کون اصطلاحی عرفانی به معنای ماسوای حق تعالی یعنی تعین های خلقی است. اما در فلسفه گاهی در مقابل فساد بوده و در عالم ماده به کار میرود و گاهی به معنای مطلق وجود میباشد.
این لفظ در اصطلاحات فلسفی به دو معنا به کار رفته است؛
۱. گاهی مراد از «کون» تنها در عالم ماده و در مقابل واژه «فساد» به کار میرود، لذا عالم ماده را عالم «کون و فساد» مینامند.
۲. لکن اصطلاح دیگر «کون» مساوی با مطلق وجود است و شامل واجب و ممکنات میشود.
اما در واژگان عرفانی، اصطلاح «کون» تنها در حیطههای تعینی و آن هم منحصراً در تعینات خلقی به کار رفته است. عرفا همه آنچه را که به قول «کُنْ» تحقق مییابد، «کون» میگویند، بنابراین همه ماسوای حقتعالی در تعابیر عرفا «کون» است، اما ذات حق و تعین اول و ثانی که ماسوای حق، محسوب نمیشوند، «کون» نمیباشند. از همین رو واژه «کون» در مقایسه با اصطلاح اول فلسفی اعم است و همه مراتب تعینهای خلقی اعم از ماده و مثال و عقل را شامل میشود، ولی در مقایسه با اصطلاح دوم فلسفی اخص آن است و شامل واجبالوجود نمیشود.
محقق قیصری در این رابطه و با اشاره به اصطلاح دوم فلسفی، میگوید:
الکون فی اصطلاح هذه الطایفة عبارة عن وجود العالم من حیث هو عالم لا من حیث أنّه حق وان کان مرادفاً للوجود المطلق عند اهل النظر.[۶۶۴]
«کون» در اصطلاح عرفا، عبارت است از وجود عالم از آن جهت که عالم است نه از آن حیث که حق است، گرچه همین واژه از نظر فلاسفه مرادف با وجود مطلق باشد.