توبه پس از یقظه دومین گام سلوک دانسته شده و دست کشیدن است از هر چه منافی سلوک میباشد و منافیات سلوک فراوانند، غفلت، گناه، عادات و رسوم غلط و غیره همه بل سلوک در تنافیند.
ترک حرام و انجام واجب را اوّلین گام عملی سلوک دانستهاند. البته مقصود حرام و واجب شرعی و فقهی است و نه حرام و واجب اخلاقی یا عرفانی آن هم با در نظر گرفتن درجات سلوک، که اگر این چنین در نظر بگیریم، بالاترین گناه، وجود سالک است که توبهاش هم به فناء فی الله تحقق مییابد.
«وجودک ذنب لایقاس به ذنب» [۱]؛ «هستی تو گناهی است که هیچ گناهی به پایهاش نمیرسد»
و به همین دلیل در مراحل پایانی به سالک میگویند:
«دع نفسک و تعال» [۲]؛ «خودت را بگذار و بیا».
این خواستۀ سالک، توبه از همین گناه است:
روی بنما و وجود خودم از یاد ببر
خرمن سوختگان را همه گو باد ببر
(ديوان حافظ)
باری، سلوک با معصیت سازگار نیست. استاد عرفان در سدۀ اخیر مرحوم مولی حسینقلی همدانی (با پرورش بیش از ۳۰۰ شاگرد و شاگرد شاگرد) میفرماید:
«آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده نمودهام، این است که اهم اشیاء از برای طالب قرب، جدّ و سعی تمام در ترک معصیت است ... و بدون ترک معصیت، ذکر و فکر به حال قلب فایدهای ندارد» [۳].
استاد میفرمود:
«جمال السالکین مرحوم سید جمال الدین گلپایگانی برای سالک سه امر را ضروری میدانست و بر آن تأکید میورزید: ترک معصیت، رعایت حقوق و نماز شب.
و میفرمود:
آن مرحوم در عمل به این سه دستور بسیار موفّق و دقیق بود.
شیخ العرفا در زمان ما حضرت آیتالله حاج شیخ محمدتقی بهجت میفرماید:
«برای پیمودن راه قرب چارهای جز ترک معصیت نیست. هیچ ذکری بالاتر از ترک معصیت نیست، ترک معصیت بدون مراقبت تامّه به طور کامل صورت نمیپذیرد. باید توجّه داشت که برخی معصیتها معاصی علمی است که آنها هم باید ترک شود».
وقتی بزرگان سلوک به تصریح میفرمایند: «تارک نافله را (مراد نماز شب است) دم از سلوک زدن غلط است، غلط اندر غلط» شما خود بسنجید که آیا تارک واجبات و یا فاعل محرمات الهی میتواند سالک باشد؟!
با توبه، که پس از یقظه دومین گام سلوک دانسته شده، سالک درصدد آغاز جدّی در ترک حرام و انجام واجب است، ولی علامه بحرالعلوم ـ چنانكه در بحث ترک عادات غلط و لغو خواهد آمد ـ توبۀ سلوکی را برتر از این میداند و آن را به توبه از عادات و رسوم لغو و غلط تفسیر میكند. به نظر میرسد جمع بین این دو به این صورت است که بگوییم توبه در سلوک یعنی توبه از هرچه منافی سلوک است و روشن است که منافیات سلوک فراوانند. گناه، عادات و رسوم غلط، غفلت و ... همه با سلوک در تنافیاند و توبه دست کشیدن از همۀ اینهاست.
سالک و هر انسانی هیچگاه از نوعی گناه و توبه خالی نیست. گناهان رقیقتر و دقیقتر و توبهها نیز عمیقتر و عالیتر میشوند. امام صادق علیه السلام در مصباح الشریعه باب ۴۴ برای هر دسته از مردم توبهای بیان میکند و حتی در مورد انبیا میفرماید:
«فَتَوْبَۀ الْأَنْبِیاءِ مِنِ اضْطِرَابِ السِّر» (بحارالانوار، ج۶، ص۳۱.)؛ «توبۀ پیامبران از اضطراب سرّ است».
برخی از اهل معرفت گفتهاند:
سالک باید از توبه توبه کند [۴] .
این سخن چند معنا میتواند داشته باشد.
الف. توبۀ آغازین سالک باید به گونهای باشد که نیاز به توبۀ جدید نداشته باشد و به اصطلاح «توبۀ نصوح» باشد.
ب. سالک در زمان توبه به خاطر نقص داشتن و کامل نبودن در کثرت گرفتار است و توبهکنندهای میبیند و گناهی، استغفاری و خدایی که بخشنده است كه همۀ اینها خود گناه است.
بدترین گناه را در سلوک اثبات «انانیت» میدانند و میگویند:میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
(دیوان حافظ)
ج. توبه عملی نیکو است و اعمال نیکو همه مستند به ذات الهی است.
«مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَۀ فَمِنَ اللَّه» (نساء/۷۹.)؛
«هر خیر و نیکویی که به شما میرسد از خداست».
پس سالک باید توبهای را که به خود نسبت میدهد، گناه ببیند و از آن توبه کند. از این سه معنا، معنای وسط بهترین است.