نفخ صور (دمیده شدن در صور) موجب پیدایش قیامت خواهد شد و این اتفاق در دو مرحله رقم می خورد در مرحله اول با نفخ اماته تمام افراد موجود در برزخ و عوالم فوق، فانی شده و از بین می روند و در مرحلهٔ دوم با نفخ احیاء تمام انسان ها به حیات الهی حیات پیدا کرده و بر تمام اعمال خود، و عبادات و معاصی و نیّتها و اخلاق و ملکات و عقائد خود واقف میشود. البته باید دانست که قبل از نفخ صور تمام مردم دنیا با صیحه آسمانی وارد برزخ شده و سپس با نفخ صور قیامت برپا خواهد شد.
وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ کُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِینَ (النمل: ۸۷)
«و در روزی که در صور دمیده شود، تمام کسانی که در آسمانها و کسانی که در زمین هستند به فزع و هراس و ترس میافتند، مگر افرادی را که خداوند بخواهد. و همه با حال ذلّت و انکسار بر خداوند وارد میشوند.»
این آیه مبارکه به آیه «نفخِ فَزَع» معروف است؛ یعنی بواسطه دمیده شدن در صور، تمام افرادی که در آسمانها و در زمین هستند در خوف و هراس و خشیت و ترس میافتند.
وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْری فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ (الزمر: ۶۸).
«و در صور دمیده میشود و تمام کسانی که در آسمانها و در زمین هستند هلاک میشوند مگر افرادی را که خداوند بخواهد. پس بار دیگر در صور دمیده میشود، در این هنگام تمام موجوداتِ هلاک شده زنده میشوند و به حال قیام و وقوف در آمده، در انتظار امر پروردگار هستند»
این آیه مبارکه به آیه «نفخِ صَعْق» معروف است. صورِ صعق یعنی در بوقی دمیده میشود که بدان جهت همه هلاک میگردند، چون صعق به معنای هلاکت است.
امّا صعق و فزع ظاهراً هر دو یک معنی دارد و هر دو برای ارائه یک حالت خاصّ آمدهاند. فزع آن خوف و خشیتی را گویند که غالباً منتهی به مرگ است، و صعق هم بمعنای هلاکت است که از ترس و دهشتی خاصّ ناگهان بر انسان وارد گردد.
پس مفاد صدر دو آیه: آیه وارده در سوره نمل و آیه وارده در سوره زمر، همان دمیدن در صور است که بواسطه آن همه زندگان در خوف و هراس افتاده و هلاک میشوند.
و مفاد ذیل آیه دوّم: آیه وارده در سوره زمر، زنده شدن مردگان است بعد از هلاک شدن و فانی شدن.
از این آیه اخیره[۱] استفاده میشود که دو صور داریم، یعنی به دو گونه نفخ، در آن دمیده میشود:
یک نفخی که تمام زندگان آسمانها و زمین بواسطه آن نفخ و دمیدن میمیرند که به آن «نفخ اماته»می گویند. دوّم نفخی که تمام مردگان آسمانها و زمین بواسطه آن پس از مردن زنده میشوند و این «نفخ احیاء» است.
چون میفرماید: ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْری، پس از نفخ اوّل نفخ دیگری در صور به وجود میآید.
این دو بار دمیده شدن در صور، از باب تشبیه مطالب عالیه عقلیّه و معانی کلّیّه تجرّدیّه به مطالب محسوسه و جزئیّه است.
چون معمولًا زمانی که سلاطین بخواهند افواج خود را برای نبرد حرکت دهند، اوّل بوق تَهیُّؤ و آماده باش میزنند، و پس از آن برای بار دوم بوق حرکت بطرف مقصدی که منظور است.
در قرآن کریم در ده جا «نفخه صور» آمده و در سیزده جا «صَیحه»[۲] استعمال شده است.
و امّا آن صوری که با آن میمیرانند، فقط در همین دو آیه است: آیه فزع و آیه صعق که در سوره نمل و زُمر است؛ و در جاهای دیگر نفخ در صور برای احیاء و زنده کردن است.
نفخ اوّلی که در صور دمیده میشود و همه مردم میمیرند، همان فناء در ذات خداست؛ زیرا که تمام موجودات بدون استثناء باید به خدا رجوع کنند.
وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ. [۳]
«و تمام بازگشتنها منحصراً بسوی خداست.»
أَلا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ. [۴]
«آگاه باشید که منحصراً امور بسوی خدا بازگشت میکند».
وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ.[۵]
«و عوالم غیب آسمانها و زمین اختصاص به خدا دارد؛ و تمام امور بازگشتنش بسوی اوست.»
یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ.[۶]
«ای انسان! تو حقّاً با سعی و کوشش و زحمت بسوی پروردگارت رهسپار هستی و به شرف ملاقات او خواهی رسید.»
وَ أَنَّ إِلی رَبِّکَ الْمُنْتَهی.[۷]
«و محلّ انتهای جمیع، بسوی پروردگار تو میباشد.»
و أمثال این آیات کریمه که در قرآن مجید بسیار است، و دلالت دارند بر آنکه تمام موجودات باید فانی در ذات خدا گردند.
و بواسطه صور دوّم که صور إحیاء است بقاء بالله پیدا میکنند، و بشر و نفوس عالیه فرشتگان سماویّه بعد از نیل به فناء مشرّف به مقام بقاء شده و به بقای ذات مقدّس حضرت احدیّت باقی خواهند بود.
حال باید دید مراد از مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ چه کسانند، و مصداق افراد مورد استثناء إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ کیستند.
مراد از مَنْ فِی الْأَرْضِ افرادی هستند که از این دنیا رفته و در عالم برزخاند، نه کسانی که الآن روی زمین زندهاند؛ زیرا اگر با صور اوّل موجودات روی زمین هلاک گردند و با صور دیگر در قیامت حاضر شوند، اینها یک موت و حیات بیشتر پیدا نکرده و عالم برزخ را طیّ نکردهاند.
درحالیکه طبق تصریح آیه مبارکه:
وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ.[۸]
تمام موجودات باید برزخ را طیّ کنند، یا طولانی یا کوتاه؛ و علی کِلا التّقدیرَین طیّ عالم برزخ ضروری است.
بنابراین اگر با آن نفخی که دمیده میشود، موجودات روی زمین نیز هلاک شوند و سپس در قیامت حاضر گردند، برزخ آنها از دست میرود و «طفره» پیدا میشود؛ و این خلاف مفاد قرآن کریم است که برای تمام افراد انسان عبور از برزخ را إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ مقرّر داشته است.
روی این بیان باید گفت: مراد از وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کسانی هستند که از دنیا رفته و در برزخ در انتظار عالم قیامت هستند. زیرا همان طور که در سابق گفته شد عالم برزخ از تتمّه دنیاست، و عالم برزخ را عالم زمین گویند و عالم قبر نیز گویند، و برزخ را جنّةُ الدّنیا (بهشت دنیا) نیز نامند، و عالم آخرِ دنیا و دنباله دنیا نیز گویند؛ و بر این اساس به عالم برزخ در این آیه شریفه تعبیر به ارْض شده و به ساکنان آن تعبیر به مَنْ فِی الْأَرْضِ گردیده است.
پس افرادی که از دنیا رفته و در عالم برزخ در صورتهای مثالی هستند، بواسطه نفخ اوّل در صور همه هلاک میشوند، یعنی صورتهای مثالی و قالبهای برزخی را خلع میکنند و میریزند.
امّا آن کسانی که در آسمانها هستند: فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ، مراد ارواح سُعداء و مقرّبین و ارواح ملائکه و ارواح موجودات مُجرّده قُدسیّه و جواهر متلألئ عوالم بالاست که یا اصلًا عبور از برزخ را نداشتهاند و یا از برزخ عبور نموده و به علّت عدم گرفتاری در برزخ و مُحدَّد شدن به عالم صورت، در عالم نفس وارد و ارواح آنها در آسمانها قرار گرفته است.
و أمّا آن صَعْقَه که بر مردم زده میشود و بنای دنیا برچیده میشود و دنیا مضمحلّ میگردد، آن را نفخ در صور نمیگویند؛ بلکه در بعضی از آیات قرآن به «صَیْحَه» تعبیر شده است و لیکن نه صیحه برزخی: إِنْ کانَتْ إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ؛[۹] «برای برچیدن اساس دنیا غیر از یک صیحه چیز دگری نیست؛ که بلافاصله و درنگ، همه افسرده و ساکت و خمود و مردهاند.»
ما یَنْظُرُونَ إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ* فَلا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَ لا إِلی أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ؛[۱۰] «هیچ ترقّب و انتظاری را ندارند مگر یک صیحه واحده که درحالیکه آنها با یکدیگر خصومت میکنند آنها را فرا گیرد؛ بطوری که قدرت بر وصیّت کردن و یا رجوع و ملاقات خانواده خود را نیز نداشته باشند.»
پس بنابراین، سه صیحه زده میشود: یک صیحه دنیوی و دو نفخ صور: نفخ إماته و نفخ إحیاء.
امّا آن صیحه دنیوی که در اثر آن مردم روی زمین میمیرند، در قرآن مجید تعبیر به «صاخَّه» شده است:
فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّةُ* یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ* وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ* وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ؛[۱۱] «پس زمانی که صدای کوبنده (صاخّة) پدیدار شود، روزی است که مرد از برادرش فرار میکند، و از مادرش و پدرش میگریزد، و نیز از زن و فرزندانش گریزان است.»
و نیز از آن تعبیر به «نَقْر» و «زَجْر» شده است:
فَإِذا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ* فَذلِکَ یَوْمَئِذٍ یَوْمٌ عَسِیرٌ* عَلَی الْکافِرِینَ غَیْرُ یَسِیرٍ؛ [۱۲] «پس چون در ناقور (بوق) دمیده شود، پس آن روز، روز مشکل و سختی است، و بر کافران آسان نیست.»
فَإِنَّما هِیَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَإِذا هُمْ یَنْظُرُونَ؛[۱۳] «پس غیر از یک زجرهای نیست که همه زنده شده و نگاه میکنند.»
و نیز به ندای منادی از آن سخن رفته است:
وَ اسْتَمِعْ یَوْمَ یُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ؛[۱۴] «و استماع کن در روزی که منادی از مکان نزدیک ندا میکند.»
باری، این مطالب تا اینجا راجع به تفسیر مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ بود، و دانستیم که موجودات برزخیّه و فرشتگان و ارواح سماویّه از مؤمنان هستند. و نیز دانستیم که صیحهای که با آن مردم دنیا میمیرند غیر از دو نفخ صور است.
و مُحصَّل کلام را میتوان بدین نحو خلاصه نمود که مراد از مَنْ فِی الْأَرْضِ برزخیانی هستند که در عالم صورت محبوسند، و نتوانستهاند خود را از عالم برزخ خارج کنند، و اینان أصحاب شِمال هستند.
و مراد از مَنْ فِی السَّماواتِ فرشتگان و ارواح شهداء و سُعدائی است که از برزخ گذشته ولی هنوز فنای در ذات احدیّت پیدا ننمودهاند، و اینان أصحاب یمین هستند.
حال باید دید که مراد از استثناء چیست؟ و افراد مستثنی چه کسانی هستند؟
همه میمیرند إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ. (مگر آن کسانی را که خدا بخواهد.)
لا بُدّ باید آنها کسانی باشند که از فرشتگان و از ارواح اصحاب یمین و خوبان بالاتر و برتر بوده، و باید آنقدر تاب و توان داشته باشند تا صیحه شدیدی که از صور بر میخیزد و مردم برزخ را میکُشد در قلب و گوش آنها هیچ اثر نگذارد؛ آن صیحهای که ملک الموت را میمیراند و جبرائیل و میکائیل و تمام فرشتگان مقرّب را هلاک میکند در آنان بلا أثر باشد؛ نه آنها را بکشد و نه به وحشت و فزع اندازد.
همان طور که گفتیم، این استثناء در دو آیه از سوره نمل و زمر آمده است.
حال در هر یک از این دو آیه جداگانه بحث، و مراد از استثناء را از قرائن و أمارات محفوفه به حول و قوّه خدا نشان خواهیم داد.
امّا در آیه سوره نمل:
وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ کُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِینَ.[۱۵]
معنای إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ از آیات بعد استفاده میشود، چون بعد از ذکر یک آیه دیگر میفرماید:
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ* وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ.[۱۶]
«کسی که حسنه بیاورد، برای او پاداش و جزائی بهتر از آن حسنه خواهد بود، و ایشان از فزع و هراس آن روز در أمانند؛ و کسی که سیّئه بیاورد پس با صورت و چهره خود به رو در آتش افکنده میشود، و به آنها خطاب میرسد: این جزا و پاداش مگر غیر از نفس عمل شماست؟»
در این آیات میفرماید کسی که حسنه انجام دهد از فزع و هراس در ایمنی است، پس کسانی که در تحت استثناء إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ واقع شوند و فزع آنها را شامل نگردد، افرادی هستند که حسنه آورده باشند و مراد از حسنه در این جا، مطلق حسنه است نه یک کار خوب و یا یک صفت و اخلاق خوب. چون اوّلًا اگر مراد از حسنه، فیالجمله خوبی باشد، دیگر استثناء در آیه فزع معنی ندارد و همه باید از فزع در امان باشند، زیرا که احدی از افراد بشر نیست مگر آنکه فیالجمله حسنه و عمل خیری از او سر زده باشد.
و ثانیاً در اینجا حسنه در مقابل سیّئه قرار داده شده است، و خداوند بر سیّئه وعده جهنّم داده؛ پس کسی که حسنه را با سیّئه توأم نماید و نیکی و بدی را با هم درآمیزد از فزع آن روز در امان نمیباشد.
و ایمنی را که خداوند مختصّ اهل حسنه قرار داده است حتماً باید اختصاص به افرادی داشته باشد که حسنه را بطور مطلق انجام داده باشند؛ یعنی کسانی که ذاتشان نیکو و پاکیزه و کردار و صفات و اخلاقشان بطور کلّی پاک و طیّب بوده باشد؛ و اینان مورد استثناء از فزع در نفخ صور هستند.
آنچه تا به حال بیان شد راجع به استثناء در آیه فزع بود، و امّا استثناء در آیه صعق:
وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْری فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ
باید دید که مراد از مَنْ شاءَ اللَّهُ در این آیه چیست؟ و افرادی را که خداوند نمیخواهد صعق و هلاکت آنها را فرا گیرد کدامند؟
میدانیم که ظاهر این آیه دلالت دارد بر آنکه افرادی که صعقه آنها را میگیرد و هلاک میشوند همان کسانی هستند که بعداً زنده میشوند و در محضر خداوند تبارک و تعالی قیام مینمایند. و همان کسانی هستند که به مفاد:
إِنْ کانَتْ إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ. [۱۷]
در پیشگاه پروردگار احضار شده و حضور پیدا میکنند. و چون از طرفی از احضارشدگان به مفاد:
فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ* إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ.[۱۸]
بندگان مُخلَص خدا استثناء شده و از حضور معاف هستند، بنابراین مراد از مَنْ شاءَ اللَّهُ که در آیه صَعق استثناء شدهاند بندگان مُخلَص خدا هستند.
بندگان مُخلَصین خدا افرادی هستند که از شرک به تمام اقسام آن به ذات خود پاک و خالص شده، و برای غیر پروردگار در هیچیک از عوالم اثری نمیبینند، و وجودی استقلالی قائل نمیشوند. و برای غیر خدا احساس اسم و رسمی نمیکنند، و برای خود هیچ نفعی و ضرری و مرگی و حیاتی و رجوع و بازگشتی را به عنوان تملّک نمیبینند، یعنی مالک هیچ قدرت و حیات و علم و عین و اثری نیستند؛ و اینست معنای ولایت.
و بالجمله أولیاء الله که در دو آیه فزع و صعق استثناء شدهاند و موت و هلاکت ندارند، کسانی هستند که در دنیا طریق خلوص را پیموده و تمام افعال خود را برای حضرت معبود جلّ اسمُه قرار داده، و فعلًا و صِفةً و ذاتاً از شرک بیرون جسته و در عالم خلوص وارد شدهاند، و از تمام درجات مُخلِصین (به کسر لام) گذشته و عین خلوص شدهاند.
برای آنها در این حال وجودی باقی نمانده است که نیاز به قبض روح داشته باشند. وجودشان و سرّشان و حقیقتشان مندکّ و فانی در ذات خدا شده، در درجات محبّت پیوسته با نوافل و بجای آوردن آنچه مورد محبّت و رضای محبوب است، مورد محبّت خدا قرار گرفته و محبوب حضرت حقّ جلّ و عزّ واقع میگردند. گوششان گوش خدا، چشمشان چشم خدا، و دستشان دست خدا میشود؛ رَزَقَنا اللهُ وَ کُلَّ مَنْ أحَبَّ، بِمُحَمَّدٍ وَ ءَالِهِ الطّاهِرینَ.
۱. وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْری فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ (الزمر: ۶۸)
۲. در ادامه توضیح خواهیم داد که صیحه غیر از نفخ صور است.
۳. ذیل آیه ۲۸، از سوره ۳: ءَال عمران؛ و ذیل آیه ۴۲، از سوره ۲۴: النّور؛ و ذیل آیه ۱۸، از سوره ۳۵: فاطر
۴. ذیل آیه ۵۳، از سوره ۴۲: الشّوری
۵. صدر آیه ۱۲۳، از سوره ۱۱: هود
۶. آيه ۶، از سوره ۸۴: الانشقاق
۷. آيه ۴۲، از سوره ۵۳: النّجم
۸. ذيل آيه ۱۰۰، از سوره ۲۳: المؤمنون
۹. آیه ۲۹، از سوره ۳۶: یس
۱۰. آیه ۴۹ و ۵۰، از سوره ۳۶: یس
۱۱. آیات ۳۳ تا ۳۶، از سوره ۸۰: عبس
۱۲. آیات ۸ تا ۱۰، از سوره ۷۴: المدّثّر
۱۳. آیه ۱۹، از سوره ۳۷: الصّافّات
۱۴. آیه ۴۱، از سوره ۵۰: ق
۱۵. آیه ۸۷، از سوره ۲۷: النّمل
۱۶. آیه ۸۹ و ۹۰، از سوره ۲۷: النّمل
۱۷. آیه ۵۳، از سوره ۳۶: یس
۱۸. قسمتى از آيه ۱۲۷ و آيه ۱۲۸، از سوره ۳۷: الصّافّات