عرفان و حکمت
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
صفحه‌اصلیدانشنامهمقالاتتماس با ما

دعای کمیل

دعای کمیل از دعاهاى معروف و مشهور و پربرکت است و داراى محتوا ومضامین عالى و انسان‌ساز مى‌باشد، و راه بندگى و عبودیّت، توبه و انابه و کسب نورانیّت دل را به انسان مى‌آموزد. اگر انسان با توجّه به معانى بلندش، آن را بخواند و در تک تک جملاتش تأمّل کند، بى تردید در روح و جانش اثر مى کند و انقلابى در او ایجاد مى نماید.

مطابق روایتى که «سید بن طاووس» نقل مى کند، حضرت امیرمؤمنین علیه‌السلام به کمیل بن زیاد فرمود:

این دعاى حضرت خضر است، اگر آن را یاد گرفتى، در هر شب جمعه و یا ماهى یک بار و یا لااقل در هر سال یک مرتبه و حتّى در تمام عمرت یک بار آن را بخوان که براى کفایت از شرّ دشمنان و کسب روزى و آمرزش گناهان مفید خواهد بود.[۱]

مرحوم «کفعمى» در «مصباح» از کمیل بن زیاد نقل مى کند که دیدم حضرت امیرمؤمنین علیه‌السلام این دعا را در شب نیمه شعبان در سجده خواند.[۲]

کمیل بن زیاد نخعی ـ که دعای کمیل به نام او معروف است ـ از یاران خاصّ امیرمؤمنین على علیه‌السلام به شمار مى‌آید. شیخ مفید او را از پیشگامان در محبّت به على علیه‌السلام و مقرّبان آن حضرت دانسته است، وى از سوى امیرمؤمنین علیه‌السلام به زمامدارى منطقه «هیت» منصوب شد.در نهج البلاغه سفارش‌هایى از امیرمؤمنین علیه‌السلام به وى نقل شده است که بسیار ارزنده و پرمحتواست. کمیل بن زیاد، به خاطر تشیّع و وفادارى به امیرمؤمنین علیه‌السلام - همان گونه که مولایش به وى خبر داده بود - به دست حجّاج خونخوار به شهادت رسید.[۳]

این دعاى شریف، علاوه بر کتاب هاى فوق، در کتاب «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی[۴] نیز آمده است:

متن دعای کمیل

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‌ءٍ، وَ بِقُوَّتِکَ الَّتِی قَهَرْتَ بِها کُلَّ شَیْ‌ءٍ، وَ خَضَعَ لَها کُلُّ شَیْ‌ءٍ، وَ ذَلَّ لَها کُلُّ شَیْ‌ءٍ، وَ بِجَبَرُوتِکَ الَّتِی غَلَبْتَ بِها کُلَّ شَیْ‌ءٍ، وَ بِعِزَّتِکَ الَّتِی لا یَقُومُ لَها شَیْ‌ءٌ ، وَ بِعَظَمَتِکَ الَّتِی مَلَأَتْ أَرْکانَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ. وَ بِسُلْطانِکَ الَّذِی عَلا کُلَّ شَیْ‌ءٍ، وَ بِوَجْهِکَ الْباقِی، بَعْدَ [فَناءِ] [۵] کُلِّ شَیْ‌ءٍ، وَ بِأَسْمائِکَ الَّتِی غَلَبَتْ أَرْکانَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ، وَ بِعِلْمِکَ الَّذِی أَحاطَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِی أَضاءَ لَهُ کُلُّ شَیْ‌ءٍ، یا نُورُ یا قُدُّوسُ، یا أَوَّلَ الْأَوَّلِینَ وَ یا آخِرَ الاخِرِینَ.

خدایا از تو درخواست می‌کنم، به رحمتت که همه‌ چیز را فرا گرفته، و به نیرویت که با آن بر هر چیز چیره‌ گشتى و در برابر آن هر چیز فروتنى نموده و همه‌ چیز خوار شده و به جبروتت که با آن بر هر ‌چیزى فائق‌ آمدى و به عزّتت که چیزى در برابرش تاب نیاورد و به بزرگیات که همه‌چیز را پر کرده و به پادشاهیات‌ که برتر از همه‌چیز قرار گرفته،و به جلوه‌ات که پس از نابودى همه‌چیز باقى است و به نامهایت که پایه‌های همه‌چیز را انباشته و به علمت که بر همه‌چیز احاطه نموده،و به نور ذاتت که همه‌چیز در پرتو آن‌ تابنده گشته،

اى نور،اى پاک از هر عیب،اى آغاز هر آغاز،و اى پایان هر پایان،


اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَمَ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرَ النِّعَمَ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ الدُّعاءَ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلاءَ،

اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ کُلَّ ذَنْبٍ اذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ خَطِیئَةٍ أَخْطَأْتُها.

خدایا!بیامرز براى من آن گناهانى را که پرده حرمتم میدرد،خدایا!بیامرز براى من آن گناهانى را که کیفرها را فرو میبارند،خدایا! بیامرز برایم گناهانى را که نعمتها را دگرگون میسازند،خدایا!بیامرز برایم آن گناهانى را که دعا را باز میدارند،خدایا! بیامرز برایم گناهانى که بلا را نازل میکند،

خدایا!بیامرز برایم همه گناهانى را که مرتکب شدم،و تمام خطاهایى که به آنها آلوده گشتم،


اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ الَیْکَ بِذِکْرِکَ وَ اسْتَشْفِعُ بِکَ الى‌ نَفْسِکَ وَ اسْأَلُکَ بِجُودِکَ انْ تُدْنِیَنِی مِنْ قُرْبِکَ وَ انْ تُوزِعَنِی شُکْرَکَ وَ انْ تُلْهِمَنِی ذِکْرَکَ.

اللَّهُمَّ انِّی أَسْأَلُکَ سُؤَالَ خاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ [۶] خاشِعٍ انْ تُسامِحَنِی وَ تَرْحَمَنِی وَ تَجْعَلَنِی بِقِسْمِکَ راضِیاً قانِعاً وَ فِی جَمِیعِ الأَحْوالِ[۷] مُتَواضِعاً،

اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُکَ سُؤَالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ، وَ انْزَلَ بِکَ عِنْدَ الشَّدائِدِ حاجَتَهُ، وَ عَظُمَ فِیما عِنْدَکَ رَغْبَتُهُ.

خدایا!با یاد تو به سویت نزدیکى میجویم،و از ناخشنودى تو به درگاه خودت شفاعت میطلبم،و از تو خواستارم‌ به جودت مرا به بارگاه قرب خویش نزدیک گردانى و سپاس خود را نصیب من کنى،و یادت را به من الهام نمایى،

خدایا!از تو درخواست میکنم،درخواست بنده‌اى فروتن،خوار و افتاده،که با من مدارا نمایى و به من رحم کنى و به آنچه روزیام نموده‌ای خشنود و قانع بدارى و در تمام حالات در عرصه تواضعم بگذارى،

خدایا!از تو درخواست میکنم درخواست کسیکه سخت تهیدست‌ شده و بار نیازش را به هنگام گرفتاریها به آستان تو فرود آورده و میلش به آنچه نزد توست فزونى یافته،


اللَّهُمَّ عَظُمَ سُلْطانُکَ وَ عَلا مَکانُکَ وَ خَفِیَ مَکْرُکَ وَ ظَهَرَ امْرُکَ، وَ غَلَبَ جُنْدُکَ[۸] وَ جَرَتْ قُدْرَتُکَ، وَ لا یُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ،

اللَّهُمَّ لا أَجِدُ لِذُنُوبِی غافِراً وَ لا لِقَبائِحِی ساتِراً، وَ لا لِشَیْ‌ءٍ مِنْ عَمَلِی الْقَبِیحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلًا غَیْرَکَ، لا إِلهَ إِلَّا انْتَ سُبْحانَکَ وَ بِحَمْدِکَ ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِی وَ سَکَنْتُ الى‌ قَدِیمِ ذِکْرِکَ لِی وَ مَنِّکَ عَلَیَّ.

خدایا!فرمانروایی بس بزرگ و مقامت والا و تدبیرت پنهان،و فرمانت آشکار،و قهرت چیره،و قدرتت‌ نافذ،و گریز از حکومتت ممکن نیست،

خدایا!آمرزنده‌اى براى گناهانم و پرده‌پوشى برای زشتکاریهایم و تبدیل کننده‌اى براى کار زشتم به زیبایى،جز تو نمییابم معبودى جز تو نیست،پاک و منزّهى و به ستایشت برخاسته‌ام،به خود ستم کردم و از روى نادانى جرأت نمودم و به یاد دیرینه‌ات از من و بخششت بر من به آرامش نشستم‌


اللَّهُمَّ وَ مَوْلایَ کَمْ مِنْ قَبِیحٍ سَتَرْتَهُ وَ کَمْ فادِحٍ [۹] مِنَ الْبَلاءِ اقَلْتَهُ، وَ کَمْ مِنْ عِثارٍ وَقَیْتَهُ وَ کَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ وَ کَمْ مِنْ ثَناءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ اهْلًا لَهُ نَشَرْتَهُ.

اللَّهُمَّ عَظُمَ بَلائِی وَ افْرَطَ بِی سُوءُ حالِی وَ قَصُرَتْ بِی اعْمالِی، وَ قَعَدَتْ بِی اغْلالِی، وَ حَبَسَنِی عَنْ نَفْعِی بُعْدُ آمالِی، وَ خَدَعَتْنِی الدُّنْیا بِغُرُورِها وَ نَفْسِی بِخِیانَتِها [۱۰] وَ مِطالِی [۱۱]

خدایا!اى سرور من چه بسیار زشتى مرا پوشاندى و چه بسیار بالاهاى سنگین و بزرگى که از من برگرداندى و چه بسیار لغزشى که مرا از آن‌ نگهداشتى و چه بسیار ناپسند که از من دور کردى و چه بسیار ستایش نیکویى که شایسته آن نبودم و تو در میان مردم پخش کردى،

خدایا!بلایم‌ بزرگ شده و زشتى عالم از حدّ گذشته و کردارم خوارم ساخته و زنجیرهاى گناه مرا زمین‌گیر نموده و دورى آرزوهایم مرا زندانى ساخته و دنیا با غرورش و نفسم با جنایتش و امروز و فردا کردنم در توبه مرا فریفته،


یا سَیِّدِی.

فَأَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ الَّا یَحْجُبَ عَنْکَ دُعائِی سُوءُ عَمَلِی وَ فِعالِی، وَ لا تَفْضَحْنِی بِخَفِیِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنْ سَرِیرَتِی [۱۲]، وَ لا تُعاجِلْنِی بِالْعُقُوبَةِ عَلى‌ ما عَمِلْتُهُ فِی خَلَواتِی، مِنْ سُوءِ فِعْلِی وَ إِساءَتِی وَ دَوامِ تَفْرِیطِی وَ جَهالَتِی وَ کَثْرَةِ شَهَواتِی وَ غَفْلَتِی، وَ کُنِ اللَّهُمَّ بِعِزَّتِکَ لِی [۱۳] فِی کُلِّ الْأَحْوالِ رَؤُوفاً وَ عَلَیَّ فِی جَمِیعِ الأُمُورِ عَطُوفاً.

اى سرورم از تو درخواست میکنم به عزّتت که مانع نشود از اجابت دعایم به درگاهت،بدى عمل و زشتى کردارم‌ و مرا با آنچه از اسرار نهانم میدانى رسوا مسازى و در کیفر آنچه در خلوتهایم انجام دادم‌ شتاب نکنى،از زشتى کردار و بدى رفتار و تداوم تقصیر و نادانى و بسیارى شهواتم‌ و غفلتم،شتاب نکنى،

خدایا!با من در همه احوال مهرورز و بر من در هر کارم به دیده لطف‌ بنگر،


الهِی وَ رَبِّی مَنْ لِی غَیْرُکَ، أَسْأَلُهُ کَشْفَ ضُرِّی وَ النَّظَرَ فِی امْرِی،

خدایا،پروردگارا،جز تو که را دارم؟ تا برطرف شدن ناراحتى و نظر لطف در کارم را از او درخواست کنم.


الهِی وَ مَوْلایَ اجْرَیْتَ عَلَیَّ حُکْماً اتَّبَعْتُ فِیهِ هَوى‌ نَفْسِی وَ لَمْ احْتَرِسْ فِیهِ مِنْ تَزْیِینِ عَدُوِّی، فَغَرَّنِی بِما أَهْوى وَ اسْعَدَهُ عَلى‌ ذلِکَ الْقَضاءُ، فَتَجاوَزْتُ بِما جَرى‌ عَلَیَّ مِنْ ذلِکَ مِنْ نَقْضِ حُدُودِکَ [۱۴] وَ خالَفْتُ بَعْضَ أَوامِرِکَ.

فَلَکَ الْحَمْدُ[۱۵] عَلَیَّ فِی جَمِیعِ ذلِکَ، وَ لا حُجَّةَ لِی فِیما جَرى‌ عَلَیَّ فِیهِ قَضاؤُکَ وَ الْزَمَنِی حُکْمُکَ [۱۶] وَ بَلاؤُکَ، وَ قَدْ أَتَیْتُکَ یا الهِی بَعْدَ تَقْصِیرِی وَ اسْرافِی عَلى‌ نَفْسِی، مُعْتَذِراً نادِماً مُنْکَسِراً مُسْتَقِیلًا مُسْتَغْفِراً مُنِیباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً، لا أَجِدُ مَفَرّاً مِمَّا کانَ مِنِّی، وَ لا مَفْزَعاً أَتَوَجَّهُ إِلَیْهِ فِی امْرِی،

غَیْرَ قَبُولِکَ عُذْرِی‌ وَ إِدْخالِکَ إِیَّایَ فِی سَعَةٍ مِنْ رَحْمَتِکَ.

خداى من‌ و سرور من،حکمى را بر من جارى ساختى که هواى نفسم را در آن پیورى کردم و از فریبکارى آرایش دشمنم‌ نهراسیدم،پس مرا به خواهش دل فریفت و بر این امر اختیار و اراده‌ام یاریش نمود،پس بدینسان و بر پایه‌ گذشته‌هایم از حدودت گذشتم،و با برخى از دستوراتت مخالفت نمودم،

پس حجت تنها از ان تواست‌ در همه اینها،و مرا هیچ حقى نیست در انچه بر من از سوى قضایت جارى شده و فرمان و آزمایشت ملزمم نموده،ای خداى من اینک پس از کوتاهى در عبادت و زیاده‌روى در خواهشهاى نفس عذرخواه،پشیمان،شکسته‌دل،جویاى گذشت‌ طالب آمرزش،بازگشت‌کنان با حالت اقرار و اذعان و اعتراف به گناه،بیآنکه گریزگاهى از آنچه از من سرزده بیابم و نه پناهگاهى که به آن رو آورم‌ پیدا کنم،

جز اینکه پذیراى عذرم باشى ، و مرا در رحمت فراگیرت بگنجایى،


الهِی فَاقْبَلْ عُذْرِی وَ ارْحَمْ شِدَّةَ ضُرِّی وَ فُکَّنِی، مِنْ شَدِّ [۱۷] وَثاقِی، یا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنِی وَ رِقَّةَ جِلْدِی وَ دِقَّةَ عَظْمِی، یا مَنْ بَدَأَ خَلْقِی وَ ذِکْرِی وَ تَرْبِیَتِی وَ بِرِّی وَ تَغْذِیَتِی، هَبْنِی لِابْتِداءِ کَرَمِکَ وَ سالِفِ بِرِّکَ بِی.

خدایا! پس عذرم را بپذیر،و به بدحالیام رحم کن و رهایم ساز از بند محکم گناه،

پروردگارا!بر ناتوانى جسمم و نازکى پوستم و نرمى استخوانم رحم کن.اى که آغازگر آفرینش و یاد و پرورش و نیکى بر من و تغذیه‌ام بوده‌اى،اکنون مرا ببخش به همان کرم نخستت،و پیشینه احسانت بر من،


الهِی وَ سَیِّدِی وَ رَبِّی أَ تُراکَ مُعَذَّبِی بِالنَّارِ بَعْدَ تَوْحِیدِکَ وَ بَعْدَ مَا انْطَوى‌ عَلَیْهِ قَلْبِی مِنْ مَعْرِفَتِکَ، وَ لَهِجَ بِهِ لِسانِی مِنْ ذِکْرِکَ، وَ اعْتَقَدَهُ ضَمِیرِی مِنْ حُبِّکَ، وَ بَعْدَ صِدْقِ اعْتِرافِی وَ دُعائِی خاضِعاً لِرُبُوبِیَّتِکَ،

اى خداى من و سرور و پروردگارم، آیا مرا به آتش دوزخ عذاب نمایى،پس از اقرار به یگانگیات و پس از آنکه دلم از نور شناخت تو روشنى گرفت و زبانم در پرتو آن به ذکرت گویا گشت و پس از آنکه درونم از عشقت لبریز شد و پس از صداقت در اعتراف و درخواست خاضعانه‌ام در برابر پروردگاریات،


هَیْهاتَ انْتَ اکْرَمُ مِنْ انْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ، اوْ تُبَعِّدَ مَنْ ادْنَیْتَهُ اوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَیْتَهُ، اوْ تُسَلِّمَ الَى الْبَلاءِ مَنْ کَفَیْتَهُ وَ رَحْمَتَهُ.

وَ لَیْتَ شِعْرِی یا سَیِّدِی وَ الهِی وَ مَوْلایَ أَ تُسَلِّطُ النَّارَ عَلى‌ وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِکَ ساجِدَةً، وَ عَلى‌ الْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحِیدِکَ صادِقَةً وَ بِشُکْرِکَ مادِحَةً، وَ عَلى‌ قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِالهِیَّتِکَ مُحَقِّقَةً،

وَ عَلى‌ ضَمائِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِکَ حَتّى‌ صارَتْ خاشِعَةً، وَ عَلى‌ جَوارِحَ سَعَتْ الى‌ أَوْطانِ تَعَبُّدِکَ طائِعَةً، وَ أَشارَتْ [۱۸] بِاسْتِغْفارِکَ مُذْعِنَةً، ما هکَذَا الظَّنُّ بِکَ وَ لا أُخْبِرْنا بِفَضْلِکَ عَنْکَ، یا کَرِیمُ یا رَبِّ.

باور نمیکنم چه آن بسیار بعید است و تو بزرگوارتر از آن هستى که پرورده‌ات را تباه کنى یا آن را که به‌ خود نزدیک نموده‌اى دور نمایى یا آن را که پناه دادى از خود برانى یا آن را که خود کفایت نموده‌اى و به او رحم کردى به موج بلا واگذارى؟!

اى کاش میدانستم‌ اى سرورم و معبودم و مولایم،آیا آتش را بر صورتهایى که براى عظمتت سجده‌کنان بر زمین نهاده شده مسلطّ میکنى و نیز بر زبانهایى که صادقانه به توحیدت و به سپاست مدح‌کنان گویا شده و هم بر دلهایى که بر پایه تحقیق به خداوندیت اعتراف‌ کرده

و بر نهادهایى که معرفت به تو آنها را فرا گرفته تا آنجا که در پیشگاهت خاضع شده و به اعضایى که‌ مشتاقانه به سوى پرستشگاههایت شتافته‌اند و اقرارکنان جویاى آمرزش تو بوده‌اند،شگفتا این همه را به آتش بسوزانى!هرگز چنین‌ گمانى به تو نیست و از فضل تو چنین خبرى داده نشده.اى بزرگوار،اى پروردگار


وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِی عَنْ قَلِیلٍ مِنْ بَلاءِ الدُّنْیا وَ عُقُوباتِها وَ ما یَجْرِی فِیها مِنَ الْمَکارِهِ عَلى‌ أَهْلِها عَلى‌ انَّ ذلِکَ بَلاءٌ وَ مَکْرُوهٌ قَلِیلٌ مَکْثُهُ، یَسِیرٌ بَقاؤُهُ، قَصِیرٌ مُدَّتُهُ،

فَکَیْفَ احْتِمالِی لِبَلاءِ الآخِرَةِ وَ جَلِیلِ [۱۹] وُقُوعِ الْمَکارِهِ فِیها، وَ هُوَ بَلاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ، وَ یَدُومُ مُقامُهُ، وَ لا یُخَفَّفُ عَنْ اهْلِهِ، لِانَّهُ لا یَکُونُ الّا عَنْ غَضَبِکَ وَ انْتِقامِکَ وَ سَخَطِکَ، وَ هذا ما لا تَقُومُ لَهُ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ،

یا سَیِّدِی فَکَیْفَ لِی وَ انَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الَّذِلیلُ الْحَقِیرُ الْمِسْکِینُ الْمُسْتَکِینُ.

و تو از ناتوانیام در برابر اندکى از غم و اندوه دنیا و کیفرهاى آن و آنچه که زا ناگواریها بر اهلش میگذرد آگاهى،با آنکه این غم و اندوه و ناگوارى درنگش کم بقایش اندک و مدّتش کوتاه است،

پس چگونه خواهد بود تابم در برابر بلاى آخرت،و فرود آمدن ناگواریها در آن جهان بر جسم و جانم و حال انکه زمانش طولانى و جایگاهش ابدى است و تخفیفى برای اهل آن بلا نخواهد بو،چرا که مایه آن بلا جز از خشم و انتقام و ناخشنودى تو نیست و این چیزى است که تاب نیاورند در برابرش آسمانها و زمین،

اى سرور من تا چه رسد به من؟ و حال آنکه من بنده ناتوان،خوار و کوچک،زمین‌گیر و درمانده توأم.


یا الهِی وَ رَبِّی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلایَ لِأَیِّ الأُمُورِ الَیْکَ اشْکُو، وَ لِما مِنْها اضِجُّ وَ أَبْکِی، لِأَلِیمِ الْعَذابِ وَ شِدَّتِهِ، أَمْ لِطُولِ الْبَلاءِ وَ مُدَّتِهِ، فَلَئِنْ صَیَّرْتَنِی فِی الْعُقُوباتِ [۲۰] مَعَ أَعْدائِکَ، وَ جَمَعْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ اهْلِ بَلائِکَ، وَ فَرَّقْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَحِبَّائِکَ وَ أَوْلِیائِکَ، فَهَبْنِی یا الهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلایَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلى‌ عَذابِکَ، فَکَیْفَ اصْبِرُ عَلى‌ فِراقِکَ، وَ هَبْنِی صَبَرْتُ عَلى‌ حَرِّ نارِکَ، فَکَیْفَ اصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ الى‌ کَرامَتِکَ، امْ کَیْفَ اسْکُنُ فِی النَّارِ وَ رَجائِی عَفْوُکَ.

اى خداى من و پروردگارم و سرور و مولایم،براى کدامیک از دردهایم به حضرتت شکوه کنم و براى کدامین گرفتاریم‌ به درگاهت بنالم و اشک بریزیم. آیا براى دردناکى عذاب و سختیاش،یا براى طولانى شدن بلا و زمانش،پس اگر مرا در عقوبت و مجازات با دشمنانت قرار دهى،و بین من و اهل عذابت جمع کنى،و میان من و عاشقان و دوستانت جدایى اندازى، اى خدا و آقا و مولا و پروردگارم،بر فرض که بر عذابت شکیبائى ورزم،ولى بر فراقت چگونه صبر کنم و گیرم اى خداى من‌ بر سوزندگى آتشت صبر کنم،اما چگونه چشم‌پوشى از کرمت را تاب آورم یا چگونه در آتش،سکونت‌ گزینم و حال آنکه امید من گذشت و عفو تواست.


فَبِعِزَّتِکَ یا سَیِّدِی وَ مَوْلایَ اقْسِمُ صادِقاً لَئِنْ تَرَکْتَنِی ناطِقاً لَاضِجَّنَّ الَیْکَ بَیْنَ أَهْلِها ضَجِیجَ الامِلِینَ [۲۱] ، وَ لَاصَرُخَنَّ الَیْکَ صُراخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ، وَ لَابْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکاءَ الْفاقِدِینَ، وَ لأنادِیَنَّکَ ایْنَ کُنْتَ یا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِینَ، یا غایَةَ آمالِ الْعارِفِینَ وَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ، یا حَبِیبَ قُلُوبِ الصَّادِقِینَ وَ یا إِلهَ الْعالَمِینَ.

پس به عزّتت اى آقا و مولایم سوگند صادقانه میخورم،اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذاری در میان اهل دوزخ به پیشگاهت سخت ناله سر دهم همانند ناله آرزومندان و به درگاهت بانگ بردارم،همچون بانگ آنان‌که خواهان دادرسى هستند و هر آینه به آستانت گریه کنم چونان که مبتلا به فقدان عزیزى میباشند و صدایت میزنم:کجایى اى سرپرست مؤمنان،آرى کجایى اى نهایت‌ آرزوى عارفان،اى فریادرس خواهندگان فریادرس،اى محبوب دلهاى راستان و اى معبود جهانیان


ا فَتُراکَ سُبْحانَکَ یا الهِی وَ بِحَمْدِکَ تَسْمَعُ فِیها صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ، سُجِنَ [۲۲] فِیها بِمُخالَفَتِهِ وَ ذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعْصِیَتِهِ وَ حُبِسَ بَیْنَ أَطْباقِها بِجُرْمِهِ وَ جَرِیرَتِهِ، وَ هُوَ یَضِجُّ الَیْکَ ضَجِیجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِکَ، وَ یُنادِیکَ بِلِسانِ اهْلِ تَوْحِیدِکَ وَ یَتَوَسَّلُ الَیْکَ بِرُبُوبِیَّتِکَ.

یا مَوْلایَ فَکَیْفَ یَبْقى‌ فِی الْعَذابِ وَ هُوَ یَرْجُو ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِکَ، امْ کَیْفَ تُؤْلِمُهُ النَّارُ وَ هُوَ یَأْمُلُ فَضْلَکَ وَ رَحْمَتَکَ،

امْ کَیْفَ تُحْرِقُهُ لَهَبُها وَ انْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ تَرى‌ مَکانَهُ، امْ کَیْفَ یَشْتَمِلُ عَلَیْهِ زَفِیرُها وَ انْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ،

امْ کَیْفَ یَتَقَلْقَلُ [۲۳] بَیْنَ أَطْباقِها وَ انْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ،

امْ کَیْفَ تَزْجُرُهُ زَبانِیَتُها [۲۴] وَ هُوَ یُنادِیکَ یا رَبَّهْ،

امْ کَیْفَ یَرْجُو فَضْلَکَ فِی عِتْقِهِ مِنْها فَتَتْرُکُهُ فِیها.

آیا این چنین است،اى خداى منزّه،و ستوده که در دوزخ بشنوى صداى بنده مسلمانى که براى مخالفتش با دستورات تو زندانى شده و مزه عذابش را به خاطر نافرمانى چشیده و میان درکات دوزخ به علّت جرم و جنایتش محبوس شده،و حال آنکه در درگاهت سخت ناله‌ میزند،همچون ناله آن‌که آرزومند رحمت توست،و با زبان اهل توحیدت تو را میخواند،و به ربوبیّتت به پیشگاهت توسّل میجوید،

اى مولاى من،چگونه در عذاب بماند و حال آنکه امید به بردبارى گذشته‌ات دارد یا آتش چگونه او را به درد آورد درحالیکه بخشش و رحمت تو را آرزو دارد

یا چگونه شعله آتش او را بسوزاند درحالیکه فریادش را میشنوى و جایش را میبینی

یا چگونه آتش او را دربر بگیرد و حال آنکه از ناتوانیاش خبر دارى،

یا چگونه در طبقات دوزخ به این سو و آن سو کشانده شود درحالی که راستگویاش را میدانى،

یا چگونه فرشته‌هاى عذاب او را با خشم برانند و حال آنکه تو را به پروردگاریت میخواند،

یا چگونه ممکن است بخششت را در آزادى از دوزخ امید داشته باشد و تو او را در انجا به همان حال واگذارى؟


هَیْهاتَ ما ذلِکَ الظَّنُّ بِکَ وَ لا الْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِکَ وَ لا مُشْبِهٌ لِما عامَلْتَ‌ بِهِ الْمُوَحِّدِینَ مِنْ بِرِّکَ وَ إِحْسانِکَ، فَبالْیَقِینِ اقْطَعُ لَوْ لا ما حَکَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِیبِ جاحِدِیکَ، وَ قَضَیْتَ بِهِ مِنْ إِخْلادِ مُعانِدِیکَ لَجَعَلْتَ النَّارَ کُلَّها بَرْداً وَ سَلاماً وَ ما کانَ[۲۵] لأَحَدٍ فِیها مَقَرّاً وَ لا مُقاماً، لکِنَّکَ تَقَدَّسَتْ أَسْماؤُکَ اقْسَمْتَ انْ تَمْلَأَها مِنَ الْکافِرِینَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ اجْمَعِینَ وَ انْ تُخَلِّدَ فِیها الْمُعانِدِینَ، وَ انْتَ جَلَّ ثَناؤُکَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً وَ تَطَوَّلْتَ بِالإِنْعامِ مُتَکَرِّماً،

«أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُون »‌[۲۶]

همه این امور از بنده‌نوازى تو بس دور است،هرگز گمان ما به تو این نیست و نه از فضل تو چنین گویند و نه به آنچه که از خوبى و احسانت با اهل توحید رفتار کرده‌اى شباهتى دارد،

پس به یقین میدانم که اگر فرمانت در به‌ عذاب کشیدن منکران نبود و حکمت به همیشگى بودن دشمنانت در آتش صادر نمیشد،هر آینه سرتاسر دوزخ را سرد و سلامت میکردى و براى احدى در انجا قرار و جایگاهى نبود،امّا تو که مقدّس است نامهایت‌ سوگند یاد کردى که دوزخ را از همه کافران چه پرى و چه آدمى پر سازى و ستیزه‌جویان را در انجا همیشگى و جاودانه بداری و هم تو-که ثنایت برجسته و والا است-به این گفته ابتدا کردى و با نعمتهایت کریمانه تفضّل فرمودى که «آیا کسى که مؤمن است، چون کسى است که نافرمان است؟ یکسان نیستند.»


الهِی وَ سَیِّدِی فَأَسْأَلُکَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِی قَدَّرْتَها وَ بِالْقَضِیَّةِ الَّتِی حَتَمْتَها وَ حَکَمْتَها، وَ غَلَبْتَ مَنْ عَلَیْهِ أَجْرَیْتَها انْ تَهَبَ لِی فِی هذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فِی هذِهِ السَّاعَةِ کُلَّ جُرْمٍ اجْرَمْتُهُ [۲۷] ، وَ کُلَّ ذَنْبٍ اذْنَبْتُهُ، وَ کُلَّ قَبِیحٍ اسْرَرْتُهُ وَ کُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ، کَتَمْتُهُ اوْ اعْلَنْتُهُ، اخْفَیْتُهُ اوْ اظْهَرْتُهُ، وَ کُلَّ سَیِّئَةٍ امَرْتَ بِإِثْباتِها الْکِرامَ الْکاتِبِینَ، الَّذِینَ وکَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما یَکُونُ مِنِّی، وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَیَّ مَعَ جَوارِحِی.

وَ کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیَّ مِنْ وَرائِهِمْ وَ الشَّاهِدَ لِما خَفِیَ عَنْهُمْ، وَ بِرَحْمَتِکَ اخْفَیْتَهُ وَ بِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ، وَ انْ تُوَفِّرَ حَظِّی مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُهُ، اوْ إِحْسانٍ تُفْضِلُهُ، اوْ بِرٍّ تَنْشُرُهُ اوْ رِزْقٍ تَبْسُطُهُ [۲۸] ، اوْ ذَنْبٍ تَغْفِرُهُ اوْ خَطَأٍ تَسْتُرُهُ.

اى خدا و سرور من،از تو خواستارم به قدرتى که مقدّر نمودى و به فرمانى که حتمیتش دادى و بر همه استوارش نمودى و بر کسیکه بر او اجرایش کردى چیره ساختى که در این شب و در این ساعت بر من ببخشى هر جرمی که مرتکب شدم و هر گناهى که به آن آلوده گشتم و هر کار زشتى را که پنهان ساختم و هر نادانى که آن را بکار گرفتم‌ خواه پنهان کردم یا آشکار،نهان ساختم یا عیان و هر کار زشتى که دستور ثبت آن را به نویسندگان بزرگوار دادى

آنان‌که بر ضبط آنچه از من سر زند گماشتى و آنان را نیز گواهانى بر من قرار دادى علاوه بر اعضایم

و خود فراتر از آنها مراقب من بودى و شاهد بر آنچه که از آنان پنهان ماند و به یقین با رحمتت پنهان ساختى و با فضلت‌ پوشاندى و اینکه از تو میخواهم از هرچیزیکه نازل کردى یا احسانى که تفضّل نمودى یا برّ و نیکى که گستردی یا رزقى که پراکندى یا گناهى که بیامرزى یا خطایى که بپوشانى،


یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ،

یا الهِی وَ سِیِّدِی وَ مَوْلایَ وَ مالِکَ رِقِّی، یا مَنْ بِیَدِهِ ناصِیَتِی، یا عَلِیماً بِضُرِّی[۲۹] وَ مَسْکَنَتِی، یا خَبِیراً بِفَقْرِی وَ فاقَتِی.

پرورگارا،پروردگارا،پروردگارا!

اى خداى من‌ اى سرور من،اى مولاى من و اختیار دارم،اى کسیکه مهارم به دست اوست،اى آگاه از پریشانى و ناتوانیام‌ اى داناى تهیدستى و ناداریام،


یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ

أَسْأَلُکَ بِحَقِّکَ وَ قُدْسِکَ وَ اعْظَمِ صِفاتِکَ وَ أَسْمائِکَ انْ تَجْعَلَ أَوْقاتِی فِی اللَّیْلِ [۳۰] وَ النَّهارِ بِذِکْرِکَ مَعْمُورَةً وَ بِخِدْمَتِکَ مَوْصُولَةً، وَ أَعْمالِی عِنْدَکَ مَقْبُولَةً، حَتّى‌ یَکُونَ أَعْمالِی وَ أَوْرادِی[۳۱] کُلُّها وِرْداً واحِداً وَ حالِی فِی‌ خِدْمَتِکَ سَرْمَداً.

پروردگارا!پروردگارا!پروردگارا!

از تو درخواست میکنم به حقّت و قدست و بزرگ‌ترین‌ صفات و نامهایت که همه اوقاتم را از شب و روز به یادت آباد کنى و به خدمتگزاریت‌ پیوسته بدارى و اعمالم را در پیشگاهت قبول فرمایى تا آنکه اعمال و اورادم هماهنگ،همسو و همواره باشد و حالم در خدمت تو پاینده گردد،


یا سَیِّدِی یا مَنْ إِلَیْهِ مُعَوَّلِی، یا مَنْ إِلَیْهِ شَکَوْتُ أَحْوالِی،

یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ،

قَوِّ [۳۲] عَلى‌ خِدْمَتِکَ جَوارِحِی، وَ اشْدُدْ عَلَى الْعَزِیمَةِ جَوانِحِی، وَ هَبْ لِیَ الْجِدَّ فِی خَشْیَتِکَ وَ الدَّوامَ فِی الاتِّصالِ بِخِدْمَتِکَ، حَتَّى اسْرَحَ [۳۳] الَیْکَ فِی مَیادِینِ السَّابِقِینَ، وَ اسْرَعَ الَیْکَ فِی الْمُبادِرِینَ [۳۴]، وَ اشْتاقَ الى‌ قُرْبِکَ فِی الْمُشْتاقِینَ، وَ ادْنُوَ مِنْکَ دُنُوَّ الْمُخْلِصِینَ، وَ أَخافَکَ مَخافَةَ الْمُوقِنِینَ [۳۵] ، وَ اجْتَمِعَ فِی جِوارِکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ.

اى سرور من،اى آن‌که بر او تکیه دارم،اى آن‌که شکوه حالم را تنها به سوى او برم،

اى پروردگارم،اى پروردگارم،اى پروردگارم

اعضایم را در راه خدمتت نیرو بخش و دلم را بر عزم و همّت محکم کن،و کوشش در راستاى پروایت و دوام در پیوستن به خدمتت را به من ارزانى دار تا به سویت برانم در میدانهای پیشتازان و به سویت بشتابم در میان شتابندگان و به کوى قربت آیم در میان مشتاقان و همانند مخلصان به تو نزدیک شوم و چون یقین آوردگان از جاه تو بهراسم و با اهل ایمان در جوارت گرد آیم.


اللَّهُمَّ وَ مَنْ أَرادَنِی بِسُوءٍ فَارِدْهُ وَ مَنْ کادَنِی فَکِدْهُ، وَ اجْعَلْنِی مِنْ احْسَنِ عِبادِکَ نَصِیباً عِنْدَکَ وَ اقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْکَ وَ اخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْکَ، فَإِنَّهُ لا یُنالُ ذلِکَ الَّا بِفَضْلِکَ، وَ جُدْ لِی بِجُودِکَ وَ اعْطِفْ عَلَیَّ بِمَجْدِکَ، وَ احْفَظْنِی بِرَحْمَتِکَ، وَ اجْعَلْ لِسانِی بِذِکْرِکَ لَهِجاً وَ قَلْبِی بِحُبِّکَ مُتَیَّماً [۳۶] ، وَ مُنَّ عَلَیَّ بِحُسْنِ إِجابَتِکَ، وَ اقِلْنِی عَثْرَتِی، وَ اغْفِرْ زَلَّتِی، فَإِنَّکَ قَضَیْتَ عَلى‌ عِبادِکَ بِعِبادَتِکَ، وَ امَرْتَهُمْ بِدُعائِکَ وَ ضَمِنْتَ لَهُمُ الإِجابَةَ.

خدایا! هرکس مرا به بدى قصد کند تو قصدش کن،و هرکس با من مکر ورزد تو با او مکر کن،و مرا از بهره‌مندترین بندگانت نزد خود،و نزدیک‌ترینشان در منزلت به تو و مخصوص‌ترینشان در رتبه به پیشگاهت بگردان،زیرا این همه به دست نیاید جز به فضل تو،خدایا! با جودت به من جود کن و با بزرگواریت به من نظر کن

و با رحمتت مرا نگاهدار و زبانم را به ذکرت گویا کن،و دلم را به محبتت شیفته و شیدا فرا و بر من منّت گذار با پاسخ نیکویت و لغزشم را نادیده انگار و گناهم را ببخش،

زیرا تو بندگانت را به بندگى فرمان دادى و به دعا و درخواست از خود امر کردى و اجابت دعا را براى آنان ضامن شدى،


فَالَیْکَ یا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهِی، وَ الَیْکَ یا رَبِّ مَدَدْتُ یَدِی، فَبِعِزَّتِکَ اسْتَجِبْ لِی دُعائِی وَ بَلِّغْنِی مُنایَ، وَ لا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِکَ رَجائِی وَ اکْفِنِی شَرَّ الْجِنِّ وَ الانْسِ مِنْ أَعْدائِی،

یا سَرِیعَ الرِّضا اغْفِرْ لِمَنْ لا یَمْلِکُ الَّا الدُّعاءُ، فَإِنَّکَ فَعَّالٌ لِما تَشاءُ،

یا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ وَ ذِکْرُهُ شَفاءٌ وَ طاعَتُهُ غِناً، ارْحَمْ مَنْ رَأْسُ مالِهِ الرَّجاءُ وَ سِلاحُهُ الْبُکاءُ.

یا سابِغَ النِّعَمِ، یا دافِعَ النِّقَمِ، یا نُورَ الْمُسْتَوْحِشِینَ فِی الظُّلَمِ، یا عالِماً لا یُعَلَّمُ، صَلِّ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِی ما انْتَ اهْلُهُ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَ الْأَئِمَّةِ الْمَیامِینَ مِنْ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً .""

پس ای پروردگار من تنها روى به سوى تو داشتم و دستم را تنها به جانب تو دراز کردم،

پس تو را به عزّتت سوگند میدهم که دعایم را اجابت کنی و مرا به آرزویم برسانى،و امیدم را از فضلت ناامید نکنى،و شرّ دشمنانم را از پرى و آدمى از من کفایت کنى،

ای خدایى که زود از بنده‌ات خشنود میشوى،بیامرز آن را که جز دعا چیزى ندارد،همانا تو هرچه بخواهى انجام میدهى،

اى آن‌که نامش دوا و یادش‌ شفا و طاعتش توانگرى است،رحم کن به کسیکه سرمایه‌اش امید و سازوبرگش اشک‌ریزان است،

اى فروریزنده نعمتها اى دورکننده بلاها،اى روشنیبخش وحشت‌زدگان در تاریکیها،اى داناى ناآموخته بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و با من چنان کن تو را شاید،و درود و سلام فراوان خدا بر پیامبرش و بر امامان‌ خجسته از خاندانش.

پانویس

۱. الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحدیثة)، ج‌۳، ص: ۳۳۱

۲. مصباح کفعمى، صفحه ۵۵۵

۳. رک: شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد ۱۷، صفحه ۱۴۹، شرح نهج البلاغه علاّمه خویى، جلد ۲۱، صفحه ۲۱۹، و معجم رجال الحدیث، جلد ۱۵، صفحه ۱۳۲.

۴. مصباح المتهجّد، صفحه ۸۴۴. ما این دعا را مطابق نسخه متداول نقل مى کنیم و موارد اختلاف آن را با مصباح المتهجّد در پاورقى متذکّر مى شویم

۵. از مصباح المتهجد.

۶. ذلیل

۷. الأمور

۸. قهرک

۹. فادح: نازل

۱۰. بجنایتها، بحمایتها

۱۱. مطله: سوّفه بوعد الوفاء مرة بعد أخرى.

۱۲. سرى

۱۳. بی

۱۴. در مصباح: بعض حدودک.

۱۵. الْحُجَّةُ

۱۶. الزمنی فیه حکمک

۱۷. أسر (خ ل).

۱۸. أوطان توحیدک طائفة، فأشارت (خ ل).

۱۹. حلول (خ ل).

۲۰. للعقوبات (خ ل).

۲۱. الالمین (خ ل).

۲۲. یسجن، یسجر (خ ل).

۲۳. یتغلغل (خ ل)، أقول: قلقل: صوّت، غلغل: أسرع فی سیره.

۲۴. الزبانیة: الملائکة التی دفع أهل النار إلیها.

۲۵. کانت (خ ل).

۲۶. سجده . آیه ۱۸

۲۷. اجترمته (خ ل)، أقول: أجرم و اجترم: أذنب.

۲۸. أنزلته، فضلته، نشرته، بسطته (خ ل).

۲۹. بفقری (خ ل).

۳۰. من اللیل (خ ل).

۳۱. إرادتی (خ ل).

۳۲. أقر (خ ل).

۳۳. سرح الرجل: أخرج فی أموره.

۳۴. المبارزین (خ ل).

۳۵. المؤمنین (خ ل).

۳۶. تیّمه الحبّ: عبّده و ذلّله.

مربوط به دسته های:ادعیه -