات عالیۀ معنوی ایشان دارد، آمده است:

در معارف به دورترین نقطۀ آن دست پیدا کرده و در سلوک روشن‌ترین و بالاترین طریقه را داشته است، دارای کرامات و مکاشفات بسیاری بوده است، در مقامات ربّانی به حدّی بوده است که کماکان شیخ از مریدان وی بوده، و در زهد و ریاضات شرعیّه و مخالفت نفس مشهور بوده است.

باری اين اوصاف و مقامات معنوی جناب سيّد باعث شده بود كه علماء اهل معنی همچون شيخ انصاری، جهت استفادۀ معنوی دور شمع وجود او جمع شوند؛ سخنان شیخ در جریان فوت مادر خود به حاج سیّد علی نشان‌گر عظمت معنوی جناب سیّد نزد شیخ انصاری می‌باشد.


مادر شیخ به سال ۱۲۷۹ قمری در نجف اشرف از دنیا رفت و شیخ از فرط علاقه‌ای که به او داشت در مرگ او بسیار متأثّر و غمناک شد و گریه کرد[۴۱] ؛

ملّا باقر شوشتری شاگرد شیخ می‌گوید:

بعد از غسل و حنوط و کفن کردن، ایشان را برای نماز بر پیکرش به صحن شریف آوردند و صحن شریف از جمعیّت مردم برای نماز پُر شده بود.

در این حال شیخ به حاج سیّد علی فرمود: شما بر مادر نماز بخوانید؛

جناب سیّد نپذیرفت و فرمود: شما أولی هستید برای نماز بر مادر؛

شیخ انصاری فرمود: لا أری فی الدّنیا عملاً أعمله لاُمّی أفضل من صلوتک علیها؛

«هیچ عملی که بخواهم برای مادر در این دنیا انجام بدهم افضل و بالاتر از نماز خواندن شما بر او سراغ ندارم»

سپس جناب سیّد جلو رفت و بر مادر شیخ نماز خواند.[۴۲]

در عظمت معنوی این شخصیّت بزرگ همین بس که سر سلسلۀ فقهاء عارف از یک قرن و نیم پیش در حوزه و بالتّبع در جامعۀ شیعی، این عالم بزرگوار می‌باشد، اغلب رهروان توحید و ولایت مدیون این عارف بزرگ می‌باشند. رادمردی که همگان بر اینکه واسطۀ فیض معارف بلند توحید و ولایت بوده است اتّفاق نظر دارند.


مرحوم علّامه حسینی طهرانی رضوان‌الله علیه می‌فرماید:

مرحوم آقا سیّد علی شوشتری از اعظم فقهاء و از مبرّزین شاگردان شیخ مرتضی انصاری بوده است و پس از فوت شیخ، درس او را از همان‌جا که مانده بود، شروع کرد و او را بحر موّاجی یافتند... و شاگرد شیخ در فقه بود و شیخ شاگرد او در اخلاق، بدین معنی که این دو نفر هردو نسبت به هم‌دیگر، استاد و شاگرد بودند و آخوند حسینقلی شاگرد شیخ در فقه و شاگرد آقا سیّد علی در عرفان بود و از آن زمان تا امروز علم فقه و علم عرفان چون شیر و شکر به‌هم آمیخته شده و هر یک از شاگردان این رشته هم‌چون آخوند مولی حسینقلی و آقا حاج سیّد احمد کربلائی طهرانی و حاج میرزا علی آقای قاضی و آقای حاج سیّد محمّد حسین علّامه طباطبائی هریک، از فقهاء عالی‌قدر اسلام و از عرفاء منیع المرتبه بوده‌اند، جزاهم الله عنّا و عن الإسلام أحسن الجزاء.

در اینجا ذکر این نکته ضروری می‌باشد که با دقّت و تحقیق در سیره و روش این بزرگان و تأدّب شدید آنها نسبت به آداب دین، کاملاً مشهود می‌شود که مسیر آنان همان راه توحید و ولایت و دوری از هرگونه انحراف و مبارزه با هرگونه اعوجاج می‌باشد و بر اساس همین نکته است مرحوم علّامه حسینی طهرانی قدّس الله نفسه می‌فرمایند:

چقدر ناجوانمری است که از تشابه لفظی تصوّف و صوفیّه سوء استفاده کنیم و بخواهیم به کلّی راه شهود و وجدان و عرفان و لقاء الله را ببندیم، چقدر ناجوانمری است که مکتب امثال سیّد بن طاووس و شهیدین و نراقیّین و سیّد مهدی بحرالعلوم و ابن فهد حلّی و مجلسی اوّل و آقا سیّد علی شوشتری و شیخ انصاری و آخوند ملّاحسینقلی همدانی و شاگردان پر فیضش را به امثال حسن بصری و محمّد بن منکدر و سفیان ثوری و امثالهم از کسانی‌که تصوّف را یک راه جدا برای جدائی از ائمّه پنداشتند قیاس کنیم؟ و از لفظ صوفی که در بعض از روایات در ذمّ آنها وارد شده است جهلاً یا با تعمّد جهلانی با تطبیق این عنوان، همه را زیر مهمیز این کلمه قرار داده و پیوسته آنها را با تازیانه و شلّاق تبعید و تکفیر و تفسیق و سخنان ناشایست و اتّهامات نابخرادانه مضروب سازیم؟[۴۳]

شاگردان اخلاقی و معنوی

از قرائن به‌دست می‌آید که عدّه‌ای از طلّاب از مواعظ اخلاقی جناب سیّد به‌صورت عامّ بهره می‌برده‌اند و عدّه‌ای نیز به صورت خاصّ با ایشان مرتبط بوده‌اند و هریک از آنها بر اساس استعداد و پذیرشی که داشته‌اند به مقاماتی رسیده‌اند؛ در این مقاله نام چند نفر از شاگردان خاصّ ایشان را ذکر می‌کنیم.[۴۴]

۱. ملّا حسینقلی همدانی

چنانچه در ابتدای این نوشتار ذکر شد ملّا حسینقلی همدانی با پیگیری این مطلب که رفتن شیخ انصاری هفته‌ای یک ساعت به منزل حاج سیّد علی بی‌حساب نیست و حتماً نکته‌ای دارد، به مجلس موعظۀ جناب سیّد راه پیدا می‌کند.

خود ایشان در این رابطه می‌فرماید:

دیدم که آقا سیّد علی موعظه می‌کند، شیخ هم مشغول گوش دادن به وعظ اوست، جلسه که تمام شد، آقا سیّد علی بلند شد و شیخ را بدرقه کرد، من خیلی مجذوب آن صحبت‌ها شدم، از آقا سیّد علی خواستم که اجازه دهد من هم شرکت کنم؛

آقا سیّد فرمود: آقا رئیس هستند، فرصتی ندارند، وقتشان خیلی محدود است، شما هر وقت بیائید مانعی نیست؛

و نیز می‌فرماید:

خدمت آقا سیّد علی رفتم دیدم اصحاب خاصّی دارد؛ و بدین ‌ترتیب ملّا حسینقلی به آقا سیّد علی متّصل می‌شود.[۴۵]

از آن به بعد ملّا حسینقلی همدانی با تمام وجود خود را در تحت تربیت این عالم ربّانی و عارف صمدانی قرار داد و در اثر این تربیت به عالی‌ترین مقامات معنوی که تصوّر آن برای ما میسور نیست رسید و قطعاً بهترین ثمرۀ تربیتی حضرت سیّد از میان شاگردان خود، جناب ملّا حسینقلی همدانی است و این مطلب صریح عبارات و قضیّه‌ای است که مرحوم شیخ آقا بزرگ در نقباء البشر در ذیل ترجمۀ ملّا حسینقلی همدانی آورده است، ایشان می‌فرماید:

استادِ ملّا حسینقلی یعنی سیّد شوشتری ـ ‌همان کسی که مشغول تربیت و تصفیۀ نفس او بوده است ـ احساس می‌کرد که ملّا حسینقلی نه فقط استعداد و لیاقت تهذیب نفس خود را دارد، بلکه می‌تواند در آینده قیادت جمع کثیری را به‌عهده بگیرد و در اصحاب و اتباع خود روح تهذیب نفس را قرار دهد.

سپس گوید:

یک قضیّه است که به ما آن حالت اهتمام سیّد به ملّا حسینقلی و آگاهی ایشان از آن استعدادی که در اوست را نشان می‌دهد؛ حکایت شده که یکی از طبیبان ماهری که از مریدان سیّد بوده است برای زیارت وارد نجف اشرف می‌شود و برای دیدن سیّد نزد ایشان می‌رود و این در وقتی بوده که ملّا حسینقلی مریض بوده است.

تا چشم سیّد بر آن طبیب می‌افتد بلافاصله می‌فرماید: همین الآن برو مدرسۀ سلیمیّه و در مدرسه بگرد و فرزندم ملّا حسینقلی را پیدا کن، مریضی او را رنجور کرده، او را مداوا کن.

طبیب هم به‌جهت امتثال امر سیّد رفت و ملّا حسینقلی را معاینه را کرد و بدون معالجه نزد سیّد برگشت و گفت: این شیخ فقیر است و مرض او مرض سختی است و مداوای او احتیاج به هزینه کردن مال زیادی دارد؛ جناب سیّد فرمود: برگرد نزد او و هرطور شده او را معالجه کن حتّی اگر شده ۱۰۰ تومان[۴۶] خرج کنی که او یک ساعت بیشتر از مقداری که تو امید به زنده بودن او داری، زنده بماند، این کار را بکن، چرا که یک ساعت از عمر او ارزشمندتر از این مخارج و زحمات می‌باشد.

سپس مرحوم آقا بزرگ می‌گوید:

این واقعه کفایت می‌کند برای فهماندن آروزهای استاد نسبت به ملّا حسینقلی و در حقیقت جناب سیّد به نور خدائی این امور را می‌دید و حقّاً ملّا حسینقلی همان‌طور بود که جناب سیّد آرزو داشت و صادق درآمد آنچه را که سیّد از آنها خبر داشت، چراکه به تحقیق، وجود ملّا حسینقلی ذکر علماء ابدال ما از سلف صالح رضوان‌الله‌علیهم را زنده کرد، او بقیّۀ گذشتگان است برای معاصرین و مفخر و افتخار است برای آیندگان ما.[۴۷]

همچنین داستانی که در رسالۀ لبّ اللباب آمده است نیز اهتمام جناب سیّد به تربیت ملّا حسینقلی همدانی را می‌رساند:

مرحوم شوشتری به یکی از شاگردان مبرّز حوزۀ مرحوم انصاری به نام آخوند ملّا حسینقلی درجزینی همدانی که از مدّت‌ها قبل در زمان مرحوم شیخ با ایشان رابطه داشته و استفادۀ اخلاقی و عرفانی می‌نموده است و اینک پس از مرحوم شیخ عازم بر تدریس بوده و حتّی تتمۀ مباحث شیخ را که خود نیز تقریرات آن مباحث را نوشته بود، می‌خواست دنبال کند، کاغذی نوشته و در آن متذکّر می‌گردد که این روش شما تامّ وتمام نیست و شما مقامات عالیۀ دیگری را باید حائز گردید.[۴۸]

مرحوم شیخ آقا بزرگ طهرانی در وصف ملّا حسینقلی همدانی گوید:

او در خصوص این علم ـ ‌علم اخلاق ‌ـ در جایگاه بزرگی قرار داشت که نمی‌توان آن را توصیف کرد ، مدّتی طولانی از زمان ایشان گذشته و در این مدّت به مانند او در علم اخلاق و تهذیب نفوس نیامده است؛ این فنّ به او خاتمه یافت و کسی که آنچه او داشت، داشته باشد به صورتی که نظیر او شمرده شود، نیامده است.

ایشان گروهی از شاگردان خود را تهذیب کرد به‌گونه‌ای که آنها ستاره‌هائی هستند که آسمان علم و فضیلت به آنها مزیّن شده است و من اگرچه فیض خدمت او را درک نکردم و تشرّف به دیدار وی برایم به قلم تقدیر مکتوب نشده بود، چراکه وقتی داخل عراق شدم دو سال از وفات ایشان گذشته بود (سال ۱۳۱۳) لکن تعداد زیادی از شاگردان ایشان را ادراک کردم که شبانه روز ملازمش بودند تا اینکه آنچه را که می‌خواستند به‌دست آوردند و به سعادت ابدی بهره‌مند شدند؛ او آنها را از کثافات این حیات پاک کرد تا اینکه علم را به عمل مقرون کردند.

سپس می‌فرماید: من خود اثر تربیتی نیکوی وی را در حالی‌که این تربیت در وجودشان واضح و در سیمایشان آشکار بود، دیده‌ام و به‌طور کلّی برای جناب ملّا حسینقلی فضل بزرگی است بر اکثر علمائی که بعد از او بوده و ما فیض خدمت آنها و توفیق بودن در نزدشان را داشته‌ایم.[۴۹]


در اینجا بیان نکته‌ای به نظر ضروری می‌رسد، و آن اینکه در این چند ماهی که در پی جمع‌آوری مطالب مربوط به مرحوم حاج سیّد علی شوشتری قدّس الله نفسه الزّکیّه بودیم و سعی داشتیم از تمام فضاهای موجود برای استخراج مطالب استفاده کنیم[۵۰] ، در لابه‌لای مطالب به نوشته‌ای برخورد کردیم که سعی کرده بود مکتب و مرام جناب حاج سیّد علی را از ملّا حسینقلی جدا کند؛

سرّ این تلاش و کوشش برای این است که چون دیده‌اند از طرفی نمی‌توانند به جناب حاج سیّد علی ایراد و خدشه‌ای وارد کنند، چرا که ایشان مورد وثوق کامل شیخ انصاری بوده است، و از طرفی اگر بخواهند ارتباط وثیق ملّا حسینقلی و حاج سیّد علی را قبول کنند، باید بپذیرند که فضای عرفانی فقهاء اخیر به رکنی رکین و استوار و محکم می‌رسد، لذا برای جناب سیّد یک مکتب و برای ملّا حسینقلی مکتبی دیگر درست کرده‌اند تا راحت‌تر بتوانند جناب ملّا حسینقلی و پیروانش را تخطئه کرده و زلال عرفان الهی را برای تشنگان آن، گل‌آلود نمایند.

بدون شکّ این تدبیر سودی نخواهد داشت و هرکسی با اندک مراجعه به تاریخ و وقایع زندگی این دو بزرگوار و نحوۀ ارتباط آنها بدین معنی قطع پیدا می‌کند که ملّا حسینقلی برترین شاگرد و بلکه ثمرۀ وجود جناب سیّد می‌باشد؛ وقتی جناب سیّد، او را فرزند معنوی خود می‌داند و برای یک ساعت بیشتر زنده ماندن او حاضر است مخارج سنگینی بپردازد؛ و نیز با توجّه به اوصافی که امثال شیخ آقا بزرگ طهرانی و سیّد حسن صدر در حقّ ملّا حسینقلی همدانی آورده‌اند، چگونه می‌توان بین این دو بزرگوار در طریقه سلوکی و عرفان الهی تفاوتی قائل شد؟!


باری شرح زندگانی جناب ملّا حسینقلی و اثبات حقّانیت روش و ممشای ایشان مقالی دیگر و مجالی واسع‌تر می‌طلبد. [۵۱]

۲. ملّا فتح الله وفائی شوشتری(متوفّی ۱۳۰۳ قمری)

ارتباط وفائی با مرحوم شوشتری اعلی الله مقامه الشّریف به طریق ارادت و مریدی و مرادی بوده[۵۲] و جناب سیّد علی نیز اجازۀ ذکری به ایشان داده و بعض اسرار را به او سپرده است.[۵۳]

صاحب کتاب شرح حال وفائی شوشتری گوید:

شنیدم از یکی از علماء موثّق و سادات اهل شوشتر نقل کرد از پدرش که مرحوم وفائی مسافرت خراسان نمود و مدّت یکسال در آنجا توقّف داشت و در تحت قبۀ حضرت رضا علیه‌السّلام بسیار الحاح و ابرام نمود و مشغول ریاضات و اعمالی شد و از آن حضرت درخواست راه نمائی نمود، بعد از یک‌سال به او اشاره شد باید بروی نجف اشرف، در آنجا به مطلب و مراد خود خواهی رسید.

از خراسان حرکت نمود برای نجف اشرف، قضا را وقتی وارد شد در نجف که درویشی آمده بود در آنجا و معروف به کشف و کرامات بود، ‌غالب خواصّ و عوامّ دور و دایره او را گرفه بودند و حتّی خانه‌ای که در آنجا بود کوچۀ آن را بست قرار داده که هر کسی پناه به آنجا می‌آورد، کسی نمی‌توانست او را از آنجا بیرون بکشد و آن کوچه معروف شد به کوچۀ درویش.

وفائی با خود گفت: لابدّ این شخص است که مرا باو دلالت کرده‌اند، لباس دربر کرد و مهیّای رفتن نزد او شد، از خانه بیرون آمد با خود گفت: بروم خدمت حاج سیّد علی که خانۀ او سر راهست، اوّل خدمت ایشان برسم، بعد از آن نزد درویش رَوم، درِ خانۀ سیّد آمد پس از استیذان وارد خانه شد؛ مرحوم حاج سیّد علی از میان اطاق صدا زد وفائی زود بیا تو را نزد من فرستاده‌اند نه نزد درویش؛ وفائی از رفتن خانۀ درویش منصرف شد.

سپس صاحب کتاب می‌نویسد:

از همان شخص شنیدم که یک وقتی مرحوم سیّد علی مشرّف شد به حرم حضرت امیر علیه‌السّلام، قضا را مرحوم وفائی هم آنجا بود، پس از زیارت مرحوم حاج سیّد علی از حرم بیرون آمد؛ وفائی گفت: من هم با او بیرون آمدم، ظهر بود هوا بسیار گرم، به خیال اینکه حاج سیّد علی می‌خواهد به منزل برود؛ وفائی گفت: دیدم راه بازار بزرگ را گرفت، به خیال اینکه می‌خواهد به وادی‌السّلام برود، وقتی که از نجف خارج شدیم عرض کردم: کجا خیال دارید؟ فرمود: مسجد کوفه کار دارم؛ عرض کردم ظهر است، هوا بسیار گرم است، آفتاب سوزنده است، فعلاً رفتن مقدور نیست، طرف عصر تشریف ببرید؛ دیدم به من متوجّه شد گفت: وفائی اگر خواسته باشیم می‌توانیم به این طریق برویم؛ نگاه کردم تمام صحرا را تا کوفه باغ و بستان دیدم، درخت‌های بسیار مشاهده کردم، میوه‌دار، هوای بسیار خنکی احساس نمودم، زمین را سبز یافتم، تعجّب نموده و مبهوت شدم؛ بعد مرحوم حاج سیّد علی تشریف بردند و من مراجعت کردم.[۵۴]

وفائی شوشتری در رسالۀ شهاب ثاقب که به امر مرحوم شیخ جعفر شوشتری برای جلوگیری از انحرافاتی که توسّط مرشدین غیر حقیقی در جامعه به وجود آمده بود می‌نویسد:

کسی را که دیدم طیّب رفته و طاهر گشته بود، حاجی سیّد علی شوشتری بود، رحمة الله علیه که ابداً خلل و خطری در راه به او نرسیده بود زیرا که بنده‌ای بود مطیع اگرچه سیر او فی‌الجمله به سبب ریاضات بوده امّا به جذب حقّ و ارشاد مرشد حقیقی رفته بود و ابداً کسی از سرّش مطّلع نبود و اشخاص دیگر که ذکر آنها موجب تطویل است دیده و شنیده‌ام، لیکن اکثر فاسد و ضایع شدند... و این راه را هم بدون اذن و دستور العمل مرشد کامل رفته برگشته، سالم رفتن محال است... و این مطلب بدیهی است جائیکه صنایع صوریّه بدون استاد کاملی نشود چگونه می‌شود صنعت‌های معنویّه بدون استاد حاصل گردد، خصوصاً چنین صنعتی که أعلی و أجلّ صنایع نفسانیّة معنویّه است.[۵۵]

ملّا فتح الله وفائی دیوان شعری دارد که در بعض اشعار ذوق عرفانی ایشان محسوس است؛ مثلاً دربارۀ معراج رسول خدا صلّی الله علیه و آله گوید:

قصّۀ معراج را تقریر نتوانم ولیکن

طالب و مطلوب را دانم که در یکجا قرین شد

بیم تکفیر ار نبودی افترای این آن را

بی‌تأمّل گفتمی کین عین آن و آن عینِ این شد.[۵۶]

و در جاي ديگر مي‌گويد:

رها كن اين تن خاكی كه اصل توست افلاكی

توئی مصداق كرّمنا كه پور پاك بابائی

تو را انّی أنا الله می رسد از خود به خود هردم

برای روشنائی در شب تار ار برون آئی

تو تا كی از فنا و نيستی ترسان و لرزانی

نترس ای دل به دين احمدی نه كيش ترسانی [۵۷]

و در جاي ديگر مي‌فرمايد:

به‌ اصل خويش ملحق شو به چشم اهل حق، حق شو

به كلّی نور مطلق شو اگر چون مردمان هستی[۵۸]

۳. محمّد تقی بن محمّد باقر بن محمّد تقی معروف به آقا نجفی اصفهانی (متوفّی ۱۳۳۲ق)

ايشان نوۀ شيخ محمّد تقي صاحب هداية المسترشدين مي‌باشد، كتابي دارد به ‌نام مفتاح السّعادة که در اواخر آن، در حاشيه مي‌نويسد:

خاتمةٌ در بيان جمله‌ای از ختوم مجرّبه كه بعضی از آن، از جمله عنايات و افاضات ربّانيّه است؛

در این خاتمه بارها اسم جناب حاج سيّد علی را برده است که ما در اين مقاله بعضی از مطالب آنرا ذكر خواهیم کرد.


مطلب اوّل

ايشان مي‌فرمايد:

مؤلّف گويد: در نجف اشرف مشغول تحصيل علم اخلاق بودم در عالم رؤيا مرا دلالت نمودند بر حاجي سيّد علي شوشتري أعلي الله مقامه، آن مرحوم در آن زمان حيات داشتند، در مسجد كوفه او را ملاقات نمودم، گفت: اشاره در اين باب به من نيز شده است و مدّت چند روز او را در مسجد كوفه و در نجف اشرف ملاقات مي‌كردم و آنچه سؤال مي‌كردم جواب مي‌شنيدم و مطالبی كه مي‌دانست به من تعليم مي‌نمود.

روزی مذكور نمود كه: در ايّام مجاهده و تفكّر، دنيا به‌نظر من متمثّل شد به‌صورت زن جمليه و گفت: تا به حال سه مرتبه است كه مرا تزويج كرده‌ای و طلاق گرفته‌ای، اگر مرتبۀ ديگر مرا تزويج كنی، تو را به قتل مي‌رسانم كه هرگز زنده نخواهی شد؛

و بعد از آن نقل فرمود كه: در آن ايّام روزي قبل از ظهر در خواب بودم، حضرت عيسی را در خواب ديدم كه فرمود: منشأ همه معاصی حبّ دنيا است و منشأ جميع فضائل اخلاقيّه زهد است.[۵۹]


مطلب دوّم

هم‌چنين آقا نجفی گويد:

از جملۀ ختوم، آيۀ كريمۀ الله نور السّموات و الأرض است، و اين ختم را مرحوم مبرور آخوند ملّا زين العابدين گلپايگاني أعلي الل ‌مقامه از اساتيد علماء نقل فرموده‌اند و نيز مرحوم مبرور حاجي سيّد علي شوشتري (ره) از مرحوم سيّد بحر العلوم أعلي الله مقامه روايت فرموده‌اند و حقير ختم را از مرحوم حاجي سيّد علي اجازه گرفته‌ام و نيز اجازه فرموده‌اند كه به مستجيزين از عدول اجازه بدهم.[۶۰]

نكتۀ قابل توجّه آنكه ختم به يك‌سري اعمال يا اذكار عبادي خاصّي گفته مي‌شود كه بايد در زمان خاصّ و با شرائطي انجام شود تا تأثيرگذار باشد، بعضي از اين ختوم در روايات آمده است و بعضي از آنها از اموري است كه از تجربيّات علماء و بندگان صالح خداوند مي‌باشد[۶۱] و سيرۀ علماء بزرگ رجوع و عمل به اين ختوم بوده است، البتّه بعضي از آنها را همۀ افراد مي‌توانند انجام دهند و بعضي از آنها حتماً‌ بايد با اجازۀ يك نفس پاك و مطهّر و بلکه استادی کامل که بر نفوس و صلاح فساد آنها اشراف و اطّلاع دارد انجام شود؛ همۀ ختوم يك‌سري شرائط عامّه دارند و در برخی از آنها شرائط خاصّی نیز مطرح است


شروط عامّۀ ختم

آقا نجفی در كتاب مذکور، در بحث ختوم آن گويد:

شروط عامّۀ ختم چند امر است[۶۲] :

  • اوّل: قلّت اكل حيوانی؛
  • دوّم: قلّت مباشرت مگر آنچه در شرع مطلوب است؛
  • سوّم: قلّت كلام؛
  • چهارم: قلّت خواب؛
  • پنجم: آن است كه غالباً از ذكر خدا غافل نباشد و بداند كه اعظم اموري كه مانع از تأثير ختوم است غفلت و محبّت دنيا و غواشي ظلمانيّه و علائق جسمانيّه است و اعظم اموري كه باعث بر تأثير ختوم مي‌باشد تحصيل مرتبۀ فنا است...

و مقصود از فناء، تقواي از ماسوي الله است كه قلب او به هيچ چيز تعلّق نداشته باشد؛

لمؤلّفه:

من كان في قلبه مثقال خردلة

سوي جلالك فاعلم أنّه مرضُ

مگر به درگاه خدا و مشيّتي براي خود قرار ندهد بلكه مشيّت خود را تابع مشيّت الهي قرار دهد.

تو خود حجاب خودی حافظ از ميان برخيز [۶۳]

مطلب سوّم:

ايشان در قسمتي ديگر مي‌فرمايد:

هنگامی كه در ارض اقدس نجف اشرف مشغول تحصيل علوم بودم مسائل و مطالب بسياری بر حقير مشكل شده بود كه راهی برای حلّ آنها پيدا نمي‌شد تا آنكه به اشارۀ مرحوم حاجی سيّد علي شوشتری أعلی الله مقامه مشغول تزكيۀ اخلاق شدم و در هرشب بعد از فراغ از نماز شب مشغول تضرّع و زاري و استغفار مي‌شدم و جمله‌ای از ادعيّه و صحيفه و ختوم مأثوره را مواظبت مي‌كردم تا اينكه در شب چهلم در مسجد سهله احياء داشتم و چون صبح شد به كنار شطّ فرات رفتم، شخصي را ديدم بر روي آب راه مي‌رود و به جانب من مي‌آيد، چون به كنار خشكي رسيد از آب خارج شد و نشست و مرا امر به جلوس فرمود و فرمود: سؤال كن از آنچه مي‌خواهي؛ حقير سؤال كردم و جواب هريك را شنيدم، پس خواستم آن شخص را بشناسم از نظر من غائب شد.[۶۴]

و در صفحۀ ۴۹۷ گويد:

حاجی مرحوم سيّد علي شوشتري (ره) نقل فرموده كه حضرت صدّيقۀ طاهره فاطمۀ زهرا سلام الله عليها اين ختم را تعليم فرمود و بسيار مجرّب است؛ چون به شدّت و بليّه مبتلا شوی به حضور قلب هزار و يك مرتبه با حضور آيۀ كريمۀ ربّ إنّي مسّني الضّرّ و أنت أرحم الرّاحمين را با خضوع و خشوع و تضرّع و زاری بخوان، از بليّه و مهلكه نجات خواهی يافت.

و در صفحۀ ۴۹۹ گوید:

ختم ديگر كه از جهت حيات قلب و انقطاع إلي‌الله و افاضات ربّانيّه و الهامات و رؤياي صادقانه مجرّب است؛ ذكر يا حيُّ يا قيّوم است؛ و بعد از توضيحي دربارۀ تعداد و شرائط و تأثيرات آن گويد: اين ختم را مرحوم حاجي سيّد علي شوشتري كه از علماي نجف اشرف دار الأتقياء و الأخيار بود به من تعليم داد.[۶۵]


مطلب چهارم:

مرحوم آقا نجفی در خاتمۀ مفتاح السّعادة بارها بحث فناء را آورده و آنرا مهم‌ترين امر براي رسيدن به مقصود و سعادت ذكر كرده است و ما در اينجا به ذكر يك مورد از آنها اكتفاء مي‌كنيم؛

ايشان دربارۀ يكي از ختوم مي‌فرمايد:

به خطّ مرحوم سيّد بحر العلوم عليه الرّحمة ديدم كه نوشته بودند كه اين ختم از جهت حصول مطالب و افاضات علميّه و شرح صدر و وصول به كمالات اخلاقيّه و رؤياي صادقانه و تكميل نفس و اطّلاع بر بعضي از علماء بلايا و منايا و مِحَن و ملاقات رجال الغيب مجرّب است و نيز همين ختم را در بعضي از مؤلّفات مرحوم جدّ امجد مبرور شيخ محمّد تقي أعلي الله[۶۶] مقامه به خطّ آن مرحوم ديده‌ام و خود آن مرحوم مكرّر اين ختم را تجربه فرموده‌اند و اسرار و مقامات بسيار بر اين مسطور داشته‌اند.

و بعد از ذكر نكته‌اي در مورد اين ختم از مرحوم آخوند ملّا زين العابدين، مي‌فرمايد:

مؤلّف گويد: به‌قدر ميسور در نجف اشرف بر اين عمل مواظبت نمودم، اسرار عجيبه مشاهده كردم از جمله در شب چهارشنبه در مسجد سهله هنگام سحر شخصی از رجال الغيب را ديدم و سؤالات بسياري از او نمودم و جواب آنها را از فرمايش حضرت عجّل الله فرجه نقل مي‌فرمود، و آنچه مي‌فرمود حقير آنرا نوشتم كه فراموش نشود.

معنای حديث متواتر موتوا قبل أن تموتوا

ما در اينجا يكي از سؤالاتي كه ايشان از آن شخص پرسيده و آن شخص جواب آنها را از فرمايش حضرت عجّل الله فرجه نقل فرموده، مي‌آوريم.

سؤال: معنای حديث متواتر موتوا قبل أن تموتوا چيست؟

جواب:

مقصود از اين حديث قطع علائق و قيود جسمانيّه و ازالۀ محبّت دنياي دنيّه از قلب است... و بايد انسان در راه خدا فاني باشد و خدا پرست باشد و بت‌پرستی و خودبینی و هوی پرستی را ترک نماید... و چون فانی شدي و قطع علائق نمودي باقي مي‌ماني، چنانچه يكي از بطون آيۀ كريمۀ و لا تحسبنّ الّذين قتلوا في سبيل الله أمواتاً الآية، اشاره به همين مطلب دارد، چه هر كه در راه خدا فاني شد در معني شهيد است و چون فاني شدي قلب تو به ذكر الهي مطمئن مي‌شود و حلاوت ذكر و مناجات را خواهي چشيد و تقواي از ماسوي‌الله براي تو حاصل خواهد شد و به مقام يقين فائز مي‌شوي.[۶۷]

ايشان بعد از ذكر مصاديقی از حالت فناء در پيامبران و رسول گرامي اسلام و امام حسين عليهم الصّلاة و السّلام مي‌فرمايد:

پس مقام فناء، اشرف مقامات و اعظم سعادات است... و چون از اين مقام ترقّي نمودي از فناء خود نيز فاني خواهي شد... نتيجه و غايت و فائدۀ جميع عبادات، حصول محبّت است و فائدۀ انقياد، مرتبۀ قرب است و قرب، معراج مؤمن است و اين منوط و مربوط به خلاصي از قيد هستي و اتّصاف به مرتبۀ نيستي و فناء مي‌باشد كه اكمل مراتب آن مرتبۀ فناء از فناء است.[۶۸]

۴. شيخ عبدالرّحيم شوشتری (متوفّي ۱۳۱۳ق)

ايشان يكي از شاگردان مبرّز شيخ انصاري بوده و از نوادگان مرحوم مجلسي مي‌باشد، در مقالۀ آیة الله حكيم آمده است:

شيخ عبدالرّحيم كتابي در احوال حاج سيّد علي نوشته است[۶۹] و در اين كتاب بسياري از كرامات حاج سيّد علي و مطالبي مربوط به احوال اين سيّد بزرگوار و احوال برادر او حاج سيّد احمد و ديگران آورده است، ولي تاكنون متأسّفانه اثري از اين كتاب يافت نشده است.[۷۰]

در خاتمۀ اين مقاله دربارۀ فرزندان ايشان مطالبي را كه آية‌الله حكيم در مقالۀ خود و هم‌چنين در مصاحبه‌ای اختصاصی بیان کرده‌اند مي‌آوريم، ايشان مي‌فرمايند:

مرحوم حاج سيّد علي فقط دو پسر داشته‌اند، یکی سيّد عيسي كه در جواني بلاعقب درگذشت؛ و دیگری سيّد حسين حكيم متولّد ۱۲۴۶ قمري؛ حاج سيّد حسين، فقيهي اديب بود امّا به‌واسطۀ دارا بودن علم طبّ، فقاهت او تحت الشّعاع طبابت وي واقع گرديد، زيرا در فنّ طبابت يدي طولا بلكه يد بيضا داشته و نخستين نفر از اين خاندان بوده كه به حكيم مشهور گرديده و اين لقب تاكنون در احفاد و اعقاب او باقي مانده است.

در ابتداي معروفيّت حاج سيّد حسين در امر طبابت در شوشتر، خبر طبابت ايشان به جناب حاج سيّد علي در نجف رسيد، نامه‌اي بدین مضمون به فرزندش می‌نویسد كه:

من راضي نيستم طبابت كني، چون مسؤوليّت شديدي دارد و شرعاً الطّبيب ضامن ولو كان حاذقاً، لذا من رضايت نمي‌دهم طبابت كني؛

و لذا حاج سيّدحسين امر پدر را اطاعت کرده و هر روز صبح زود از خانه بيرون مي‌رفته و در زيارتگاه‌هاي شهر تا ظهر مشغول دعا و قرآن و عبادت مي‌شده و ظهر وقتي همۀ مراجعت كنندگان مي‌رفتند، به منزل برمي‌گشته است.

مدّتي را بدين منوال مي‌گذراند و بعد از مدّتي خود مرحوم سيّد علي در نجف مريض مي‌شود و هرچه اطبّاء نجف مداوا مي‌كنند، خوب نمي‌شود، خبر مريضي ايشان به حاج سيّد حسين مي‌رسد، ايشان به نجف مي‌آيد و بعد از معاينۀ پدر، نسخه‌هاي اطبّاء را كه زير بالش پدر بوده نگاه مي‌كند و مي‌گويد:

همۀ اطبّاء در تشخيص بيماري شما اشتباه كرده‌اند؛ و خودش مي‌رود دواء تهيّه مي‌كند و پدر بعد از يك هفته خوب مي‌شود و خيلي خوشحال مي‌شود.

بعد از این ماجرا به حاج سيّد حسين مي‌گويد: بابا حسين، من راضي هستم كه شما طبابت كنيد، و ايشان مي‌آيد به شوشتر و شوشتري‌ها وقتي مي‌فهمندكه پدر به او اجازۀ طبابت داده است بسيار خوشحال مي‌شوند؛ مداواهای شگفت‌آوري از او منقول است كه به كرامت بيشتر شباهت دارد تا طبابت.

به نظر می‌رسد آنچه را كه جناب آقاي شرف الدّين در كتاب شرح وفائي شوشتري آورده است به همين اهمّيت شغل حاج سيّد حسين اشاره داشته باشد؛ ايشان مي‌نويسد:

شنيدم كه مرحوم حاج سيّد علي به وفائي وصيّت كرد كه: فرزندم حاج آقا سيّد حسين طبيب به عزم مجاورت نجف بعد از فوت من مي‌آيد، از ايشان ممانعت نما و اگر قبول نكرد او را بالاي قبر من بياور تا به گوش خود منع مجاورت را بشنود، وفائي همين كار را كرد و حاج آقا سیّد حسين مراجعت كرد.[۷۱]

آية‌الله حكيم مي‌فرمايد:

حاج سيّد حسين حكيم كه در شوشتر طبابت مي‌كرد خودش مبتلی به پادرد شديد شد، يك شب در عالم خواب پدر بزرگوارش حاج سيّد علي شوشتري را ديد، ايشان به او گفت: اين داروها را به اين ترتيب تهيّه مي‌كني و مي‌خوري، خوب مي‌شوي؛ حاج سيّد حسين از خواب بيدار مي‌شود و كوچك‌ترين پسر خود آقا سيّد علي‌اصغر حكيم كه پهلوي او خوابيده بود را بيدار كرده و مي‌گويد: تا يادم نرفته اين داروها را يادداشت كن، و آنها را تهيّه مي‌نمايد و از آنها مي‌خورد و درد پاي او برطرف مي‌شود.

لازم به تذكّر است كه جناب حاج سيّد حسين اهل تهجّد و نماز شب بوده و در منزلش شب‌هاي جمعه مجلس روضه‌خواني داشته است که با اشاره و دستور جناب والدشان مبنی بر اینکه شبهای جمعه، شب دعا و مناجات با خداست؛ ملتزم به مجلس دعای کمیل نیز می‌شود.[۷۲]


جناب حاج سيّد علي شوشتري پس از عمری مجاهده و وصول به أعلی ذروۀ توحید و ولایت، مدّت كمي بعد از رحلت شيخ انصاري در سال ۱۲۸۳ ه ق [و بنابر قولي ۱۲۸۲ ق] در حدود شصت سالگي در نجف اشرف به جوار رحمت حقّ شتافت و به اجداد طاهرينش ملحق گردید، و در مقبرۀ داخل صحن مطهّر حضرت امير المؤمنين عليه‌السّلام متّصل به درب مشهور باب القبله مقابل مقبرۀ شيخ انصاري مدفون گرديد؛ رضوان الله علیه و أفاض علینا من برکات نفسه القدسیّة.

مرحوم آقا نجفی اصفهانی دربارۀ فوت ایشان می‌نویسد:

من و برادرم شیخ محمّد حسین طاب ثراه در مسجد سهله، مستغیث به مولای صاحب الزّمان روحی له الفدآء بودیم؛ من در زاویه و ایشان در وسط مسجد، ناگهان مرا با عجله صدا کرد، وقتی به نزدیک او رسیدم گفت: این مرد را ندیدی؟

گفتم: نه به خدا؛

گفت: [این مرد که از نظر پنهان شد] مرا خبر داد که آقای جلیل‌القدر و دانشمندم حاج سیّد علی شوشتری فقیه، همین الآن در نجف رحلت نمود؛

آقا نجفی در ادامه می‌نویسد: وقتی فردای آن شب به نجف بازگشتم دیدم آنچه آن مرد الهی فرموده بود، واقعیّت دارد.[۷۳]

حاج سيّد حسين حكيم فرزند حاج سيّد علي رضوان الله عليه در مرثيه و تاريخ رحلت پدر گويد:

النّفس من فقد العليّ تألّمت

ناحت عليه و بالضّجيج ترنّمت

قامت مورّخة له و تكلّمت

قالت لَأركان العلآء تهدّمت[۷۴]

و مرحوم وفائي شوشتري نیز در رحلت استاد و مربّی خویش مرثیه‌ای دارد که بعضی از ابیات آن چنین است:

امروز رفته است علي از جهان دريغ

از جسم دين برفت چو روح و روان دريغ

تا بود، بود بر همۀ مؤمنان پدر

رفت از جهان كنون پدر مؤمنان دريغ

بعد از علي، حسين علي با هزار غم

در كنج غربت است به آه و فغان دريغ

از رفتن علي دل احمد فکار شد

گرديد زين عزا كمرش چون كمان دريغ

صد حيف و صد دريغ كه از جسم روزگار

رفتند مرتضي[۷۵] و علي همچو جان دريغ

امروز در عزاي علي تا به روز حشر

گويد وفائي از غم دل هر زمان دريغ

آری آن یکّه‌تاز وادی توحید و شاهباز آسمان ولایت قدمی بس بزرگ در نشر معارف حقّه و عرفان اصيل اسلامي برداشت و با استفاده از افاضات قدسيّۀ حقّ سبحانه و تعالي با روش و منش خود قولاً و عملاً که همان روش و منش صاحبان ولایت علیهم السّلام بود، راه صحيح معرفت ذات اقدس ربوبي را هموار ساخت و باب عرفان حقيقي را كه خود با توفيقات ربّاني در آن وارد و واصل بود بر جويندگان سبل سلام و صراط مستقیم مفتوح نمود، طریقۀ حقّۀ معرفت نفس که در دو قرن اخیر بزرگانی بی‌نظیر و عارفانی بی‌بدیل در این منهج قویم سیر و حرکت نموده و به قلّۀ کمال انسانی رسیده‌اند به برکت این نفس نفیس تبیین و بواسطۀ ثمرۀ عمر آن فقید علم و عرفان، مرحوم حاج ملّا حسینقلی همدانی رضوان الله علیهما به نسلهای بعد ارائه گردید؛ رحمة الله علیه رحمة واسعة.

مطالب مرتبط

پانویس

۱. ۵۶ ذاریات ۵۱ «و ما جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه مرا عبادت کنند»

۲. نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷

۳. همان‌طور که هر انسانی در مدّت عمر خود بر اساس روایت شریفة إنّ لربّکم فی ایّام دهرکم نفحات ألا فتعرّضوا لها و لا تعرضوا عنها: «برای پروردگارتان در مدّت عمرتان نسیم‌هائی است، همانا بکوشید که خود را در معرض آنها قرار دهید و از آنها روی نگردانید» (رسالة لبّ اللباب ص۲۴) مشمول نفحات الهی می‌گردد؛ همچنین برای جامعة انسانی نیز نفحاتی از ناحیة پروردگار می‌وزد که باید مجموعه جامعه خود را در معرض آنها قرار داده و از آنها نهایت استفاده را بنمایند و قطعاً از مصادیق بارز این نسیم‌ها بروز و ظهور عالمان ربّانی در جامعة اسلامی می‌باشد.

۴. مطالب مربوط به تاریخ ولادت و نسب و اطلاعات خانوادگی و برخی مطالب دیگر، که در اینجا ذکر کرده‌ایم، برگرفته از مقاله‌ای است به‌نام: زندگی‌نامة عارف شهیر حاج سیّد علی شوشتری که در روزنامة اطّلاعات به تاریخ ۱۷/۵/۱۳۸۸ و ۱۸/۵/۱۳۸۸ در طیّ دو شماره دربارة حاج سیّد علی شوشتری، نوشته شده است، نویسندة مقاله جناب آیة الله آقای حاج سیّد محّمد تقی حکیم هستند که از نوادگان ایشان بوده و با سه واسطه به آن مرحوم می‌رسند؛ لازم به ذکر است که ما از این مقاله و هم‌چنین از مصاحبة حضوری با ایشان و راهنمائی‌های مفیدشان استفادة شایانی برده‌ایم و در واقع به ثمر رسیدن این نوشتار در اثر راهنمائی‌های آن بزرگوار می‌باشد. شکّرالله مساعیه الجمیلة و حفظه من الآفات و العاهات.

۵. ایشان با برادر خود در یک خانه زندگی می‌کردند و آن خانه در شوشتر در محلّة (موگهی) مشهور به خانة جزایری است و تاکنون قسمت‌های اصلی آن خانه به‌همان سبک قدیم باقی می‌باشد. (مقاله آیة الله حکیم)

۶. مقالة آیة الله حکیم.

۷. لبّ اللباب در سیر و سلوک أولی‌الألباب، ص ۱۴۶.

۸. معنویّت تشیّع، ص ۲۱ به‌بعد.

۹. طرائق‌الحقائق، ج۳ ص۴۶۶.

۱۰. وی یکی از گماشتگان و فرمان‌بران حضرت ولیّ عصر عجّل‌الله تعالی فرجه الشّریف بوده است که پس از ارتحال، سمت و جایگاه او به ملّا محمّد علی جولای دزفولی سپرده می‌شود. (زندگانی و شخصیّت شیخ انصاری قدّس سرّه ص۷۲)

۱۱. باید دانست که اساساً برای حقّانیّت یک طریقة عرفانی اتّصال سلسله اساتید آن تا معصوم عقلاً و نقلاً لزومی ندارد، مرحوم علّامه حسینی طهرانی رضوان الله علیه در اینباره می‌فرماید: لزوم اين استاد به طور مُعنعن (يكى پس از ديگرى تا به رسول الله برسد) نه ثبوتاً و نه اثباتاً دليلى براى آن قيام ننموده است؛ گرچه سلاسل متصوّفه بدين امر اهمّيّتى تمام مي‌دهند و آن را از لوازم لا ينفكّ سلوك مى‌شمرند ولى گفتارشان متّكى به اصل متين و اساس رصينى نمى‌باشد؛ بهترين نمونه و شاهد، عرفان و سلوك آية الحقّ و الحقيقة و سند القرآن و السّنّة، آية الله آخوند ملّا حسينقلى درجزينى شوندى همدانى أعلى الله درجاته السّامية مى‌باشد كه او عرفان را از استادش، آية الله آقا سيّد على شوشترى اخذ كرده است، و او از مرد جولا؛ و مرد جولا از چه كسى گرفته است به هيچ وجه معلوم نيست.

جناب محترم فاضل مكرّم آية الله زادة مرحوم قاضى، حاج سيّد محمّد حسن طباطبائى قاضى أدام الله ظلّه در شرح حال مرحوم والدشان قاضى بزرگ مرقوم داشته‌اند:

من از پدرم پرسيدم: شما عرفان را از كه اخذ كرده‌ايد؟ فرمودند: از مرحوم آقا سيّد أحمد كربلائى طهرانى؛ عرض كردم: او از چه كس اخذ كرده است؟ فرمودند: از مرحوم آخوند ملّا حسينقلى همدانى؛ عرض كردم: او از چه كس؟ فرمودند: از آقا سيّد على شوشترى؛ عرض كردم: او از چه كس؟ فرمودند: از همان مرد جولا؛ عرض كردم: او از چه كس؟ با تغيّر فرمودند: من چه مي‌دانم؟! تو مي‌خواهى براى من سلسله درست بكنى؟! (الله شناسی، ج۱ ص۱۹۰)‌

۱۲. در تعلیقة کتاب آمده است: این قسمت در نسخة اصل پاک شده است.

۱۳. جمع مُرید بر مَرَدَه اگر چه استعمال می‌شود ولیکن بر اساس قانون و قیاس صحیح نیست.

۱۴. أعیان الشّیعة، ج۸ ص۳۱۶

۱۵. این منزل، خانۀ پدری این دو برادر بزرگوار بوده است.

۱۶. زندگانی و شخصیّت شیخ انصاری، ص۹۳

۱۷. جرعه‌ای از دریا ج۱ ص۱۴۰؛ تتمّة این قضیّه در بحث از چگونگی آشنایی مرحوم ملّا حسینقلی همدانی با مرحوم حاج سیّد علی شوشتری خواهد آمد.

۱۸. با توجّه به اینکه زمان مرجعیّت شیخ ۱۲۶۶ تا ۱۲۸۱ می‌باشد، این قضیّه بعد از ۱۲۶۶ واقع شده است.

۱۹. آیة الله حکیم در مقالة خود فرموده‌اند: منزل ایشان در محلّة حویش بوده است.

۲۰. مرحوم عراقی صاحب دار‌السّلام می‌گوید: حقیر هم در آن مجلس بودم و این سخن را هم از شیخ شنیدم، لکن کاری لازم، مانع از همراهی با ایشان گردید.

۲۱. دارالسّلام در احوالات حضرت مهدی عجّل‌الله تعالی‌فرجه، ص۹۴۱؛ شیخ محمود عراقی میثمی، ناشر: نگین، طبع۱/۱۳۹۰؛ و زندگانی و شخصیّت شیخ انصاری ص۱۲۰، ناشر: کنگرة شیخ اعظم انصاری، چاپ اوّل ۱۳۷۳.

۲۲. جرعه‌ای از دریا، ج۱ ص۱۳۶.

۲۳. این کتاب در ۲ جلد خطّی است و نسخة آن به شمارة ۷۴۹۲ و ۷۴۹۳ در کتابخانة آستان قدس رضوی موجود می‌باشد؛ ما با راهنمائی آیة الله حکیم از این نسخه باخبر شدیم؛ کتابی است به صورت کشکول و در قسمتی از آن داستان‌های مفیدی از علماء آورده است که بخشی از آنها مربوط به شیخ انصاری می‌باشد، و مرحوم شیخ آقا بزرگ نیز در کتاب کرام البررة در شرح حال میرزای شیرازی از این کتاب نقل کرده‌ است.

۲۴. با توجّه به شخصیّت مرحوم میرزای شیرازی، به احتمال قوی قضیّه از این قرار بوده است که میرزا به حساب اینکه این شخص می‌خواسته پول را به خود میرزا برساند آنرا گرفته است و به صلاحدید خود در آن اعمال نظر کرده است و بعد از آنکه آن شخص زائر قبض شیخ را درخواست می‌کند، متوجّه شده است که این پول باید به دست شیخ می‌رسیده است.

۲۵. تذکرة ملّا باقر شوشتری، ج۱ ص۶۳ و ۶۴

۲۶. در ص۶ به نقل از تکملة نجوم السّماء آوردیم که: آقا سیّد علی شوشتری به وجه ثروت و دولت اکثر اعانت شیخ می‌کرد.

۲۷. اقتباس از زندگانی و شخصیّت شیخ انصاری، ص۱۶۵ و ۱۶۸

۲۸. جرعه‌ای از دریا، ج۱ ص۴۹۹.

۲۹. جرعه‌ای از دریا، ج۱ ص۱۴۱.

۳۰. در گزارش مصاحبه‌ای که با نوۀ مرحوم آخوند در ویژه‌نامة کنگرة آخوند خراسانی، شمارة اوّل، تابستان ۱۳۹۰ آمده است، در ص۲۵ به نقل از مرحوم آخوند می‌گوید: پولی که ماهیانه به دست من می‌رسید ۵ ریال بود و این ۵ ریال هم کفاف بیش از دو قرص نان در روز را نمی‌کرد، یکی را ظهر و دیگری را شب می‌خوردم و برای صبحانه هیچ نداشتم؛ در تمام مدّتی که در درس شیخ انصاری حاضر می‌شدم حتّی یک‌بار هم دود از اجاق خانة من بلند نشد، بعد از رحلت شیخ در دروس وارث علمی ایشان سیّد علی شوشتری حاضر می‌شدم؛ در یک شب زمستان پیراهنم را شسته بودم، صبح خواستم به درس بروم، دیدم هنوز پیراهن تَر است و در زمستان هم پوشیدن لباس تَر زیان دارد، از طرفی حیفم می‌آمد سر درس حاضر نشوم، لذا قبا بدون پیراهن پوشیدم و عبا را روی آن کشیدم تا داستان بی‌پیراهنیِ امروز مشخّص نشود، در بین درسِ سیّد، اشکالی به ذهنم آمد و در حین ایراد آن متوجّه نبودم که دستم بیرون آمد و سیّد قضیّه را فهمید، وقتی ظهر به خانه آمدم استاد دو دست از لباس‌های خود را برایم فرستاده بود.

۳۱. مقالة جناب آیة الله حکیم در روزنامة اطّلاعات به تاریخ ۱۷/۰۵/۱۳۸۸ و ۱۸/۰۸/۱۳۸۸، و هم‌چنین این مطالب در مصاحبه‌ای که با آیة‌الله میرزا عبدالرّضا کفائی شده است، در در ویژه‌نامة کنگرة آخوند خراسانی، شمارة اوّل، تابستان ۱۳۹۰، ص۲۵ آمده است.

۳۲. تذکره، ج۱ ص۴۶ و ۴۷، در این قضیّه اگرچه احتمال این مطلب می‌رود که شیخ برای اینکه جواب سؤالات را ندهند، چنین برنامه‌ای را اجرا کرده‌اند، امّا در عین حال دلالت بر مقام والای علمی جناب سیّد نیز دارد.

۳۳. «من برای سه نفر درس می‌گویم: میرزا محمّد حسن شیرازی و میرزا حبیب الله رشتی و آقا حسن طهرانی»

۳۴. جرعه‌ای از دریا، ج۱ ص۱۴۶ و ۱۴۷؛ ناشر انتشارات مؤسّسة کتاب شناسی شیعه، چاپ اوّل ۱۳۸۹

۳۵. در أعیان الشّیعة ج۵ ص۳۰۵ و ۳۰۸ جناب حاج سیّد علی را از مشایخ میرزای شیرازی شمرده است.

۳۶. تذکره، ج۲ ص۱۳۳

۳۷. مجموعه مقالات، ص۴۵۵، رساله‌ای در عقوبت حبّ دنیا.

۳۸. زندگانی و شخصیّت شیخ انصاری، ص۱۶۸.

۳۹. البتّه دستخطّ دیگری نیز از آن مرحوم به دست حقیر رسیده است که به نظر انتساب آن به خطّ آن مرحوم مطمئن‌تر می‌باشد، این دستخطّ مبارک درباره نحوة تقسیم ارثیة والدة ماجدة ایشان است و به تاریخ چهارشنبه، پنجم ماه شوّال المکرّم سنة ۱۲۵۸ امضاء شده است، با توجّه به تاریخ ولادت ایشان که سنة ۱۲۲۳ بوده است، چه بسا این رقیمه مربوط به دوران اقامت در شوشتر و قبل از هجرت به نجف اشرف بوده است.

۴۰. مطالب چند فصل اخیر از مقاله آیة الله حکیم با اندکی دخل و تصرّف نقل شده است.

۴۱. زندگانی و شخصیّت شیخ انصاری، ص۸۰

۴۲. ذکرة ملّا باقر شوشتری، خطّی ص۵۴ و ۵۵.

۴۳. امام شناسی، ج۵ ص۱۸۹

۴۴. ذکر نام این چند نفر اوّلاً به معنی انحصار شاگردان خاصّ در این چند تن نیست و ثانیاً به معنی تساوی این شاگردان از جهت درجه و رتبه معنوی نیز نمی‌باشد، بلکه چنانچه خواهد آمد از میان شاگردان کسی که به کنه مقامات جناب سیّد رسیده و ثمرة زحمات تربیتی ایشان بوده و خود به آن مقامات عالیه دست پیدا کردهاست، جناب مولی حسینقلی همدانی رضوان الله علیه می‌باشد و امّا سایر آنان در آن حدّ نبوده‌اند و بلکه بعضی از آنها گویا دورا دور به اموری دست یافته‌اند؛ لذا سخنان آنها در همة زوایا نمی‌تواند حکایت‌گر روح استاد و مقامات معنوی و نظرات آن بزرگوار باشد.

۴۵. جرعه‌ای از دریا، ج۱ ص۱۴۰

۴۶. در تعلیقه می‌فرماید: در آن زمان این مبلغ خیلی زیاد بوده است به‌طوری که از اهالی نجف کمتر کسی بوده که مالک ۱۰۰ تومان باشد و در نجف خیابانی معروف است به صد تومانی و در سبب نام‌گذاری آن اختلاف است؛ بعضی گویند: چون یکی از ساکنین آن خیابان مالک صدتومان بوده، اسم خیابان را صد تومانی گذارده‌اند و این نشان می‌دهد که این مبلغ دارای اهمیّت بسیاری بوده که دارندة آن به این جهت معروف بوده است.

۴۷. نقباء البشر، ج۲ ص۶۷۵ و ۶۷۶

۴۸. رسالة لبّ اللباب، ص۱۴۸ و ۱۴۹

۴۹. نقباء البشر، ج۲ ص۶۷۵.

۵۰. کتابخانه‌ها، ‌مجلّات، ‌روزنامه‌ها، ‌سایت‌ها، ‌نسخ خطّی، ارتباط با افرادی که در تراجم کار می‌کنند، ارتباط و مصاحبه با نوۀ ایشان.

۵۱. همانطور که قبلاً اشاره کردیم قطعاً شاگردان مرحوم حاج سیّد علی در یک سطح نبوده‌اند و هیچ‌کدام در حدّ ملّا حسینقلی همدانی نمی‌باشند، لذا عدم وصول آنان به عمق بعضی از معارف مطرح شده از ناحیة ملّا حسینقلی طبیعی می‌باشد.

۵۲. شرح حال وفائی شوشتری، ص۱۱

۵۳. شرح حال وفائی شوشتری، ص۵

۵۴. شرح حال وفائی شوشتری، شیخ محمّد مهدی شرف الدّین، ص۵ تا ۸؛ کتابخانة صدر.

۵۵. شهاب ثاقب، ص۱۹ و ۲۰، نسخة خطّی کتابخانۀ آستان قدس

۵۶. دیوان وفائی، ص۳

۵۷. ديوان وفائی، ص۳۱

۵۸. شرح حال وفائی شوشتری، ص۷۹

۵۹. مفتاح السّعادة، ص۴۹۸، چاپ سنگی سال۱۳۹۵

۶۰. مفتاح السّعادة، ص۴۵۳ و ۴۵۴

۶۱. مقداري از ختومات مجرّبه از بزرگاني هم‌چون سيّد بحر العلوم، مجلسي اوّل، شيخ بهائي و غيره مي‌باشد و با اينكه به‌ظاهر مستند به روايت نيست، مورد پذيرش همة علماء قرار دارد، علي‌هذا ايرادي كه بعضي بر اذكار و دستورات اساتيد عرفان حقّه امثال ملّا حسينقلي مي‌گيرند كه اينها از پيش خود ذكر و دستور مي‌دهند، وارد نيست، زيرا اغلب آنها همان متن روايات مي‌باشد و بعضي از آنها هم به‌مانند ختوماتي است كه از بزرگان و صالحان رسيده و مي‌رسد و علماء بدان عمل مي‌كنند، و اين مطلب اگرچه واضح است و احتياج به ذكر ادلّه و شواهد ندارد ولي مناسب است كه يك شاهد از سخنان آية‌الله شبيري زنجاني آورده شود: ايشان در جواب اين سؤال كه تعقيبات حضرت عالي پس از نمازها چيست؟ پس از آنكه آية‌الكرسي و تسبيحات حضرت زهرا سلام الله عليها و سه‌مرتبه سورة توحيد و صلوات و آية و من يتق‌الله... و سي مرتبه تسبيحات اربعه را ذكر كرده‌اند؛ فرموده‌اند: يكي هم در سجده؛ چهارده مرتبه يا واسعُ يا وهّاب يك نفس خوانده شود، اگر نفس كفايت نكند چهارده مرتبه يا وهّاب بگويد، روايت اين را نمي‌دانم، ولي كسي كه اهل دعا و ذكر و مورد قبول اهل علم بود، اين را براي مشكلات مادّي و مانند اينها سفارش كرده بود؛ آقاي حاج رضا صدري گفت: من مشكلات مادّي زيادي داشتم كه برطرف نشده بود، ولي اين دستور را آقای آسيد أبوالحسن مرتضوي كه از علماي تهران و مورد ارادت و قبول اهل علم بود، به من داد، من از حاج آقا رضا شنيدم كه او به اين دستور عمل كرده و گشايش در كارش شده بود، حاج آقا رضا اجازة آنرا به من هم داد. (جرعه‌ای از دریا، ج۱ ص۶۱۰)

۶۲. و ص ۴۸۵ گويد: آداب عامّۀ ختوم را كه قلّت اكل و خواب و كلام و معاشرت باشد مراعات كند و پيوسته به ذكر خدا مشغول باشد و بايد قبل از آن قلب را از اخلاق رذيله تصفيه نموده باشد.

۶۳. مفتاح السّعادة، ص۴۵۵ و ۴۵۶

۶۴. مفتاح السّعادة، ص۴۵۸ و ۴۵۹

۶۵. لازم به تذکّر است که ذکر ختومات مذکوره در این مقاله، صرفاً به عنوان نقل شمّه‌ای از سیرة بزرگان و علماء سلف است و امّا جواز استفادة از هر یک از ختوم، قطعاً منوط به اخذ اجازه از علماء ربّانی و رعایت شرائط عامّه و خاصّة آنهاست، فلذا عمل به هیچیک از موارد مذکوره به هیچوجه توصیه نمی‌شود.

۶۶. صاحب كتاب هداية المسترشدين.

۶۷. چون اين جواب مفصَل بود ما مقداري از آنرا بدون دخل و تصرّف نقل كرديم.

۶۸. مفتاح السّعادة، ص۵۰۱ تا ۵۰۶؛ چقدر اين تأكيد بر فناء كه آقا نجفي از قول آن شخص كه از رجال‌الغيب بوده و فرمايش حضرت عجّل الله تعالي فرجه را بيان كرده است، مشابه است با مطلبي كه مرحوم علّامه حسيني طهراني از قول مرحوم حداد رضوان الله ‌تعالي عليهما در روح مجرّد ص۹۲ آورده‌اند، ايشان مي‌نويسند: لفظ فناء بيشترين لفظي بود كه بر زبان حدّاد عبور مي‌كرد و هيچ چاره‌ و گريزي را بالاتر از فناء نمي‌ديد و رفقاي خود را بدان دعوت مي‌نمود.

۶۹. اين كتاب را مرحوم حاج شيخ آقا بزرگ طهراني ديده‌اند و در الذّريعة ج۱۰ ص۱۲۵ آنرا ذكر كرده‌اند.

۷۰. ما نيز براي به‌دست آوردن اين كتاب فهرست نسخ خطّي ايران را بررسي نموده و شخصاً در كتابخانة آستان قدس پي‌گيري كرديم و حتّي بعضي از دوستان در قم و بعضي ديگر در نجف در كتابخانة كاشف الغطاء، پي‌گير بوده‌اند، امّا تا به‌حال به اين نسخه دسترسي پيدا نكرده‌ايم.

۷۱. شرف الدّين، شيخ محمّد مهدي، شرح حال وفائي شوشتري، ص۱۱

۷۲. از این مطلب به خوبی استفاده می‌شود که دأب و روش تربیتی اولیاء الهی سیر انسان در وادی توحید و ولایت با هم است، و این دو از یکدیگر قابل انفکاک نبوده و اشتغال به هر یک بدون دیگری خیالی بیش نیست؛ دقیقاً مانند عدم انفکاک قرآن کریم از عترت طاهره سلام الله علیهم أجمعین.

۷۳. اشارة ایمانیّة، از سری کتابهای خطّی مرحوم آقا نجفی اصفهانی ص۲۳۸

۷۴. طبق حروف ابجد کبیر که مادّة تاریخ بر اساس آن ساخته می‌شود، عبارت لأرکان العلآء تهدّمت برابر با ۱۲۸۴ است که نسبت به سال فوت مرحوم حاج سیّد علی شوشتری یک سال اضافه دارد، مگر اینکه العلآء را به قصر، یعنی العُلَی بدانیم که برابر با ۱۲۸۳ می‌شود که در اینصورت وزن شعر مختصری ایراد پیدا می‌کند.

۷۵. منظور شيخ مرتضي انصاري رحمة الله علیه مي‌باشد.

عناوین دیگر این نوشتار
  • آیة الله حاج سید علی شوشتری (عنوان اصلی)
  • سید علی شوشتری
  • آیة الله سید علی شوشتری
  • آیة‌الله سید علی شوشتری
  • آیة‌الله حاج سید علی شوشتری
  • حاج سید علی شوشتری
مربوط به دسته های:قرن نهم تا چهاردهم هجری -