پس از درك فضيلت و ارزش دو گوهر گرانبهاى «علم و عمل» بايد بدانى كه غير از اين دو بقيه همه باطلند و هيچ خيرى در آنها نيست و لغو و بيهودهاند و حاصلى ندارند، چون غير از اين دو، يا ضروريات زندگى است يا اضافه بر آن. براى روشن شدن مطلب، ناچار از شرح اين دو هستيم.
قسم اوّل: ضروريات زندگى
طلب آن گناه نيست بلكه از عبادات شمرده شده است رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- فرمود:
«الكادّ على عياله كالمجاهد في سبيل اللَّه»«كسى كه در راه تأمين مخارج خانوادهاش زحمت مىكشد، مانند مجاهد در راه خداست».
امير المؤمنين- عليه السّلام- فرمود:
«اتّجروا بارك اللَّه لكم فانّى سمعت رسول اللَّه- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- يقول: انّ الرّزق عشرة اجزاء: تسعة في التّجارة و واحدة في غيرها»«معامله كنيد- خداوند به شما بركت بدهد- چون من از رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- شنيدم كه مىفرمود: روزى ده جزء دارد، نه جزء آن درمعامله هست و يك جزء در چيزهاى ديگر».
امام صادق- عليه السّلام- فرمود:
«كفى بالمرء اثما ان يضيّع من يعول»«همين يك گناه مرد را بس است كه حق خانواده خود را ضايع كند».
و رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- فرمود:
«ملعون ملعون من يضيّع من يعول»«ملعون است، ملعون است كسى كه حق خانواده خويش را ضايع نمايد».
بايد توجه داشت كه در كسب و كار، امورى بايد مراعات گردد:
اوّل : اينكه به دنبال حلال باشد و از حرام بلكه امور شبهه ناك بپرهيزد، چون اقدام در مواردى كه معلوم نيست حلالند يا حرام، انسان را به حرام مىاندازد، رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- فرمود:
«من لم يبال من اين اكتسب المال، لم يبال اللَّه من اين ادخله النّار»«كسى كه اهميت نمىدهد از چه راهى مال به دستش بيايد، خداوند سبحان نيز اهميت نمىدهد كه از چه راهى او را به جهنم بيندازد».
دوّم :اينكه به قدر كفايتش قناعت كند، بنا بر اين، اگر مثلا، مىتواند تمام روز را به اندازه يك دينار كار كند ولى مىداند كه مخارجش به اندازه يك سوم دينار است يك سوم روز را كار كند ... و بقيه روز را در عبادت صرف نمايد و مىتواند يك روز را كار كند و دو روز مشغول عبادت گردد. ذخيره ساختن مخارج يك سال نيز جايز است اما بيش از آن خطرناك مىباشد .
شيخ صدوق (ره) از رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- روايت كرده است كه فرمود:
«من اصبح معافى في جسده امنا في شربه و عنده قوت يومه و ليلته فكانّما حيزت له الدّنيا، يا ابن جعشم! يكفيك منها ما سدّ جوعتك، و وارى عورتك، فان يكن بيت يكنّك فذاك، و ان تكن دابّة تركبها فبخّ بخّ، و الّا فالخبز و ماء الجرّة و ما بعد ذلك حساب عليك او عذاب»«كسى كه بدنش سالم، داراى امنيت و مالك مخارج يك روز و شب خود باشد، گويا تمام دنيا را داراست. اى پسر جعشم! مخارجى كه بر تو لازم است، اول غذايى است كه گرسنگى تو را برطرف سازد. و دوّم لباسى است كه بدنت را بپوشاند. اگر خانه هم داشتى كه خوب است و اگر وسيله سوارى هم بر اينها اضافه شد كه خيلى عالى است. اما اگر اينها فراهم نشد، نان و آبت كه باشد، كافى است، چون غير از آن، يا حساب دارد يا عذاب».
سوّم :اينكه حرص را كه امر مذمومى است، ترك نمايد، چون موجب ارتكاب كارهاى مشتبه و در نتيجه، گاهى اوقات حرام مىگردد و بايد دانست كه روزى بندگان خدا تقسيم گرديده، نه تلاش حريص آن را زياد مىكند و نه كوتاهى و نشستن، آن را كم مىنمايد.
از معصومين- عليهم السّلام- روايت شده است كه فرمودند:
«من لم يعط قاعدا لم يعط قائما»«اگر به كسى كه نشسته و تلاش ندارد، عطايى نشود، چنانچه تلاش بيهوده هم بكند، به او عطا نخواهد شد. (يعنى تلاش بيهوده و حرص زدن، روزى حلال و عطاى الهى را زياد نمىكند)».
رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- در حجة الوداع فرمود:
«ايّها النّاس، ما اعلم عملا يقرّبكم الى الجنّة و يباعدكم من النّار الّا و قد نبّأتكم به و حثثتكم على العمل به، و ما من عمل يقرّبكم من النّار و يباعدكم من الجنّة الّا و قد حذّرتكموه و نهيتكم عنه. الا و انّ روح الامين نفث في روعى انّه لا تموت نفس حتّى تستكمل رزقها، فاجملوا في الطّلب و لا يحملنّكم استبطاء شيء من الرّزق ان تطلبوه بمعصية اللَّه، انّ اللَّه قسّم الارزاق بين خلقه حلالا و لم يقسّم حراما فمن اتّقى و صبر اتاه رزق اللَّه، و من هتك حجاب السّتر و عجل فاخذه من غير حلّه قوصص به من رزقه الحلال و حوسب به يوم القيامة»«مردم! آنچه را به بهشت نزديكتان مىكند و از جهنم دورتان مىسازد، به اطلاعتان رساندم و شما را بر عمل بدان تحريك نمودم. و آنچه به جهنم نزديكتان مىكند و از بهشت دورتان مىسازد، شما را از آن بر حذر داشتم و نهيتان نمودم. آگاه باشيد كه روح الامين در قلب من دميد كه : هيچ كس نمىميرد مگر آنكه روزيش را كاملا دريافت مىدارد، پس كمتر دنبال طلب دنيا باشيد، اگر روزيتان به تأخير افتاد، مبادا از طريق معصيت آن را بجوييد، همانا خداوند متعال، روزى حلالى را بين مردم تقسيم نمود، ولى حرامى را تقسيم نكرده كسى كه صبر كند و تقوا را مراعات نمايد، روزى حلال خدايى به او مىرسد و كسى كه پرده درى كرد و عجله نمود و از غير طريق حلال آن را دريافت كرد، در دنيا از روزى حلالش به همان مقدار كم خواهد گرديد و در آخرت نيز نسبت به آن به ميز محاكمه كشيده خواهد شد».
روزى آن حضرت به يكى از اصحاب خود فرمودند:
«كيف بك اذا بقيت في قوم يجمعون رزق سنتهم، و يضعف اليقين فاذا اصبحت فلا تحدث نفسك بالمساء، و اذا امسيت فلا تحدث نفسك بالصّباح فانّك لا تدرى ما اسمك غدا»«حالت چگونه خواهد بود اگر زنده بمانى و ببينى قومى را كه خرج يك سالشان را ذخيره مىكنند و حال آنكه يقينشان (به مبدأ و معاد) ضعيف است؟
مبادا هنگام صبح، غصه شب را بخورى (و فكرت را بدان مشغول سازى) و مبادا هنگام شب، غصه صبح را بخورى، تو كه نمىدانى فردا نامت چيست (آيا نامت زنده است يا مرده؟)».
تا اينجا مربوط به در آمد بود و اما مخارج:
بايد در آنچه به دست آوردى قانون كتاب و سنت را كه همان اقتصاد و ميانهروى است، رعايت نمايى. مبادا اسراف و زيادهروى كنى كه خداوند متعال مىفرمايد:
- إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطِينِ [۱].«اسرافكاران، برادران شياطينند».
و رسولش- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- فرمود:
«من بذّر، افقره اللَّه».«كسى كه ريخت و پاش داشته باشد، خداوند متعال او را فقير خواهد ساخت».
و نيز فرمود:
«ما عال من اقتصد»«آنكه ميانه روى داشته باشد، نيازمند نخواهد شد».
و واجب است كه ابتدا در مورد خود خرج كند و از پر خورى اجتناب كند، چون از رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- روايت شده است كه:
«حسب ابن آدم لقيمات يقمن صلبه فان كان و لا بدّ فليكن الثّلث للطّعام و الثّلث للشّراب و الثّلث الآخر للنّفس»«براى فرزند آدم چند لقمه كه بتواند او را سر پا نگه دارد كافى است، پس وقتى احتياج به غذا پيدا كرد (مبادا شكم را از غذا پر كند بلكه) يك سوم را به غذا اختصاص بدهد، يك سوم ديگر را به نوشيدنيها و يك سوم آخر را براى نفس كشيدن».
و نيز فرمود:
«اكثر النّاس شبعا، اطولهم جوعا يوم القيامة»«طولانىترين گرسنگى در قيامت، مخصوص كسانى است كه در دنيا سيرترند».
علاوه بر اين، پرخورى آفاتى به دنبال دارد منجمله:
۱- موجب قساوت قلب مىشود.
۲- اعضاى بدن را از عبادت باز مىدارد.
۳- مانع از شبزندهدارى و تهجّد مىگردد.
۴- مانع از نماز شب مىشود.
۵- آنان كه پرخورند بر گرد مزبلهها مىگردند، ولى كسانى كه شكمشان از غذا سبك است، در مساجد دور مىزنند.
ديگر آنكه عيالش را به ميانه خرجى دهد بدون آنكه بر آنها سخت بگيرد و مستحب است كه بر آنها توسعه دهد و هر گاه وعدهاى داد به آن وفا نمايد تا خوشحال شوند.
از امام موسى كاظم روايت شده است كه فرمود:
«اذا وعدتم الصّغار فاوفوا لهم فانّهم يرون انّكم انتم الّذين ترزقونهم، و انّ اللَّه عزّ و جلّ ليس يغضب لشيء كغضبه للنّساء و الصّبيان»«هر وقت به بچهها وعده داديد، به آن وفا كنيد، چون اينها گمان مىكنند كه شما روزى رسان هستيد و خداوند عزيز و جليل براى چيزى آنقدر غضبناك نمىشود كه به خاطر زنان و كودكان (بر مردان) غضب مىكند».
از سنتهاى مستحب اين است كه مرد براى خانوادهاش ميوه تهيه كند، خصوصا در جمعهها كه امير المؤمنين- عليه السّلام- فرمود:
«اطرقوا اهاليكم في كلّ ليلة جمعة بشيء من الفاكهة»«هر شب جمعه با ميوه، نزد خانوادههايتان بيائيد (تا اينها به خاطر جمعه خوشحال شوند)».
اكرام پدر و مادر خصوصا مادر مستحب است [۲].
امام صادق- عليه السّلام- فرمود:
«افضل الاعمال الصّلوة لوقتها، و برّ الوالدين، و الجهاد في سبيل اللَّه»«بهترين كارها سه چيز است: نماز در اول وقت، نيكى به والدين و جهاد در راه خداوند».
در روايت آمده است كه:
«انّ موسى لمّا ناجى ربّه رأى رجلا تحت ساق العرش قائما يصلّى فغبطه بمكانه و قال: يا ربّ، بما بلّغت عبدك هذا ما ارى؟ قال: يا موسى، انّه كان بارّا بوالديه و لم يمش بالنّميمة»«وقتى حضرت موسى- عليه السّلام- با پروردگارش مناجات مىكرد، مردى را ديد كه زير عرش الهى به نماز ايستاده است، بر او غبطه خورد و گفت: پروردگارا! به چه سبب اين بنده را به اين مقام رساندى كه مىبينم؟ گفت: اين بنده دو خصلت نيكو داشت كه به اين مقام رسيد: اوّلا به پدر و مادرش نيكى مىكرد و ثانيا سخن چين نبود (و حرف مردم را نزد ديگران نقل نمىكرد)».
فردى نزد رسول اللَّه- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- آمده عرضه داشت: يا نداده باشم، آيا راه توبهاى برايم هست؟ فرمود:
«هل بقى من والديك احد؟»«آيا از پدر و مادرت هيچ كدام باقى ماندهاند؟» گفت: بلى، پدرم.
فرمود:
«اذهب و ابرره»«برو و به او نيكى كن».
وقتى اين مرد برگشت، حضرت فرمود:
«لو كانت امّه»«اگر مادر مىداشت، بهتر بود».
و نيز فرمود:
«من سرّه ان يمدّ له في عمره و يبسط له في رزقه فليصل أبويه فانّ صلتهما من طاعة اللَّه»«كسى كه دلش مىخواهد عمرش طولانى شود و روزىاش فراخ و گسترده گردد، بايد به پدر و مادرش نيكى كند، چون رسيدگى به آنان! طاعت حق محسوب مىگردد».
فردى به امام صادق- عليه السّلام- عرضه داشت: پدر كهنسالى دارم كه هر وقت حاجتى دارد او را حمل مىكنيم.
حضرت فرمود:
«ان استطعت ان تلى ذلك منه فافعل، فانّه جنّة لك غدا»«اگر توانستى اين كار را ادامه بده، چون اين عمل تو سپرى خواهد شد در برابر آتش قيامت».
و نيز فرمود:
«ما يمنع احدكم ان يبرّ والديه حيّين و ميّتين؟ يصلّى عنهما، و يصوم عنهما، و يتصدّق عنهما، فيكون الّذى صنع لهما و له مثل ذلك فيزيده اللَّه ببرّه خيرا كثيرا»
«چرا به پدر و مادر زنده يا مرده خود نيكى نمىكنيد؟ از طرف آنان نماز بگزاريد، روزه بگيريد، صدقه دهيد كه هم به آنان بهره برسد و هم به شما كه خداوند به واسطه همين اعمال نيكتان، پاداش خير شما را زياد خواهد نمود».
آنچه تا اينجا گفته شد، تكليف عامه مردم است، اما بندگان خاص خدا، آنان دو دستهاند.
دسته اوّل: كه مكلّف به كسب و كارند.
دسته دوّم: كسانى كه اهل توكل هستند.
براى شناخت اين دسته، ناچار از شرح توکل هستيم:
ارکان توکل
در حديثی شريف، براى «توكل» پنج رکن ذكر گرديده است:
۱- مخلوقات، ضررى نمىرسانند
۲- مخلوقات، منفعتى نمىرسانند.
۳- مخلوقات، چيزى نمىدهند.
۴- مخلوقات، مانع چيزى هم نمىتوانند بشوند.
۵- از غير او بايد مأيوس شد.
- چهار رکن اوّل، علمى و پنجمى، عملى است كه اگر اين پنجمى نباشد، آن چهار تا، قوام و اثرى ندارند، همچنان كه علم بدون عمل قوام ندارد، اين امرى است بسيار واضح و روشن، مثلا كسى كه دندانش درد مىكند و مىداند كه غذاى ترش برايش مضرّ است، با اين حال اگر برود ترشى بخورد، مسلما دندانش درد خواهد گرفت و صرف دانستن اينكه ترشى برايش مضرّ است، بدون عمل به مقتضاى آن،نفعى برايش نخواهد داشت.آثار توکل
نكته ديگرى كه در اين حديث شريف نهفته است، سه اثر مهم «توكل» است:
اوّل- اخلاص: وقتى بنده، فهميد كه مخلوقات هيچ نفعى و ضررى ندارند، در نتيجه براى هيچ يك از آنها عملى انجام نمىدهد، بنا بر اين، انگيزه ريا برچيده مىشود و قلبش از انحراف و كجى نجات مىيابد و طاعات و عبادات را با اخلاص انجام مىدهد.
دوّم- عزّت: وقتى فهميد غير ذات اقدس الهى، همه محتاجند، از آنان قطع طمع مىكند و به آنان دل نمىبندد و فقط به معبودش تكيه مىكند و لا غير.
سوّم- امنيّت: از ديگر آثار اين است كه انسان متوكل، از مخلوقات و موذيات نمىهراسد، چون آنها را در برابر عظمت حق هيچ مىداند و بر همين اساس است كه گاهى اوقات در احوالات برخى افراد مخلص و بندگان پاك درگاه الهى، مىشنويم كه گذرشان به حيوانات درّنده مىافتاد ولى به آن اهميت نمىدادند، چون يقين داشتند كه مخلوق ضررى نمىرساند، يك حيوان درّنده در برابرشان با چيزهاى ديگر (نظير سنگ و درخت و ...) فرقى نداشت.
قسم دوّم: زائد بر ضروريّات زندگى
اين اضافه، بار سنگينى است بر دوش صاحبش، چون حرام دنيا عقاب دارد و حلالش حساب.
«عبد اللَّه بن عمر» گويد: شنيدم كه رسول اللَّه- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- مىفرمود:
«تكون امّتى في الدّنيا ثلاثة اطباق»«امّا الطّبق الاوّل فلا يحبّون جمع المال و ادّخاره، و لا يسعون في اقتنائه و احتكاره، و انّما رضاهم من الدّنيا سدّ جوعة، و ستر عورة، و غناهم منها ما بلغ بهم الآخرة، فأولئك هم الآمنون الّذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون»«امت من در دنيا سه طبقهاند»:
«و امّا الطّبق الثّانى فانّهم يحبّون جمع المال من اطيب وجوهه و احسن سبله، يصلون به ارحامهم، و يبرّون به اخوانهم، و يواسون به فقراءهم و لعضّ احدهم على الرّصف ايسر عليه من ان يكتسب درهما من غير حلّه او يمنعه من حقّه او يكون له خازنا الى يوم موته، فأولئك الّذين ان نوقشوا عذّبوا، و ان عفى عنهم سلموا».«طبقه اول، كسانىاند كه جمع مال و ذخيره سازى آن را دوست ندارند و در به دست آوردن و احتكار آن، تلاش نمىكنند به مقدارى كه سدّ جوع و ستر عورت كنند، راضىاند، هر مقدار كه اينان را به آخرت برساند، برايشان بس است، اين گروه در امنيت بسر مىبرند و برايشان خوف و اندوهى نيست».
«و امّا الطّبق الثّالث فانّهم يحبّون جمع المال ممّا حلّ و حرم، و منعه ممّا افترض و وجب، ان انفقوا اسرافا و بذارا، و ان امسكوه بخلا و احتكارا، اؤلئك الّذين ملكت الدّنيا زمام قلوبهم حتّى اوردتهم النّار بذنوبهم»«گروه دوم كسانىاند كه دوست دارند از راه حلال و پاكيزه مال به دست بياورند تا به بستگان خود رسيدگى كنند، به برادرانشان نيكى كنند و به فقرا سركشى نمايند، براى اينان سنگ به دندان گرفتن راحتتر است از اينكه يك درهمى را از راه حرام به دست بياورند يا به مستحقّش نرسانند تا روز مرگ، آن را پسانداز كنند، اگر در قيامت با اينان مناقشه شود، گرفتار عذاب مىشوند و اگر عفو گردند، در سلامت خواهند بود».
«دسته سوم، جمع آورى مال را دوست دارند، حلال و حرام برايشان فرقى ندارد، واجبات را ترك مىكنند و در مصرف، اسرافكارند و اگر دست نگهدارند و خرج نكنند از روى بخل و احتكار است (نه به خاطر ترك اسراف) اينان كسانىاند كه دنيا زمام قلبهاشان را مالك گرديده تا به سبب گناهان وارد جهنمشان گرداند».
و نيز فرمود:
«لا يكتسب العبد مالا حراما فيتصدّق منه فيؤجر عليه، و لا ينفق منه فيبارك له فيه، و لا يتركه خلف ظهره الّا كان رادّه الى النّار»«نمىشود كسى مالى را از حرام به دست بياورد و آن را صدقه بدهد و اجر ببرد. و اگر از آن مال خرج كند، برايش بركت ندارد و اگر آن مال پس از مرگش باقى بماند او را به آتش خواهد كشاند».
از حضرت على- عليه السّلام- در مورد بزرگترين «شقاوت» سؤال شد، فرمود:
«رجل ترك الدّنيا للدّنيا ففاتته الدّنيا و خسر الآخرة، و رجل تعبّد و اجتهد و صام رياء النّاس فذلك الّذى حرم الدّنيا من دناياه و لحقه التّعب الّذى لو كان به مخلصا لاستحقّ ثوابه فورد الآخرة و هو يظنّ انّه قد عمل ما يثقل به ميزانه فيجده هباء منثورا»«كسى كه دنيا را به خاطر دنيا ترك كند، در نتيجه، هم دنيا از دستش رفته و هم در آخرت زيانكار است. و كسى كه زحمت بكشد، عبادت انجام بدهد و روزه بگيرد، ولى براى نشان دادن به مردم باشد، اين فرد، كسى است كه از دنيا محروم است و رنجى برايش باقى مانده كه اگر در آن اخلاص مىورزيد، استحقاق ثواب داشت، چنين فردى، وارد صحنه قيامت مىشود در حالى كه گمان مىكند عملى به همراه دارد كه موجب سنگينى اعمال نيكش گرديده، ولى آن را بر باد رفته مىيابد».
سؤال شد: بيشترين «حسرت» مخصوص كيست؟
فرمود:
- «من رأى ماله في ميزان غيره فادخله اللَّه به النّار و ادخل وارثه به الجنّة»«كسى كه مالش را در ترازوى ديگران ببيند در حالى كه او به سبب (كسب حرام) آن مال، وارد جهنم مىشود و وارثش به سبب (مصرف حلال و انفاق و اداى حقوق) آن، به بهشت مىرود».
گفتند: چگونه چنين چيزى ممكن است؟
فرمود:
- «كما حدّثنى بعض اخواننا عن رجل دخل اليه و هو يسوق فقال له: يا فلان، ما تقول في مائة الف في هذا الصّندوق؟ ما ادّيت منها زكاة قطّ قال: قلت: فعلى ما جمعتها؟ قال: لحقوق السّلطان، و مكاثرة العشيرة، و لخوف الفقر على العيال، و لروعة الزّمان قال- عليه السّلام-: ثمّ لم يخرج من عنده حتّى فاضت نفسه»«برادرى برايم نقل كرد: نزد مردى رفتم كه در حال جان كندن بود، به من گفت: صد هزار (درهم يا دينار) در اين صندوق دارم كه زكاتش را پرداخت نكردهام به نظر تو چه كنم؟ آن مرد مىگويد: گفتم براى چه آن را جمع كردى؟ گفت: براى پرداخت ماليات سلطان، فخر فروشى بر بستگان، هراس فقر بر خانواده و ترس از اتفاقات روزگار. سپس فرمودند: اين مرد از نزد او بيرون نيامده، جان داد».
بعد حضرت فرمودند:
- «الحمد للَّه الّذى اخرجه منها ملوما مليما بباطل جمعها و من حقّ منعها فأوكاها فقطع المفاوز و القفار و لجج البحار، ايّها الواقف لا تخدع كما خدع صويحبك بالامس، انّ من اشدّ النّاس حسرة يوم القيامة من رأى ماله في ميزان غيره ادخل اللَّه هذا به الجنّة و ادخل هذا به النّار»«سپاس مخصوص خدايى است كه او را با ملامت از دنيا برد در حالى كه مال را از راه باطل جمع كرد و حقّ حقدار را منع كرده بود، سرش را هم محكم بسته بود (كه دزد نبرد). مالى كه، دشتهاى خشك و سوزان و شهرها و درياها را براى جمعآورى آن، درنورديده بود. اى كسى كه در دنيا ماندهاى! مبادا گول بخورى همچنان كه ديروز آن مرد گول خورد، همانا شديدترين حسرت را در قيامت كسى دارد كه مىبيند مالش در ميزان ديگرى است و به واسطه آن به بهشت رفته ولى خودش را به سبب همين مال به جهنم مىبرند».
امام صادق- عليه السّلام- فرمود:
«و اعظم من هذا حسرة رجل جمع مالا عظيما بكدّ شديد، و مباشرة الاهوال، و تعرّض الاخطار، ثمّ افنى ماله بصدقات و مبرّات، و افنى شبابه و قوّته في عبادات و صلوات و هو مع ذلك لا يرى لعلىّ بن ابى طالب- عليه السّلام- حقّه، و لا يعرف له من الاسلام محلّه، و يرى انّ من لا بعشره و لا بعشر عشر معشاره افضل منه، يواقف على الحجج فلا يتأمّلها، و يحتجّ عليه بالايات و الاخبار فيأبى الّا تماديا في غيّه، فذاك اعظم من كلّ حسرة، و يأتى يوم القيامة و صدقاته ممثّلة له في مثال الافاعى تنهشه، و صلواته و عباداته ممثّلة له في مثال الزّبانية تدفعه حتّى تدعه الى جهنّم دعا»«يقول: يا ويلتا الم اك من المصلّين؟ الم اك من المزكّين؟ الم اك عن اموال النّاس و نسائهم من المتعفّفين؟ فلما ذا دهيت بما دهيت؟»«حسرت بيشتر از اين مرد را كسى دارد كه مال بسيارى را با زحمات زياد و رنجها و مشقّتها فراهم كرد و بعد آن مال را با صدقات و مبرّات از بين برد، جوانى (و شادابى) و قوّت و نيرويش را نيز در عبادات و نمازها گزارند، ولى براى على بن ابى طالب- عليه السّلام- حقى قائل نبود، محل و مقامى در اسلام براى آن حضرت نمىشناخت، اما در مقابل، كسانى را كه يك دهم يا يك صدم آن حضرت هم نمىشوند، برتر از آن جناب پنداشت. در مورد حجتهاى الهى (و ائمه (ع)) توقف مىكرد و فكرش را به كار نمىانداخت و وقتى با آيات و روايات برايش استدلال مىنمودند، نمىپذيرفت چون در گمراهى خود فرو رفته بود. اين فرد، بيشترين حسرت را دارد. روز قيامت وارد مىشود در حالى كه صدقاتش به صورت افعىها تمثل يافته او را مىگزند و نمازها و عباداتش چون فرشتگان دوزخ هستند كه او را به سوى جهنم خواهند راند».
- «فيقال له: يا شقىّ، ما ينفعك ما عملت و قد ضيّعت اعظم الفروض بعد توحيد اللَّه و الايمان بنبوّة محمّد- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- و ضيّعت ما الزمتك من معرفة حقّ علىّ ولىّ اللَّه- عليه السّلام- و التزمت عليك من الائتمام بعدوّ اللَّه، فلو كان لك بدل اعمالك هذه عبادة الدّهر من اوّله الى اخره و بدل صدقاتك الصّدقة بكلّ اموال الدّنيا بل بملء الارض ذهبا لما ازدادك ذلك من اللَّه الّا بعدا، و من سخطه الّا قربا»«در همين حال مىگويد: اى واى مگر من از نمازگزاران نبودم؟ آيا من از زكات دهندگان نبودم؟ آيا من نبودم كه چشم طمع به اموال و زنان مردم نداشتم؟ پس چرا به اين مصيبت عظيم گرفتار شدم؟».
«به او گفته مىشود: اى بدبخت! عملت برايت نفعى ندارد، چون تو بزرگترين واجب الهى پس از توحيد و نبوت را ضايع ساختى، تو ولىّ حق على بن ابى طالب- عليه السّلام- را آن طور كه بايد نشناختى و بر عكس، به دشمن خدا تن در دادى. اگر به جاى اين اعمال كه انجام دادى، تمام روزگار از اوّل تا آخر عالم را عبادت مىكردى و به جاى صدقات و بخششهايت، تمام اموال دنيا بلكه به اندازه كره زمين طلا در راه خدا انفاق مىكردى (هيچ فايدهاى برايت نمىداشت و) جز دورى از خدا و نزديكى به غضبش، برايت حاصلى نمىداد».
از رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- نقل است كه فرمود:
«از مال حذر كنيد، چون در گذشته مردى اموالى را براى فرزندانش جمع كرده بود كه ناگاه ملك الموت (در چهره انسانى) با لباس فقيرانه بر در خانهاش آمد و در را كوفت، دربانان بيرون آمدند، ملك الموت گفت: آقاى خود را بگوئيد تا بيايد، من با او كار دارم، گفتند: آقاى ما نزد فردى مانند تو بيايد (كه فقير هستى)؟
با اين جواب آن مرد را از در خانه دور كردند.فرشته مرگ، مجددا با همان شكل آمد و گفت:
آقايتان را بگوئيد بيايد و به او خبر بدهيد كه من فرشته مرگم. صاحب خانه چون اين صدا را شنيد، ترس وجودش را فرا گرفت، در همان حال نشست و به يارانش گفت: با او به نرمى گفتگو كنيد و بگوئيد: خدا به تو بركت دهد، شايد (اشتباهى آمدى) فرد ديگرى را مىخواهى؟ گفت: خير در همين حال وارد خانه شد و به صاحب خانه گفت: وصيت خود را بكن كه من بايد هر چه زودتر روح تو را قبضه كنم.
در اينجا اطرافيان، شروع به گريه و زارى نمودند، مرد برخاست و دستور داد تا صندوقها را بگشايند و هر چه طلا و نقره در آن است، صورت بردارى كنند. بعد رو به مالها نمود و شروع كرد به دشنام دادن به آنها و گفت:
خدا تو را لعنت كند، تو باعث شدى كه من ياد خدا را فراموش كردم، تو باعث شدى كه من از آخرتم غافل ماندم تا وقتى كه خبر مرگم را به من دادند.
در اين هنگام خداوند متعال، مال را به سخن در آورده به صاحبش گفت:
چرا مرا دشنام مىدهى؟ خودت از من به ملامت و نكوهش سزاوارترى، تو در چشم مردم حقير و پست بودى، من بودم كه تو را بالا آوردم، مگر نبود كه بر در دربار ملوك و بزرگان حاضر مىشدى و افراد صالح هم آنجا بودند، ولى تو را زودتر از ديگران به درون راه مىدادند؟ مگر نبود كه تو دختران بزرگان را خواستگارى مىكردى، مردمان پاك نيز خواستگارى مىكردند، ولى آنها تو را مىپذيرفتند؟ اگر تو مرا در راه خير مصرف مىكردى، آيا من قدرت ممانعت و جلوگيرى داشتم؟ اگر تو مرا در راه خدا خرج مىكردى، مالت كم نمىشد (و خداوند بدان بركت مىداد) حال كه وضع اين گونه خراب است، مرا دشنام مىدهى در حالى كه خودت به نكوهش سزاوارترى؟ من و تو، هر دو از خاك آفريده شديم، من دوباره به آن خاك بر مىگردم ولى تو به سوى گناهانى مىروى كه به واسطه من آنها را كسب نمودى.
آنگاه فرمود:
مال با صاحبش اين گونه سخن مىگويد. (يعنى هر مالى، چنين گفتگويى را با صاحبش دارد ولى كو گوش شنوا؟!)».
مقایسه فقر و ثروت در کلام ابن فهد حلی
شیوه زندگی انبیا و اولیاء در کلام ابن فهد حلی
حقوق خانواده در کلام ابن فهد حلی
۱. سوره اسراء، آيه ۲۷.
۲. از نظر فقهى اگر والدين تنگدست شدند و از عهده مخارجشان بر نيامدند، بر فرزندانشان واجب است كه مخارج آنان را تأمين كنند، همچنان كه مخارج فرزند خود را تأمين مىكنند.
و كوتاهى يك فرزند، موجب سلب تكليف از ديگر فرزندان نخواهد شد. بنا بر اين، بايد منظور مؤلف محترم از استحباب اكرام والدين- همانند ديگر فقهاء- استحباب زياده بر مقدار واجب باشد كما اينكه خود ايشان در كتاب شريفش« المهذّب البارع، ج ۳، ص ۶- ۴۳۵، چاپ دفتر انتشارات اسلامى»، اين سخن را پذيرفتهاند.