سعدالدین محمد حموی از عرفای قرن هفتم و استاد شیخ عزیز نسفی و از مریدان و خلفای شیخ نجم الدین کبری و شهاب الدین عمر سهروردی است. وی در کتاب محبوب المحبین و مطلوب الواصلین معتقد است: «اطلاق اسم ولی بعد از حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله به طور مطلق و یا مقید به کسی دیگر جایز نیست مگر به حضرت امیرالمؤمنین و اولاد معصوم او علیهم السلام»
منبع اصلی این نوشتار صفحهٔ ۴۹۲ کتاب نفحات الانس جامی و صفحهٔ ۱۱۳ کتاب ارزشمند «شیخ نجم الدین کبری؛ ستاره درخشان عرفان» اثر عبدالرفیع حقیقت است که انتشارات بهجت در سال ۱۳۹۵ آن را برای دومین بار منتشر ساخته است.
سعد الدین محمد بن مؤید بن ابیبکر بن حسن بن محمد بن حمویة بن محمد که به جهت انتساب به جدش (سعدالدین حمویه) یا حموی یا حموئی شهرت یافته است از عارفان قرن هفتم هجری است. وی از مشایخ شیخ عزیز نسفی و از خلفا و مریدان شیخ نجم الدین کبری و شهاب الدین عمر سهروردی میباشد. در جوانی چندی در جبل قاسیون دمشق که در آن اوان از مراکز تصوف بود زیست، با صدرالدین قونوی ملاقات کرد و ارتباط محبت پیدا نمود.
شيخ مؤيّدالدّين الجندى در شرح فصوص الحكم مىگويد كه: «شيخ صدر الدّين روزى در مجلس سماع با شيخ سعد الدّين حاضر بود. شيخ سعد الدّين در اثناى سماع روى به صفّهاى كه در آن منزل بود كرد و به ادب تمام مدّتى بر پاى ايستاد، و بعد از آن چشم خود را پوشيد و آواز داد كه: أين صدر الدّين؟ چون شيخ صدر الدّين پيش آمد، چشم بر روى وى بگشاد و گفت: حضرت رسالت صلّىاللّهعليهوسلّم در آن صفّه حاضر بودند، خواستم كه چشمى كه به مشاهده جمال آن حضرت مشرّف شده است، اوّل به روى تو بگشايم.»[۱]
مدت بیست و پنج سال در دیار شام و عراق و خوارزم مسافرتها کرد، سرانجام به خراسان که موطن اصلی او بود برگشت و شهرت بسیار یافت و از عارفان و مشایخ تصوف وقت گردید و کرامات زیاد به او منسوب داشتند[۲] از تألیف های اوست:
که در آداب و اخلاق است و فهم مطالب کتاب آخر در حق غیر اهل بصیرت، امکانی ندارد بلکه به نوشته مجالس المؤمنین مشتمل بر علم حروف و اشارات حروفیه در ضمن دوائر و غیر آن بوده و حل آنها را به حضرت محمد مهدی عجّلاللهفرجه حواله کرده است. نیز در آنجا گوید که اطلاق اسم ولی بعد از حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله به طور مطلق و یا مقید به کسی دیگر جایز نیست مگر به حضرت امیرالمؤمنین و اولاد معصوم او علیهم السلام.[۳]
سعدالدین حموی در نظم و نثر فارسی و عربی دست داشته و رباعیات او بیشتر تر از دیگر انواع شعری نقل شده است. سعدالدین حموی در سن ۶۳ سالگی در روز عید قربان سال ۶۵۰ رحلت نموده است[۴]. چند رباعی زیر از اوست:
گر با غم عشق سازگار آید دل
برمرکب آرزو سوار آید دل
گر دل نبود کجا وطن سازد عشق
ور عشق نباشد به چه کار آید دل
حق جان جهان است و جهان جمله بدن
افلاک و لطایف و حواس آمد تن
افلاک و عناصر و موالید اعضا
توحید همین است دگرها همه فن
کس نیست که او شیفته روی تو نیست
سرگشته چومن در شکن موی تو نیست
گویند بهشت جاودان خوش باشد
دانم به یقین که خوشتر از روی تو نیست
كافر شوى ار زلف نگارم بينى
مؤمن شوى ار عارض يارم بينى
در كفر مياويز و در ايمان منگر
تا عزّت يار و افتقارم بينى
بىتو نظرى نيست مرا در كارى
بىروى تو خوش نيايدم گلزارى
در باغ رضاى چون تو زيبا يارى
پيدا و نهان روى تو ديدم بارى
بىتو نه بهشت بايدم نى رضوان
نى كوثر و زنجبيل و بحر حيوان
با قهر تو دوزخ است دار رضوان
با لطف تو دوزخ همه روح و ريحان
أنت قلبي و أنت فيه حبيب
و لسقم القلوب أنت طبيب
ليس في قلب من يحبّك صدقا
غير ذكراك حالة يستطيب
أنت سقمي و صحّتي و شفائى
و بك الموت و الحياة يطيب
و إذا ما نظرت فيّ بلطف
عن فؤادي و أعيني لا تغيب
لك سرّي و مهجتي و ضميري
ساجد شاهد و مالى نصيب