اوّل- دفع امراض كه خود شامل دعاهايى است:
الف- «ابو نجران و ابن فضال» از يكى از اصحاب ما از امام صادق عليه السّلام روايت كردهاند كه آن حضرت هنگام مريضى مىفرمود:
«اللّهمّ انّك قد غيّرت اقواما فقلت: قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَ لا تَحْوِيلًا [۱] فيا من لا يملك كشف ضرّى و لا تحويله عنّى احد غيرك صلّ على محمّد و اله و اكشف ضرّى و حوّله الى من يدعو معك الها آخر لا اله غيرك».«خدايا! تو اقوامى را تغيير داده (به مرض و سختى مبتلايشان كردى و) به آنان گفتى: بگو بخوانيد غير از خدا هر كه را گمان داريد كه نه توان برطرف كردن ضرر را از شما دارند و نه توان دگرگون ساختن آن را. پس اى كسى كه غير تو كسى توان برطرف كردن سختى من و برگرداندن آن را ندارد، درود بر محمد و آلش بفرست و سختى مرا بر طرف نما و آن را بر كسى بينداز كه به همراه تو معبود ديگرى هم دارد كه معبودى جز تو نيست».
«قد بلغنى علّتك فاشتر صاعا من برّ ثمّ استلق على قفاك و انثره على صدرك كيف ما انتشر و قل:»در مدينه مرض شديدى مرا فرا گرفت اين خبر كه به حضرت صادق عليه السّلام رسيد، برايم نوشتند:
«مرض تو به من رسيده است، يك صاع [۲] گندم خريدارى كن و بر پشت بخواب و آن گندمها را بر سينهات بريز- هر طور ريخته شود- آنگاه بگو:».
«اللّهمّ انّى اسألك باسمك الّذى اذا سألك به المضطرّ كشفت ما به من ضرّ، و مكّنت له في الارض، و جعلته خليفتك على خلقك، ان تصلّى على محمّد و اهل بيته، و ان تعافينى من علّتى»«ثمّ استو جالسا و اجمع البرّ من حولك و قل مثل ذلك و اقسمه مدّا مدّا لكلّ مسكين و قل مثل ذلك».«بار خدايا! از تو درخواست مىكنم و تو را سوگند مىدهم به آن نامت كه اگر انسان مضطرّى تو را بدان بخواند، ضرر را از او دفع مىنمايى و بر زمين، جايگاه مناسبى به او مىدهى و جانشين خود در زمينش مىنمايى، بر محمد و خاندانش درود بفرست و مرا از مرضم عافيت ببخشاى».
«آنگاه بنشين و گندمها را از اطراف خود جمع نما و همان را دوباره بگو، بعد آن را ده سير ده سير تقسيم كن و به هر مسكينى بده و همان دعا را مجدّدا بگو».
داود گويد: من اين را گفتم، گويا از عقال [۳] رهايى يافتم و افراد ديگر نيز آن را گفتند و از آن بهره بردند.
ج- (دعاى ذيل:)
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ، فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ، لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلىّ العظيم».«به نام خداوند رحمان و رحيم، سپاس مخصوص خدايى است كه پروردگار عالمين است، خدا ما را كافى است و خوب وكيلى است، تبريك باد بر خدا كه بهترين خلقكننده است، هيچ تحول و نيرويى جز به واسطه خداوند على و عظيم وجود ندارد».
اين دعا را چهل مرتبه بعد از نماز صبح بخواند و بر محل درد بكشد كه هر چه باشد خصوصا شكافتگى و پارگى، به اذن خداوند متعال خوب خواهد شد كه اين عمل انجام گرديد و از آن بهرهها برده شد.
د- «يونس بن عمار» گويد: به حضرت صادق عليه السّلام عرض كردم:
فدايت شوم! مردم گمان مىكنند اين چيزى كه در چهرهام ظاهر گرديده، خداوند متعال بندهاى را كه به او حاجتى دارد، بدان مبتلا نمىسازد، فرمود:
«قد كان مؤمن آل فرعون مكنّع الاصابع و كان يقول هكذا و يمدّ يده و يقول: يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ» [۴].
«آن مرد مؤمن از آل فرعون، انگشتانش بريده بود، دست خود را مىكشيد و مىگفت: اى مردم! از انبيا تبعيت كنيد».
سپس فرمود:
«اذا كان الثّلث الاخير من الليل في اوّله فتوضّأ و قم الى صلاتك الّتى تصلّيها فاذا كنت في السّجدة الاخيرة من الرّكعتين الاوليين فقل و انت ساجد: يا على، يا عظيم، يا رحمان، يا رحيم، يا سامع الدّعوات، يا معطى الخيرات، صلّ على محمّد و آل محمّد و اعطنى من خير الدّنيا و الآخرة ما انت اهله، و اصرف عنّى من شرّ الدّنيا و الآخرة ما انت اهله، و اذهب عنّى هذا الوجع فانّه قد اغاظنى و احزننى،و الحّ في الدّعاء».«در ابتداى يك سوم آخر شب، وضو بساز و به نمازت بايست، به آخرين سجده از دو ركعت اول كه رسيدى در حال سجده بگو: يا على يا عظيم ...
اى بلند مرتبه! اى با عظمت! اى رحمان! اى رحيم! اى شنونده دعاها! و اى بخشنده خيرها! بر محمد و آل محمد درود فرست و از خير دنيا و آخرت آنچه خودت سزاوار آنى به من عطا فرما و از شرّ دنيا و آخرت نيز آنچنان كه خودت سزاوار آنى از من دور بگردان و اين درد را هم از من بردار كه مرا خشمگين ساخته و ناراحت كرده است. بايد در دعايت مصرّ باشى».
«يونس بن عمار» گويد: هنوز به كوفه نرسيده بودم كه خداوند متعال تمام آن را از من برداشت.
ه- «داود بن زربى» از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود:
«تضع يدك على الموضع الّذى فيه الوجع و تقول ثلاث مرّات: اللَّه، اللَّه، اللَّه ربّى حقّا لا اشرك به شيئا، اللّهمّ انت لها و لكلّ عظيمة ففرّقها عنّى».«دست خود را بر محلى كه درد در آن است بگذار و سه بار بگو: اللَّه! اللَّه! اللَّه خدا! خدا! خدا پروردگار حقيقى من است! كه چيزى را شريكش قرار نمىدهم، خدايا! براى اين كار و هر كار بزرگى، تو ملجأ و پناهى، پس آن را از من جدا نما».
و- «مفضل» از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود:
«قل للاوجاع: بسم اللَّه و باللَّه كم من نعمة للَّه في عرق ساكن و غير ساكن على عبد شاكر و غير شاكر. و تأخذ بلحيتك اليمنى بعد الصّلاة المفروضة و تقول: اللّهمّ فرّج عنّى كربتى، و عجّل عافيتى، و اكشف ضرّى- ثلاث مرّات- و احرص ان يكون ذلك مع بكاء و دموع».«براى دردها بگو: بسم اللَّه و باللَّه به نام خدا و بيارى او چه بسا نعمتى كه در رگهاى ساكن و غير ساكن بنده شاكر و غير شاكر موجود است!. و بعد از نماز واجب، محاسنت را با دست راست خود بگير و سه مرتبه بگو: اللّهم ... خدايا! اندوه را از من برطرف ساز و در سلامتىام عجله بفرما و سختىام را برطرف نما.و سعى كن اين كار تو با گريه و اشك همراه باشد».
ز- «ابو حمزه» گويد در زانويم دردى عارضم شد آن را به حضرت باقر عليه السّلام عرضه داشتم، فرمود:
«اذا انت صلّيت فقل: يا اجود من اعطى، و يا خير من سئل، و يا ارحم من استرحم، ارحم ضعفى و قلّة حيلتى و اعفنى من وجعى».«وقتى نماز گزاردى بگو: يا اجود ... اى بخشندهترين عطاكننده! اى بهترين درخواستشونده! و اى رحيمترين كسى كه از او طلب رحمت مىشود! بر ضعف و بيچارگى من رحم كن و مرا از دردم معاف فرما».
«ابو حمزه» گويد: اين را گفتم و عافيت يافتم.
ح- امام باقر عليه السّلام فرمود:
«مرض علىّ عليه السّلام فاتاه رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فقال له: قل: اللّهمّ انّى اسألك تعجيل عافيتك، او صبرا على بليّتك، او خروجا الى رحمتك».«على عليه السّلام مريض شد، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نزدش آمده فرمود بگو: بار الها! يا عافيتت را تسريع گردان، يا به من صبر در بلايت را عنايت كن و يا روح مرا به سوى جوار رحمتت خارج فرما».
ط- «ابراهيم بن عبد الحميد» از مردى نقل كرده است كه گفت: بر حضرت صادق عليه السّلام وارد شدم و از دردى كه داشتم به حضرت شكايت بردم، فرمود:
«قل: بسم اللَّه، ثمّ امسح يدك عليه ثمّ قل: اعوذ بعزّة اللَّه، و اعوذ بقدرة اللَّه، و اعوذ برحمة اللَّه، و اعوذ بجلال اللَّه، و اعوذ بعظمة اللَّه، و اعوذ بجمع اللَّه، و اعوذ برسول اللَّه، و اعوذ باسماء اللَّه، من شرّ ما احذر و من شرّ ما اخاف على نفسى، تقولها سبع مرّات»«بگو بسم اللَّه، آنگاه دست را بر آن بكش و سپس هفت مرتبه بگو:
اعوذ پناه مىبرم به عزت خدا! پناه مىبرم به قدرت خدا! پناه مىبرم به رحمت خدا! پناه مىبرم به جلال خدا! پناه مىبرم به عظمت خدا! پناه مىبرم به جمع خدا! پناه مىبرم به رسول خدا! و پناه مىبرم به اسمهاى خدا از شر هر چه از آن حذر دارم و از شر هر چه كه از آن بر خود بيمناكم!».
آن مرد گويد: اين كار را كردم و درد از من رخت بربست.
ى- «ابراهيم بن اسرائيل» از حضرت رضا عليه السّلام نقل كرده است كه فرمود:
«در گردن كنيزى از كنيزان ما غدّههايى پديدار شد، ندايى غيبى به سوى من آمد و گفت: اى على! به آن كنيز بگو كه بگويد: يا رؤوف! يا رحيم! يا ربّ! يا سيّدى! كنيز اين را گفت و خداوند سبحان نيز آن مرض را از او دفع كرد.
آنگاه فرمود: اين همان دعايى است كه جعفر بن سليمان، خدا را بدان مىخواند».
دوّم- دعاهايى كه به واسطه آنها اندوهها و سختيها دفع مىگردند:
الف- «ابن مسكان» از ابى حمزه روايت كرده است كه حضرت باقر عليه السّلام به او فرمود:
**«يا ابا حمزة، ما لك اذا انابك امر تخافه الّا تتوجّه الى بعض زوايا بيتك- يعنى القبلة- فتصلّي ركعتين ثمّ تقول: يا ابصر النّاظرين، و يا اسمع»«السّامعين، و يا اسرع الحاسبين، و يا ارحم الرّاحمين. سبعين مرّة كلّما دعوت اللَّه مرّة بهذه الكلمات سل حاجتك»**
«اى ابا حمزه! چه مىشود كه هر گاه امر هراسناكى به تو رسيد، به طرف گوشهاى از اتاق- يعنى به سوى قبله- نمىروى تا دور ركعت نماز بگزارى و سپس هفتاد مرتبه بگويى: يا ابصر الناظرين ... اى بينندهترين نظركنندهها! اى شنوندهترين شنوندهها! اى سريعترين حسابرسها! و اى با رحمتترين رحيمان! هر بار كه با اين كلمات، دعا كردى، حاجت خود را درخواست نما».
ب- از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده است كه فرمود:
«سبحان اللَّه العظيم و بحمده و لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلىّ العظيم»مردى كه «شيبه هذلى» گفته مىشد، نزد پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم آمد و عرضه داشت:
اى رسول خدا! من پير مرد كهنسالى هستم و نيروى كار ندارم، تاكنون خود را به نماز و روزه و حج و جهاد، عادت داده بودم، كلامى به من بياموز كه خداوند متعال به واسطه آن به من نفع برساند و سبك هم باشد، اى رسول خدا! پيامبر- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- فرمود: دو باره بگو.
آن مرد سه مرتبه اين را گفت. رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- فرمود: هيچ درخت و كلوخى در گرد تو نيست مگر آنكه از باب رحمت بر تو گريه كرده است، هر گاه نماز صبح را گزاردى بگو:
كه خداوند عزيز و جليل به واسطه آن تو را از كورى و ديوانگى و جذام و فقر و ضعف، معاف مىدارد.
آن مرد گفت:
يا رسول اللَّه! اين براى دنيا، براى آخرت چه؟
فرمود:
«اللّهمّ اهدنى من عندك، و افض علىّ من فضلك، و انشر علىّ من رحمتك، و انزل علىّ من بركاتك»بعد از هر نمازى مىگويى:
«خدايا! مرا از جانب خودت هدايت نماز و از بخشش مخصوصت بر من افاضه فرما و رحمتت را بر من بگشاى و بركاتت را بر من نازل فرما».
آن مرد اين دستور را گرفت و بر آن مداومت نمود، فردى به «ابن عباس» گفت: اين رفيقت چه محكم اين دستور را گرفت.
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: اگر اين مرد بتواند اين عمل را در قيامت با خود بياورد و عمدا آن را ترك نكند، هشت درب بهشت بر رويش گشوده خواهد شد به طورى كه از هر كدام بخواهد مىتواند داخل گردد».
ج- «شيخ كلينى» از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرده است كه فرمود:
«كان من دعاء ابى- عليه السّلام- في امر يحدث: اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد و اغفر لى، و ارحمنى، و زكّ عملى، و يسّر منقلبى، و اهد قلبى، و امن خوفى، و عافنى في عمرى كلّه، و ثبّت حجّتى، و اغسل خطاياى، و بيّض وجهى، و اعصمنى في دينى، و سهّل مطلبى، و وسّع علىّ في رزقى، فانّى ضعيف، و تجاوز عن سيّئ ما عندى بحسن ما عندك، و لا تفجعنى بنفسى، و لا تفجع بىحميمى.و هب لى يا الهى لحظة من لحظاتك تكشف بها ما به ابتليتنى و تردّنى بها الى احسن عاداتك عندى، فقد ضعفت قوّتى، و قلّت حيلتى، و انقطع من خلقك رجائى، و لم يبق لى الّا رجاؤك و توكّلى عليك، و قدرتك يا ربّ على ان ترحمنى و تعافينى كقدرتك على ان تعذّبنى و تبتلينى، الهى ذكر عوائدك يؤنسنى، و الرّجاء لانعامك يقوينى، و لم اخل من نعمتك منذ خلقتنى، فانت ربّى و سيّدى، و مفزعى و ملجئي، و الحافظ و الذّاب عنّى، و الرّحيم بى، و المتكفّل برزقى، و عن قضائك و قدرك كلّما قدّرت لى فليكن سيّدى و مولاى فيما قضيت و قدّرت و حتمت تعجيل خلاصى ممّا انا فيه جميعه و العافية فانّى لا اجد لدفع ذلك احدا غيرك، و لا اعتمد فيه الّا عليك، فكن يا ذا الجلال و الاكرام عند حسن ظنّى بك و رجائى لك، و ارحم تضرّعى و استكانتى و ضعف ركنى و امنن بذلك علىّ و على كلّ داع دعاك يا ارحم الرّاحمين، و صلّى اللَّه على محمّد و اله اجمعين»«از دعاهاى پدرم هنگام پديد آمدن حادثه اين بود: اللهم ... خدايا! بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا بيامرز و رحمت كن، عملم را پاك نما و بازگشتم را آسان گردان، قلبم را هدايت كن و ترسم را به ايمن مبدل فرما، در تمام عمرم به من عافيت عطا كن و حجت و دليلم را پا برجا قرار ده [۵] خطاهايم را بشوى، چهرهام را (در قيامت) سفيد گردان، مرا در دينم حفظ فرما و كارم را آسان بگردان، روزىام را گشايش ده كه من ضعيفم و از بديهاى من به خوبى خودت در گذر، با دستم، نه بر سر خودم مصيبت وارد كن و نه بر سر فاميلم.
اى معبود من! گوشه چشمى به من نظر كن تا با آن، بلاهايت را از من برطرف سازى و به واسطه آن، مرا به سوى بهترين عادتها بكشانى. نيرويم ضعيف و چارهام اندك گشته است، از تمام خلق تو اميدم قطع گرديد. پروردگار من! تنها اميد به تو و توكل بر تو و قدرتت برايم باقى مانده كه بر من رحم كنى و معافم گردانى، همچنان كه قدرت بر عذاب و مبتلا كردن من دارى.
بار خدايا! ياد آورى نيكيهاى تو، مأنوسم مىكند و اميد به نعمت دادنت، تقويتم مىنمايد كه از ابتداى خلقتم، لحظهاى از نعمت تو خالى نبودهام. تو پروردگار من، آقاى من، دادرس من، پناهگاه من، حافظ من، مدافع من، رحيم بر من و كفيل روزى من هستى.
هر آنچه بر من مقدر كردى، از قضا و قدر تو سرچشمه مىگيرد، بنا بر اين، اى آقا و مولاى من! تعجيل در رهايى- از تمام آنچه در آنم- و عافيت را در قضا و قدر حتمىات قرار ده كه من براى دفع آن، كسى جز تو را نمىيابم و بر كسى جز تو تكيه نمىكنم، اى صاحب جلال و كرامت! با من بر اساس خوشگمانى و اميدم، رفتار نما و بر زارى و زمينگيرى و سستىام رحم كن و با اين كارت بر من و بر هر كس كه تو را مىخوند، منّت بگذار اى ارحم الراحمين! درود خدا بر محمد و تمام خاندانش باد».
د- «عاصم بن حميد» از اسماء روايت مىكند كه گفت: رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود:
«من اصابه همّ او غمّ او كرب او بلاء او لأواء فليقل: اللَّه ربّى لا اشرك به شيئا، توكّلت على الحىّ الّذى يموت»«هر كه اندوه يا غم يا سختى يا بلاء يا دشوارى به او رسيده بگويد: اللَّه پروردگار من است، چيزى را شريك او قرار نمىدهم، توكل مىكنم بر زندهاى كه نمىميرد».
ه- «هشام بن سالم» از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده است فرمود:
«اذا نزلت برجل نازلة او شديدة او كربة امر فليكشف عن ركبتيه و ذراعيه و ليلصقهما بالارض و ليلصق جؤجؤه بالارض ثمّ ليدع بحاجته و هو ساجد»«هر گاه به كسى بلايى يا اندوهى يا چيز سختى رسيد، دو زانو و دو ساعد خود را برهنه سازد و آنها را به زمين بچسباند و نيز سينهاش را هم بر زمين چسبانيده در حال سجده دعا كند و حاجتش را بطلبد».
و- جهت طلب روزى از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده است كه (بگويد):
«يا اللَّه، يا اللَّه، يا اللَّه، اسألك بحقّ من حقّه عليك عظيم ان تصلّى على محمّد و اله و ان ترزقنى العمل بما علّمتنى من معرفة حقّك، و ان تبسط علىّ ما حظرت من رزقك»«خدايا! خدايا! خدايا! از تو طلب مىكنم و به كسى كه حق بزرگى بر تو دارد سوگندت مىدهم كه بر محمد و آلش درود بفرستى و كارى را روزى من كنى كه بر اساس شناخت حق تو باشد- كه خودت آن را به من تعليم نمودى- و آن روزى را كه از من بازش داشتى بر من بگسترانى».
ز- «سعيد بن زيد» گويد، حضرت كاظم عليه السّلام فرمود:
«اذا صلّيت المغرب فلا تبسط رجلك و لا تكلّم احدا حتّى تقول مائة مرّة: بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم و لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلىّ العظيم مائة مرّة في المغرب و مائة مرّة في الغداة، فمن قالها دفع عنه مائة من انواع البلاء ادنى نوع منها البرص و الجذام و الشّيطان و السّلطان»«وقتى نماز مغرب را گزاردى پايت را دراز مكن و با كسى سخن مگو تا صد بار بگويى:
بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم و لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلىّ العظيم.
صد بار مغرب و صد بار صبح كه هر كس آن را بگويد: صد بلا از هر نوعش از او دفع مىگردد كه كمترين آنها پيسى [۶] و جذام و شيطان و پادشاه است».
ح- براى دفع كردن عاقبت خوابهاى ناگوار بعد از آنكه از آن خواب بيدار شدى بلا فاصله به سجده برو و هر قدر مىتوانى خدا را ثنا كن، سپس بر محمد و آلش صلوات بفرست و به سوى خداوند منّان ناله كن و از او بخواه كه آن را از تو دفع كند و از عاقبتش تو را در سلامت بدارد كه به فضل و رحمت الهى اثرى براى آن خواب نخواهى ديد.
ط- «ابو قتاده حرث بن ربعى» گويد: شنيدم رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم مىفرمايد:
«الرّؤيا الصّالحة من اللَّه، فاذا رأى احدكم ما يحبّ فلا يحدّث بها الّا من يحبّ، و اذا رأى رؤيا مكروهة فليتفل عن يساره و ليتعوّذ من شرّ الشّيطان و شرّها، و لا يحدّث بها احدا فانّها لن تضرّه»«خوابهاى نيك از جانب خداست، پس هر گاه كسى خواب محبوبى ديد آن را بازگو نكند مگر براى انسان محبوبى و اگر خواب بدى ديد از جانب چپش آب دهانى بيندازد و از شرّ شيطان و شرّ آن خواب، به خدا پناه ببرد و آن را براى كسى نقل نكند كه ضررى به او نخواهد رساند».
و از آن حضرت نقل شده است كه فرمود:
«الرّؤيا الصّالحة من اللَّه و الحلم من الشّيطان»«خواب نيك از خدا و احتلام از شيطان است».
و نيز نقل شده است كه فرمود:
«الرّؤيا الحسنة من الرّجل الصّالح جزء من ستة و اربعين جزء من النّبوّة»«خواب نيك از مرد صالح يك قسمت از چهل و شش قسمت نبوت است».
ى- از اهل بيت عليهم السّلام روايت است كه فرمودند:
«اذا رأى احد الرّؤيا المكروهة فليتحوّل عن شقّه الّذى كان عليه و ليقل: إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيْسَ بِضارِّهِمْ شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ [۷] و اعوذ باللَّه بما عاذت به الملائكة المقرّبون، و انبياؤه المرسلون، و الائمّة الرّاشدون المهديّون، و عباده الصّالحون، من شرّ ما رأيت، و من شرّ رؤياى ان تضرّنى في دينى او دنياى، و من الشّيطان الرّجيم»«هر گاه يكى از شما خواب ناگوارى ديد از آن پهلو كه بر آن خوابيده بود برگردد و بگويد: نجوا از شيطان است تا مؤمنين را اندوهناك كند ولى- به اذن خدا- هيچ ضررى به آنان نمىتواند برساند. با آنچه ملائكه مقرّب و انبياى فرستاده شده و ائمه راهنمائى و هدايت گرديده، و بندگان صالح با آن پناه بردند، به خدا پناه مىبرم از شرّ آنچه ديدم و از شرّ خوابم- كه در دينم يا دنيايم ضررى وارد كند- و از شرّ شيطان رجيم».
ك- «على بن مهزيار» گويد: «محمد بن حمزه علوى» براى من نوشت كه من براى امام باقر عليه السّلام نامهاى بنويسم و آموزش دعايى را بخواهم كه با آن، اميد گرهگشايى برود (اين كار را كردم و) حضرت در پاسخ، برايم مرقوم فرمودند:
«امّا ما سألك محمّد بن حمزة العلوى من تعليم دعاء يرجو به الفرج فقل له يلزم: يا من يكفى من كلّ شيء و لا يكفى منه شيء اكفنى ما اهمّنى فانّى ارجو ان يكفى ما هو فيه من الغمّ ان شاء اللَّه تعالى»«اما آن دعايى كه محمد بن حمزه علوى خواسته بود تا با آن، اميد گرهگشايى برود، به او بگو بر اين دعا مداومت كند:
اى كسى كه از هر چيزى ما را كفايت مىكنى و چيزى ما را از تو كفايت نمىكند، پس كار مهم مرا بر عهدهگير و كفايتكنندهاش باش. اميدوارم كه ان شاء اللَّه خداوند متعال، اندوهش را برطرف نمايد».
ل- «شيخ صدوق» گويد پدرم از پدرش از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود:
«رأيت الخضر في المنام قبل البدر بليلة فقلت له: علّمنى شيئا انصر به على الاعداء. فقال: قل: يا هو، يا من لا هو الّا هو، فلمّا اصبحت قصصتها على رسول اللَّه- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- فقال: يا علىّ، علّمت الاسم الاعظم، فكان على لسانى في يوم بدر».«يك شب قبل از واقعه بدر، حضرت خضر را در خواب ديدم، به او گفتم: چيزى به من بياموز كه با آن بر دشمنان پيروز گردم، گفت بگو: يا هو، يا من لا هو الّا هو، چون صبح شد آن را براى رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- بازگو كردم، فرمود: اى على! اسم اعظم را آموختى ، لذا اين ذكر در روز بدر بر زبان من بود».
و نيز روايت شده است كه امير المؤمنين عليه السّلام وقتى از قرائت قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فارغ مىشد، مىفرمودند:
«يا هو، يا من لا هو الّا هو، اغفر لي و انصرنى عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ»«اى همان (مطلوب حقيقى ما»! اى كسى كه مطلوبى جز او نيست، مرا بيامرز و بر گروه كافر، ياريم فرما».
و نيز آن حضرت همين را در «جنگ صفين» مىگفت و دشمن را كنار مىزد.
سوّم- پناه بردن (به خدا):
الف- «عبد اللَّه بن يحيى كاهلى» گويد: حضرت صادق عليه السّلام فرمود:
«اذا لقيت السّبع فاقرأ في وجهه آية الكرسىّ و قل: عزمت عليك بعزيمة اللَّه و عزيمة محمّد- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- و عزيمة سليمان بن داود و عزيمة امير المؤمنين و الائمّة من بعده، فانّه ينصرف عنك ان شاء اللَّه»«وقتى حيوان درّندهاى را ديدى، در برابرش آية الكرسى [۸] را بخوان و بگو: نفرينت مىكنم به نفرين خدا و نفرين محمد- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- و نفرين سليمان بن داود و نفرين امير المؤمنين و ائمه بعد از او. ان شاء اللَّه آن حيوان از تو منصرف خواهد شد».
«كاهلى» گويد: بيرون آمدم، ناگاه درّندهاى را ديدم كه معترضم گرديده، نفرينش كردم كه مبادا راه را بر ما ببندد و به ما آزار رساند، ناگهان ديدم سرش را پايين آورده بين دو پايش قرار داد و پشت كرد و از راه برگشت.
«عبد اللَّه بن سنان» از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود:
«قال امير المؤمنين عليه السّلام: اذا لقيت السّبع فقل: اعوذ بربّ دانيال و الجبّ من شرّ كلّ اسد مستأسد»«امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: هر گاه حيوان درّندهاى را ديدى بگو: پناه مىبرم به پروردگار دانيال و چاه از شرّ هر شير درّندهاى» [۹] .
ب- حضرت صادق عليه السّلام فرمود:
«الا اعلّمك كلمات؟ اذا وقعت في ورطة فقل: بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلىّ العظيم، فانّ اللَّه يصرف بها عنك ما يشاء من انواع البلاء»«آيا براى هنگامى كه در نابودى و هلاكتى افتادى كه راه نجاتى از آن نيست، كلماتى به تو بياموزم؟ پس بگو:
بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلىّ العظيم
، كه خداوند به واسطه آن، هر نوع بلائى را كه بخواهد از تو دفع مىكند».
ج- «شيخ كلينى» گويد: در يكى از جنگها مسلمانان به رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم شكايت كردند كه «ككها» آنها را مىآزارند، فرمود:
«اذا اخذ احدكم مضجعه فليقل: ايّها الاسود الوثّاب الّذى لا يبالى غلقا و لا بابا عزمت عليكم بامّ الكتاب الّا تؤذونى و اصحابى الى ان يذهب الليل يجيء الصّبح بما جاء».«هر يك از شما كه خواست به خوابگاه برود، بگويد: اى سياه جست و خيزكننده! اى كه نه به قفل توجه دارى و نه به در! با ام الكتاب بر تو نفرين مىكنم كه من و ياران مرا نيازارى تا شب برود و صبح بيايد».
راوى گويد: ولى آنچه را كه ما مىدانيم اين است كه به جاى: «الى ان يذهب الليل ...» آمده: «الى ان يئوب الصّبح بما آب» يعنى تا صبح آنچه را كه مىخواهد بياورد.
د- «شيخ كلينى» گويد: «محمد بن هارون» براى حضرت باقر عليه السّلام نوشت تا براى بادى كه به كودكان عارض مىشود، دعايى به او بياموزد، حضرت با خط خود نوشتند:
«خدا بزرگتر است، شهادت مىدهم كه محمد فرستاده خداست، خدا بزرگتر است، معبودى جز اللَّه نيست، پروردگارى برايم جز اللَّه نيست كه حكومت و ستايش براى اوست، شريكى ندارد، منزه است خدا، هر آنچه او بخواهد، مىشود و هر آنچه نخواهد، نمىشود.
بار خدايا! اى صاحب جلال و كرامت! اى پروردگار موسى و عيسى، و ابراهيمى كه به وعدهاش وفا كرد! اى معبود ابراهيم و اسماعيل و اسحق و يعقوب و نوادهگانش! معبودى جز تو نيست، تو منزهى با آن آياتى كه بر شمردى.
به عظمت تو سوگند! و به آنچه انبيا تو را بدان مىخواندند و به اينكه تو پروردگار مردمى، قبل از هر چيز تو بودى و بعد از هر چيزى تو هستى، به كلماتى كه آسمان را نگاه داشتى تا بر زمين قرار نگيرد- مگر به اذن تو- و به كلماتى كه مردگان را زنده مىكنى، قسمت مىدهم و از تو مىخواهم كه بندهات فلانى را از شرّ آنچه از آسمان فرود مىآيد و به آن عروج مىكند و نيز از شرّ آنچه از زمين خارج مىشود و در آن فرو مىرود، نجات بدهى، درود بر پيامبران و ستايش خدايى راست كه رب العالمين است».
ه- و نيز از آن حضرت به خط شريفش رسيده است:
«بسم اللَّه و باللَّه و الى اللَّه و كما شاء اللَّه و بعزّة اللَّه و جبروت اللَّه و قدرة اللَّه و ملكوت اللَّه، هذا الكتاب اجعله يا اللَّه يا اللَّه شفاء لفلان بن فلان [۱۱] عبدك و ابن امتك عبد اللَّه صلّى اللَّه على رسول اللَّه».«به نام خدا و به يارى او، به سوى او و آنچنان كه او بخواهد، به عزّت خدا و جبروت خدا و قدرت خدا و ملكوت خدا. خدايا! اين نوشته را براى فلانى، فرزند فلانى شفا قرار ده (او كه پدرش) بنده تو، مادرش كنيز تو و خودش بنده خداست، درود بر رسول خدا».
و- امير المؤمنين عليه السّلام فرمود:
«پيامبر اكرم- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- براى حسن و حسين دعا كرد و فرمود: شما را در پناه كلمات تامّه الهى و اسماى نيكويش قرار مىدهم از شرّ هر چيز زهردار و حيوانات و حشرات سمّى، از شرّ چشم بد و از شرّ هر حسدكننده هنگام حسادتش. آنگاه رو به ما كرد و فرمود: اين گونه ابراهيم براى اسحاق و اسماعيل دعا مىكرد و پناهشان مىداد».
ز- از حضرت امام باقر عليه السّلام نقل است كه فرمود:
«من قال: لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلىّ العظيم، دفع اللَّه بها عنه سبعين نوعا من انواع البلاء ايسرها الجنون، و من خرج من بيته فقال: بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم، قال له الملكان: هديت، و اذا قال: لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلىّ العظيم، قالا له: وقيت، و اذا قال: توكّلت على اللَّه، قالا له: كفيت، فيقول الشّيطان: كيف اصنع بمن هدى و وقى و كفى؟»«هر كس كه بگويد: لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلىّ العظيم، خداوند متعال به واسطه آن هفتاد نوع از انواع بلا را از او دفع مىنمايد كه سادهترينش، جنون است. هر كس كه از خانهاش خارج شود و بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم بگويد، دو فرشته به او مىگويند هدايت شدى. و هر گاه بگويد: لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلىّ العظيم، به او مىگويند: نگاه داشته شدى. و هر گاه بگويد: توكّلت على اللَّه، به او مىگويند كفايت شدى. در اينجا شيطان مىگويد: چكار كنم با كسى كه هدايت گرديد، نگاه داشته و كفايت شد».
ح- «ابو حمزه» گويد: از حضرت باقر عليه السّلام اجازه ديدار خواستم، به طرفم بيرون آمد در حالى كه دو لبش حركت مىكرد، عرض كردم: چه مىگفتى؟ فرمود: آيا متوجه شدى اى ثمالى؟ گفتم: فدايت شوم! آرى، فرمود:
«انّى و اللَّه تكلّمت بكلام ما تكلّم به احد الّا كفاه اللَّه ما اهمّه من امر دنياه و آخرته»«من كلامى را گفتم كه احدى آن را نگفته مگر آنكه خداوند متعال كارهاى مهمش را- اعم از دنيايى و اخروى- بر عهده گرفت».
گفتم: مرا از آن باخبر كن.
فرمود: بلى .
سپس فرمود:
«من قال حين يخرج من منزله: بسم اللَّه، حسبى اللَّه، توكّلت على اللَّه، اللّهمّ انّى اسألك خير امورى كلّها، و اعوذ بك من خزى الدّنيا و عذاب الآخرة، كفاه اللَّه ما اهمّه من امر دنياه و آخرته».«كسى كه هنگام خروج از منزلش بگويد: به نام خدا، خدا مرا بس است، بر او توكل مىكنم، بار الها! من از تو همه خيرهايم را مىطلبم و از خوارى دنيا و عذاب آخرت به تو پناه مىبرم، خداوند متعال مهمّات دنيايى و اخروى چنين شخصى را بر عهده مىگيرد».
ط- امير المؤمنين عليه السّلام فرمود:
«هر گاه يكى از شما خواست بخوابد، پهلويش را بر زمين نگذارد مكر اينكه بگويد: اعيذ نفسى ... پناه مىدهم خودم و دينم و خانوادهام و فرزندانم و پايان كارم و روزيهايى كه پروردگارم به من داده و آنچه به من بخشيده را به عزّت خدا و عظمت خدا و جبروت خدا و سلطنت خدا و رحمت خدا و رأفت خدا و مغفرت خدا و قوّت خدا و قدرت خدا و جلال خدا و صنعت خدا و اركان خدا و جمع خدا و رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- و قدرت خدا بر هر چه بخواهد از شرّ هر چيز زهردار و حيوان سمّى و از شرّ جن و انس و از شرّ هر چه بر زمين مىجنبد و هر چه از آن خارج مىشود، و از شرّ آنچه از آسمان فرود مىآيد و آنچه بدان بالا مىرود. و از شرّ هر جنبندهاى كه زمام اختيارش به دست اوست كه همانا پروردگار من بر صراط مستقيم است، و همو بر هر چيز قادر مىباشد و هيچ دگرگونى و نيروى جز به واسطه خداوند على و عظيم نيست. همانا رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- اين گونه حسن و حسين را دعا مىكرد و به همين نيز دستور داده است».
ى- از امير المؤمنين عليه السّلام نقل است كه فرمود:
بسم اللَّه وضعت جنبى للَّه على ملّة ابراهيم و دين محمّد و ولاية من افترض اللَّه طاعته، ما شاء اللَّه كان، و ما لم يشأ لم يكن.
فمن قال ذلك عند منامه حفظ من اللّصّ المغير و الهدم، و تستغفر له الملائكة».«هر گاه يكى از شما اراده خوابيدن كرد، دست راستش را زير گونه راستش قرار داده بگويد: به نام خدا، پهلويم را براى خدا و بنا بر آئين ابراهيم و دين محمد- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- و سرپرستى كسى كه خداوند، طاعتش را واجب فرمود، بر زمين قرار دادم كه هر چه او بخواهد شدنى است و هر چه نخواهد ناشدنى مىباشد. هر كسى، كه اين را هنگام خوابش بگويد، از دزد غارتگر و نابودى و ريختن ساختمان، حفظ گشته، ملائكه برايش استغفارى مىكنند».
ك- «ابو بصير» از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود:
«من قال حين يخرج من باب داره: اعوذ بما عاذت به ملائكة اللَّه، و من شرّ هذا اليوم الجديد الّذى اذا غابت شمسه لم يعد، و من شرّ نفسى، و من شرّ غيرى، و من شرّ الشّيطان، و من شرّ من نصبه لاولياء اللَّه، و من شرّ الجنّ و الانس، و من شرّ السّباع و الهوامّ، و من شرّ ركوب المحارم كلّها، اجير نفسى باللَّه و من كلّ سوء، غفر اللَّه له، و تاب عليه، و كفاه المهمّ و حجزه عن السّوء، و عصمه من الشّرّ».«هر كس كه هنگام خروج از خانهاش بگويد: پناه مىبرم به آنچه ملائكه خدا بدان پناه بردند از شرّ اين روز جديدى كه اگر خورشيدش پنهان شود ديگرى بر نخواهد گشت و از شرّ نفسم و از شرّ ديگران و از شرّ شيطان و از شرّ كسى كه با اولياى خدا دشمنى كند و از شرّ جنها و انسانها و از شرّ درّندگان و حيوانات زهردار و از شرّ تسلط تمامى خطرها، پناه مىدهم خودم را به خدا از هر چيز بدى، خداوند چنين فردى را مىآمرزد و رحمتش را بر او بر مىگرداند و كارهاى مهمش را بر عهده مىگيرد و او را از بدى حفظ مىكند و از شرّ، نگاه مىدارد».
بعضی از اذکار و ادعیه روز در کلام ابن فهد حلی
۱. سوره اسراء، آيه ۵۶.
۲. تقريبا برابر با يك من تبريز است.
۳. «عقال» ريسمانى است كه با آن ساعد شتر را مىبندند.
۴. سوره يس، آيه ۲۰.
۵. يعنى اعتقاداتم استوار باشد.
۶. لكّههاى سفيدى است كه روى پوست بدن پيدا مىشود.
۷. سوره مجادله، آيه ۱۰.
۸. آيه ۲۵۵- ۲۵۷ از سوره بقره را «آية الكرسى» گويند.
۹. شيخ صدوق (ره) ضمن حديث طويلى، ماجراى دانيال نبى- عليه السّلام- را اين چنين نقل مىكند: «بخت نصر، حضرت دانيال وعده ديگرى را به اسارت گرفت و چون به فضل او پى برد و شنيد كه بنى اسرائيل، انتظار ظهورش را مىكشند و فرج را در او اميد دارند، دستور داد كه آن حضرت را در چاهى بزرگ و گود، به همراه شيرى بيفكنند تا او را بخورد، اما (به امر پروردگار) آن شير به دانيال نزديك نشد و او را نخورد.
شبى «بخت نصر» در خواب ديد كه گويا دستههايى از ملائكه از آسمان به چاهى كه دانيال در آن بود، آمده بروى سلام مىكنند و بشارت فرج به او مىدهند (اين خواب در او اثر گذاشت و) صبح كه از خواب بيدار شد، از كردهاش پشيمان گشت و فرمان به آزادى دانيال داده از آن حضرت عذر خواهى نمود و علاوه بر اين، مشورت در امور مملكت و نيز قضاوت بين مردم را به او واگذار نمود كه بنى اسرائيل بدين سبب از حالت اختفا و پريشانى بدر آمدند (كمال الدين و تمام النعمة، ص ۱۵۷- ۱۵۸، طبع دفتر انتشارات اسلامى).
۱۰. به جاى «فلان» نام آن مريض را بگويد.
۱۱. به جاى فلان بن فلان، نام آن مريض و نام پدرش را بگويد.