چيزى كه براى همگان قابل رؤيت مىباشد اين است كه بيشتر مردم در عبادات و كارهاى آخرت و حتى در ايمان و اخلاق خود به شكل ظاهرى آن چسبيده، ولى در امور دنيايى علاوه بر انجام دادن شكلظاهرى، براى بدست آوردن حقيقت و واقعيت آن دقت زيادى بخرج مىدهند. مثلا بيشتر مردم فقط شكل نماز را بوجود آورده و براى تكميل ظاهر آن كوشش كرده ولى در پى بدست آوردن روح آن نيستند.
و مهمترين چيزى كه باعث از بين رفتن دين و آخرت انسان شده و او را بسوى دنيا كشيده و باعث حاكميت هواى نفس بر انسان مىشود همين مطلب است.
هر كدام از كارها و ذكرهاى نماز كه از اجزاء يا شرايط نماز هستند، از طهارت و تكبير گرفته تا سلام دادن و خواندن تعقيبات نماز، همگى داراى شكل و روح مىباشند. ولى مردم شكل ظاهرى نماز را ياد گرفته و براى درست كردن تقليد و آموختن نماز خيلى تلاش كرده و در اين موارد احتياط مىكنند. و حتى درباره ميزان معلومات و تقواى مراجع تقليد تحقيق كرده و در اين باره با يكديگر بحث مىكنند. بخاطر فهميدن مطالب رسالههاى عمليه دقت كرده و درباره عبارتهاى آن با يكديگر بحث مىكنند. درباره پاك بودن آب و پاك كردن اعضاى بدن زيادهروى كرده، و براى رساندن آب به اعضاى وضو باندازهاى تلاش مىكنند كه شرع از آنان نخواسته و حتى با صراحت آن را نهى كرده است. و همينطور در مورد پاك كردن مكان و لباس نماز. و هنگام خواندن قرآن در نماز و گفتن ذكر باندازهاى در اداى حروف از مخارج آن دقت كرده و زيادهروى مىكنند كه در نهايت آن را غلط مىخوانند.
ولى گويا اصلا دستور ندارند كه اعضاى بدن خود را از گناهان و دل را از اخلاق رذيله، نفاق، دوستى غير خدا و بياد غير خدا بودن پاك نمايند كه به اين امور نمىپردازند.
و همينطور در بوجود آوردن ماهيت كارها و ذكرهاى نماز سهل انگارى مىكنند. تا جايى كه حتى گاهى علماى بزرگى نيز پيدا مىشوند كه منظور از بعضى از كارهاى نماز را نمىدانند. با اين كه فلسفه بلند كردن دست در هنگام تكبير، ايستادن در نماز، ركوع، سجده، كشيدن گردن در ركوع، برداشتن سر از سجده، خواندن تشهد و سلام دادن در روايات آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمده است. نيز آمده است كه هر كدام از آنها حقيقت و معنايى دارد كه اگر اين اعمال بقصد آنها نباشد، گويا اصلا انجام نشده است.
تكبير، قرائت، تسبيح، ثنا گفتن، گواهى به توحيد و رسالت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و سلام دادن نيز هر كدام حقايقى دارند. و اگر كسى اين مطالب را بهمراه حقايق آن نگويد، تكبيرگو، قارى، تسبيحگر و ثناگو نخواهد بود. اين مطالب را در كتاب «اسرار الصلاة» شرح داده و روايات آن را آوردهايم.
ولى مردم در امور دنيوى چنين نبوده و تمام تلاش خود را براى بدست آوردن چيزهاى حقيقى بكار مىگيرند. مثلا كسى كه حلوا مىدهد. نمىتواند با شكل يا كلمه حلوا خود را راضى كند. و اگر يكى از اجزاى آن بحد كافى در آن نباشد، نام حلوا را از روى آن برداشته و مىگويد: اين حلوا نيست. و همينطور در ساير چيزها و امور دنيا مثلا اگر فرزند در بيشتر اوقات بصورت واقعى نسبت به پدر خود متواضع باشد ولى گاهى اوقات نشان بدهد كه متواضع است و در واقع اين گونه نباشد و پدر اين مطلب را بفهمد، مىگويد: نسبت به من متواضع نبوده و مرا مسخره كرده است. يا اگر كسى از معمارى بخواهد براى او ساختمانى بسازد، و او ساختمان را همانگونه كه خواسته است ولى بدون شالوده بسازد، و صاحب ساختمان بفهمد كه ساختمان بعد از چند ماه فرو مىريزد، مزد او را نداده و به او مىگويد: آنچه را كه خواسته بودم نساختهاى بنا بر اين نه تنها مزدى طلبكار نيستى بلكه بايد قيمت مصالح ساختمانى را كه در آن بكار بردهاى بدهى و تاكنون كسى را نديدهام كه در امور دنيايى به شكل و ظاهر اكتفا كند. و اگر همه مردم چنين نباشند، بيشتر مردم در اغلب امور آخرت فقط شكل ظاهر را بوجود آورده و انتظار دارند كه شكل و ظاهر اثر روح را داشته باشد كه به آن نمىرسند.
يكى از امور آخرت كارهايى است كه ما براى نزديك شدن به خدا انجام مىدهيم، حتى همين كتاب كه عمرى را براى تأليف آن صرف كردهام، شكل ظاهرى آن در حد خود كامل است. ولى آيا شكل ظاهر فايده معناى آن را دارد؟ معنا و روح تأليف مانند اين كتابها اين است كه قصد مؤلف نزديك شدن به خداى متعال و بدست آوردن رضايت او بوده و مطالب و دانشهاى الهى را در آن بنويسد كه خواننده از آن استفاده كرده و به آن عمل كند. و اگر انگيزه نويسنده، نوشتن علومى باشد كه براى مسلمين سودمند باشد، مىكوشد سودمندترين مطالب را براى آنان بنويسد، و براى او مهم نخواهد بود كه ديگران چه خواهند گفت. و نيز شيوايى عبارت براى او اهميتى نداشته، و از رهگذر اين كار در پى اظهار برترى خود نخواهد بود. حتى نظم و ترتيب خوب هم، براى او اهميتى نداشته و تنها در پى نوشتن مطالب مفيدى خواهد بود كه در دلها تأثير گذاشته و مورد رضايت آفريدگار باشد.
و در يك كلام، ما در امور دينى و آخرتى خود گرفتار سهل انگارى شده و خود را با شكلهاى بدون حقيقت راضى نموده و در انجام اين امور كوتاهى مىكنيم.
البته بايد در نظر داشت، ما كه مىگوييم بايد ماهيات و معانى را بوجود آورده و از اكتفا به ظاهر پرهيز كرد، منظور اين نيست كه بايد به شكل ظاهر بىاعتنا باشيم. بلكه بايد هم جلوه ظاهرى را ايجاد نموده و هم معنى و باطن را، همانگونه كه خداوند از ما خواسته و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم انجام مىداد. زيرا شكل و ظاهر نيز بسيار مهم است. و اگر كسى مانند صوفيها، اصلا جلوه خارجى و شكل ظاهرى را رعايت نكند، خود و ديگران را گمراه نموده و با اين عمل از دين خارج مىشود. آنان ادعا مىكنند كه در پى حقايق بوده و به شكل ظاهر كارى ندارند. ولى مىبينيم كه حقايق را نيز بوجود نمىآورند. و كسى كه شكل ظاهر را ترك كند، حتما روح و ماهيت را نيز ترك خواهد كرد. و ضرر اين كار از هر چيزى براى اسلام بيشتر است. زيرا بقاى دين با حفظ شكل و ظاهر آن است. و اين نه بدان جهت است كه اسلام از شكل ظاهرى و معناى باطنى تشكيل شده و كسى كه يكى از اين دو را ترك كند اسلام را ترك كرده است كه گرچه اين مطلب درستى است و كسى در آن شكى ندارد، بلكه بدين علت است كه مراقبت از ظواهر و حفظ آن موجب پيروى بيشتر مردم از دين مىشود - زيرا معانى دين امورى باطنى است كه معمولا براى مردم آشكار نمىگردد تا از آن پيروى نمايند. تنها چيزى كه مردم مىبينند شكل ظاهرى معانى دين است. و علت اينكه سفارش بيشترى به روح و معانى دين مىنماييم اين است كه نزد شارع روح و معانى مهمتر از شكل و ظاهر آن است.
بنابراين بهمان مقدار كه به شكل و ظاهر اهميت مىدهيم بايد به روح و معنا نيز اهميت دهيم. بايد در ظاهر كار بيشتر به شكل و ظاهر آن توجه داشته و در باطن به روح و معنى.