ایشان شدّت نور ذات و نزدیک بودن آن را علّت باطل بودن اندیشه و تفکّر در ذات میداند و به همین دلیل نور ذات را سیاه دانسته است.
یکی از شیوههای مخالفان فلسفه و عرفان، تهمت و نسبتهای کاذب و ناروا به طرف مقابل زدن است که با تقطیع و عدم دقّت در عبارات بزرگان دین و اولیاء الهی صورت میگیرد. نمونهای از این تقطیع ها و استفاده های ناصواب، دریافت اشتباهی است که برخی از آنها از عبارات حضرت علامه آیةالله حسینی طهرانی رضواناللهعلیه نمودهاند.
در برخی از کانالهای مخالفان عرفان اینچنین آمده است:
«سید محمد حسین طهرانی: ذاتِ خداوند رنگش سیاه است! (الله شناسی، ١/٥٠)
در مکتب وحی، تفکر و صحبت از ذات خداوند نهی شده، اما صوفیه حتی رنگ ذاتِ خدا را نیز مشخص کردهاند.»
بعد هم به روایتی که از گفتگو و تفکّر پیرامون ذات خداوند نهی نموده است، استشهاد نموده اند.
بنده با دیدن این مطلب بسیار تعجّب نمودم و با خود گفتم: کاش این دوستان! مقداری از مباحث کتاب الله شناسی در این موضع را میخواندند تا به مراد مؤلّف کتاب پی ببرند. مع الأسف افرادی که کتابهای اهل عرفان را تورّق میکنند تا عبارتی را پیدا نموده چماق تهمت و نسبتهای ناروا و اهانت را بر سر دوستان خدا بکوبند، بدون اینکه کمترین اطّلاعی از اصطلاحات عرفان و یا حتّی آرایه های ادبی همچون تشبیه و استعاره داشته باشند، کمتر در پی فهم مراد مؤلّف هستند!
لذا بجهت توضیح برای جویندگان حقیقت عرض می کنم که: مرحوم علّامه حسینی طهرانی رضوان الله علیه در کتاب الله شناسی در مقام بیان کجرویهای حنابله و وهابیت در بحث توحید و معارف حقیقی قرآن مطالبی را بیان نموده اند و در قسمتی از آن میفرمایند:
«ابن تيميّة، حنبلى است و بر اين قول مجدّانه ايستادگى دارد و مىگويد: مراد و مفهوم از آيات قرآن در عبارات و الفاظ مستعمله در آن، همين معانى معروف و متفاهم مادّى و طبيعى و جسمى مىباشد. حمل الفاظ و كلمات آن را بر غير از اين نبايد جائز شمرد. وهّابيّه (تابع محمّد بن عبد الوهّاب) كه مذهبشان حنبلى مىباشد بر اين امر اصرار و ابرام دارند.» (الله شناسی، ج1، ص46)
ایشان سپس به بیان نظر حکمای راستین اسلام در اعتقاد به وضع الفاظ برای معانی عامّه و کلیه و اینکه مثلاً لفظ نور صرفاً برای دلالت بر نور ظاهری مادّی وضع نشده بلکه برای حقیقت «الظاهر بنفسه و المُظهر لغیره» وضع گردیده می پردازند و نتیجهگیری میکنند که میتوان بر خداوند نیز اطلاق «نور» نمود.
در ضمن توضیح مطلب به اصطلاحی عرفانی اشاره میفرمایند که:
«بطور كلّى اهل عرفان براى صفات مختلفه حقّ سبحانه و تقدّس انوارى را معرّف مىشمرند، كه از روشنترين كه مانند نور مهتاب است شروع مىشود تا برسد به نور ذات كه سياه رنگ است. (الله شناسى، ج1، ص50)
با دقت و تأمّل در مطالب و نوشتههای عرفا این حقیقت آشکار میگردد که: اهل عرفان برای اشاره به دست نیافتنی بودن و قابل ادراک نبودن ذات الهی از اصطلاح رنگ سیاه استفاده نمودهاند.
برخلاف زعم مخالفین عرفان که این تعبیرات را حاکی از تفکر در ذات که در روایات نهی شده، می دانند، اتفاقاً عرفا برای بیان عدم امکان تفکّر در ذات از این تعابیر استفاده می کنند.
شیخ محمود شبستری در گلشن راز در پاسخ به این سؤال که: چه تفکّری صحیح و چه تفکّری باطل است میفرماید: اندیشیدن در نعمت های الهی صحیح و تفکّر در ذات خداوند گناه و محال است.
سؤال:
كدامين فکر، ما را شرط راه است؟
چرا گه طاعت و گاهى گناه است
پاسخ:
در آلا فكر كردن شرط راهست
ولى در ذات حقّ محض گناه است
بود در ذات حقّ انديشه باطل
محال محض دان تحصيل حاصل
(گلشن راز، ص12)
ایشان در پاسخ خود از این روایت استفاده نموده اند که: تَفَكَّرُوا فِى آلاءِ اللَّهِ وَ لَا تَتَفَكَّرُوا فِى ذَاتِ اللَّه. «در نعمتهاى خداوند تفكّر كنيد و در ذات خداوند تفكّر ننمائيد!»
شیخ محمود شبستری بعد چند بیت دیگر میفرماید:
چو مُبصَر با بصر نزديك گردد
بصر از درك او تاريك گردد
سياهى گر ببينى نور ذات است
به تاريكى درون آب حيات است
سيه جز قابض نور بصر نيست
نظر بگذار كاين جاى نظر نيست
چه نسبت خاك را با عالم پاك
كه ادراك است عجز از درك ادراك
سيهروئى ز ممكن در دو عالم
جدا هرگز نشد و اللهُ أعلم
ایشان شدّت نور ذات و نزدیک بودن آن را علّت باطل بودن اندیشه و تفکّر در ذات میداند و به همین دلیل نور ذات را سیاه دانسته است.
در شرح گلشن راز آمده است:
«پس با وجود آنكه نور است، چون در لباس سواد است، با همۀ پيدايى، از نظر پنهان است. از فرط ظهور به همۀ ديدهها رسيده، و از سياهى نور هيچ ديده او را نديده. از غايت لطافت، انديشه از او دور، و همۀ انديشهها با او در حضور؛ لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ. و نهايت اين كاروبار آن است كه بدانى كه چنانچه هست نمىدانى، و آنچه فىالجمله مىبينى، به حقيقت نمىبينى. ناظم (قدس سره) نيكو اشارت مىكند:
چه نسبت خاك را با حضرت پاك
كه ادراك است عجز از درك ادراك
» (نسايم گلشن، ص142)
با دقت در این عبارات معلوم میشود که مراد عرفا از تعبیر به رنگ سیاه دربارۀ ذات خداوند این است که: فکر و اندیشۀ شما به ذات الهی نخواهد رسید و هیچ موجود ممکنی با فرض وجود، توانائی ادراک آن نور مطلق را ندارد.
رهبر فقید انقلاب قدّس سرّه نیز در بیان این مطلب میفرمایند:
«در لسان ارباب عرفان كه گويند: «سياهى خود نشان از نور ذاتست»، و تعريف اين أكابر، و يا تعبير آنها، از نور ذات به ظلمت و سياهى، از جهت تماميت ظهور ذات است، كه به لحاظ آنكه نور باهر ابهر ذات از جهت شدت و تماميت و اطلاق ذاتى معرا از قيد اطلاق در منتهاى ظهور است، و به لحاظ عدم توانايى و عجز صاحب شهود از مشاهده نور ذات و عدم قدرت مقيد بر شهود مطلق، از اين نور تعبير به «سياهى» كردهاند، ولى سياهى ممدوح. و در حديث مشهور نبوى، صلى اللّه عليه و آله است كه از آن حضرت سؤال شد: هل رأيت ربّك؟ فرمود: نور أنّى أراه. از اين لحاظ اهل تحقيق فرمودهاند: النور لا يدرك و يدرك به و الضياء يدرك و يدرك به.» (مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية، مقدمة، ص70)
البته ممکن است عارف در تمثّلات مثالی نیز اینگونه برای او مشاهَد باشد، ولی هیچگاه این بدان معنا نیست که عارف با تفکّر در ذات الهی به رنگ او پی برده است!
جای بسی تأسّف است که مخالفان عرفان با اینکه کتابها را تورّق نموده و ظاهرا مراد از عبارات را شاید متوجّه شوند، باز به حکایت ناقص و بخشیِ مطالب رو آورده اند.
مرحوم علّامه حسینی طهرانی رحمةالله علیه در همین کتاب الله شناسی که مطلب فوق از جلد اوّل، صفحۀ 50 آن نقل شده است، در صفحۀ 85 به بعد به همین مطلب می پردازند که از تفکّر در ذات الهی نهی شده است و شناخت خداوند از چه راههائی و به چه کیفیت میسور است و همین اشعار شیخ محمود شبستری رحمةالله علیه را نیز نقل فرموده اند.
با توجّه به مباحث فوق، آیا اینگونه فهم برادران تفکیکی، فروکاستن معارف عالی دین به معانی ظاهری جسمانی، همانگونه که حنابله و وهابیت گرفتار شدند و همۀ تلاش مؤلّف کتاب الله شناسی برای فهماندن این حقیقت به امثال تفکیکیان است، نیست؟!
کاش برای فهم درست حقائق علمی، نه به کتابهای دست اول (که فهم آنها برای دوستان تفکیکی مشکل است!) بلکه به فرهنگ اصطلاحات مراجعه و با کمی دقّت، این مطلب علمی را مخالف مکتب وحی نمی انگاشتند.
در فرهنگ اصطلاحات عرفانی اینگونه آمده است:
«ذات حق را از آن سبب كه در سياهى امتيازى نيست و ديده بيننده نمىتواند بر سبيل تعيين به چيزى اشاره كند، به سياهى تشبيه كردهاند؛ چه در ذات حق نيز هيچ ديده نمىتواند امتيازى تشخيص دهد مگر بر سبيل محويّت.» (فرهنگ اصطلاحات عرفانى، ص 489)
البته اهل عرفان معانی دیگری نیز برای نور سیاه ذکر نموده اند مانند کثرت اسما و صفات، بدین معنا که: حقیقت وجود مطلق در سیاهی و تیرگی کثرت و تعدّد وجود منبسط قرار دارد. (شرح گلشن راز ابن ترکه، ص75)
لازم به ذکر است که در آثار عرفانی تعبیر نور سیاه دو کاربرد کاملاً متفاوت دارد که نباید آن دو را با هم خلط کرد: نور ذات و نور ابلیس. کاربرد دوّم بسیار نادر است و تنها عین القضات همدانی در تمهیدات و مکاتبات خود با غزالی و علاءالدوله سمنانی در برخی از آثار خود از آن استفاده نموده اند.
دوستان برای اطلاع بیشتر می توانند به این دو مقاله مراجعه فرمایند: «نور سیاه در ادب عرفانی» در مجلّۀ ادبیات عرفانی و «نور سیاه؛ پارادوکس زیبای عرفانی» در مجلّۀ ادیان و عرفان.
در پایان چند پیشنهاد برادرانه: