مرحوم قاضى رضواناللهعليه كه خِرّيت فنّ و جامع بين ظاهر و باطن و استاد اخلاق و معارف بودهاند آنرا از مرحوم بحرالعلوم دانستهاند؛ و شهادت چنين اسطوانه و وزنه علمى در عالم معارف طورى نيست كه بتوان از آن به آسانى عبور كرد.ايشان فرمودهاند: «كتابى بدين پاكيزگى و پر مطلبى در عرفان نوشته نشده است»
علامه آیة الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی در مقدمه «رساله سير و سلوك منسوب به بحرالعلوم» درباره صحت انتساب این رساله به مرحوم سید بحرالعلوم میفرمایند:
اما راجع به صحّت انتسابش به مرحوم سيّد مهدى بحرالعلوم رضواناللهعليه، عرض مىشود كه حقير خود شفاهاً از مرحوم آية الله آقاميرزا سيّد عبدالهادى شيرازى رضوان الله عليه شنيدم كه مىفرمودند: در نزد من به ظنّ قوى اين رساله- جز قسمتهاى آخر آن- متعلّق و به انشاء بحرالعلوم است.
و نيز شفاهاً از مرحوم علّامه خبير آيةالله آقاى شيخ آقا بزرگ طهرانى- كه از مشايخ اجازه حقير هستند- شنيدم كه مىفرمودند: در نزد من نيز اين رساله- غير از قسمتهاى اخير آن- به قلم مرحوم بحرالعلوم است.
اما در كتاب «الذريعة» ج ۱۲، ص ۲۸۵ چنين مرقوم داشتهاند:
«رسالة فى السّير و السّلوك تنسب إلى سيّدنا بحرالعلوم السيّد مهدىّ بن مرتضى الطباطبائىّ البروجردىّ النجفىّ، المتوفّى ۱۲۱۲، فارسيّة فى ألفى بيت، لكنّها مشكوكة فيها، و النسخة موجودة فى النجف فى بيت بحرالعلوم ...
تا آنكه مىفرمايد:
و رأيت نسخة اخرى فيها زيادات و بسط ألفاظ و عبارات سمّاه فى أوّلها «تحفة الملوك فى السّير و السّلوك» و إنّه لبحر العلوم ... و مرّت رسالة السير و السلوك المعرّب لهذه الرسالة ص ۲۸۲».
و در ص ۲۸۲ نوشتهاند:
«رسالة فى السّير و السّلوك هو تعريب السير و السلوك الفارسىّ المنسوب إلى سيّدنا بحرالعلوم. عرّبه الشيخ ابو المجد محمّد الرضا الاصفهانىّ بالتماس السيّد حسين بن معزّ الدين محمّد المهدىّ القزوينىّ الحلّىّ فى داره بالنجف فى «البرّانىّ» فى عدّة ليال بعد الساعة الخامسة من الليل. و ذكر ابو المجد أنّه ألّفه بحرالعلوم بكرمانشاه».
سپس مىفرمايد:
«أقول: نسبة نصفه الاخير إليه رحمه الله مشكوكة، لانّه على مذاق الصوفيّة. فلو ثبت أنّها له فإنّما هو النصف الاوّل فقطّ كما يأتى فى ص ۲۸۴»
تا اينجا نظر علّامه شیخ آقا بزرگ طهرانى بيان شد.
و مرحوم علّامه سيّد محسن أمين جبل عاملى در «أعيان الشيعة» جزء ۴۸ ص ۱۷۰ گويد:
«بحرالعلوم رسالهاى به لغت فارسى در معرفت حضرت بارى تعالى نوشته است. لكن صاحب كتاب تتمّه «أمل الآمل» گويد: اين رساله محقّقاً از او نيست».
سپس مرحوم امين گويد:
«و ظاهراً اين رساله فارسيّه همان رساله سير و سلوك است كه مشتمل بر امورى است كه مناسب با مذاق تصوّف است و با مذاق شرع موافقت ندارد و بدين لحاظ در تتمّه «أمل الآمل» بطور جزم صحّت انتساب آنرا به بحرالعلوم رد نموده است».
و پس از آن گويد:
«و از جمله مطالبى كه در آن رساله آمده است يكى لزوم استحضار صورت مرشد در موقع گفتن «ايّاك نعبد و ايّاك نستعين»؛ و ديگر استعانت به روحانيت ستاره عطارد و استشهادى كه به يك رباعى كه در اين باره سروده شده نموده است».
تا اينجا تمام شد گفتار مرحوم صاحب «أعيان الشيعة».
ليكن ايشان در اين مسأله دچار اشتباه شدهاند، زيرا
و امّا نظريه استاد ما علّامه طباطبائىّ مُدَّ ظِلُّه چنين است:
«بعضى گفتهاند كه اين رساله متعلّق به سيّد مهدى بحرالعلوم خراسانى است. ليكن اين معنى بسيار بعيد است. شيخ اسماعيل محلّاتى كه از اهل دعوت بوده است تمام اين رساله را از مرحوم سيّد مهدى بحرالعلوم نجفى مىدانسته جز فقرات بيست و دوم و بيست و سوّم و بيست و چهارم كه درباره نفى خاطر و ورد و فكر بحث شده است. و نسخهاى كه در نزد شيخ اسماعيل محلّاتى بوده است اصلًا اين سه فقره را نياورده است. و نسخه او يك نسخه كامل است كه اين سه فقره به كلّى از آن جدا شده است».
و علّامه طباطبائى اضافه كردند كه
«بعضى اين رساله را ترجمه از رساله مرحوم سيّد ابن طاووس مى دانند و معتقدند كه در اصل عربى آن- كه فعلًا در دست نيست- و نيز در عنوان نسخهاى كه من از مرحوم آقا سيّد أبو القاسم خونسارى گرفتم نوشته بود: رسالة فى السير و السلوك لابن طاووس. لكن استاد بزرگ ما آية الحقّ مرحوم حاج ميرزا على آقا قاضى رضوان الله عليه تمام اين رساله را بطور قطع و يقين از مرحوم سيّد مهدى بحرالعلوم مىدانستهاند».
انتهى كلام استاد بزرگوار ما علّامه طباطبائى.
اين حقير روزى در خدمت استاد علّامه طباطبائى مُدَّ ظِلُّه عرض كردم: حقير با وجودى كه كتب اخلاق و سير و سلوك و عرفان را بسيار مطالعه نمودهام هيچ كتابى مانند اين رساله جامع و شامل و متين و اصولى و مفيد و روان و در عين حال مختصر و موجَز بطورى كه مىتوان در جيب گذارد و در سفر و حضر از آن بهرهمند شد نيافتم. ايشان از اين سخن تعجب كردند و فرمودند:
اين نظير عبارتى است كه من از مرحوم قاضى رضوان الله عليه شنيدم. چه ايشان فرمودند: «كتابى بدين پاكيزگى و پر مطلبى در عرفان نوشته نشده است».
و حضرت آية الله آقاى حاج شيخ عباس قوچانى كه وصىّ مرحوم قاضى هستند مىگويند:
مرحوم قاضى به اين رساله عنايت بسيار داشته ولى كراراً مىفرموده است كه من اجازه بجا آوردن اوراد و اذكارى را كه در اين رساله آورده است به كسى نمىدهم.
به هر حال، از قرائنى كه ذكر مىنمائيم بدست مىآيد كه تمام اين رساله به انشاء بحرالعلوم بوده باشد؛ زيرا:
عالم نقّاد خبير فقيه و متكلّم و اصولى مرحوم شيخ محمّد رضا اصفهانى- صاحب كتاب «وقاية الأذهان» و «نقد فلسفه داروين» رحمة الله عليه همانطور كه در كلام صاحب «الذريعة» گذشت، او را از بحرالعلوم مىداند و موضع تأليف آنرا در كرمانشاه معين كرده است.
مرحوم قاضى رضوان الله عليه كه خِرّيت فنّ و جامع بين ظاهر و باطن و استاد اخلاق و معارف بودهاند آنرا از مرحوم بحرالعلوم دانستهاند؛ و شهادت چنين اسطوانه و وزنه علمى در عالم معارف طورى نيست كه بتوان از آن به آسانى عبور كرد.
افرادى كه قسمت اخير آن را از بحرالعلوم نفى نمودهاند جز عنوان استبعاد دليل ديگرى ندارند و معلوم است كه با صِرف استبعاد نمىتوان جزوى را از كتاب خارج نمود. و حال آنكه ممكن است در نظر سيّد به طريق صحيحى همان فقرات مورد نظر و عمل باشد.
هر كسى در اين رساله نظر كند تمام آن را به يك انشاء و يا يك سياق خاص ملاحظه مىكند كه با يك اسلوبى بسيار جالب و سبكى لطيف و انشائى سليس نگاشتهاند. و در اين سبك و اسلوب ابداً ميان قسمت اخير حتّى سه فقره بيست و دوّم تا بيست و چهارم با ساير فقرات تفاوتى نيست و كأنَّه قلم واحدى از اوّل رساله تا آخر آن را در يك رشته خاصّ مسلسلًا منظّماً به رشته تحرير در آورده است، و اين معنى منافات ندارد با آنچه در بعضى از تعاليق اين كتاب ذكر خواهيم نمود كه بعضى از مطالب مندرجه در آن بعينه در عبارات بعضى از بزرگان سابق بر آن ديده شده است، چه اخذ و اقتباس مطالب مورد ذوق و نظر از كتب سالفه در كتب اصحاب تأليف و تصنيف امريست رائج و دارج بين اعلام و استادان فنون.
و امّا نسبت رساله به مرحوم سيّد ابن طاووس- رضوان الله عليه- بسيار از واقع دور است چون اوّلًا ابن طاووس از علماى قرن هفتم و مقيم حِلّه و اصلًا از سادات عربى اللحن و اللسان بوده و طبعاً انشاء فارسى آنهم بدين سبك كتابت كه راجع به قرون اخيره است از او نمىتواند بوده باشد. و از سبك و روش اين رساله نيز معلوم است كه ترجمه نيست، قلم، قلم انشاء است. و علاوه بر اينها هر كس كه بر كتب ابن طاووس خبير باشد مىداند كه سلوك عملى ابن طاووس بر مراقبه و محاسبه و صيام و دعا بوده است. و اين كيفيّت سير و سلوك كه در اين رساله بيان شده است با مذاق و روش ابن طاووس تطبيق نمىكند.
نسخه اصل اين رساله فقط در كتابخانه بحرالعلوم نجفى بعد از رحلت ايشان يافت شده است، و اين نسخه اصل فعلًا در خاندان و بيت بحرالعلوم محفوظ و موجود است و در هيچ كتابى از تراجم علماء قبل از بحرالعلوم، نامى از اين رساله نيست. و معلوم است كه بعد از زمان بحرالعلوم نيز تأليف نشده است، و بنابراين تأليفش در زمان آن مرحوم مسجَّل مىشود.
در اينحال مىگوئيم: كدام يك از فقهاى آن عصر داراى مذاق عرفان و سير و سلوك بودهاند تا چنين رساله آبدارى را بنويسند؟ و يا كدام يك از عرفاء و اهل سلوك آن زمان، فقيه زبر دست و متبحّرى بودهاند تا اينطور به اخبار اهل بيت عليهم السّلام و آيات قرآنيّه وارد باشند؟!
زيرا پر واضح است كه تدوين اين رساله به دست فقيهى توانا و مطّلع از آيات و اخبار تحقّق پذيرفته است، و بنابراين طبعاً انحصار به بحرالعلوم پيدا مىكند، خصوصاً آنكه نسخه اصل اين رساله در كتابخانه بحرالعلوم بوده است. و اگر كسى بگويد: ممكن است اين رساله از تأليفات و تصنيفات بعضى از فقهاى عارف منش ديگر آن عصر مثلًا همچون مرحوم آية الله مولى محمّد مهدى نراقى- تغمّده الله برحمته- بوده و براى بحرالعلوم فرستاده اند!
گوئيم: شماره و نام مصنّفات آن فقهاء و مخصوصاً مرحوم نراقى همه مضبوط است، و فرزند ارجمندش: آية الله حاج مولى احمد نراقى- رضوان الله عليه- نيز چنين رسالهاى را از پدرش نقل نكرده است.
از طرف ديگر همانطور كه در كلمات صاحب «أعيان الشّيعة» ديديم، آن عالم محقّق معترف است كه بحرالعلوم رسالهاى فارسى در معرفت حضرت بارى تعالى نوشته است؛ در اين صورت مىگوئيم: آن رساله كدام است؟ آيا غير از اين رساله مىتواند بوده باشد؟!
از مجموع آنچه كه ذكر شد مىتوان نتيجه گرفت كه نسبت اين رساله به بحرالعلوم اقرب و اقوى است (و الله أعلم) خصوصاً با ملاحظه حالات آن مرحوم كه داراى مقام صفاء و باطن و نورانيّت ضمير بوده و از اسرار و مغيبات بهره وافى داشته است.
در «أعيان الشّيعة» جزء ۴۸ ص ۱۶۶ گويد:
«و يعتقد السّواد الاعظم الى الآن أنّه من ذوى الاسرار الالهيّة الخاصّة و من أولى الكرامات و العنايات و المكاشفات. و ممّا لا ريب فيه أنّه كان ذا نزعة من نزعات العرفاء و الصوفيّة، يظهر ذلك من زهده و ميله إلى العبادة و السيّاحة». انتهى.
«يعنى عامّه مردم از زمان حيات بحرالعلوم تا اين زمان همگى بر آن معتقدند كه آن مرحوم از بهرهمند شدگان اسرار خاصّه الهيه بوده و از صاحبان كرامات و عنايات و مكاشفات است.
و از آنچه به هيچ وجه شكّى در آن نمىتوان نمود آنست كه آن مرحوم داراى طريقى از طرق باطن و تهذيب نفس به اسرار الهيّه و عرفان بوده است و اين معنى از زهد و گرايش او به عبادت و سياحت ظاهر است».