عینیت دو چیز در گرو اینست که یک حقیقت واحد دارای نوعی تکثر باشد به طوریکه آن کثرت در عین کثرتش، وحدت نیز داشته باشد.
به بیان دیگر هر گاه از یک چیز دو عنوان انتزاع شود یا یک چیز در دو لباس و دو قالب ظاهر شود، میان آن دو عنوان یا میان آن دو شیء در دو قالبش عینیتی برقرار است.
از سوئی چون مفاد قضیه حملیه نیز همین است، به طور معمول در مورد هر عینیتی میتوان یک قضیه حملیه ساخت و با آن از عینیت موضوع و محمول خبر داد.
بنابراین بحث از اقسام عینیت مساوی با بحث از اقسام حمل می باشد.
برخی از اقسام حمل و عینیت که در عرف عام و خاص به کار میرود به شرح ذیل است [۱]:
۱. عینیّت ماهوی میان دو ماهیت در ظرف تقرّر ماهوی (بدون نظر به وجود) که از آن به حمل أولی ذاتی تعبیر میشود؛ مانند: الانسان حیوان ناطق.
۲. عینیّت ماهوی میان دو وجود در دو مرتبه (اتّحاد ماهوی در موارد تحقق ماهیت در دو ظرف وجودی)؛ مانند تعبیر قائلین به وجود ذهنی که میگویند ماهیّت آنچه در خارج است عین ماهیّت آنچه در ذهن است میباشد (یا میگویند خارجی همان ذهنی است از حیث ماهیت).
۳. عینیّت هویّتی یا عینیّت دو عنوان مشیر به جزئی خارجی در آن واحد مانند عینیّت «حسن» با «پسر علی آقا» در «حسن آقا پسر علی آقا است» که در واقع اشاره به یک وجود واحد شخصی است.
۴ . عینیّت کلی با فرد، مثل عینیّت کلی طبیعی انسان با افراد خود که مصحح قضایائی چون «زید انسان است»، «عمرو انسان است» و ... میباشد .
۵. عینیّت وجودی یا اتّحاد دو ماهیّت (یا دو عنوان) در یک مرتبه وجودی در مسیر حرکت؛ مانند عینیّت دانه با درخت سیب که حافظ وحدت آن دو، وجود واحد سیّال است که در مرتبهای با ماهیّت دانه متحقّق بود و در مرتبه دیگر با ماهیّت درخت سیب متحقّق است. [۲]
۶. عینیّت حقیقت و رقیقت یا عینیّت مراتب یک موجود در دو قوس صعود و نزول؛ همانطور که دانه سیب حرکت کرده و به درخت سیب تبدیل میشود، وجود نیز از مراتب عالی تنزل نموده و به مراتب مادون آمده و در قوس صعود دوباره بالا میرود و شبه حرکتی (با تسامح) در آن تحقّق میپذیرد و جنبه وحدتی بین همه مراحل نزول و صعود وجود دارد که به آن اعتبار میگوئیم: این مرتبه نازله همان مرتبه عالیه است که تنزل کرده و این مرتبه نازله همان مرتبة عالیه است که بالا رفته است. و چون هر معلولی تنزَل علّت تامّه خود است لذا بین علّت و معلول این عینیّت همواره برقرار میباشد و میگویند علّت عین معلول است و گاه گفته میشود معلول عین علّت است. یعنی یکی حقیقت دیگری و دیگری رقیقت آن یک است. [۳].
۷. عینیّت محیط و محاط یا عینیت عرفانی؛ چون آنچه احاطة وجودی دارد به گونهای است که محاط از او نمیتواند بیرون باشد و محیط تمام جوانب وجودی وی را احاطه کرده، لاجرم بین محیط و محاط نوعی عینیّت محقّق میشود.
۱. البته درباره برخی از موارد ذیل تفسیرهای گوناگونی می توان ارائه داد و آنچه در اینجا آمده با نوعی تسامح و مبنی بر برخی از نظرات است
۲. ظاهراً در عبارات کتب منطقی و فلسفی قسم سوم تا پنجم را در حمل شائع صناعی داخل میدانند و در برخی از عبارات قسم دوم را از حمل اولی میشمارند (رک: الحکمة المتعالیة، ج۳، ص ۳۰۴و۳۰۵، تعلیقۀ مرحوم حاج ملاهادی)
۳. ملاک عینیت در حمل حقیقت و رقیقت گاهی اشتمال حقیقت بر کمالات رقیقت شمرده میشود که این بیان در مورد حمل معلول بر علت مفید است. ولی در اصطلاح حکما حمل حقیقت و رقیقت منحصر در این نوع نیست و در قوس صعود نیز جاری است. مثلاً عمل صالحی که مؤمن انجام میدهد در نشآت بعدی در هر موطنی تجلّی خاص خود را دارد و میان آن با عمل دنیائی حمل حقیقت و رقیقت برقرار است، با اینکه نسبت آن دو نسبت علّت و معلول نیست و تطبیق ملاک مزبور بر آن خالی از مشکل نیست. لذا در اینجا به در ملاک عینیّت به همان اتصال وجودی مراتب اکتفاء که تبیین آن آسانتر میباشد اکتفاء شده است