بعضى از شرايط دعا بحكم عقل، بعضى بحكم شرع و بعضى بحكم هر دو مىباشد. قبل از هر چيز دعا را در اصطلاح خود، تعريف مىكنيم: «درخواست شخص پست و پايين، با خضوع و فروتنى، چيزى را از شخص بلند مرتبه، دعا مىباشد.»
چند شرط از شرايط دعا از اين تعريف برمىآيد كه ابتدا آنها را برشمرده و سپس ساير شرايط را كه در روايات آمده است بدنبال آنها ذكر مىكنيم:
۱- حضور قلب. با توجه به اين كه دعا عبارت است از خواستن و خواستن امرى باطنى است، نتيجه مىگيريم كه دعاى بدون حضور قلب، دعا نيست.
۲-خضوع و فروتنى.
۳- اميدوارى.چون خواستن بدون اميدوارى تحقق نمىيابد، اميدوارى نيز از شرايط دعاست.
۴ - شناخت خدا و اعتقاد به قدرت او و علم او به نياز. زيرا اميدوارى كه يكى از شرايط دعا مىباشد در صورتى تحقق مىيابد كه دعا كننده خداوند را شناخته و علم و قدرت او را نسبت به خواسته خود باور داشته باشد.
لازم به ذكر است درجهاى از خضوع در مقابل بعضى از بزرگان خضوع محسوب مىشود در حالى كه همين درجه از خضوع در مقابل كسى كه بزرگى بيشترى داشته باشد خضوع نيست. و خداوند متعال بزرگتر از هر بزرگى است و حتى دعاى بدرگاه او بدون اجازه او مخالف خضوع در مقابل اوست. و خداوند نه تنها اجازه داده بلكه با اين آيه از ما خواسته است: «و هنگامى كه بندگانم از تو درباره من سؤال كنند، (بگو) من نزديك بوده و دعاى دعا كنندگانى كه مرا بخوانند، اجابت مىكنم. پس به من روى آورده و به من اعتماد نمايند.»[۱]
مطلب ديگر اين كه خواستن حقيقى كه در تعريف دعا آمده بود بوجود نمىآيد مگر هنگام درخواست خير واقعى، و بنده خير و شر خود را تشخيص نمىدهد چنانچه خداى متعال مىفرمايد: «و انسان با دعاى خيرش، شر را مىخواهد.»[۲]گرچه خير واقعى كه هيچگونه شرى در آن نباشد منحصر در نزديكى و رضايت اوست. در «مصباح الشريعه» آمده است: دعا يعنى در حالى كه انديشهات غرق در مشاهده پروردگار بوده و اختيار را از كف داده و تمام امور ظاهرى و باطنى خود را به پروردگار تسليم و واگذار كردهاى، با تمام اعضا و جوارح حاجت خود را از خداوند بخواهى. بنابراين لازم است دعا كننده توجه كند، كه دعاى او خير باشد و از خدا چيزى نخواهد كه شر بوده و به ضررش باشد. و هنگامى كه آثار اجابت را نديد از اجابت مأيوس نشود. چون ممكن است چيزى را كه در دعايش خواسته به زيان او بوده و خداوند با عدم اجابت دعاى او خير او را برايش پيش آورد. و نبايد به خدايى كه صادقانه وعده اجابت داده بدگمان شود.
عدم استجابت دعاى خوبان باين جهت است كه خداوند نسبت به بندگان صالحش عنايت كامل دارد. و اين عنايت باعث مىشود كه او را از چيزهايى كه باعث ضرر اوست حفظ كند، گرچه بخيال خود سعادتش در آن است، مانند قصه حضرت خضر عليه السّلام كه آن بچه را كشت، اگر فرض كنيم پدر و مادرش از روى نادانى فكر مىكردند خير آنها در زندگى و بقاى فرزندشان مىباشد و از خدا همين را مىخواستند، ولى خداوند مىدانست كه در صورت زنده ماندن فرزند، پدر و مادر، كافر و هلاك مىشوند، در اين صورت اجابت دعاى آنان فقط در كشتن فرزندشان بود. دعا كننده، دعا مىكند و مقصود خود را دوست دارد، بخاطر اين كه فكر مىكند سعادت او در همان چيزى است كه مىخواهد و وقتى خداى متعال مىبيند كه او اشتباه مىكند و خير او در خلاف آن است، در اينجا اجابت واقعى اين است كه چيزى به او بدهد كه خير واقعى اوست، نه چيزى كه او آن را خير مىداند ولى باعث هلاكت اوست. و مردم نيز با يكديگر همينطور رفتار مىكنند: مثلا اگر كسى خيال كند در ظرفى كه زهر است، پادزهر مىباشد و در ظرفى كه پادزهر است، زهر مىباشد و از پدرش بخواهد مايع درون ظرف را به او داده تا بنوشد و شفا پيدا كند ولى پدرش بداند، آنچه را مىخواهد سم است، اجابت او اين است كه از دادن آن به او خوددارى كرده و به او پادزهر بدهد و اگر بداند مايع درون ظرف سم و باعث نابودى اوست و آن را به او بدهد، خواهد گفت: من از پدرم پادزهر خواستم ولى به من زهر داد.
خداوند نيز كه از تمام جزئيات و خصوصيات بندگانش مطلع است، مىداند فلان بنده طورى است كه اگر مثلا مالى را كه مىخواهد، به او عنايت كند، از رضايت و قرب پروردگار دور مىشود، گرچه او نداند و آن را از خدا بخواهد. عنايت كامل خدا در اينجا، اين است كه او را از آن مال محروم كند و آن مال را به فقرى تبديل كند كه از او فرار مىكرد. زيرا فقير تنها به اين جهت مال را مىخواست كه خيال مىكرد سعادت او در آن است، مانند كسى كه خيال مىكرد محتويات ظرف پادزهر است. خداوند متعال نيز كه مىداند بزرگترين سعادت براى او فقر است و بىنيازى باعث بدبختى اوست و او بخاطر نادانى خود آن را مىخواهد، اگر مال را به او عنايت نمايد، دعاى او را اجابت ننموده و اجابت حقيقى فقير نمودن اوست. زيرا اعطاى مال شكل اجابت داشته، ولى خالى از روح اجابت است ولى عدم اعطاى مال بر عكس است. آنچه گفتيم برگرفته از روايات بود، حتى در بعضى از روايات داريم: «خداوند بخاطر عنايتى كه به بندگان مؤمنش دارد، اى بسا آنان را به گناهان كوچك مبتلا مىكند تا به عجبى كه بدتر از گناه و مايه نابودى اوست، گرفتار نشود».
بهر صورت خداوند در رابطه با مؤمنين جز خير انجام نمىدهد گرچه اعمال او با توجه به ويژگيها و حالات فردى و با توجه به حكمت الهى، متفاوت باشد. و هر خيرى كه مخالف با حكمت و عدل خدا نبوده و با ويژگيهاى مؤمن سازگار باشد، خداوند متعال با عنايت خود آن را به مؤمن عطا مىفرمايد گرچه مؤمن آن را نخواسته باشد.
پرسش و پاسخ
در اينجا اين سؤال پيش مىآيد كه اگر عطاياى خداوند اين گونه است، پس دعا چه فايدهاى دارد؟ و معناى اجابت چيست؟ بايد گفت:
فايده دعا اصلاح حكم و حكمت الهى است. زيرا گاهى حالات و اعمال بنده بگونهاى است كه حكمت الهى اقتضا مىكند او را از خير خاص محروم نمايد، ولى وقتى دعا با آن اعمال و حالات همراه شود، حكمت الهى اقتضا مىكند او را از آن خير محروم ننمايد. از طرف ديگر، دعا فوايد زياد ديگرى غير از اجابت دارد.
۵- اميدوارى به خدا و قطع اميد از ديگران. خداوند مىفرمايد:
«و با اميد و آرزو و ترس او را بخوانيد.»[۳] و در «كافى» و ساير كتابهاى معتبر نيز از امام صادق عليه السّلام و او از پدرانش عليهم السّلام و آنها از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كردهاند كه خداوند متعال به يكى از پيامبرانش وحى كرد:
«قسم به عزت و جلال و مجد و ارتفاع من بر عرشم، بلاشك اميد هر كسى را كه به غير من اميدوار شود حتما قطع مىكنم، و بدون ترديد و حتما لباس خوارى در ميان مردم به او مىپوشانم، و يقينا و بطور قطع او را از قرب خود كنار مىزنم، و بىترديد و بلاشك او را از پيوستن به خودم دور مىكنم. در حالى كه سختيها در دست من است اميد او در سختيها به ديگران و به ديگران اميدوار است و در ديگران را مىكوبد در حالى كه كليد درها در دست من بوده و درها هم بسته است، و درب من براى كسى كه مرا بخواند باز است. كيست كه در حوادث ناگوار به امن اميد بسته و من اميد او را براى بر طرف شدن ناگواريش قطع كرده باشم كيست كه براى كار مورد علاقهاش به من اميدوار شده و من اميد او را از خود قطع نموده باشم تمام آرزوهاى بندگان نزد من محفوظ است. ولى آنها به حفظ من راضى نشدند، آسمانهاى خود را پر از كسانى نمودم كه از تسبيح من خسته نمىشوند و به آنان دستور دادم درها را بين من و بندگانم نبنديد ولى بندگانم به سخن من اعتماد نكردند. آيا نمىداند اگر حادثهاى از حوادث ناگوار من به او برسد كسى جز من نمىتواند آن را برطرف كند آيا من كه قبل از درخواست عطا مىكنم، فكر مىكند اگر از من درخواست شود خواسته او را نمىدهم آيا من بخيلم كه بندهام مرا بخيل مىداند آيا جود و كرم، مال من نيست آيا عفو و رحمت بدست من نيست آيا محل آرزوها نيستم چه كسى غير من آرزوها را قطع مىكند آيا اميدواران نمىترسند كه به غير من اميدوار مىشوند اگر اهل آسمانها و زمينهايم همگى آرزو كنند و به هر كدام از آنان باندازه تمام آنچه همگى آرزو كردهاند، بدهم باندازه جزء ذرهاى از داراييم كم نمىشود. و چگونه مالى كه من سرپرست اويم كم مىشود چه بيچارهاند كسانى كه از رحمتم مأيوس هستند. چه بدبختند كسانى كه از دستوراتم سرپيچى كرده و من را در نظر ندارند».
و در حديث قدسى آمده است:
«من نزد گمان بنده مؤمنم هستم. پس نبايد جز خير به من گمان داشته باشد».
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمودند:
«در حالى به درگاه خداوند دعا كنيد كه يقين به اجابت او داريد».
از امام صادق روايت شده كه فرمودند:
«وقتى كه دعا كردى، گمان كن كه حاجت تو دم در است.»
و در روايت ديگرى چنين آمده است:
«دلت را متوجه كن و گمان كن حاجت تو دم در است».
نيز روايت شده است:
فرعون در حال غرق شدن از موسى كمك خواست ولى او را يارى نكرد، خداوند به موسى وحى كرد علت اين كه فرعون را يارى نكردى، اين بود كه تو او را نيافريدهاى و اگر از من يارى مىخواست ياريش مىنمودم.
داستان قارون و سرزنش خداوند، حضرت موسى را، بخاطر يارى نكردن او نيز معروف است.
ای برادر روايات مىگويد:
كسى به خدا خوش گمان نبوده، مگر اين كه خداوند با همان گمان، با او رفتار كرده است.
ولى خيلىها فريب خورده و بىمبالاتى در دين را با خوش گمانى به خدا اشتباه گرفتهاند. و اگر شيطان براى انسان چنين وانمود كند كه گناه او ناشى از خوش گمانى او به خداست بايد از او دليل خواسته و بگويد: اگر واقعا چنين است پس چرا در مورد رزق خود خوش گمان نيستم - رزقى كه خداوند آن را تضمين نموده و با سوگند بر آن تأكيد كرده است. و اگر به عنايت و لطف و كرم او خوش گمانى، اين صفات، فقط مربوط به امور اخروى نيست و اگر در امور دنيايت نيز به كرم او معتقد هستى چرا وقتى اسباب رزق را از دست مىدهى مضطرب شده و به كرم او تكيه نمىكنى؟ و چرا بخاطر حاجتهاى دنيوى اين همه غصه خورده و اندوهگين مىشوى؟ و اگر پدر پولدار و با محبتى كه روزى تو را تضمين كرده بود، داشتى، به سخن او اعتماد و ضمانت او را قبول نمىكردى؟ آيا عنايت خدا را كمتر از لطف پدرت مىدانى؟ يا مىترسى ناتوان باشد يا احتمال مىدهى از تو دريغ كند يا باور ندارى كه او ارحم الراحمين، تواناترين قدرتمندان و بخشندهترين بخشندگان است.
روايت شده است:
هنگامى كه خدا از حساب خلق فارغ شد، مردى باقى مىماند كه گناهان او بيش از كارهاى نيكش مىباشد، فرشتگان او را به طرف آتش مىبرند ولى او سرش را برمىگرداند. خداوند دستور مىدهد كه او را برگردانيد، آنگاه به او مىگويد: چرا سرت را برگرداندى - در حالى كه خدا خود مىداند- مىگويد: پروردگارا چنين گمانى به تو نداشتم، خداوند متعال مىفرمايد:
فرشتگانم قسم به عزت و جلالم او يك روز هم به من خوش گمان نبوده ولى چون ادعا مىكند خوش گمان بودم، او را به بهشت ببريد.
۶- پرهيز از گناه بويژه ستم مالى و آبرويى به مردم. در حديث قدسى آمده است:
«دعا از تو، اجابت از من، زيرا دعائى از من پوشيده نمىماند مگر دعوت حرام لقمه».
نيز از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است:
«كسى كه دوست دارد دعايش مستجاب شود، بايد كسب و خوراكش را حلال نمايد».
از جمله نصيحتهايى كه خداوند به حضرت عيسى (على نبيّنا و آله و عليه السلام) نمود، اين بود:
«به ستمگران بنى اسرائيل بگو: در حالى كه مال حرام زير پايتان و بتها در خانههايتان است به درگاه من دعا نكنيد. زيرا سوگند ياد كردهام كه دعاى هر كسى را كه مرا بخواند اجابت نمايم. و اجابت اينان تا موقعى كه پراكنده گردند جز لعنت چيزى نيست».
از پيامبر روايت شده است كه:
«خداوند به من وحى كرد: برادر منذرين برادر رسولان قوم خود را بر حذر بدار از اين كه وارد يكى از خانههاى من شوند در حالى كه مظلمهاى از يكى از بندگان نزد آنان باشد. زيرا تا زمانى كه ايستاده و مشغول نماز هستند، آنان را لعنت مىكنم مگر اين كه مظلمه را رد كنند. كه در اين صورت گوش آنان هستم كه با آن مىشنوند، چشم آنان هستم كه با آن مىبينند، و از اولياء و برگزيدگانم خواهند بود و بهمراه پيامبران و راستگويان و شهيدان در بهشت همسايه من مىباشند».
درباره ردّ دعاى يكى از بنى اسرائيل روايت شده است:
«با زبانى كه ناسزا مىگفت و دل ستمكار و ناپاك و نيتى غير صادقانه دعا مىكرد».
از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است:
«كسى كه بدون عمل دعا مىكند، مانند كسى است كه بدون چله كمان، تيراندازى مىكند».
از امام صادق عليه السّلام روايت شده است:
«خداوند دعاى كسى را كه بدون حضور قلب دعا مىكند، مستجاب نمىكند، بنابراين هنگام دعا دلت را متوجه كن، آنگاه يقين به اجابت داشته باش».
و از او عليه السّلام روايت شده است:
«خداوند دعائى را كه از قلبى سخت برخاسته باشد، اجابت نمىكند».
و روايت شده است:
«دعاى چهار نفر مستجاب نمىگردد. مردى كه در خانهاش بنشيند و بگويد: خدا به من روزى بده، و مردى كه زنش را نفرين كند، و مردى كه خداوند مالى به او بدهد ولى آن را از بين ببرد، و مردى كه به مرد ديگرى قرض بدهد و شاهد نگيرد، آنگاه او، آن را انكار كند.»
و در بعضى از روايات نفرين بر همسايه و درخواست حرام و قطع رحم نيز به موارد فوق اضافه شده است.
و از امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده است:
«اى صاحب دعا چيزى را كه غير ممكن بوده و حلال نيست، درخواست مكن».
۷- گريستن. روايت شده است:
«بين بهشت و جهنم، گردنهاى است كه كسى از آن عبور نمىكند، مگر كسانى كه از ترس خدا، خيلى گريه كرده باشند».
از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نيز روايت شده است كه خداوند به من فرمود:
«قسم به عزت و جلالم. عبادت كنندگان اصلا ارزش گريه را نزد من نمىدانند، من براى آنان قصرى در «رفيق اعلى» بنا مىكنم كه كسى با آنان در آن شريك نيست».
نيز روايت شده است:
«روز قيامت، تمام چشمها گريان است، مگر چشمى كه از ترس خدا گريه كرده باشد. و هر چشمى كه از ترس خدا پر اشك شده باشد، خداوند بقيه بدنش را بر آتش حرام مىكند. و اگر اين اشك روى صورتش بريزد، هيچگاه به اين صورت ندارى و خوارى نمىرسد. هر چيزى پيمانه يا وزنى دارد مگر قطره اشكى. زيرا خداوند با كمى از آن دريايى از آتش را خاموش مىنمايد. و اگر بندهاى در ميان امتى گريه كند خداوند به اين امت بخاطر گريه او رحم مىكند».
۸- سپاس و ستايش خداوند. راوى مىگويد: از امير المؤمنين سؤال كردم چگونه تمجيد كنم؟ فرمود: مىگويى:
و يا من أقرب إلىّ من حبل الوريد يا من يحول بين المرء و قلبه يا من هو بالمنظر الاعلى و بالأفق المبين، اى كسى كه از رگ گردن به من نزديكترى اى كسى كه بين شخص و دلش حايل مىشوى اى كه در چشماندازى بالاتر از هر چيز و در افق آشكارى هستى»
در بعضى از روايات عبارت ديگرى نقل شده است.
۹- ذكر نامهاى خدا كه مناسب دعايش مىباشد، و نيز گفتن نعمتهاى خداوند و شكر آن، بيان گناهان و آمرزش خواستن براى آنها.
۱۰- درنگ و عجله نكردن و اصرار و پافشارى در دعا. زيرا كه خداوند درخواست كننده لجوج را دوست دارد. و حد اقل پافشارى اين است كه دعاى خود را سه بار تكرار كرده و خواسته خود را سه بار بگويد.
۱۱- پنهان دعا كردن. زيرا هم فرمان خداوند «در پنهان دعا كنيد» را اجابت كرده و هم از آفت ريا دور مىماند. و روايت شده است:
«دعاى پنهانى برابر با هفتاد دعاى آشكار است».
۱۲- شريك ساختن ديگران در دعا. چنانچه روايت شده است.
۱۳- با ديگران دعا كردن. دعا در جمع نيز باعث اجابت است.
بهترين جمعيت براى دعا چهل نفر است و بجاى آن چهار نفر هم مىتوانند هر كدام ده بار دعا كنند. و اگر نتوانست در جمع دعا كند، خود نيز مىتواند چهل بار دعا كند.
۱۴- تضرّع در دعا بهمراه قلب خاضع و بدن متواضع و تملق [۴] . خداوند به حضرت عيسى عليه السّلام وحى نمود:
عيسى مانند غريق غمزدهاى كه ياورى ندارد، به درگاه من دعا و دلت را برايم خوار كن و در خلوت بسيار بياد من باش. و بدان من با تملق كردن تو خوشحال مىشوم. با زنده دلى و نشاط اين عمل را انجام بده و صداى غمناك خود را به من برسان.
و به موسى وحى كرد:
موسى هنگامى كه مرا مىخوانى ترسان باش، صورت خود را خاك آلوده كن و با اعضاى مهم بدنت برايم سجده كن. و با ايستادن در مقابل من به اطاعت من مشغول شو. و با ترسى كه از قلبى ترسان برخاسته است، با من مناجات كن... قلبت را با ترس از من بميران. زنده دل و كهنه لباس باش. در ميان زمينيان ناشناس و در آسمان معروف، همنشين خانه و چراغ شب باش. مانند صابرين از من اطاعت كن. و از زيادى گناهان فرياد بزن، مانند فرياد كسى كه از دشمن فرار مىكند و در اين امور از من كمك بخواه كه من كمك و ياور خوبى هستم.
۱۵- صلوات فرستادن بر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل او عليهم السّلام نيز در اول و آخر دعا باعث اجابت است. محمد بن مسلم از يكى از دو امام عليهما السّلام روايت كرده است:
«در ترازوى خدا چيزى سنگينتر از صلوات بر محمد و آل محمد نيست».
هشام بن سالم از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است:
«دعا پشت حجاب خواهد ماند، تا زمانى كه صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده شود».
نيز از امام صادق عليه السّلام روايت شده است:
كسى كه به درگاه خدا حاجتى دارد، بايد ابتدا بر محمد و آل محمد صلوات فرستاده، سپس حاجت خود را بخواهد و دعاى خود را با صلوات بر محمّد و آل محمد به پايان برساند، چون خداى متعال كريمتر از اين است كه ابتدا و انتهاى دعا را پذيرفته و وسط آن را رها كند، زيرا چيزى مانع از اجابت صلوات بر محمد و آل محمد نمىشود.
صلوات بسيار مهم و از اركان ولايت است. همانگونه كه خداوند ايمان كسى را بدون اقرار به آنان و بدون ولايت آنان (صلوات اللّه عليهم) قبول نمىكند، دعا و صلوات نيز چنين است.
صلوات نيز مانند ساير اعمال شكل و روحى دارد. روح آن اين است كه مقام آنان را نزد خدا فهميده و بفهميم كه آنها وسيلهها و شفيعهايى نزد خدا بوده و خداوند كسى را بدون توسل به آنان نمىپذيرد. و نيز آنان اولى به انسان از خود او مىباشند و پايه اين مطلب اندك شناخت واقعى است كه باعث عمل به اولويت آنان مىباشد. و آنگاه كه اين شناخت واقعى تحقق يافت، و بنده با اين شناخت يك بار صلوات فرستاد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ده بار يا بيشتر و بىنهايت بر او صلوات مىفرستد، و اگر اين صلوات در دعا باشد، دعا مستجاب مىگردد.
۱۶- پاكدلى و روى آوردن با تمام وجود به خداوند. امر ديگرى كه باعث اجابت است توجه كردن بنده به مولاى بخشنده، مهربان و رحيم با قلب، باطن و روح خود مىباشد. نيز بايد دل خود را از غير خدا بخصوص افكار پستى كه باعث نجاست دل و كثيف شدن روح مىباشد - مانند افكار حرام، مكروه و جايز، بخصوص غم و غصه دنيا و ترس از ناگواريها و بدگمانى به خداوند متعال و بىاعتمادى به وعدههاى او - پاك نمود. زيرا اين امور باعث هلاكت دل مؤمن و حتى روگرداندن خداوند متعال از او مىشود - «اين گمانى كه به خدا داشتيد، شما را هلاك كرد.» [۵] - و از ضعف ايمان سرچشمه گرفته و نوعى بىادبى به خدا و اطاعت از شيطان مىباشد. «شيطان با وعده دادن فقر شما را بكارهاى زشت و بخل وا مىدارد.» [۶]
۱۷-دعا قبل از بلاء. چنين دعايى خيلى مؤثرتر از دعايى است كه پس از رسيدن بلاء و سختى صورت مىگيرد.
۱۸- شريك نمودن ديگران در دعا و قبل از خود براى آنان دعا كردن. امر ديگرى كه در دعا مؤثر است، اين است كه ديگران را در دعاى خود شريك نمايد. ولى بهتر است قبل از خود براى آنان دعا كند.
و بايد توجه داشت كه منشأ اين كار ولايت و محبت باشد نه تحميل اين عمل بر خود بخاطر سرعت اجابت كه در اين صورت فايده چندانى ندارد. آنچه مهم است دوست داشتن براى خداست. و در قرآن و احاديث تأكيد زيادى روى آن شده است. در روايات معتبر مىخوانيم:
آيا ايمان چيزى جز دوست داشتن براى خدا و دشمن داشتن براى خدا است؟
و
مطمئنترين دستگيرههاى ايمان دوست داشتن براى خداست.
و
خداوند متعال بين دو دوست كه مصافحه كنند وارد شده و با كسى كه رفيقش را بيشتر دوست دارد، مصافحه مىكند.
و
هنگامى كه مؤمن در نهان، براى برادر مؤمنش دعا مىكند، فرشتهاى او را از آسمان ندا مىدهد: و صد هزار برابر آنچه براى برادر مؤمنت خواستى، به تو عطا شد. فرشته دومى بيش از اين مقدار ندا مىدهد. و همينطور هر كدامشان صد هزار برابر زياد مىكنند، تا اين كه فرشته هفتم ندا مىدهد: هفتصد هزار برابر براى تو مىباشد. سپس خداى متعال ندا مىدهد: من بىنيازى هستم كه فقير نمىشوم. بنده خدا يك ميليون برابر آنچه خواستى به تو عطا شد.
حيف است در اين مختصر روايت «حسن بن يقطين» را نياورم.
گرچه اين روايت معروف است ولى بخاطر علاقه به عمل اين عمل كننده با ولايت، دوستدار، مجاهد و ياور، آن را در اينجا مىآوريم:
«امام صادق عليه السّلام نامهاى به حاكم أ هواز درباره «حسن بن يقطين» بدين مضمون نوشت:
بسم اللّه الرحمن الرحيم.خداوند در عرش خود، سايهاى دارد كه در آن سايه كسى قرار نمىگيرد، مگر كسى كه اندوهى را از برادرش برطرف نموده، يا به او كمك كند، يا به او خوبى كند، گرچه با نصف دانه خرمايى باشد، و اين مرد برادر تو است،و السلام. حسن بن يقطين مىگويد: هنگامى كه به شهرم بازگشتم به در منزل حاكم أ هواز رفته، اجازه خواستم او را ببينم و گفتم: من فرستاده امام صادق عليه السّلام هستم. پس از اطلاع ناگهان پا برهنه خارج شد، به من سلام كرد و مابين چشمانم را بوسيد، سپس گفت: تو، آقاى من ، فرستاده مولايم صادق عليه السّلام هستى؟ گفتم: بله. گفت: اگر راست بگويى مرا از جهنم آزاد كردهاى. دستم را گرفته، به اطاقى برد، مرا در جايگاه خود نشانده و در مقابلم نشست. آنگاه پرسيد حال مولايم چگونه بود؟ گفتم: خوب. گفت: تو را به خدا؟ گفتم: به خدا - و تا سه بار سخن خود را تكرار كرد. سپس نامه را به او دادم، آن را خواند و بر روى چشمانش گذاشت. سپس گفت: امر بفرما، برادر. گفتم: در نامهات هزار درهم ماليات از من خواستهاند كه با دادن اين مبلغ هستيم از بين مىرود. او از آن ماليات صرف نظر كرد. سپس صندوقهاى اموالش را خواست. نصف اموالش را خود برداشت و نصف ديگرش را به من داد. سپس چهارپايانش را خواست. يك چهارپا را براى خود برمىداشت و يكى را به من مىداد. سپس غلامهايش را خواست. يكى را به من مىداد و يكى را خود برمىداشت. سپس لباسهايش را خواست. يك لباس را براى خود برمىداشت و يك لباس را به من مىداد. و بدين ترتيب نيمى از تمام اموال و املاك خود را به من داد. و مرتب مىگفت: آيا تو را خوشحال كردم؟ و من مىگفتم: بله، بخدا قسم. و بيشتر از خوشحالى به من دادى. هنگامى كه موسم حج فرا رسيد به حج رفته و براى او دعا نمودم. و از راهى رفتم كه بتوانم مولايم امام صادق عليه السّلام را زيارت نمايم. وقتى خدمت ایشان رسيدم، خوشحالى را در سيماى آن حضرت مشاهده نمودم. فرمود: از فلانى چه خبر؟ آنچه اتفاق افتاده بود را براى ایشان نقل كردم.حضرت نيز با شنيدن سخنان من خوشحال مىشد و سيمايش مىدرخشيد. گفتم: آقايم از رفتار او با من خوشحال شديد؟ فرمود: بله، بخدا قسم مرا خوشحال كرد و حتما پدرانم را نيز خوشحال كرد. و بخدا قسم قطعا امير المؤمنين عليه السّلام را خوشحال كرد، و بىترديد رسول خدا را خوشحال كرد. و بخدا قسم، حتما، خدا را در عرش خود خوشحال كرد.
و در روايت است:
كسى كه بدنبال خواسته برادرش براه افتد و با تمام توان بدنبال خواستهاش نباشد، حتما به خدا و رسولش و مؤمنين خيانت كرده است.
و
كسى كه يك خواسته برادر مؤمنش را برآورد، مانند كسى خواهد بود كه نه هزار سال خدا را عبادت كرده باشد بگونهاى كه روزهايش را روزه و شبهايش بعبادت ايستاده باشد.
حسين بن ابى العلاء مىگويد:
ما بيست نفر و اندى بوديم كه بطرف مكه حركت كرديم هر جا كه براى استراحت توقف مىكرديم گوسفندى را ذبح مىكردم. وقتى به خدمت امام صادق عليه السّلام رسيدم فرمودند: افسوس، حسين آيا مؤمنين را خوار مىكنى گفتم: پناه مىبرم به خدا از اين. فرمود: شنيدهام در هر منزلى گوسفندى براى آنان ذبح مىكردهاى گفتم: مولاى من اين كار را فقط براى رضاى خداى متعال انجام مىدادم. فرمود: آيا نمىديدى كه عدهاى از آنان هم مىخواستند اين كار را انجام بدهند ولى نمىتوانستند و احساس حقارت مىكردند. گفتم: فرزند رسول خدا (درود خدا بر تو) از خدا آمرزش خواسته و اين عمل را تكرار نمىكنم.
اين مقدار روايت براى اشاره بود و الا در اين مورد روايات بقدرى زياد است كه كتابها را پر و انسان را به شگفتى وا مىدارد.
۱۹- بلند كردن كف دستها هنگام دعا. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هنگام دعا و گريه و زارى و تضرع به درگاه خدا دستهاى خود را طورى بلند مىنمود كه فقير براى درخواست غذا دستهاى خود را بلند مىكند.
از امام صادق عليه السّلام درباره دعا و بلند كردن دستها سؤال شد، حضرت فرمودند:
پنج نوع است: اما تعوّذ اين است كه كف دستهايت را رو به قبله قرار مىدهى. هنگام دعا براى رزق، كف دستهايت را بطرف آسمان قرار داده و دستهايت را بالا مىبرى و اما در تبنّل با انگشت سبابهات اشاره مىكنى. و اما ابتهال اين است كه دستهايت را باندازهاى كه از سرت بالاتر بيايد بلند مىنمايى. و اما تضرع اين است كه انگشت سبّابهات را نزديك صورتت حركت دهى و اين دعاى ترس است.
و از آن حضرت عليه السّلام روايت شده است در معنی: «رغبت» دستانت را طورى باز كن كه كف دست پيدا باشد و در «رهبت» بگونهاى كه پشت دست پيدا باشد، در «تضرّع» انگشت سبابه خود را بطرف چپ و راست حركت داده و در «تبتّل» انگشت سبابه چپ را بآهستگى بطرف بالا و پايين حركت بده و در «ابتهال» دستها و ساعدهايت را بطرف آسمان باز كن.
و فرمود: «تضرّع» اين گونه است و انگشت خود را بطرف راست و چپ به حركت در آورد، «تبتّل» اين گونه است و انگشت خود را بطرف بالا و پايين حركت داد، و «ابتهال» نيز اين گونه است و دستان خود را باز و در برابر صورت خود قرار داد. و فرمود: تا زمانى كه اشك جارى نشده «ابتهال» نكن.
در روايتى آمده است: «استكانت» در دعا اين است كه دستهايش را روى شانههايش بگذارد.
آنچه گفتيم در مورد دعا در حال نشسته يا ايستاده بود، و ممكن است حالت سجده در بعضى موارد بهتر باشد، چنانچه مخصوصا در بعضى از دعاها وارد شده است. و نيز آمده است:
نزديكترين حالات بنده به خداوند متعال در سجده است، و اين حال برترين حالات و بالاترين مقامات است. و آن مقام فناى در خداست.
در «مصباح الشريعه» آمده است:
كسى كه بخوبى در سجده به خدا نزديك شود، هيچگاه از خدا دور نخواهد شد. و هدف خداوند از سجده نزديك شدن به او با دل و روح و باطن است. بهمين جهت كسى كه به او نزديك شود از غير او دور خواهد شد. همانگونه كه سجده در ظاهر جز با فراموش نمودن تمام چيزها و چشم فرو بستن از هر چه كه چشم مىبيند، تحقق پيدا نمىكند، خداوند مىخواهد در باطن نيز چنين باشد. بنابراين كسى كه در نماز دلش در هواى چيزى غير از خداست، به همان چيز نزديك بوده و از آنچه خدا مىخواهد، دور است.
در روايات فضايل اين ماه، سفارش پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به طول دادن سجده آمد. و اين مطلب مهمى بوده و نزديكترين شكلهاى بندگى است. بهمين جهت هر ركعتى دو سجده دارد و در غير ركعت يك سجده وارد شده است. امامان ما عليهم السّلام و شيعيان خاص آنان به طولانى نمودن سجده بسيار اهميت داده و در بعضى از سجدههاى امام سجاد عليه السّلام ذكر لا اله الا اللّهحقا حقا... را هزار بار از او مىشنيدند. سجده امام كاظم عليه السّلام از اول روز تا ظهر طول مىكشيد[۷] و از «ابن ابى عمير» و «جميل» و «خرّبوذ» نظير آن نقل شده است.
در زمان تحصيل در نجف اشرف استاد بزرگى داشتم كه مرجع تربيتى طلاب با تقواى زمان خود بود، از او درباره اعمال بدنيى كه در حال سالك إلى اللّه مؤثر است و آن را تجربه كرده است، پرسيدم. او در پاسخ دو مطلب را بيان كرد:
یکی اين بود كه در هر شب و روز يك سجده طولانى نموده و در سجده بگويد:«لا إله إلا أنت سبحانك إنّي كنت من الظّالمين»[۸] ،هيچ خدايى جز تو نيست. تو منزهى. همانا من از ظالمين بودم. و منظور او از اين ذكر اين باشد كه روح من در زندان طبيعت زندانى، و با غل و زنجيرهاى اخلاق رذيله، بسته شده است. و من با كردارم خود را با اين غل و زنجيرها بسته و در اين زندان محبوس نمودهام. و پروردگار خود را از اين كه با ستم، اين عمل را نسبت به من انجام داده باشد، منزه مىدانم. و من بودم كه به خود ستم كردم و خودم را در اين مهلكهها انداختم.
به اطرافيان خود سفارش مىكرد كه اين سجده را انجام دهند. و هر كسى كه به آن عمل مىكرد، تأثير آن را در حالات خود مىديد، بخصوص كسانى كه سجدهشان طولانيتر بود بعضى از آنها هزار بار اين ذكر را مىگفتند و بعضى كمتر و بعضى بيشتر، حتى شنيدم كه بعضى از آنها سه هزار بار مىگفتهاند.
۲۰- در دست داشتن انگشترى عقيق يا فيروزه.
خداوند متعال مىفرمايد: خجالت مىكشم دست بندهاى را كه انگشتر فيروزه در آن است رد كرده و حاجتش را بر نياورم.[۹]
از امام صادق عليه السّلام روايت شده است:
هيچ كف دستى به سوى خداى متعال بلند نشده است كه نزد او محبوبتر باشد از كفى كه انگشتر عقيق در آن است.
بسيار كم اتفاق مىافتد كه انسان از گناهان دائماً پاك باشد، بنابراين سزاوار است طاعتهايى را انتخاب كند كه دائمی باشد تا براى پوشاندن آن گناهان مناسب باشد. و انگشتر بدست كردن يكى از آن طاعتهاست. گرچه اينجا، جاى بيان اين مطلب نبود ولى به مناسبت آن را ذكر نموديم.
۲۱- صدقه دادن. همانگونه كه روايت شده است صدقه دادن قبل از دعا باعث اجابت آن مىگردد. و نيز روايت شده است:
رزق را با صدقه دادن فرود آوريد.
۲۲- اوقات خاص. و نيز سزاوار است اوقات مخصوصى را براى دعا و حاجات خود انتخاب كند. اوقات فراوانى از قبيل:
الف- شب و روز جمعه. از امام باقر عليه السّلام روايت شده است.
خداوند متعال در هر شب جمعه از اول شب تا آخر آن، از بالاى عرش خود ندا مىدهد: و بنده مؤمنى نيست كه قبل از طلوع فجر از گناهان خود توبه كند، تا توبه او را قبول كنم آيا بنده مؤمنى نيست كه... - و امام عليه السّلام به همين ترتيب چند حاجت را بيان نمود تا آنجا كه فرمود: تا طلوع فجر به اين ندا ادامه مىدهد.
و روايت شده است:
خداوند برآورده نمودن حاجت بنده مؤمن را تا روز جمعه به تأخير مىاندازد.
از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است:
روز جمعه سرور و بزرگترين روزها نزد خداست، و از روز فطر و روز قربان نيز بزرگتر است. در اين دو روز وقتى هست كه كسى در آن چيزى از خداى متعال نمىخواهد، مگر اين كه آن را به او عنايت مىفرمايد، الا اين كه حرامى را بخواهد... ولى در روز جمعه دو وقت است يكى مابين فراغت خطيب از خطبه و منظم شدن صفوف مردم، و ديگرى پايان روز.
و در روايت ديگر آمده است: «زمانى كه نيمه خورشيد پنهان شود».
ب- وقت مخصوص ديگر، بين ظهر و عصر روز چهارشنبه است براى نفرين كردن كفّار.
ج- وقت نماز عشاء. روايت شده است: «اين وقت به هيچيك از امتهاى گذشته عطا نشده است.»
د- يك ششم اول، از نيمه دوم شب. «عمر بن اذينه» از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است كه آن حضرت عليه السّلام فرمودند:
همانا در شب ساعتى است كه بنده مؤمنى در آن نماز نخوانده و دعا نمىكند، مگر اين كه دعاى او مستجاب مىشود. مىگويد: گفتم: خدا ياريت كند، اين چه ساعتى از شب است؟ فرمود: هنگامى كه نيمى از شب گذشته، و يك ششم اول نيمه شب فرا رسيد.
و از امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده است كه فرمودند: حضرت داود در اين ساعت آماده جنگ شد. و فرمود: كسى كه در اين ساعت دعا كند دعايش پذيرفته مىشود مگر فلانى.
ه- آخر شب تا طلوع فجر. گفتهاند مراد از آخر شب، يك سوم آخر شب است. روايت شده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمودند:
وقتى آخر شب فرا رسيد، خداى متعال مىفرمايد: دعا كنندهاى هست تا او را اجابت كنم؟ كسى خواستهاى دارد تا خواستهاش را بدهم؟ كسى آمرزش مىخواهد تا او را بيامرزم؟ توبه كنندهاى هست تا توبه او را قبول كنم؟
در روايت ديگر است:
اگر تا طلوع فجر بخوابد شيطان در گوشهايش ادرار مىكند.
پس پند گيريد، ای عاقلان .
سيد بزرگ «ابن طاووس قدّس سرّه» - همان كسى كه استادم قدّس سرّه مىگفت:
غير از معصومين عليهم السّلام كسى در علم مراقبت مانند او نيامده است در اينجا جوابى تهيه ديده است تا مراقبين در جواب اين منادى بگويند و تا جايى كه مىدانيم اولين كسى است كه اين عمل را انجام و اين سنت را رواج داد، همانگونه كه روز بلوغ خود را جشن گرفت. عقيده داشت خداوند متعال در اين روز لباس با ارزش تكليف را به او پوشانيده و شرافتى نصيب او نموده است. بهمين جهت نيز اين روز را روز بزرگى مىدانست و اين عمل نيز مراقبت ارزشمند و بزرگى است كه در هيچكدام از علماى مجاهد ما سابقه ندارد. جوابى كه براى اين منادى تهيه نموده است در كتاب «عدّة الداعى» آمده است.
و- بين طلوعين. و گمان مىكنم اين وقت مخصوص به دعاى رزق باشد.
ز- سه شب قدر در ماه رمضان كه برترين آن شب بيست و سوم است و شبهاى احياء كه عبارتند از شب اول رجب و شب نيمه شعبان، و شب عيد فطر و قربان و روز عرفه و روز فطر و قربان.
ح- هنگام وزيدن بادها، باريدن باران، از بين رفتن سايهها و ريختن اولين قطره خون مقتول مؤمن. زيرا درهاى آسمان در چنين اوقاتى باز مىشود.
ط- هنگام اذان ظهر و از طلوع فجر تا طلوع خورشيد. در روايت آمده است: «هنگام اذان ظهر، درهاى آسمان و بهشت باز شده و حوائج بزرگ روا مىگردد. گفتم به چه مقدار؟ فرمود: بمقدارى كه مرد بتواند، سر فرصت، چهار ركعت نماز بخواند و نيز از طلوع فجر تا طلوع خورشيد. »
ى- بعد از نمازهاى واجب. از امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده است كه: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمودند:
كسى كه نماز واجبى بجا آورد، در پى آن دعاى مستجابى خواهد داشت.
ابن فحّام مىگويد: امير المؤمنين عليه السّلام را در خواب ديدم و از او درباره اين روايت پرسيدم. حضرت فرمودند: «اين روايت صحيح است. هنگامى كه نماز واجب را بجا آوردى، در سجده بگو:اللّهمّ انّي اسئلك بحقّ من رواه و بحقّ من روى عنه صلّ على جماعتهم و افعل بي كذا و كذا،خدايا از تو مىخواهم بحق كسى كه اين حديث را روايت كرده و بحق كسى كه از او روايت شده، بر تمامى آنان صلوات فرستاده و برايم چنين و چنان كنى».
از امام صادق عليه السّلام روايت شده است:
خداوند متعال نمازها را در عزيزترين اوقات نزد خود بر شما واجب نموده است. بنابراين حوائج خود را پس از نمازهايتان درخواست نماييد.
اين روايت دلالت بر اين مىكند كه محبوبترين اوقات به اجابت نزديكتر است.
[ك -] بعد از نماز وتر و بعد از نماز فجر و بعد از نماز ظهر و بعد از نماز مغرب. روايت شده است:
بعد از نماز مغرب سجده مىكند و در سجده دعا مىكند.
و روايت شده است:
بعد از نماز وتر سجده كرده و براى چهل مؤمن دعا مىكند.
و دعا در بيشتر اعمال مستحبى در روزها و شبهاى شريف وارد شده است، بخصوص نمازهاى مستحب.
۲۳- مكانهاى خاص. انتخاب مكانهاى شريف نيز، به اجابت نزديكتر است، مانند «رأس الحسين عليه السّلام» و مكانى كه زير گنبد آن قرار دارد، چنانچه روايت شده است كه دعا در آن مستجاب مىگردد. و نيز ساير زمانها يا مكانهاى شريف. زيرا گرچه روايت مخصوصى در مورد آنها نداريم ولى قطعا دعا در آنها به اجابت نزديكتر است.
از امام رضا عليه السّلام روايت شده است كه فرمودند:
كسى در اين كوهها نايستاده است - در حالى كه به مواقف شريف مكه و نواحى آن اشاره مىنمودند - مگر اين كه دعاى او مستجاب شده است.
ولى دعاى مؤمن در آخرتش، مستجاب مىگردد، و دعاى كافر در دنيايش. اختصاص عرفات به دعا و روز عرفه نيز معروف است.
۲۴- حالات عالى مانند رقت قلب.
۲۵- طهارت، نماز و روزه.
همين مقدار براى اشاره به شرايط دعا كه هدف ما بود، كافى است.
آنچه از تمام شرايط گذشته براى سالك مهمتر است، بدست آوردن تمام شرايط باطنى است، كه بايد در اين جهت با تمام توان تلاش كند.
شرايط باطنى عبارت است از اين كه ايمان داشته باشد، ضرر رسان و سودبخش فقط خداست. و اين كه خدا عنايت داشته و خداوند بهتر و باقيتر است. و اين كه هيچ خيرى نيست، مگر با ولايت خدا و نزديك شدن و ديدار با او، و هدف خود را هم منحصر در همين يا در آنچه كه بازگشتش به آن است، نمايد، تا جايى كه اين مؤمن هيچ لذتى از نعمتهاى خدا نبرد، مگر از اين جهت كه اين نعمت از خداست. و حتى در نعمتها چيزى نبيند جز اين كه اين نعمتها از جانب خداوند است، تا جايى كه نفس، عقل و روح او از دنيا بريده و مشغول حمد و ثناى او شوند.
ادامه اين حال بسيار گرانبهاست كه بجز عده معدودى از اهل معرفت قادر نيستند اين حال را حفظ نمايند. و اكثر «اصحاب يمين» به اسباب توجه مىكنند، ولى براى آنان نيز بهتر است كه مسبّب الاسباب را مهمتر دانسته و غير او را نخواهند مگر همراه با او، و نيز دعاى آنان براى دنيا بايد به ضميمه دعاى قرب، خوشنودى و ديدار با خدا باشد. و اگر درجه او از اين هم كمتر است، حداقل آمرزش و بهشت را ضميمه نمايد. تا با اين آيه موافق باشد: «كسانى كه مىگويند: و خداى ما در دنيا به ما نيكيى عنايت فرموده و در آخرت نيكيى.» [۱۰]
و اگر نتوانست در بعضى از دعاهايش اين مطلب را رعايت كند، بايد در بيشتر آنها و مهمترينشان، خدا را بر غير او، و آخرت را بر دنيايش مقدم كند.
بعد از تحصيل اين مطلب آنچه مهم است، بدست آوردن حالت رقّت، گريه، خضوع و خشوع است. و نيز اظهار ذلت با نشستن روى خاك، برداشتن كلاه و عمامه و مانند آن از روى سر، غلتيدن در خاك، سجده كردن و گذاردن صورت بر خاك، بستن دستان به گردن، خوش زبانى با خداوند در دعا و بر زبان آوردن صفاتى از خداوند كه موجب اجابت است و ائمه ما عليهم السّلام در دعاهاى خود به ما ياد دادهاند.
منبع: المراقبات ترجمه ابراهيم محدث بندرريگى صفحه ۱۳۸ تا ۱۴۲
بدان كه به كمال اجابت و خير دعا نمىرسى مگر اين كه باطن و روح و قلب تو نيز متصف به صفات دعا باشد و اتصاف به صفات دعا اين است كه باطن و روح و قلب تو دعا كند مثلا وقتى مىگويى: ارجوك لكل خير (اميد به تمام خيرات از جانب تو دارم) با باطن و روح و قلبت اميدوار به خدا باشى. و هر كدام نيز آثارى دارند كه بايد در عملت نمودار شوند. كسى كه اميد در باطن و روح او بوجود آمده باشد گويا تمامى وجودش اميد و زندگيش همراه با اميد است. و كسى كه با قلبش اميدوار باشد اعمالى كه با اختيار و تصميم انجام مىدهد بهمراه اميد خواهد بود. بنابراين بپرهيز از اين كه اميد در هيچ جنبهاى از جنبههايت پيدا نشود. اگر مىخواهى ببينى كه رجاء و اميد در تو هست به كارهايت نگاه كن ببين آيا در حركاتى كه از تو سر مىزند، اثر آن كه همان طلب و خواستن است را مىبينى يا نه. فرمايش معصوم عليه السّلام را نشنيدهاى كه فرمود: «كسى كه اميد به چيزى داشته باشد آن را طلب مىكند»«من رجا شيئا طلبه.» و واقعا چنين است زيرا اگر در حالات اميدواران اهل دنيا در امور دنيوى بنگرى، مىبينى آنها اگر از شخص يا چيزى اميد خيرى داشته باشند، به اندازه اميدشان آن را از آن شخص يا آن چيزى كه به آن اميد دارند، طلب مىكنند. مثلا تاجرى كه تجارت كرده و كارگرى كه كار مىكند همه و همه به اين جهت است كه خير و خوبى را در تجارت و كار مىبينند. و همچنين هر گروهى خواستههاى خود را از جايى كه اميد دارند طلب مىكنند و تا رسيدن به آن از پاى نمىنشينند. ولى اكثر اميدواران بهشت و آخرت و فضل و كرامت خدا چنين نيستند و بهمين علت هيچگاه هم به آرزوى خود نمىرسند. زيرا اگر اميد به اين امور داشتند، طبق قانون فوق در پى آن مىرفتند. و بهر اندازه اميد در انسان پيدا شود، بهمان مقدار نيز اثر آن كه همان طلب است بوجود مىآيد.
ساير مضامين دعا مثل تسبيح، تهليل، تحميد، تضرع، خضوع، ترس، استغفار و توبه نيز همينطور است. زيرا گاهى حقيقت اين صفات در انسان بوجود مىآيد و گاهى فقط آن را ادعا مىكنيم ولى فقط زمانى آثار آنها آشكار مىشود كه حقيقت آنها بوجود آمده باشد. و اگر اثر آنها محقق نشد بايد بدانيم كه ادعايى بيش نبوده است مثلا اگر گمان مىكنى در باطن و با روح و قلبت خدا را تسبيح مىكنى و او را نيز از تمام نقائص منزه مىدانى، چرا به وعده او در مورد رزق خود مطمئن نيستى در حالى كه او رزق تو را تضمين نموده است. و زمانى كه او را از شريك منزه مىدانى چرا در اطاعت او از ديگرى مىترسى؟ و در طاعت ديگران و سرپيچى از فرمان او، از او نمىترسى؟ بلكه اگر واقعا مىدانستى كه خداوند دعاى تو را شنيده و باطن تو را مانند ظاهرت مىبيند و تو پرورش يافته و تحت اراده او هستى و او مىتواند تو را پاداش داده يا مجازات نمايد، تو را نجات داده يا هلاك كند و تو را قبول يا رد كند، حداقل از گفتن دروغ و ادعاهاى پوچ مىترسيدى. بنابراين كسى كه مراسم بندگى را اظهار مىكند ولى در باطن اين گونه نباشد و خودش هم اين را بداند، مردم مىگويند: او مشغول مسخره كردن است نه عبادت ولى غالبا چنين نيست زيرا عبادت كننده معمولا از باطن خود غافل بوده و بهمين جهت عبادت خود را عبادتى واقعى و غير صورى پنداشته و نمىداند كه فريب خورده است. بهمين جهت از دسته مسخره كنندگان خارج و وارد گروهى مىشود كه خداوند درباره آنان فرموده است: ورشكستهترين افراد از حيث عمل كسانى هستند كه مىپندارند كارشان خوب است.» [۱۱]
۸- از دعاهاى هر روز ماه رجب دعايى است كه در اقبال از امام صادق عليه السّلام روايت نموده است كه حضرت در جواب معلى - كه از او درخواست كرد دعايى به او بياموزد كه جامع تمام چيزهايى باشد كه شيعه در كتب خود گرد آورده است - فرمودند:
اى معلى بگو:اللهم اني اسئلك صبر الشاكرين لك...
۹- دعايى ديگر دعايى است كه باز هم در اقبال از شيخ طوسى در باب دعاهاى هر روز ماه رجب روايت كرده است و آن دعا اين است:يا من يملك حوائج السائلين...
۱۰- اين دعا را نيز در اقبال روايت نموده است:«اللهم اني اسئلك بمعاني جميع ما يدعوك به ولاة امرك...»
و اين دعايى است با مضامين عالى كه درهايى از علم براى اهلش از آن گشوده مىشود.
۱۱- و از دعاهاى مهم دعايى است كه بنابر روايت شيخ، امام و آقاى ما - جان ما و تمام جهانيان فدايش و درود خدا بر او باد - آن را در مسجد «صعصعة» خوانده است. دعاى گرانقدرى كه با «اللهم يا ذا المنن السابغة» شروع مىشود.
۱۲- از دعاهاى مهم دعاهايى است كه «ابن ابى عياش» بنابر آنچه در اقبال است از توقيع مبارك امام عصر (عج) روايت نموده است.
۱۳- نيز از كارهاى مهم در اين ماه زيارت امام حسين عليه السّلام در اول و وسط ماه است.
منبع: المراقبات ترجمه ابراهيم محدث بندرريگى صفحه ۲۶۱ تا ۲۶۸
مهمترين چيزى كه در دعا بايد رعايت شود اين است كه بداند چه مىگويد و حال و صفاتى كه دارد، مخالفتى با آنچه كه به خداوند در اين زمان و مكان بزرگ، عرض مىكند، نداشته باشد. زيرا در غير اين صورت يا در ادعاى خود دروغ مىگويد يا غافل بوده و يا مولاى خود را مسخره مىكند كه چنين چيزى نزديك به كفر، بلكه حقيقت آن كفر به خداى بزرگ است. - زيرا كسى كه رازهاى بسيار نهان و اسرار دلها را مىداند، اگر بندهاش با اين اعترافات و تضرعهايى كه در اين دعاست:
«يا من نهاني عن المعصية فعصيته فلم يهتك عني ستره عند معصيته،...
اى كسى كه مرا از سرپيچى از دستورات منع كرد ولى من از دستوراتش سر تافتم، با اين حال آبروى مرا هنگام سرپيچى كردن حفظ كرد...» او را مخاطب قرار داده، و ببيند دل و نهان و عملش همگى بر خلاف چيزهايى است كه مىگويد، و اعتراف او واقعى نبوده و معتقد است از صالحين بوده و با مولاى خود به عدالت رفتار كرده است، يا قلبا از كارهاى خداى متعال در مورد خود راضى نيست يا ذلت و شكستگى و چاپلوسى و حقارتى را كه لازمه اين اعتراف است، ندارد، عقل در مورد اين مناجات كننده غافل يا دروغگو يا مسخرهگر چه حكمى دارد؟ و او را سزاوار چه چيزى مىداند؟ از سه حالتى كه در بالا گفتيم، جرم حالت غفلت از دو حالت ديگر كمتر است.
بندهاى كه آقايش او را به ميهمانى و مجلس كرامت خود بهمراه اولياى پاكش دعوت نموده، و كسى را فرستاده تا ادب حضور و مناجات با او را، آنگونه كه شايسته است، به او بياموزد، ولى دل بنده در حضور آقاى خود به ياد دشمن او بوده و درباره فرمانبردارى از اين دشمن فكر كرده و غرق در اين فكر باشد، بطورى كه اصلا نفهمد كه به آقا و مولايش چه مىگويد، عقل تو چه جوابى را شايسته سخنان اين گمراه گمراهتر از چهارپايان مىداند؟ كاش به او گفته شود: اى گمراهى كه پروردگارت را كوچك مىانگارى خجالت نمىكشى در اين شرايط بگونهاى با من روبرو مىشوى كه راضى نيستى كسى با تو اين گونه روبرو شود. و حتى از دشمنت نيز انتظار چنين برخوردى ندارى. آيا همنوعان خود را كه بندگان من هستند نيز اين گونه سبك مىشمارى پس چرا خجالت نكشيده و مرا طورى سبك مىشمارى كه حاضر نيستى به بندگان خوارم اين گونه توهين كنى؟ آيا كوچكتر از من پيدا نكردى؟ زيرا با اين عمل مىگويى كه بندگانم براى تو بيش از من اهميت دارند.
منزه است پروردگار بردبار و كريم. و چرا كريم و بردبار نباشد كه اگر حلم او نبود، ما را بخاطر اين توهين، مانند شخصى قدرتمند و مقتدر مجازات نموده و در پائينترين طبقات عذاب شوندگان، عذاب مىنمود. آنگاه ما را براى هميشه از درگاهش رانده، و در ميان جهنم قرار مىداد.
بيشتر مردم در دعاى خود به اين حالت از حالات سهگانهاى كه گفتيم دچار مىشوند، و كمتر به حالت دوم دچار مىشوند كه عبارت بود از اين كه خود را فردى متقى دانسته و از رفتار پروردگار با خود خوشنود نيستند. و بهمين جهت در اعتراف به كوتاهى خود و فضل پروردگار دروغ مىگويند. و گمان نمىكنم قسم سوم، يعنى كسى كه مسخره كند، در ميان مسلمين پيدا شود.
آنچه درباره شايستگى خود، بجهت غفلت در مناجات با پروردگار خود گفتيم، باقتضاى حكم عقل و عدالت پروردگار بود. ولى رفتارى كه خدا با فضل خود و بجاى عدلش، با ما دارد، همان است كه امام عليه السّلام بيان فرمودند: «خداوند آبروى ما را حفظ كرده، و سلامتى كامل خود را از ما نمىگيرد، نعمتهاى خود را از ما نگرفته و ما را فريب نمىدهد.
گناهان ما را پنهان نموده و خوبيهاى ما را آشكار مىنمايد. و با ما مانند كسى كه از او اطاعت كرده، رفتار نموده و ما را به غير خودش واگذار نمىكند. در توبه را بر ما نبسته و از لغزشهاى ما چشم پوشى مىكند. ما را دعوت نموده تا به درگاه او دعا كنيم. و وعده اجابت داده است. و بر كسى كه با سرپيچى از او ما را سرزنش كند، خشم گرفته، و با اين كه احترام او را نگه نداشتهايم، مؤمنين را از هتك حرمت ما نهى مىنمايد.
عطاياى خود را از ما سلب ننموده و ما را بدون كمك نمىگذارد و ما را از كفايت نمودن خود خارج نمىفرمايد... تا آخر فرمايشات آن حضرت عليه السّلام كه اجمالا به نيكىهاى خداوند و رفتار كريمانهاش اشاره مىنمايد».
آنگاه در فرمايش آن حضرت عليه السّلام بنگر كه فرمود: «من گرسنه دوستى تو هستم كه سير نمىشوم، من تشنه محبت تو هستم كه سيراب نمىگردم.» آيا اثرى از محبت او در خود مىبينى چه رسد به اين كه مانند گرسنه تشنه باشى. زيرا دوستدار او طبيعتا مشتاق ديدار با اوست. بهمين جهت بعد از اين فرمودند: «چقدر مشتاق كسى هستم كه مرا مىبيند ولى او را نمىبينم.» و مشتاق آرام نگرفته و راحت نمىشود، تا اين كه به آنچه مشتاق بوده، برسد.
خلاصه اين كه تلفظ كلمات كارى آسان و بدون زحمت است، ولى متصف شدن به حقيقت آنچه مىگويد، كارى مشكل، و عمل كردن به آن كارى مشكلتر است. دوستان خدا آنگونه هستند كه امام عليه السّلام قبل از اين به آن اشاره نمودند: «آنها كسانى هستند كه به روزه روز و رنج شب راضى نشده، تا جايى كه قدم بر سر نيزهها گذاشته و چهرهها را خاك آلوده كردند.» آيا اثرى از اين مطالب در خود مىبينى؟ اگر مىبينى، گواراى وجودت و خوشا بحال تو، و اگر از كسانى هستى كه روزه و عبادت در شب براى آنان سخت است چه رسد به قدم گذاشتن بر سر نيزهها پس در مناجات به مولا و مالك آخرت و دنيا دروغ نگو. [۴ - توسل در شب اول] مهمترين كارى كه سالك بايد انجام دهد، اين است كه در شب اول ماه به يكى از معصومين كه حامى و نگهبان آن شب است مراجعه، و با چهره آبرومند و نورانى او نزد پروردگارش، به درگاه خدا روى آورد - زيرا چهره تاريك و بىآبروى او شايستگى رو نمودن به درگاه مقدس پروردگار بزرگ و زيبا را ندارد - و بايد براى شفاعت نمودن و پناه دادن، خيلى از او خواهش نموده و توسل كاملى به او پيدا نمايد، و آنقدر به درگاه او تضرع و گريه و زارى كند، تا او را پذيرفته و براى او وساطت نمايد، و براى اينكه خداوند او را پذيرفته و او را موفق به انجام اعمالى كه دوست دارد و خوشنودى او در آن است، بگرداند، به درگاه خداوند تضرع نمايد. زيرا او كريم است و كريمها را رد نمىكند، بخصوص اوليايى كه آنها را درهاى رحمت خود و علامت راهنمايى خلقش قرار داده، و با كرامت خود تربيت و آنان را به پناه دادن پناه جويان امر نموده است.
سالك مىتواند با يك ساعت توسل بهمراه خوش زبانى به سعادتى برسد كه با عبادت يك سال نتوان به آن رسيد. بنابراين فرصت را غنيمت شمار و بعد از عرض سلام و درود و ثنا و بزرگداشت آنان به درگاه آنان عرض كن: «مولايم در اين شب تو حامى امت و نگهبان آنانى. تويى برترين مخلوقات. پذيرايى از ميهمان را دوست داشته و از جانب خداى بزرگ مأمور به پناه دادن مىباشى. بنده تو، ميهمان خدا و ميهمان تو و پناهجوى از خدا و تو است. بندهات را پناه ده و حمايتش نما. و پذيرائى خود را در اين شب، وارد نمودن من در قصد و اراده و حزب خود، و در دعا و حمايت و شفاعت و ولايت و شيعيانت قرارده. و به درگاه خدا تضرع نموده تا با عفو عالى و پذيرش و خوشنوديش با من رفتار نمايد، و نگاه رحمتى به من نمايد كه بعد از آن خشمى نبوده و مرا به شيعيان مقرّب و دوستان سابق شما ملحق نمايد. زيرا شفاعت تو را بخاطر مقام ارجمندى كه نزد او دارى رد نمىكند. پس بحق اين مقامى كه خداوند به تو عنايت فرموده است از تو مىخواهم، مولايم كه آنچه از تو خواستم به من ارزانى داشته و بمقدار كرامتت بيش از آن عنايت كنى. آقايم به حقارت، خوارى و بد حاليم نگاه نكن، چون كريمان در پذيرايى از ميهمان هيچكدام از عطاياى خود را بزرگ نديده، و كرامت و عطاياى خود را با ميهمان و درخواست كننده، اندازهگيرى نمىكنند. زيرا عطا باندازه عطا كننده و پذيرايى باندازه ميهماندار است.
سرورانم شماييد كه به كريمان، آداب كرامت، و به بخشندگان خوى سخاوت و بلند نظرى آموختيد. اگر بخشش ذكر شود، شما اول و آخر آن و اصل و فرع و پايان آن و اگر كرم گفته شود، شما معدن و جايگاه آن مىباشيد، خواهنده از شما، رد نمىشود و آرزومند از شما نا اميد نمىگردد.
سرورانم شما فرموديد: نيكى مانند باران به نيكوكار و بدكار مىرسد. پس مرا از ابرهاى رأفت خود محروم نفرماييد، باران رحمت شما بر من نيز ببارد كه من گرسنه جود و تشنه كرم شما هستم. راضى نشويد كه ميهمان شما شب را در خانه شما گرسنه و تشنه بخوابد.
شما، آقايم اگر مرا از پذيرايى خود محروم نمايى شب را در حمايت شما، گرسنه خوابيده و به هلاكت مىرسم. تو هرگز با ميهمان خود چنين رفتار نمىنمايى، هرگز.» خلاصه اين كه بايد كاملا حواسش را جمع كند تا در خواستن ترحم و شفاعت و بريدن از غير آنان بخوبى خوش زبانى نموده و با كمال جديت در بدست آوردن عطوفت و خوشنودى آنان تلاش كند تا با عمل يك ساعت به سعادت يك سال و با تلاشى كم به فضل زيادى برسد. و آنگاه در هر روز و شب و در صبح و مغرب، بوسيله سلام دادن و درخواست رحمت آنان با گوشهاى از آنچه در اينجا ذكر كرديم اين توسل را با نگهبانش محكم نمايد.
[۵ - انجام متناسب نوافل و مستحبات] آنگاه سزاوار است سالك حال خود را بررسى و نشاط و كسالت، كار و فراغت و نيرو و ضعف خود را نسبت به نوافل و مستحبات سنجيده، و بعد از مراعات حال خود، بترتيب بهترينها را انتخاب نمايد.
در روايات زيادى آمده است كه نوافل در اين ماه بيش از هزار ركعت است. اگر ببيند انجام اين عمل براى او بهتر است، بايد آنها را انجام دهد و نبايد دعاهايى را كه در آن وارد شده است ترك كند، زيرا مضامين عاليى در آن وجود دارد كه بعضى از آنها در ساير ادعيه نيست.
و بايد در آن دعاها صادق و با حضور قلب باشد، تا خواندنش، مناجات با برآورنده حاجات باشد نه صرف تلفظ الفاظ. در اين حال اگر به حقيقت آنچه مىگويد، رسيده و حال و مقام او متصف به مضامين آن شود، كه خوشا بحال او، زيرا پايانى سعادتمندانه در انتظار اوست. مثلا حالى پيدا كند كه با خود بگويد: واى بر من و در اين هنگام به ياد آورد كه: آنقدر گناه كرده است كه اگر زمين بفهمد، او را بلعيده و اگر كوهها بفهمند، بر او فرو مىريزند. و اگر درياها بفهمند او را غرق مىكنند - چنانچه همين مطالب در بعضى از دعاها آمده است. و گمان مىكنم اگر چنين حالى به ابليس هم دست بدهد، او را نجات خواهد داد، چه رسد به مسلمان يا مؤمنى، بخصوص اگر ترس و اضطراب او از خشم مولايش، بيش از اضطراب او از آتش جهنم باشد. چنانچه همين مطلب در اين دعا آمده است. و اين حال بالايى است كه در هيچ قلبى يافت نمىگردد، مگر اينكه پروردگارش از او راضى خواهد بود.
مضامين اين دعا، حالات و صفاتى را به وجود مىآورند كه نفس و قلب را زنده و از مهلكهها نجات مىدهند و آنها را به حالات عالى و درجات بلندى مىرسانند.
منبع: المراقبات ترجمه ابراهيم محدث بندرريگى صفحه ۲۲۰ و ۲۲۱
اگر عالمى بخواهد مقدارى از عظمت دعاهاى آنان را بفهمد، بايد، بدون اقتباس از دعاها و مناجاتهاى آنان، دعا يا مناجاتى را تهيه و آن را با آنچه از آنان رسيده مقايسه كند، تا ببيند تفاوت از كجا تا به كجاست.
و كسى كه ذرهاى از معرفت نفس را داشته و در درياى دعا و مناجات آن فرو رود، فراوانى معارف و حد اعجازش را در آن تصديق مىكند، و من محتاج و نادان جزء كوچكى از معارفى را كه در ادعيه و مناجاتها بيان شده در روايات و حتى خطبههاى آنان نيافتهام، مگر آن دسته از آنها كه در خطاب به خدا بوده و در مقام توحيد، تسبيح و حمد او باشد.
و فكر مىكنم باين جهت باشد كه روايات سخن گفتن با مردم است ولى دعا و مناجات سخن گفت با خداوند بزرگ است و علومى كه از سخن گفتن با عالم آشكار مىشود از سخن گفتن با نادان پيدا نخواهد شد.
و خلاصه، ادعيهاى كه از آنها عليهم السّلام به ما رسيده، گويا جواب قرآن است، بعبارت ديگر گويا آن دعاها قرآنى مرفوع و بالا رفته، در جواب قرآن نازل است، و قرآن كلام پروردگار متعال و مناجات او با بنده و رسولش صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، و ادعيه كلام و مناجات رسول و اولياى او با خداى بزرگ است و بجز عده خيلى محدودى حقيقت اين مطلب را نمىفهمند. ادعيه نعمت بزرگى است كه از ائمه دين عليهم السّلام به ما رسيده و بهمين جهت نيز منت زيادى بر ما دارند، كه شاكرين نمىتوانند شكر آن را بجا آورند. و يكى از راههاى شكر آن، اين است كه آن را ضايع نكرده بلكه با ايجاد شرايط در دعا و مناجات كمال استفاده را از آن ببرند.
حضور قلب در دعا در کلام میرزا جواد آقا ملکی تبریزی