عرفان و حکمت
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
صفحه‌اصلیدانشنامهمقالاتتماس با ما

آیت الله حاج سید علی شوشتری در نگاه آیت الله آقا نجفی قوچانی

در نجف اشرف مشغول تحصيل علم اخلاق بودم. در عالم رؤيا مرا دلالت نمودند بر حاجى سيد على شوشترى اعلى اللّه مقامه. آن مرحوم در آن زمان اربعين داشتند. در مسجد كوفه او را ملاقات نمودم؛ گفت: اشاره در اين باب به من نيز شده است.

ارتباط آیةالله نجفی با آیةالله سید علی شوشتری قدس سره

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از اردتمندان و شاگردان مرحوم آیة الله حاج سید علی شوشتری قدس سره مرحوم آیةالله شیخ محمدتقی نجفی معروف به آقا نجفی می‌باشد که علاوه بر ابعاد عرفانی، در تاریخ سیاسی ایران به ویژه جنبش تنباکو نیز بسیار شناخته شده است.

آن مرحوم پس از مسافرت به نجف اشرف در كنار فراگيرى علوم رسمى، شروع به خودسازى و تزكيه نفس و تحصيل ملكات حسنه اخلاقى نموده و پس از چندى به واسطه اشارتى كه از عالم غيب به او مى‌شود به محضر عارف كامل مرحوم سيد على شوشترى‌ راه يافته و درخواست كسب فيض از آن جناب را مى‌نمايد؛ و ايشان نيز آن مرحوم را پذيرفته و وى را موظف به انجام رياضات شرعيّه مى‌نمايد.

وى در كتاب «مفتاح السعادة» در اين خصوص چنين مى‌نگارد:

«در نجف اشرف مشغول تحصيل علم اخلاق بودم. در عالم رؤيا مرا دلالت نمودند بر حاجى سيد على شوشترى اعلى اللّه مقامه. آن مرحوم در آن زمان اربعين داشتند. در مسجد كوفه او را ملاقات نمودم؛ گفت: اشاره در اين باب به من نيز شده است. و مدت چند روز او را در نجف اشرف ملاقات مى‌كردم و آنچه سؤال مى‌كردم جواب مى‌شنيدم، و مطالبى را كه مى‌دانست به من تعليم مى‌نمود».[۱]

ایشان در خلال آثارش اشاراتی به مرحوم آیةالله شوشتری دارد که برای آشنائی بیشتر با مرحوم آیةالله شوشتری ارزشمند است، در مقاله آیة الله حاج سید علی شوشتری در بخش شاگردان به مواردی از آن که در کتاب مفتاح السعادة ذکر شده، اشاره شده است.

در اینجا به سه گزارش دیگر که در کتاب اشارات ایمانیه آمده است جهت تکمیل اشاره می‌شود:

۱. ایشان در کتاب اشارات ایمانیه در ضمن اشاره به ضرورت استاد در سیر و سلوک می‌فرماید:

«اشاره

بدانكه سلوك سبيل حقيقت منوط به علم، و مربوط به معرفت است؛ و در اين راه راهنمايى لازم است كه سالك معنوى و عالم ربّانى و صاحب علم لدنى باشد تا سالك را بر صراط مستقيم سلوك دهد.

و علماى حقّه بر سه قسمند: جمعى عالم باللّه هستند؛ و برخى عالم به احكام اللّه؛ و ديگرى عالم بدو مقام، و متصف به مقام جمع الجمع هستند كه سالكان راه شريعت و حقيقت هستند.

عالمى اندر نجف بودى مقيم‌

بر سلوك معرفت بودى عليم‌

چشمه‌هاى علم از وى بد عيان‌

مى‌نمود اسرار معنى را بيان‌

در رضا بودى به زنجير قضا

در قدر چون هجر روز مبتلا

نور حق از جلوه‌اش ظاهر شده‌

غير حق از قلب او طائر شده‌

بود سالك در صراط مستقيم‌

گشته طائر بهر منهاج قويم‌

بود آگه بر سبيل مصطفى‌

قلب او شايق به سلك مرتضى‌

لطفها فرمود از بهر فنون‌

تا شدم از خيل ألّا تحزنون‌

شدم آسوده از هر صلح و جنگى‌

هوا ناكرده در قلبم درنگى‌

ز رنج و راحتم نبود ملالى‌

گذشتم از طريق هر مجازى‌

بر مهر حقيقت سير كردم‌

ز وصل لطف حق مسرور گشتم‌

شئون كثرتم از قيد بگسست‌

كمند حيرتم از پاى بشكست‌

نديدم غير لطف حق پناهى‌

ز مهر و ماه تا قعر ماهى‌

(اشارات ايمانيه، ص ۷۰ و ۷۱)


۲. در ضمن نمونه‌هائی از مکاشفات می‌فرماید:

و منها: كنت مع أخي المرحوم المنزّه من كلّ شين، الشّيخ محمّد حسين طاب اللّه ثراه ذات يوم في مسجد السهلة مستغيثا بمولاى صاحب الزّمان روحى له الفداء، و كنت في الزّاوية و كان هو في وسط المسجد، إذا نادانى و استعجل، فلمّا قربت إليه قال لي: «ما رأيت هذا الرّجل؟ قلت: «لا و اللّه»، قال: «أخبرني أنّ سيّدي العالم الأجلّ، الحاج سيّد على‌ التستريّ‌ الفقيه الآن توفّى بالنّجف»، فلمّا أصبحنا و رجعنا إلى النّجف كان الأمر كما أخبر.(اشارات ايمانيه، متن، ص: ۳۳۷)

با برادر مرحومم شیخ محمد حسین ـ که از هرگونه پلیدی منزه بود ـ روزی در مسجد سهله به امام زمان استغاثه می‌نمودیم، من در گوشه‌ای و او در میانه مسجد.

ناگهان مرا صدا زد و با عجله فراخواند؛ چون به او نزدیک شدم پرسید: «این مرد را ندیدی؟» گفتم: «نه! به خدا سوگند!» گفت: «به من خبر داد که آقای من، عالِم بلندمرتبه، حاج سید علی شوشتری فقیه همین الآن وفات نمود.»

صبحگاهان که به نجف بازگشتیم دیدیم که همان بود که خبر داد.


۳. و نیز می‌فرماید:

و منها: أنّى تشرّفت في اوان اشتغالى بالفقه في النّجف الأشرف في خدمة المرحوم المبرور، الحاج سيّد على التستريّ أعلى اللّه درجته و كان ممّن يقتدى بفعاله، فأخبرني بما نويت و ضمرت في نفسي، فقلت: إنّ هذا من فراسة المؤمن، و قد قال اللّه تعالى: لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ؛ ثمّ كانت رياضتي بتعليمه إيّاى.(اشارات ایمانیه، ص۳۳۸)

من در آغاز اشتغالم به علم فقه در نجف اشرف به خدمت مرحوم مبرور حاج سید علی شوشتری أعلى اللّه درجته رسیدم و ایشان از بزرگانی بود که به افعالش اقتدا می‌شد (عد‌ه‌ای تحت تربیت ایشان بودند) پس ایشان از آنچه در ذهنم بود و در دل پنهان داشتم خبر داد، پس من گفتم: این مصداق فراست [: زیرکی] مؤمن است و خداوند فرموده: براى هوشياران عبرتهاست.

پانویس

۱. مفتاح السعادة: ۴۹۹- ۴۹۸.