رياضت رام كردن ستور باشد به منع او از آنچه قصد كند از حركات غير مطلوب، و ملكه گردانيدن او را اطاعت صاحب خويش در آنچه او را بر آن دارد و از مطالب خويش، و در اين موضع هم مراد از رياضت، منع نفس ....
رياضت رام كردن ستور باشد به منع او از آنچه قصد كند از حركات غير مطلوب، و ملكه گردانيدن او را اطاعت صاحب خويش در آنچه او را بر آن دارد و از مطالب خويش، و در اين موضع هم مراد از رياضت، منع نفس حيوانى بود از انقياد و مطاوعت قوه شهوى و غضبى و آنچه بدان دو تعلّق دارد، و منع نفس ناطقه از مطاوعت قواى حيوانى و از رذائل اخلاق و اعمال، مانند حرص بر جمع مال و اقتناء جاه و توابع آن از حيلت و مكر و خديعت و غيبت و تعصّب و غضب و حقد و حسد و فجور و آنها كه در شرور و غير آن حادث شود، و ملكه گردانيدن نفس انسانى را به طاعت و عمل [۱]بر وجهى كه رساننده او باشد به كمالى كه او را ممكن باشد.
و نفسى را كه متابعت قوه شهوى كند، بهيمى گويند. و آن را كه متابعت قوه غضبى كند، سبعى خوانند. و آن را كه رذائل اخلاق ملكه كند، شيطانى، و در تنزيل اين جمله نفس امّاره آمده است يعنى «امّارة بالسوء» اگر اين رذائل در وى ثابت باشد.
امّا اگر در وى ثابت نباشد، يا وقتى ميل به شركند و وقتى ميل به خير، و چون ميل به خير كند از ميل به شر پشيمان شود و خويشتن را ملامت كند مر آن نفس را لوّامه خواندهاند.
و نفسى را كه منقاد عقل باشد و طلب خير او را ملكه شده او را نفس مطمئنّه ناميده است.
و غرض از رياضت سه چيز است:
اول رفع موانع از وصول به حق، از شواغل ظاهره و باطنه.
دوم مطيع گردانيدن نفس حيوانى مر عقل عملى را كه باعث باشد بر طلب كمال.
سوم ملكه گردانيدن نفس انسانى را به ثبات بر آنچه معدّ او باشد قبول فيض حقتعالى را تا به كمالى كه او را ممكن باشد برسد.
۱. ن: به طاعت عقل عملى.