عرفان و حکمت
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
صفحه‌اصلیدانشنامهمقالاتتماس با ما

کیفیت خواب و خوراک مرحوم سید هاشم حداد در ماه رمضان‏

نزدیک اذان به منزل که با مسجد چند خانه بیشتر فاصله نداشت رفته و در سفره‌ای که عبارت بود از پیراهن عربی یکی از آقازادگانشان، قدری فِجِل (ترب سفید) و خرما با دو گرده نان آوردند و به روی زمین گذارده فرمودند: بسم الله!

مرحوم علامه آیت‌الله حسینی طهرانی در صفحهٔ ۳۳ کتاب شریف روح مجرد در ادامه نقل ماجرای اولین دیدارشان با مرحوم سید هاشم حداد در نیمه شعبان سال ۱۳۷۶ ه‍.ق به شرح وقایع رمضان آن سال پرداخته و می‌نویسند:

یک شب آقا به من فرمود: چرا هر شب بر می‌خیزی و می‌روی منزل برای سحری خوردن؟! یک چیزی که می‌آورم و می‌خورم، تو هم با من بخور!

فردا شب سحری را در نزد ایشان ماندم. نزدیک اذان به منزل که با مسجد چند خانه بیشتر فاصله نداشت رفته و در سفره‌ای که عبارت بود از پیراهن عربی یکی از آقازادگانشان، قدری فِجِل (ترب سفید) و خرما با دو گرده نان آوردند و به روی زمین گذارده فرمودند: بسم الله!

ما آن شب را با مقداری نان و فجل و چند خرما گذراندیم و فردای آن روز تا عصر از شدّت ضعف و گرسنگی توان نداشتیم. چون روزها هم در نهایت بلندی و هوا هم به شدّت گرم بود. فلهذا با خود گفتم: این گونه غذاها به درد ما نمی‌خورد، و با آن اگر ادامه دهیم مریض می‌شویم و از روزه وا می‌مانیم. روی این سبب بعداً پس از صرف سحور با حضرت ایشان، فوراً به خانه می‌آمدم و آبگوشت و یا قدری کته‌ای را که طبخ نموده بودند می‌خوردم؛ یا بعضاً سحری را از منزل می‌بردم و با سحری ایشان با هم صرف می‌شد.

امّا خواب ایشان: اصولًا ما در مدّت یک ماه خوابی از ایشان ندیدیم. چون شبها تا طلوع آفتاب بیدار و به تهجّد و دعا و ذکر و سجده و فکر و تأمّل مشغول بودند، و صبحها هم پس از خریدن نان و حوائج منزل دنبال کار در همان محلّ شرطه خانه می‌رفتند، و ظهر هم نماز را در منزل می‌خواندند، سپس به حرم مطهّر مشرّف می‌شدند؛ و گفته می‌شد عصر مطلقاً نمی‌خوابند؛ فقط صبحها بعضی اوقات که بدن را خیلی خسته می‌بینند، در حمّام سر کوچه رفته و با استحمام آب گرم، رفع خستگی می‌نمایند؛ و یا مثلاً صبحها چند لحظه‌ای تمدّد اعصاب می‌کنند سپس برای کار می‌روند، آنهم آن‌گونه کار سنگین و کوبنده. زیرا ایشان نه تنها نعل می‌ساختند بلکه باید خودشان هم به سُمّ ستوران می‌کوبیدند. امّا آن وَجد و حال و آتش شعله ور از درون، اجازه قدری استراحت را نمی‌داد.

مطالب جدید