به مناسبت ماههای محرم و صفر و ایام عزای آل الله علیهم السلام از سوئی و از سوی دیگر شدت عشق و محبت مرحوم علامه طهرانی قدس الله نفسه به اهل بیت علیهم السلام و مجالس عزاداری و سوگواری ایشان و مداومت آن بزرگوار بر اقامه عزا و اشک و بکاء بر مصائب جانسوز اجدادشان، مناسب به نظر رسید چند سطری پیرامون سیره آن بزرگوار در اقامه عزا و ماتم بر سالار شهیدان درج شود.
بدین رو از محضر حضرت آیت الله حاج سیدمحمدصادق حسینی طهرانی مدظله تقاضا نمودیم که مختصری در این باب توضیح فرمایند و ایشان نیز لطف نموده و متن ذیل را که حاوی نکاتی ارزشمند در این زمینه بوده و می تواند الگوئی برای عزاداران حسینی قرار گیرد، در اختیار ما قرار دادند.
یکی از مهمترین مظاهر محبت و ولاء به اهل بیت علیهم السلام برگزاری مجالس روضه و عزاداری است که تاثیر عجیبی در تطهیر قلوب از اوساخ عالم ماده و تسریع سیر سالکین به سوی مقام لقاء و قرب دارد.
علامه والد قدسسره در رساله لب اللباب میفرمایند:
« اكثر افرادى كه موفّق به نفى خواطر شده و توانستهاند ذهن خود را پاك و صاف نموده و از خواطر مصفّا كنند و بالأخره سلطان معرفت براى آنان طلوع نموده است در يكى از اين دو حال بوده است:
- در حين تلاوت قرآن مجيد و التفات به خواننده آن، كه چه كسى در حقيقت قارى قرآن است و در آن وقت بر آنان منكشف مىشده است كه قارى قرآن خداست جلّ جلاله.
- از راه توسّل به حضرت ابا عبد الله الحسين عليه السّلام زيرا آن حضرت را براى رفع حجاب و موانع طريق نسبت به سالكين راه خدا عنايتى عظيم است.» (لب اللباب، ص ۱۵۰)
والد معظم هم خودشان به برگزاری محافل روضه و عزاداری تا آخر عمرشان مقید بودند و هم دیگران را به احیاء مجالس توسل و ذکر اهل بیت علیهم السلام تشویق مینمودند.
در زمانی که در نجف اشرف به همراه مرحومه والده و مرحومه جده حقیر در منزلی بسیار بسیار کوچک زندگی میکردند اهتمام داشتند که هر هفته خودشان در منزل روضهای بخوانند و والده و جده گوش نموده و بعد هم با چائی پذیرائی میکردهاند.
میفرمودند: چای روضه برکت دارد و این چای از برکات مجلس روضه متبرک شده و مورد عنایت است و خوردن دارد.[۱]
در مشهد برای خانواده مجلس روضۀ هفتگی داشتند. در اوائل مرحوم آقای بلورچی رحمهالله که سیدی بود پیرمرد و بسیار خوشقلب و سر کوچه منزل ایشان زندگی میکرد، هر هفته میآمدند و روضه میخواندند و بعد از رحلت ایشان به ما فرموده بودند که به نوبت هر دفعه یکی از اخوان روضه بخوانند و خودشان با لباس رسمی تشریف میآوردند و مینشستند و میفرمودند همه به همین نحوه شرکت کنند؛ آقایان با لباس رسمی بیرون و عباء و عمامه و مخدرات هم با چادر همه مؤدب بنشینند و گوش دهند و بعد از آن هم حتماً با چای پذیرائی شود.
مدتی هم برنامه روضه هفتگی را کمی عمومیتر کرده بودند و هر شب جمعه چندنفری از رفقا را دعوت مینمودند و روضهای خوانده می شد و با آبگوشتی ساده از میهمانان پذیرائی میکردند.
میفرمودند: روضه هفتگی بسیار برکت دارد و انسان اگر بتواند نباید از آن محروم شود. سیره بسیاری از سلف صالح بر برگزاری این روضهها بوده و در نجف هم مرسوم بود که برخی از بزرگان شب جمعه روضهای داشتند و اطعام مختصری مینمودند.
میفرمودند مجلس ذکر و یاد ائمه علیهم السلام خیلی مهم است و روضه خواندن و عزاداری و اشک ریختن علاوه بر ذکر و توسل اهمیت خاص خود را دارد و برگزاری آن در منزل و اینکه در خانهای که در آن زندگی میکنند روضه برگزار شود و مصائب اهل بیت علیهم السلام گفته شود و چند نفری – گرچه فقط اهل منزل باشند – اشک بریزند بسیار مطلوب است و نباید انسان به شرکت کردن در مجالس روضه در بیرون منزل قناعت بورزد.
خصوصاً اگر در کنار این روضه هفتگی خطیبی عالم هم دعوت شود و چند کلمهای از معارف و احکام بیان کند که خانواده از آن استفاده نمایند که نور علی نور میشود.
مرحوم حضرت آیت الحق و العرفان حاج میرزاعلی قاضی قدس سره نیز در وصیت نامه خود میفرمایند:
« اما وصیت هاى دیگر عمده آنها نماز است نماز را بازارى نکنید ، اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع . اگر نماز را تحفّظ کردید ، همه چیزتان محفوظ مى ماند . و تسبیحه صدیقه کبرى سلام اللَّه علیها و آیه الکرسى در تعقیب نماز ترک نشود ، این هم واجبات است. و در مستحبات تعزیه دارى و زیارت حضرت سید الشهداء مسامحه ننمائید و روضه هفتگى ولو دو سه نفر باشد ، اسباب گشایش امور است . و اگر از اول عمر تا آخرش در خدمات آن بزرگوار از تغزّیت و زیارت و غیرهما به جا بیاورید ، هرگز حق آن بزرگوار اداء نمى شود و اگر هفتگى ممکن نشد ، دهه اول محرم ترک نشود.» (کوه توحید، ص ۲۵۶)
علامه والد رضواناللهعلیه، علاوه بر مجالس هفتگی و خانوادگی به برگزاری مجالس در اعیاد و وفیات معصومین علیهم السلام نیز بسیار مقید بودند.
تا وقتی که در طهران بودند در حد توان در مسجد قائم علیهالسلام مجالس روضه برگزار میشد و گاهی خودشان منبر میرفتند و گاهی کسی توسط ایشان و یا به واسطه هیئت امناء مسجد دعوت میشد.
ایشان خودشان هر هفته ظهر جمعه و نیز شب سهشنبه بعد از نماز مغرب و عشاء منبر میرفتند و در شبهای ماه مبارک رمضان و خصوصاً لیالی قدر و برخی مناسبتها نیز معمولاً خودشان منبر میرفتند. منبرهایشان هم از جهت علمی و محتوائی بسیار پربار و هم بسیار باروح و جاندار و نورانی بود.
سخنرانیهایشان نوعاً متجاوز از یک ساعت بود و گاهی تا دو ساعت هم طول میکشید و این منبرها غیر از صحبتهائی بود که بین الصلوتین بیان میکردند و غالباً توضیح احکام و مسائل شرعی بود و غیر از جلسات قرائت قرآن و تجوید بود که صبحهای جمعه برگزار میشد و خودشان تجوید اشخاص را اصلاح میفرمودند.
حتماً منبر را با روضه ختم میکردند. روضه را آهسته و بدون صدا میخواندند و گویا صدایشان یاری نمیکرد، ولی به ما فرموده بودند که حتماً روضهها را چه در منزل و چه در بالای منبر با صدا بخوانیم و در دهه محرم تا یک ربع روضه طول بکشد و نوحه هم خوانده شود.
خودشان در روضهها به بیان ذکر مصائب اکتفاء مینمودند و در روضه به صحت نقل خیلی مواظبت داشتند و لذا فقط از منابع معتبر استفاده میکردند و دأبشان آن بود که تقریباً متن مقتل را میخواندند[۲] و اشعاری زیبا و پرمغز از امثال فؤاد و عمان سامانی و نیر تبریزی و مرحوم حاج شیخ محمدحسین اصفهانی (مشهور به کمپانی) و محتشم کاشانی رضواناللهعلیهم[۳] به آن ضمیمه مینمودند و آنچه بیشتر در حال مستمعین تأثیر داشت حال سوز و گداز و اخلاص خود ایشان بود که با وجود همه کتمانی که داشتند در بیانشان نمایان میشد.
در دهه محرم و اربعین و برخی از روزهای شهادت مراسم سینهزنی هم بود و مرحوم مرشد اکبر دم میداد و عزاداران مفصل سینهزنی میکردند و خود ایشان هم سینه میزدند.
علاوه بر مراسم مسجد قائم، در اواخر اقامت در طهران مجلسی در اعیاد و وفیات معصومین علیهم السلام در منزل برقرار کردند که اصل آن مربوط به ارحام بود و هم سخنرانی و روضه و توسل بود و هم صله ارحام و ارحام هم از این معنا خوشنود بودند که در طهران که همه متفرق بوده و هر کدام در گوشهای سکنی گزیدهاند به بهانه مجلس روضه دور هم جمع شده و همدیگر را میبینند. ولی چون مجلس روضه بود کم کم غیر از ارحام نیز شرکت کردند.
وقتی به مشهد مقدس مشرف شدند این جلسات ادامه یافت و کراراً به حقیر وصیّت نمودند که حیّاً و میّتاً این جلسات به همین کیفیّتی که هست با رعایت موازینی که مد نظرشان بوده است ادامه پیدا کند[۴].
برنامۀ این جلسات تقریباً از اول چنین بود که از نیم ساعت به آفتاب آغاز میشد و از میهمانان با نان و پنیر و چای پذیرائی میشد و اول آفتاب یکی از مداحان اهل بیت علیهم السلام به ذکر توسل پرداخته و به مناسبت آن ایام روضه یا مولودی میخواندند و سپس سخنرانی بود و در نهایت توسط سخنران دوباره روضه یا مدحی خوانده میشد.
نظرشان این بود که صبحانه مجلس مختصر برگزار گردد و شاید از این جهت بود که میخواستند رعایت سادگی بیشتر شود و قصد قربت نیز از شرکتکنندگان بیشتر متمشی گردد و لذا اجازه نفرمودند جهت پذیرائی بیشتر از نان و پنیر و چای داده شود.
در زمانی که مشهد بودند چند بار خدمتشان پیشنهاد شد که پنیر تبریز که لذیذتر و گرانتر بود برای روضه تهیه شود ولی میفرمودند از یکی از رفقا که خودشان پنیر میساختند خریده شود و بعداً که ایشان مانع داشتند میفرمودند پنیر ساده محلّی تهیه گردد.[۵]
میفرمودند این مجالس متعلق به ما نیست، متعلق به حضرات معصومین علیهم السلام است و چون متعلق به ایشان است باید به بهترین کیفیت برگزار شود و نهایت احترام به میهمانان مراعات گردد.
درب منزل تقریباً از همان نیم ساعت به طلوع آفتاب یا زودتر باز بود و یکی از دوستان را مشخص کرده بودند که دم درب ورودی بایستند و به واردین به مجلس خوشامد گفته و عرض ادب نمایند. در اطاق وروردی از میهمانان با صبحانه پذیرائی میشد و در مقابل هر کس یک سینی میگذاشتند که در آن قطعهای نان سنگک و یک پیشدستی پنیر بود و چای را جداگانه میآوردند.
برنامه چایِ قبل از مجلس چنین بود که در استکانها اول شکر میریختند و بعد چای میریختند و استکان را در نعلبکی میگذاشتند و جهت احترام بیشتر نعلبکی را با یک قاشق کوچک در یک سینیچۀ کوچک میگذاشتند و سینیچه ها را در سینی بزرگ چیده و پذیرائی میکردند.
پس از صرف صبحانه افراد به حسینیه وارد میشدند و دم درب حسینیه نیز یکی از رفقا بودند که به احترام هر تازه واردی میایستادند و گلابپاش کوچکی در دست داشتند که از واردان با گلاب پذیرائی مینمودند.
میفرمودند ادب مجلس ائمّه علیهم السلام اقتضاء میکند که همه خوشبو باشند و از همه با عطر و بوی خوش پذیرائی شود.
از سنن مؤکده اکرام ضیف است تا جائیکه از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مروی است: مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيُكْرِمْ ضَيْفَه(وسائل الشیعۀ، ج۲۴، ص۳۱۹) «هر کس به خداوند و روز قیامت ایمان دارد میهمانش را اکرام کند.»
و نیز مروی است: اقْبَلُوا الْكَرَامَةَ وَ أَفْضَلُ الْكَرَامَةِ الطِّيبُ أَخَفُّهُ مَحْمِلًا وَ أَطْيَبُهُ رِيحاً(بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۶۶)[۶] (اکرام و احترام دیگران را نسبت به خود بپذیرید و بهترین اکرام و احترام بوی خوش و عطر است که حمل آن از همه چیز آسان تر و رائحه اش نیکوتر و پسندیده تر است.»
خودشان به احترام مجلس ائمه علیهم السلام دم درب ورودی مینشستند و تا جائیکه در توانشان بود به احترام تازه واردان میایستادند و اواخر که به علت پادرد و کمردرد نمی توانستند زیاد بلند شده و بنشینند به حقیر امر کرده بودند که در کنار ایشان دم درب بنشینم و به احترام واردین بلند شوم.
تقید خاصی به شرکت در این مجالس ذکر توسل داشتند و تا زمانی که میتوانستند همیشه در مجلس حاضر میشدند و اواخر که حالشان سنگینتر شده بود و اطباء ایشان را از شرکت در مجلس منع کرده بودند در اندرونی لباس رسمی میپوشیدند و به تنهائی مینشستند و سخنرانی و مرثیه و روضه را کامل استماع میفرمودند و گاهی امر میفرمودند از همان صبحانه روضه تبرکاً مقداری برایشان برده شود.
با وجود کهولت و درد مفاصلی که داشتند در مجلس عزای حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام همراه با عزاداران گاهی تا حدود چهل دقیقه سرپا میایستادند و عمامه را برداشته و سینه میزدند و به پهنای صورت اشک میریختند و گریه ایشان مثل گریه مرحوم آقای انصاری بود. بدون صدا باران اشک بر گونهشان جاری میشد و گاهی صورت و محاسن همه خیس میگشت.
به طلاب نیز امر میکردند در عزای حضرت سید الشهداء یا عزای حضرت رسول اکرم و أمیرالمؤمنین و فاطمه زهراء سلام الله و صلواته علیهم عمامهها را بردارند و در عزاداری و سینهزنی شرکت کنند.
در دو ماه محرم و صفر کسی ایشان را بشاش نمیدید. در روز عاشورا که خدمتشان میرسیدیم دائماً صورتشان برافروخته بود و گرفته و محزون بودند و اشک میریختند. و در روز عاشورا نوع غذائی که تناول میکردند متفاوت بود و خیلی کم غذا میل میکردند [۷] و در شب شام غریبان مرحومه والده فقط غذای مختصری به بچهها میدادند و شب ما را بدون بالش میخواباندند و اگر فرزندان بالشی زیر سرشان گذاشته بودند بالش را از زیر سرشان برمیداشتند و میگفتنند امشب شب اسیری آل الله است و به یاد مصائب اهل بیت امام حسین در روز عاشورا و شب شام غریبان باشید.
میفرمودند در لیالی و ایام شهادت معصومین علیهم السلام منزل را سیاهپوش کنید و منزل خودشان هم همیشه در ایام عزا با کتیبههائی که منقش به اشعار محتشم کاشانی بود سیاهپوش میشد[۸] و در عزای حضرت سید الشهداء علیه السلام از آغاز محرم تا شب نهم ربیع نیز سیاهیهای منزل را جمع نمیکردند. و ما را به حفظ احترام این کتیبهها که نشانه عزای حضرت اباعبدالله علیه السلام بود سفارش میفرمودند.
علاوه بر روزهای شهادت که در منزل خودشان مجلس روضه برپا بود دهه اول محرم و کل ماه صفر نیز در منزل برخی از شاگردانشان روضهخوانی بود که ایشان هم شرکت میکردند. در اواخر به شاگردانشان سفارش فرمودند که برای برگزاری روضههای دهگی در حیاط منزل به یاد خیام سید الشهداء علیه السلام خیمه برپا کنند و عزاداری در تحت خیمه انجام شود و آن قدر برای این خیمه احترام قائل بودند که میفرمودند رفقائی که برای برپا کردن یا جمع کردن خیمه میروند بدون وضوء به آن دست نزنند.
میفرمودند کسبه در روزهای شهادت کسب خود را تعطیل کنند و بر در مغازه بنویسند که مثلاً به علت شهادت حضرت امام هادی علیه السلام امروز مغازه تعطیل میباشد. و در عزای حضرت سید الشهداء علیه السلام نیز از روز هشتم محرم تا دوازدهم به مدت پنج روز حتما کسب و کار را تعطیل نمایند و اگر در جائی شاغل هستند این پنج روز را مرخصی بدون حقوق بگیرند.
با وجود اهتمام شدیدی که به دروس طلاب داشتند امر میفرمودند که در خصوص دهه اول محرم تا سوم حضرت و روز شهادت حضرت رسول الله و حضرت امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه علیهاالسلام درس را تعطیل کنند و به اقامه عزا و تبلیغ و به مطالعه مقتل و سیره و احادیث بپردازند.
میفرمودند در کل دو ماه محرم و صفر و در ایام شهادتها باید حال حزن و عزا را حفظ کرده و از هر کاری که منافات با این حال دارد اجتناب نمود.
خودشان در این دو ماه و ایام شهادت ائمه علیهم السلام مطلقاً شیرینی میل نمیفرمودند و اگر کسی هم میآورد رد میکردند و تذکر میدادند که در این ایام نباید شیرینی مصرف نمود و به خانواده و شاگردانشان هم دستور داده بودند از شیرینی اجتناب کنند.
یک بار یکی از شاگردانشان از چند روز قبل به طرف مشهد حرکت کرده و با خود شیرینی آورده بود و وقتی به مشهد رسیده بود مصادف با یکی از روزهای شهادت بود. در همان روز مقداری شیرینی دم منزل آورد. وقتی حقیر خدمت ایشان بردم خیلی متاثر شدند و فرمودند اینها را به ایشان پس بدهید و بگوئید تا عمر دارند دیگر برای منزل ما چیزی نیاورند. اگر روز رحلت پدرشان هم بود برای کسی شیرینی میبردند؟ آیا نباید انسان این قدر توجه و مراقبه داشته باشد که در ایام حزن اهل بیت علیهم السلام از شیرینی که نشانه سرور است اجتناب کند؟!
و نیز یک بار مرحوم آقای حاج ابوموسی به ایران آمده بودند و مرحوم علامه والد میخواستند به دیدن ایشان در منزل صدیق مکرم آقای حاج موسی محیی بروند و در روز سیزده جمادی الاولی موعدی تعیین شد و ایشان همراه با رفقا به ملاقات مرحوم حاج ابوموسی رفتند. در آن روز صاحبخانه به رسم مألوف از میهمانان با شیرینی پذیرائی کردند. علامه والد تا چشمشان به شیرینی افتاد فرمودند آقا شیرینی را برگردانید.
بعد فرمودند صحیح در تاریخ شهادت حضرت فاطمة زهراء سلام الله علیها سوم جمادی الثانیه یعنی نود و پنج روز پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است که در کتب تاریخ «خمسة و تسعین» ثبت شده است و در برخی کتابها «تسعین» به «سبعین» تصحیف گشته است و برخی فکر کردهاند که شهادت هفتاد و پنج روز پس از رحلت آن حضرت بوده است و این معنا صحیح نیست. با این وجود چون امروز به گمان برخی روز رحلت مادر ما حضرت صدیقه طاهره است و منتسب به آن حضرت شده احترامش واجب است و نباید در این روز شیرینی تناول کرد.
در دو ماه محرم و صفر از هر امری که شائبه سرور داشت برحذر بودند. اگر منزل کسی میرفتند هدیه و کادو نمیبردند و اگر لزومی داشت که چیزی برده شود هدیهای می دادند که تناسب با عزا داشته باشد مانند قابی از آیات قرآن یا برخی از خطب حضرت امام حسین علیه السلام.
میفرمودند عقد ازدواج در حقیقت عبادت و موجب تقرب است و خواندن عقد در ایام عزا و محرم وصفر ذاتاً منعی ندارد ولی چون عموم مردم به مناسبت عقد محفل شادمانی و سرور دارند در این ایام توصیه یه خواندن عقد نمی کردند[۹].
همانطور که گذشت برای تمام آنچه که نوعی ارتباط با حضرت سید الشهداء علیه السلام داشت حرمتی خاص قائل بودند. اعم از مجلس آن حضرت یا مکانی که در آن عزاداری میشد یا در و دیوار حسینیه و خیمه عزا یا کتیبههائی که به نشانه عزا نصب میگشت یا غذائی که به یاد آن حضرت طبخ میشد.
همه این امور را متعلق به آن حضرت و محترم و مبارک میدانستند. به همین منوال برای عزاداران آن حضرت و شرکتکنندگان در مجالس عزا نیز احترامی مخصوص می نمودند و علیرغم آنکه برخی از انحاء عزاداری را – چون قمهزنی و در آتش رفتن - خودشان انجام نمیدادند و ما را نیز تشویق نمیکردند ولی به کسانی که از سر عشق و محبت آن حضرت به این کارها دست میزدند به جهت ارتباطشان به حضرت احترام میگذاشتند و البته وقتی از حکم شرعی این موارد از ایشان سؤال میشد معمولاً سکوت میکردند و از جواب دادن اباء داشتند.
درباره سیاهپوشی در عزای آن حضرت نظر شریفشان بر آن بود که رنگ سیاه مطلقاًمکروه است و ادله کراهت آن تخصیصی نسبت به عزای آن حضرت ندارد و شاهد مهم آن سیره خود معصومین است که با وجود عدم تقیه در بکاء بر حضرت و ذکر مصائبشان هیچگاه در هیچ روایتی اصحاب را تشویق به سیاه پوشی ننموده و در هیچ روایتی از ایشان نقل نشده که به جهت عزای آن حضرت سیاه پوشیده باشند، با آنکه رنگ سیاه در عرب نیز نشانه عزا بوده است[۱۰].
می فرمودند: سیره ای که میان برخی از اصحاب و شیعیان در گذشته و امروزه متداول است مبتنی بر دستورات شرع نبوده و از ترغیب معصومین علیهم السلام نشأت نگرفته است بلکه بر اساس پیروی از آداب و رسوم غیراسلامی و سنت عرب قبل از اسلام انجام میشده که در اسلام از این سنت نهی شده و لذا این سیره نمیتواند کاشف از حکم شرع باشد.
انسان باید در همه امور از سنت رسول خدا و اهل بیت آن حضرت علیهم السلام تبعیت کند و در هیچ امری بر آنان سبقت نگیرد. وقتی خود آن بزرگواران از رنگ سیاه نهی فرموده اند و از ایشان در غیر از عبا و عمامه و کفش ترخیصی نرسیده است، چرا ما برای اظهار حزن و عزا از این نشانه و علامت عزا استفاده کنیم که مرضی نظر آن حضرات نبوده است؟
با این حال پوشیدن لباس حزن امری مطلوب است و موجب تعظیم شعائر میگردد ولی لباس حزن و تعظیم شعائر منحصر در رنگ سیاه نیست و با پوشیدن لباسهای تیره و غیرسیاه نیز میتوان این سنت حسنه را بجا آورد و خود ایشان در ایام شهادت همواره عبای سیاه و قبا و جوراب تیره میپوشیدند و ما را نیز به همین روش تشویق میکردند.
خداوند همه ما را به اقامه عزای آن حضرت موفق داشته و از شفاعتشان در آخرت بهره مند بگرداند.
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِا شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لنا قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ علیهم السلام.
۱. درباره شیرینی مجلس عقد نیز نظیر همین تعبیر را میفرمودند و میگفتند شیرینی عقد برکت دارد و حتی اگر شده کمی هم بخورید بخورید. حتی گاهی میفرمودند کسانی که مریضی قند دارند هم از این شیرینی کمی میل کنند برکت دارد.
۲. معمولا برای طلابی که از شاگردانشان بودند و به تبلیغ میرفتند سفارش میکردند بیشتر از لهوف و نفس المهموم و مقتل مرحوم مقرم استفاده کنند و از روضههائی که در افواه مشهور است و سند ندارد یا در کتب معتبره نیامده اجتناب ورزند.
به خاطر دارم روزی در روضه حضرت عبدالله رضیع مشهور به علی اصغر علیه السلام حقیر عرض کردم «تیر حرمله لعنة الله علیه بر گلوی آن حضرت نشست و ذُبِح من الاذن الی الاذن گوش تا گوش بریده شد».
وقتی از منبر پائین آمدم ایشان فرمودند شما در کدام کتاب دیدهاید که حضرت از گوش تا گوش ذبح شدهاند؟ این عبارت «من الاذن الی الاذن» در کتب معتبر نیامده است.
غرض آنکه با وجود اینکه این مطلب اقتضاء طبیعی برخورد یک تیر بر گلوی نازک طفل شیرخواره است و در برخی منابع غیرمعتبر نیز ذکر شده است باز هم ایشان رضایت نمیدادند به عنوان تاریخ در بالای منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیان شود. بله اگر مطلبی به عنوان زبان حال یا در قالب شعر با زبان مجاز و استعاره گفته میشد مورد قبولشان بود
۳. در خواندن اشعار ما را نیز توصیه به استفاده از دواوین همین بزرگان میکردند و تاکید داشتند که اشعاری که خوانده میشود دارای وزانت و متانت و متناسب با شأن امام معصوم علیه السلام باشد.
۴. و نیز وصیت فرمودند که پس از رحلتشان در مراسم تکفین و تدفین و بر مزارشان مصائب آل عصمت علیهم السلام قرائت شود و ایشان را با ذکر توسل به خاک بسپاریم. رضوان الله علیه و حشره مع اجداده محمّد و آله الطاهرین.
۵. میفرمودند غذائی که توسط رفقا تهیه میشود که انسان میداند با اخلاص و عشق تهیه شده است خیلی مطلوبتر است از آنچه توسط آشپزی ناآشنا تهیه میشود گرچه از جهت کیفیت ظاهری به مراتب بهتر و مطبوعتر باشد. مؤمن غذا را برای سد جوع و تجدید قوا برای عبادت و طاعت و تحصیل نورانیت تناول میکند نه برای مزه و طعم آن و لذا غذائی که با اخلاص طبخ شده است برای او پسندیدهتر است.
به همین جهت معمولا میفرمودند خوب است برای رفقا اگر مقدور است در میهمانیها خودشان با هم تعاون نموده غذا طبخ نمایند و یا لااقل از آشپزی دعوت نمایند که بر مراتب خلوص و تقوایش آگاهند.
۶. و شیخ صدوق از ابن جهم روایت میکند که: سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام يَقُولُ لَا يَأْبَى الْكَرَامَةَ إِلَّا حِمَارٌ قُلْتُ أَيُّ شَيْءٍ الْكَرَامَةُ قَالَ مِثْلُ الطِّيبِ وَ مَا يُكْرِمُ بِهِ الرَّجُلُ الرَّجُلَ (ج۷۲، ص۱۴۱
۷. اصل اولی در روز عاشورا آنست که انسان چیزی تناول نکند و مانند شخص صائم امساک کند و فقط اگر خواست روزه شرعی نباشد (طبق نظر برخی از فقها که روزه روز عاشورا را مکروه میدانند) قبل از غروب مختصری آب یا غذا تناول نماید تا صدق روزه شرعی نکند. البته علامه والد رضوان الله علیه معتقد بودند روزه این روز ذاتاً مستحب است و کراهتش عارضی و به جهت تشبه به بنی امیه بوده که به جهت شکر و تبرک این روز را روزه میگرفتند و امروزه موضوعش از بین رفته است.
اما سیره محبان و عزاداران حضرت امام حسین علیه السلام بر آن شده که در روز عاشورا اطعام نموده و از عزادارن و میهمانان با غذاهای مطبوع پذیرائی میکنند و این امر مورد تایید آن حضرت قرار گرفته و در مکاشفات و کرامات متعدد این مجالس را مورد عنایت قرار دادهاند و از این سفرهها که متعلق به حضرت است برکات زیادی صادر شده است و لذا علامه والد هم از اطعام عزادارن در روز عاشورا منع نمیفرمودند و دعوت برخی از شاگردانشان را که اطعام میکردند میپذیرفتند و اگر خودشان نمیرفتند ما را میفرستادند ولی اگر کسی در منزل شخصی خود باشد اولی ترک غذا در روز عاشورا و به یاد آوردن حال جوع و عطش حضرت سیدالشهداء علیه السلام و اصحابشان در آن روز است.
۸. ایشان کتیبههای منقش به اشعار محتشم را خیلی دوست داشتند و به ما هم امر میکردند که از همان شکل کتیبهها تهیه نمائیم.
۹. درباره زناشوئی نیز نظرشان بر همین بود که اگر به قصد تحصیل آرامش خاطر و حضور قلب و دوری از معصیت باشد امری عبادی است و منافاتی با ایام عزا ندارد ولی اگر به قصد تلذذ محض باشد منافی حال عزا بوده و باید ترک گردد.
۱۰. . در برخی روایات آمده است که زنان بنی هاشم در سال شهادت حضرت سید الشهداء علیه السلام لباس سیاه بر تن نمودند.
در محاسن به سند خود روایت نموده است: « لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ علیهما السلام لَبِسْنَ نِسَاءَ بَنِي هَاشِمٍ السَّوَادَ وَ الْمُسُوحَ وَ كُنَّ لَا يَشْتَكِينَ مِنْ حَرٍّ وَ لَا بَرْدٍ وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يَعْمَلُ لَهُنَّ الطَّعَامَ لِلْمَأْتَم» (محاسن برقی، ج۲، ص۴۲۰)
اگر نگوئیم که این روایت اختصاص به سال اول شهادت آن حضرت داشته و دلیل بر حکم سیاه پوشی در سالهای بعدی نیست، حد اکثر می تواند به قرینه عدم ردع حضرت زین العابدین علیه السلام بر عدم کراهت لباس سیاه در خصوص عزای حضرت سید الشهداء دلالت نماید و دلیل بر استحباب آن نخواهد بود.