عرفان و حکمت
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
صفحه‌اصلیدانشنامهمقالاتتماس با ما

از خدا بخر و به خدا بفروش

وقتی در بازار می‌روی و بیع و شراء می‌کنی، از خدا بخر و به خدا بفروش! با زید و عمرو چه کار داری؟ تو با خدا معامله کن!

عبادتی که با اشتیاق و عشق باشد با عبادتی که از روی عشق نباشد زمین تا آسمان فرق می‌کند. غذائی که با میل و بعد از گرسنگی خورده شود، جذب بدن می‌شود و غذائی که روی سیری خورده شود، تمامش زحمت است. چه عبادت و چه غیرعبادت نباید از روی غفلت باشد. بیع و شراء، خرید و فروش هم باید با عشق خدا باشد.

بازار جای شیطان است و در آن این همه معصیت می‌شود، مانند قسم‌های دروغ و معاملات فاسد. لذا روح انسان در بازار کدر می‌شود، ولی وقتی یکی از سالکین راه خدا به مرحوم آقای حدّاد رضوان‌الله تعالی‌علیه عرض کرده بود که وقتی به بازار می‌روم روحم کسل می‌شود، ایشان فرمودند: «وقتی در بازار می‌روی و بیع و شراء می‌کنی، از خدا بخر و به خدا بفروش! با زید و عمرو چه کار داری؟ تو با خدا معامله کن!» پس حتّی در بازار هم می‌توان با خدا بود و فقط او را دید.

یعنی باید خدا در وجود انسان باشد، زمانی‌که مطالعه یا مباحثه می‌کند خدا باید حاکم باشد، زمانی‌که با عیال و فرزندان و رفقا صحبت می‌کند خدا باید حاکم باشد؛ أصلاً نباید تنازل کرد، اگر تنازل کرد باید زود برگردد.

أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام می‌فرمود: إنّما کُنْتُ جارًا جاوَرَکُم بَدَنی أَیّامًا (نهج‌البلاغة، خطبه ۱۴۹، ص۲۰۷.) «من مدّتی با شما همسایه بودم أمّا بدنم همسایه بود و روحم با شما نبود.» أمیرالمؤمنین شبها را تا صبح عبادت می‌کردند و روزها به کار مردم می‌رسیدند و حکم می‌کردند.

در مسجد کوفه محلّی است به نام دکّة‌القضآء که أمیرالمؤمنین آنجا می‌نشستند و کسانی‌که با هم نزاعی داشتند، خدمت حضرت می‌رسیدند و ایشان هم قضاوت می‌نمودند. أمّا زبان حضرت حکم می‌کرد و روح ایشان و قلب ایشان پیش خدا بود. اگر أمیرالمؤمنین قلبش را هم به زید و عمرو می‌داد که أمیر همه مؤمنان نبود.

سالک باید تمام حقوقی را که بر اوست ادا کند، حقّ عیال و حقّ فرزندان و حتّی حقّ کسی‌که زباله‌های محلّه را جمع می‌کند، باید تمام حقوق را داد؛ أمّا نباید دل داد. دل باید با خدا باشد، فکر و ذکر در نماز و غیرنماز باید با خدا باشد. باید در همه حالات، در مطالعه، مباحثه و بیع و شراء، مقصد اصلی که خداست در وجود انسان زنده باشد.

چقدر باباأفضل عالی فرموده است که:

تا در طلب گوهر کانی، کانی

تا زنده به بوی وصل جانی، جانی

فی‌الجمله حدیث مطلق از من بشنو

هر چیز که در جستن آنی، آنی

(أمثال‌وحکم‌دهخدا، ج۴، ص۱۹۲۵.)

اگر دنبال گنج و زر هستی، همان هستی؛ یعنی بهره‌ات همان‌است، بالاتر نیست.

مطالب جدید