سلطان ازل یا استاد ازل یعنی خداوند. مولانا در غزلهای شمس گوید:
[رستم از این نفس و هوا زنده بلا مرده بلا
زنده و مرده وطنم نیست به جز فضل خدا]
رستم از این بیت و غزل ای شه و سلطان ازل
مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا
[قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر
پوست بود پوست بود درخور مغز شعرا]
(دیوان کبیر ج ۱ ص ۳۱)
حافظ خود در جای دیگر گوید:
سلطان ازل از نظر ترکیب و معنی برابر است با استاد ازل:
بارها گفتهام و بار دگر میگویم
که من دلشده این ره نه به خود میپویم
در پس آینه طوطی صفتم داشتهاند
آن چه استاد ازل گفت بگو میگویم
من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست
که از آن دست که او میکشدم میرویم
[همچنین:
در خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست
آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع
گر چه دربانی میخانه فراوان کردم
استاد ازل: خداوند و سلطان ازل: خداوند. (رساله مشواق) ]
مرتبط: ازل و ابد.