بعضى مىگويند: كسانى كه به كمال رسيدهاند، حتى نبايد بهنيت شوق يا ترس، يا پيوستن به خدا و كسب مقام نزد او، يا بهنيت خوشنودى او، عملى را انجام دهند، و بايد نيت آنان فقط شايستگى خداوند براى عبادت باشد. و عملى را كه بخاطر شوق به وصال خداوند انجام شود ناقص مىدانند و بعضى اين را عبادت نفس دانستهاند.
ولى گمان نمىكنم هيچ يك از پيامبران و اولياى خدا و فرشتگان نزديك، اعمال خود را از آنچه آنان مىگويند خالص كنند. اين افراط است كه عملى را كه بخاطر رسيدن به رضاى خدا و نزديكى و همسايگى او انجام شود، عبادت نفس بدانيم چنانچه در سخنان بعضى از اهل معرفت مىباشد. بله اشكالى ندارد كه بگوييم اولياى خدا در بعضى از حالتها و جلوهگر شدن نامهاى خداوند بر آنان عملى را فقط بخاطر شايستگى خداوند متعال و براى عبادت او انجام مىداده و نيت نزديك شدن به خدا و رضايت او را فراموش مىكردهاند، ولى نمىگوييم: پيامبران عليهم السّلام هميشه در اين حالت بودهاند چه رسد به اين كه ديگران هميشه، يا گاهى با اين نيت عملى را انجام دهند. و من عمل بهنيت شايستگى خداوند را، برتر از عمل بهنيت رسيدن به همسايگى خداوند نمىدانم، باين جهت كه ما بالاتر از عبادت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام نداريم و از روايات معلوم مىشود كه بعض يا بيشتر اعمال آنها فقط بخاطر بدست آوردن رضاى خدا و نزديكى به او بوده است.
چه اشكالى دارد گاهى اوقات ترس از مجازات نيز جزيى از نيت آنها باشد. براى كسى كه از ترس مجازات خدا غش مىكند، امكان ندارد يا خيلى مشكل است كه اين ترس در نيت او هيچ تأثيرى نداشته باشد.
به نظر مىرسد حالتهاى پيامبران عليهم السّلام و اولياى خدا حتى سرور آنان پيامبر ما صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، مختلف بوده و علت آن اختلاف جلوههاى اسمهاى خداوند متعال براى آنان بوده و خداوند به اين طريق آنان را تربيت و درجات آنان را بالا برده و آنان را به خود نزديكتر مىنموده است.
خداوند براى كمال آنان قلبهاى ايشان را تربيت مىكرده است، چنانچه در بعضى از فرازهاى آن زيارت مىخوانيم:«موالى لكم قلوب تولى اللّه رياضتها بالخوف و الرجاء، سروران من،خداوند اختيار قلوب شما را داشته و با ترس و اميد آن را تربيت مىكند» گاهى با نامهاى جمالى خود براى آنان جلوه مىكند، آنان نيز با پروردگار خود انس گرفته و براى او ناز مىكنند. و گاهى با نامهايى كه نشانه غلبه و جلال اوست در مقابل آنان جلوهگر شده كه در اين حالت آنان به تضرع، استغفار و گريه پرداخته، و با مناجاتى كه بيشتر آن استغفار و پناه بردن به خدا و درخواست نجات از جهنم و آتش است، با او مناجات مىكنند. و اين مطلب بر كسى كه كمى با احاديث آنان سروكار داشته باشد، پوشيده نيست.
درباره رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است كه بعضى اوقات خطاب به عايشه مىفرمودند: برايم بگو، حميرا و در عين حال در انتظار وقت نماز بود و به بلال مىفرمود: راحتم كن، بلال گاهى نيز هنگام فرود آمدن وحى رنگ و حالش تغيير مىكرد، و گاهى موقع وزش باد از نزول بلا مىترسيد، تمام اينها نشاندهنده مختلف بودن حالتهاست. و اين مطلب، با انجام تمام اعمال بنيت شايستگى خداوند براى پرستش سازگارى ندارد. البته بعيد نيست منظور اين علماى بزرگ از نيت شايستگى خداوند متعال براى عبادت، معنايى باشد كه با نيت نزديك شدن و رضايت او سازگارى داشته باشد، زيرا گاهى انگيزه نزديك شدن به دوست، برخوردارى از بخشش و نعمتها يا فرار از مجازات او نمىباشد، بلكه باين جهت است كه شايسته نزديك شدن مىباشد. و اين يكى از معانى عمل كردن بخاطر شايستگى او براى پرستش است، همانگونه كه از سرور اولياء امير المؤمنين عليه السّلام بر مىآيد، آنجا كه مىفرمايد:
«تو را بخاطر ترس از آتش يا آرزوى بهشت عبادت نكردم، بلكه تو را شايسته بندگى ديدم آنگاه تو را پرستيدم.»
زيرا آن حضرت عليه السّلام، نيت شايستگى براى عبادت را در مقابل نيت عبادت از ترس آتش يا خواهش بهشت قرار داده، نه در مقابل رسيدن به رضايت و نزديكى او.
از خدا مىخواهيم كه قصد نزديكى و رضايت خود را به ما عنايت فرموده و ما را به درك معنى نيت نزديك شدن به خود، يا دست كم به توانايى قبول آن بطور اجمال، موفق نمايد، زيرا عدهاى از علماى بزرگ درك معنى نزديكى به خدا را منكر شده و مىگويند: معناى قصد نزديكى چيزى جز انجام عمل بنيت دستور خداى متعال نيست و نيتى كه بيش از اين باشد، مخالف تنزيه خداى متعال است، گرچه اين سخن درستى نيست. مخفى نماند كه بعضى از بزرگان از روى غفلت گفتهاند:
عبادتى كه بخاطر ترس از مجازات يا خواهش بهشت باشد، باطل است. و اين غفلتها و لغزشها از بزرگان و شخصيتها شگفتى ندارد، زيرا در مبتلا شدن آنان به اين گونه لغزشها حكمتى الهى وجود دارد.
مطلب ديگر اين كه منظور سيد ما قدّس سرّه در كتاب اقبال از سخن خود كه: «كسى كه خدا را فقط بخاطر فرار از مجازات عبادت كند، بنده پستى است.» همانطور كه خود نيز تصريح كرده، منظورش كسى است كه اگر ترس از مجازات نبود عبادت نمىكرد، كه چنين چيزى مخالف صفات عالى انسانى است. و او كسانى را مىگويد كه خدا را سزاوار خدمت كردن نمىدانند، كه قطعا از بندگان پست بوده و اين اعتقاد خارى در چشم ايمان و اسلام است.
گاهى مخلصين بر خود سخت گرفته و علاوه بر مشغول نبودن به غير محبوب، با تمام توانايى به كارهاى سخت روى آورده و اگر فضيلت دو كار يكسان بود، هر كدام را كه سختتر است انجام مىدهند. آنها بندگان نزديك خدا هستند، چنانچه امير المؤمنين عليه السّلام اين گونه بود.