کیاست نوعی زیركی و تشخیص مواقع و مواضع است و با شیطنت و نیرنگ کاملاً متفاوت است. سالک از هرگونه مكر و سیاست شیطانی به دور است، ولی از کیاست رحمانی برخوردار است. در سالك بر اثر سلوک نوری ایجاد میشود که بسیاری از امور پنهانی را میبیند. در روایت میخوانیم از تیزبینی مؤمن بهراسید که او با نور خدا میبیند.
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:«حَبَّذَا نَوْمُ الْأَكْیاسِ وَ إِفْطَارُهُمْ»؛ «خوشا خواب زیرکان و خوشا افطارشان».
علامه طهرانی میفرمود: «سالک باید زرنگ باشد؛ مواقع و مواضع را تشخیص دهد و عمر خود را ضایع نکند».
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
«الْمُؤْمِنُ كَیّس» [۱]؛ «مؤمن زرنگ است».
استاد میفرمود:
«سالک باید زرنگ باشد؛ مواقع و مواضع را تشخیص دهد و عمر خود را ضایع نکند».
اگر مؤمن زرنگ باشد، حتی خوابش، بیداری و استفادۀ صحیح بردن از عمر است.
علی مرتضی صلواةالله علیه فرمود:
«حَبَّذَا نَوْمُ الْأَكْیاسِ وَ إِفْطَارُهُمْ» [۲]؛ «خوشا خواب زیرکان و خوشا افطارشان».
بعضی از موارد کیاست که در روایات بدان اشاره شده از این قرار است:
۱. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
«إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا یلْدَغُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَینِ» [۳]؛ «مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود».
شاعر گفته است:
من جرَّب المُجرَّب
حَلَّتْ بِهِ النَّدَامَۀ
«هرکس تجربه شده را دوباره بیازماید، پشیمانی گریبانگیرش میشود».
۲. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
فتنه یعنی کاری که صلاح و فسادش به خوبی روشن نیست و امکان سوء استفاده از شخص در آن وجود دارد.«كُنْ فِی الْفِتْنَۀ كَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیرْكَب وَ لَا ضَرْعٌ فَیحْلَب» [۴]؛ «به هنگام بروز فتنه چون شتربچّه باش که نه پشتی استوار دارد که بر آن سوار توان شد و نه پستانی که از آن شیر توان دوشید».
۳. در روایت است: «مؤمن در هر امری که میخواهد وارد شود، ابتدا مینگرد که آیا این کار گریزگاه دارد یا نه.» یعنی اگر کاری راه گریز نداشت، ورود به آن شایسته نیست.
۴. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
«اعْلَم الناس من جَمَع عِلمَ الناس الی عِلمِه» [۵] ؛ «داناترین مردم کسی است که دانش مردم را به دانش خویش ضمیمه کند».
مراد این است که انسان باید اهل مشورت باشد و با مشورت بر علم و تجربه خود بیفزاید.
۵. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الطَّاعَۀ غَنِیمَۀ الْأَكْیاسِ عِنْدَ تَفْرِیطِ الْعَجَزَۀ» [۶] ؛ «خداوند سبحان طاعت خود را غنیمت زیرکان قرار داد، آن گاه که ناتوانان در این راستا کوتاهی کردند».
۶. در آیات و روایات بر این مطلب تصریح شده که: «اگر نیت کار خیری کردید، بشتابید که شیطان شما را منصرف نکند». گفتهاند:
«خیر الخیر ما کان عاجله»؛ «بهترین کار خیر آن است که زود انجام شود.»
«مسارعت» خود یکی از توشههای راه خداست که توضیح خواهیم داد.
۱. کیاست و زرنگی تبعّضبردار است و درجاتی دارد. دیده میشود افرادی را که در راه آخرت بسیار زیرکند، ولی در امور دنیوی بسیار سادهاند و برعکس، انسانهای فراوانی در مسائل جمع مال و رسیدن به جاه بسیار تیزبین، آیندهنگر و زیرکند، ولی در امور مربوط به آخرت اینچنین نیستند. در روایت است که اکثر بهشتیان ابلهاند و ابله چنین تعریف شده است.
«الْعَاقِلُ فِی الْخَیرِ الْغَافِلُ عَنِ الشَّر» [۷]؛ «کسی که در کار خیر فهیم و خردورز است و نسبت به کارهای بد به کلّی غافل است»
و به اصطلاح عامیانه اصلاً در باغ نیست.
۲. کیاست دینی نوعی صراحت در گفتار را میطلبد. سالک و بل مؤمن در بسیاری از موارد باید به صراحت پاسخ دهد. یکی از دانشمندان گفته است:
انسان باید جرأت نه گفتن داشته باشد. گاه ما با یک بله گفتنِ بیجا مدتها گرفتار میشویم. مجبور میشویم چندین دروغ، توریه، توجیه و خلف وعده داشته باشیم که شرّ آن بله را از سرمان کوتاه کنیم.۳. کیاست با شیطنت تفاوت دارد. در روایت است:
آن چه معاویه داشت، شیطنت بود، [۸] نه سیاست و کیاست.
تقوا جلوی این شیطنت را میگیرد. امام علی صلواةالله علیه فرمود:
«لَوْ لَا التُّقَی لَكُنْتُ أَدْهَی الْعَرَب» [۹]؛ «اگر تقوا نبود، من زرنگترین عرب بودم»
و در جای دیگر فرمود:
«وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِیۀ بِأَدْهَی مِنِّی وَ لَكِنَّهُ یغْدِرُ وَ یفْجُرُ وَ لَوْ لَا كَرَاهِیۀ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَی النَّاس» [۱۰]؛ «معاویه از من سیاستمدارتر نیست، اما او نیرنگ میزند و گناه میکند و اگر نیرنگ ناپسند نبود، من از زرنگترین مردمان بودم».
بسیاری از سیاستمداران در جهان امروز و بسیاری از ثروتمندان بازارهای ما مبتلا به کیاست شیطانیاند. سالک از هرگونه زرنگی و سیاست شیطانی به دور است، ولی از کیاست الهی به خوبی برخوردار است.
۴. بر اثر سلوک، نوری در سالک ایجاد میشود که بسیاری از امور پنهانی را میبیند. در روایت آمده:
«اتَّقُوا فِرَاسَۀ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ ینْظُرُ بِنُورِ اللَّه» [۱۱]؛ «از تیزبینی مؤمن بهراسید که او با نور خدا میبیند».
استاد میفرمود:
«مرحوم حاج هادی ابهری سواد نداشت، ولی به خاطر نور خدایی علما از او پرهیز داشتند، زیرا میدید و تذکر میداد».
آری،
عارفان چون در رخ تو بنگرند
تا به قعر تار و پودت پی برند
۱. بحارالانوار، ج۶۴، ص۳۰۷.
۲. نهجالبلاغه، حکمت ۱۴۵.
۳. بحارالانوار، ج۱۹، ص۳۴۵.
۴. نهجالبلاغه، حکمت ۱.
۵. امالی صدوق، ص۲۰.
۶. نهجالبلاغه، حکمت ۳۳۱.
۷. بحارالانوار، ج۹۴، ص۹۸.
۸. کافی، ج۱، ص۱۱.
۹. همان، ج۸، ص۲۲.
۱۰. نهجالبلاغه، خطبه ۲۰۰.
۱۱. کافی، ج۱، ص۲۱۸.