و عمده دلیل این است که کسی که این همه فهم [و] شرح صدر در معارف و اخلاق و اعمال بلکه احاطهای به تمام کائنات دارد، حق و باطل این مسأله بر او پوشیده نمیماند. چون این مسأله به طوری واضح است که اگر کسی فیالجمله فهم داشته باشد و به تواریخ رجوع نماید ممکن نیست متدین به مذهب اهل سنّت باشد، تا چه رسد به مثل این اعجوبة روزگار و جوّاب آفاق و مفسّر کائنات.
نویسنده: آقا نجفی قوچانی
منبع: سیاحت شرق ص ۱۶۲ تا ۱۶۴
متن:
... سیّد گفت: چرا نمیگذاری مثنوی بخوانم؟
گفتم: معذرت میخواهم جَلَوات روح و یا نشاط سرشار است که از باطن، مواج و متلاطم شدهاست. من که از خدای خود خیلی شاکر و راضیم و میخواهم که او هم به حق اویی که حقیقت او مال و مختص اوست و دیگران به او داده شدهاند از من ناچیز که از او همه چیز شدهام راضی شود، رضی الله عنهم و رضوا عنه ذلک هو الفوز العظیم. سیدنا بخوان که خدا تو را و ملای رومی را رحمت کند.
سیّد گفت: ولو من نسبت به علماء عصر حاضر در معارف متنوّرتر خود را میدانم، چون سایرین ملای رومی را کافر و کتاب او را از کتب ضلال میدانند و به دست هرکس ببینند از او میرمند و من کتاب او را خوب میدانم و خودش را اگرچه کافر نمیدانم، لکن از آن ... سنیهاست و شما سزاوار نبود که من و او را در عرض هم دعای رحمت کنید، چه او قابل رحمت نیست.
گفتم: از کجا فهمیدی کسی را که در قرون سابقه بوده و مرده و مسلمان عارفی بوده یقیناً ولکن سنی است نه شیعه؟
گفت: اولاً آباء و اجداد او سنی بودهاند.
گفتم: صرف این که پدر و جد، سنی بوده ملازمه ندارد که اولاد نیز سنی باشد.
گفت: ثانیاً قاضی القضات اهل سنت بوده و به مذهب آنها متدین و عامل بوده.
گفتم: این هم دلیل نمیشود که باطناً متدیّن مذهب آنان بوده، چه بسا رؤسای آنها باطناً تشیع دارند و در ظاهر تقیه میکنند یا للدّنیا و یا جهت مصالحی که در نظر دارند، نظیر بودن علی بن یقطین در وزارت هارون که بارها میخواست استعفا بدهد، موسی بن جعفر علیهالسلام نگذاشت.
گفت: ثالثاً تمجید و تعریف نمودن از خلفا در چند جای مثنوی و الّا داعی نبود که آنها را تحریف کند و مورد تقیه هم نبود چون در آن وقت از ریاست و میان مردم کشیده شده بود و عزلت اختیار نموده بود. گفتم صلاح تقیّه منحصر به حفظ جان و مال و عرض انسان که نیست، بلکه تعریفات آنها را نموده که کتاب او نزد شیعه و سنی اشاعه پیدا نماید و تا روز قیامت بیاید تا مگر معدودی از آنها از شرح و بسط معارف حقه و اخلاق کریمه و عدم انطباق بر آنها مستبصر و هدایت یابند و این حیلة خوبی است برای دخول خارجیها در حصن حصین ولایت کلیه الهیه علویّه.
گفت: جوابهای تو بر فرض تسلیم، تشیع او را ثابت نمیکند، نهایت مجهول الحال است باید بر او گفت علیه ما علیه.
گفتم: من خواستم ادله تو را خراب کنم. اگر دلیل بر تشیع او میخواهی، مثنوی پر است و یک جای که به خاطرم دارم در بیان معنی قول پیغمبر در غدیر خم من کنت مولاه فهذا علی مولاه میگوید :
کیست مولا آنکه آزادت کند
بند رقیت ز پایت باز کند
الی آخر و جاهای دیگر زیاد است، ولکن به خاطر ندارم و عمده دلیل این است که کسی که این همه فهم [و] شرح صدر در معارف و اخلاق و اعمال بلکه احاطهای به تمام کائنات دارد، حق و باطل این مسأله بر او پوشیده و مستور نمیماند، بلکه به ادنی طلبهای از آنها گمان سنیگری برده نمیشود، بلکه باطناً یا شیعه و یا طبیعی و مادی و لامذهب صرف است. چون این مسأله به طوری واضح است که اگر کسی فیالجمله فهم داشته باشد و به تواریخ رجوع نماید ممکن نیست متدین به مذهب اهل سنّت باشد، اگر مسلمان است، یقیناً شیعه است، والا مادی و یا لامذهب است تا چه رسد به مثل این اعجوبة روزگار و جوّاب آفاق و مفسّر کائنات.
من نمیگویم که آن عالیجناب
هست پیغمبر ولی دارد کتاب
قال النبی فاذکروا موتاکم بالخیر. پس خدا رحمت کند او را که چنین کتابی در میان ما گذاشت.
ملامحمد غزالی تفسیر انسان نموده است. ملامحمد نیشابوری تفسیر فرمان الهی نموده است، ملا محمد رومی تفسیر کائنات نموده است از صدر تا ساقه و از ذرّه تا درّه و قدر هر یک به اندازه کتاب اوست.