حجاب تو از حق همین هستی توست و إلاّ به حکم: نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنکُمْ، حق به تو از تو نزدیکتر است.
اگر کوه توئی نبود چه راه است
حقیقت کهربا، ذاتِ تو کاه است
ذات پروردگار در حکم کهرباست و ذات و هستی تو حکم کاه را دارد، حقیقت بالأخره این کاه را میرباید و میگیرد و این جذب و انجذاب حتماً حاصل میشود. حقیقت کهربا و ذات تو کاه است. فقط این میانه کوه «توئی» حجاب شده که مسافت را بین ما و خدا طولانی کرده است و إلاّ اگر این کوه «توئی» را کنار بگذاریم بین ما و خدا هیچ فاصلهای نیست.
کراراً مرحوم علاّمه والد میفرمودند: بین ما و خدا یک قدم است، فقط یک قدم است!
أمّا این قدم خیلی بزرگ است، به اندازه مابین مشرق و مغرب است و همان أنانیّت و همان خودی خود است که باید از بین برود. میفرماید:
اگر کوه توئی نبود چه راه است
حقیقت کهربا، ذاتِ تو کاه است
یعنی حقیقت که حق مراد است مثال کاهرُبا است و ذات و هستی تو همچو کاه، جذب حق مر ترا و انجذاب تو به جانب او در غایت آسانیاست، فأمّا کوه توئی یعنی تعیّن تو سدّ راه وصول تو شده و مانع رجوع مقیّد به جانب مطلق گشته است و اگر کوه توئی نباشد میان تو و حق هیچ راه نیست.
شعر:
قرب حق از هستی خود رستن است
قرب نی بالا و پستی رفتن است
اندرون بزم وصل جانفزا
خویش را بگذار و بیخود شو درآ
بگذر از هستی، دلت گر وصلجوست
نیستی از خویش عین وصل اوست
راه کندهشدن این کوه أنانیّت، مراقبه و مجاهده و تضرّع و إنابه و تذلّل است. بزرگان دین در موضوع تضرّع و إنابه بسیار تکیه نمودهاند. تضرّع و تذلّل در برابر پروردگار خیلی مهمّ است؛ تذلّل مانند تیشهای میماند که به ریشه هستی سالک میزند؛ اللهمَّ ارْزُقْنا بِحقِّ مُحَمّدٍ و ءالِ مُحَمّد.