عرفان و حکمت
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
صفحه‌اصلیدانشنامهمقالاتتماس با ما

حضرت آقای سید هاشم حداد و آیةالله شهید مطهری

منبع: روح مجرد صفحه 159 164

آیت الله حاج شیخ مرتضی مطهری بعد از ملاقات‌هایی که با مرحوم سید هاشم حداد داشتند بسيار مشعوف بودند، و می‌فرمودند: يكبار كه خدمتشان بودم از من پرسيدند: نماز را چگونه‌ مي‌خوانى؟ عرض كردم: كاملًا توجّه به معانىِ كلمات و جملات آن دارم! فرمودند: پس كِى نماز ميخوانى؟! در نماز توجّه‌ات به خدا باشد و بس! توجّه به معانى مكن!

فهرست

ملاقات و خلوت مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی مطهری با حضرت آقا حاج سيّد هاشم حدّاد

مرحوم مطهّرى با حقير [علامه طهرانی] سوابق دوستى و آشنائى ديرين داشت، و ذكر مبارك حضرت آقا[ی حداد] با وى كم و بيش- نه كاملًا- به ميان آمده بود. و اينك كه آقا از كربلا به طهران آمده‌اند ايجاب مى‌نمود كه اين دوست ديرينه نيز از محضرشان متمتّع گردد. روى اين اصل، بنده جناب مطهّرى را خبر كردم و ايشان در بنده منزل احمديّه دولاب تشريف آوردند و در مجلس عمومى ملاقات انجام شد. و سؤالاتى نيز از ناحيه مرحوم مطهّرى شد كه ايشان پاسخ دادند. مرحوم مطهّرى شيفته ايشان شد، و كأنّه گمشده خود را اينجا يافت. و سپس مرتبه ديگر آمد و باز ساعتى در اين اطاق عمومى بيرونى با هم سخن و گفتگو داشتند.

آنگاه صديق ارجمند مرحوم مطهّرى به بنده گفت:

آيا ممكن است حضرت آقا به من يك ساعتى وقت بدهند تا در خلوت و تنها با ايشان ملاقات داشته باشم؟!

عرض كردم: اشكال ندارد. ايشان وقت ميدهند، و مكان خلوت هم داريم!

به حضرت آقا عرض كردم، فرمودند:

مانعى ندارد؛ بيايد و هر سؤالى كه دلش می‌خواهد بكند.

در بالاى بام منزل اطاق كوچكى براى اثاثيّه و لوازم بام معمولًا بنا مى‌كنند، حقير مكان خلوت را آن اطاق قرار داده و ساعتى را آقا معيّن فرمودند براى فردا كه بيايد و ملاقات خصوصى داشته باشيم.

در موعد مقرّر مرحوم شهيد مطهّرى آمدند، و ما با حضرت آقا آنها را به بام برديم و براى آنكه احياناً كسى به بام نرود حتّى از اطفال و افراد بى خبر از رفقا و دوستان، در وقت پائين آمدن درِ بام را از پشت قفل نمودم.

در اينجا مرحوم مطهّرى آنچه مي‌خواهد از ايشان مى‌پرسد. سؤالهاى انباشته و كهنه و جواب داده نشده‌اى را كه چون ساعت به سر رسيد و آقا پائين آمدند و مرحوم مطهّرى پشت سرشان بود، من ديدم مطهّرى بقدرى شاد و شاداب است كه آثار مسرّت از و جناتش پيداست.

آنچه ميان ايشان و حضرت آقا به ميان رفته بود، من نه از حضرت آقا پرسيدم و نه از آقاى مطهّرى، و تا اين ساعت هم نمي‌دانم. ولى مرحوم مطهّرى هنگام خروج آهسته به حقير گفتند:

اين سيّد حيات بخش است.

ناگفته نماند كه روزى مرحوم مطهّرى به حقير مى‌گفتند:

من و آقا سيّد محمّد حسينى بهشتى در قم در ورطه هلاكت بوديم، برخورد و دستگيرى علّامه طباطبائى ما را از اين ورطه نجات داد.

حالا اين كلام مرحوم مطهّرى درباره حضرت حاج سيّد هاشم كه: اين سيّد حيات بخش است، هنگامى است كه حضرت علّامه هم حيات دارند، و از آن وقت تا ارتحالشان كه در روز هجدهم محرّم الحرام ۱۴۰۲ هجريّه قمريّه واقع شد، شانزده سال فاصله است. تازه علّامه پس از مرحوم مطهّرى، لباس بدن را خَلْع و به جامه بقا مخلّع گشتند.

دستور العمل خواستن آیت الله حاج شيخ مرتضى مطهّرى از حضرت حدّاد

مرحوم مطهّرى باز پس از مراجعت حضرت آقا از مشهد مقدّس كه شرحش خواهد آمد، ساعتى ديگر ملاقات خصوصى و خلوت خواستند كه آنهم به همين نحوه و كيفيّت برگزار شد. باز هم حقير از ردّ و بدلهاى آنان اطّلاعى ندارم، ولى همينقدر می‌دانم كه در اين جلسه مرحوم مطهّرى از حضرت ايشان دستور العمل خواسته بود و ايشان هم دستوراتى به او داده بودند.

مرحوم مطهّرى از بنده عكس و تصوير آقاى حدّاد را خواست تا در اطاقش بگذارد و نصب كند. من به او گفتم: تصوير ايشان را به شما مي‌دهم ولى نزد خود نگهداريد و در اطاق نصب نكنيد، و بجاى آن تصوير مرحوم قاضى را نصب نمائيد؛ چرا كه آقا حاج سيّد هاشم مرد ناشناخته‌اى است و شما مرد سرشناس، و رفت و آمد با همه طبقات داريد؛ چنانچه تصوير ايشان را ببينند براى آنها مورد سؤال واقع مي‌شود كه اين مرد كيست؟ و به چه علّت در اينجا آمده است؟ در آن وقت هم براى شما ضرر دارد و هم ايشان نمى‌پسندند كه نامشان مشهور گردد. امّا تصوير مرحوم قاضى چنين نيست. حقير يك روز كه منزل آن مرحوم رفته بودم، ديدم سه عكس در اطاق خود نصب كرده‌اند: تصوير مرحوم پدرشان آقا شيخ محمّد حسين مطهّرى، و تصوير مرحوم حاج شيخ ميرزا على آقا شيرازى، و تصوير مرحوم آیت الله حاج ميرزا سيّد على آقا قاضى طباطبائى قَدَّسَ اللهُ أسرارَهُم و أعلَى اللهُ دَرجَتَهُم و مَقامَهُم جَميعًا.

مسافرت مرحوم شهيد مطهّرى به كربلا و دو بار ملاقات با آقاى حدّاد

در سفرى هم كه مرحوم مطهّرى به أعتاب عاليات مشرّف شدند، نشانى منزل آقا حاج سيّد هاشم را بنده به ايشان دادم، و در كربلا دوبار به محضرشان مشرّف شده‌اند، يكبار ساعتى خدمتشان ميرسند، و بار دوّم روز ديگر صبحانه را در آنجا صرف مى‌نمايند.


عبارت مرحوم حدّاد به مطهّرى: پس كِىْ نماز مى‌خوانى؟!

مرحوم مطهّرى در مراجعت از اين ملاقاتها بسيار مشعوف بودند، و مي‌فرمودند:

در يكبار كه خدمتشان بودم از من پرسيدند: نماز را چگونه‌ مي‌خوانى؟ عرض كردم: كاملًا توجّه به معانىِ كلمات و جملات آن دارم!

فرمودند: پس كِىْ نماز ميخوانى؟! در نماز توجّه ات به خدا باشد و بس! توجّه به معانى مكن!

انصافاً اين جمله ايشان حاوى أسرار و دقائقى است، و حقّ مطلب همينطور است كه افاده فرموده‌اند.

چرا كه در نماز اگر انسان متوجّه معانى نماز شود كه مثلًا إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ به معنى آنست كه: من فقط ترا عبادت ميكنم و از تو استعانت مى‌طلبم، ذهن و فكر نماز گزار بدين حقيقت متوجّه بوده و از توجّه كامل به خدا غافل است؛ در حاليكه بايد توجّه صد در صد به سوى خدا باشد و مخاطب فقط خدا باشد، و در اينصورت ديگر توجّه به معنى نيست مگر به نحوه آلى و مِرْآتى، همچنانكه در نماز نبايد انسان توجّه به الفاظ و عبارات آن داشته باشد مگر توجّه آلى و مِرْآتى. زيرا اگر توجّه به الفاظ نماز از صحّت ادا كردن و تجويد آن و أداءِ از مخارج آن شود، ديگر آن نماز، نماز نيست؛ نه توجّه به خداست و نه توجّه به معنى.

ولى اگر توجّه به خدا شود و انسان در خطاب و مكالمه‌اش با خدا لحظه‌اى فرود نيايد، نه فكر الفاظ نماز را بنمايد و نه فكر معانى آنرا، در اينصورت تمام الفاظ خود بخود به نحو آلى و مِرآتى يعنى با نظر غير استقلالى آمده و به دنبال، جميع معانى نيز به طريق آلى و مِرآتى نه با نظر استقلالى آمده و همه به نحو صحيح و مطلوب أدا شده است بدون آنكه در توجّه تامّ به خداوند و حضور قلب خللى وارد آيد.

مثلًا در همين مكالمات و گفتگوهائى كه ما شبانه روز با هم داريم، و در سخنرانيها و خطابه‌ها و مراجعات و فصل خصومتها و سائر امورى كه در آنها عنوان تخاطب و گفتگو است، تمام توجّه ما به شخص مخاطب است. آنچه در خطاب از مغز و انديشه انسان بر زبان جارى ميشود همه‌اش درست و صحيح است، بدون اينكه ما توجّه به صحّت آنها داشته باشيم؛ و اگر يك لحظه توجّهمان را به عبارات و مطالبى كه ردّ و بدل مى‌شود منعطف سازيم، اصل توجّه به خطاب از ميان ميرود و در آن لحظه ديگر مخاطبى وجود ندارد.

بزرگان فرموده‌اند: «جمع ميان دو لحاظ استقلالى و آلى نمى‌شود.»

اگر لحاظمان در نمازها مستقلّا به خدا باشد حتماً به الفاظ و معانى آنها بايد آلى و غير استقلالى و تَبَعى باشد؛ و اگر لحاظمان را به الفاظ نماز و يا معانى آن مستقلّا بدوزيم، قهراً و اضطراراً بايد توجّهمان به خدا تبعى و ضمنى باشد نه استقلالى.

من وقتى با شما سخن ميگويم و مثلًا ميگويم: آقا شما امروز مسافرت نكنيد، و در حرم امام رضا بمانيد! صد در صد توجّهم به شما و حقيقت شماست. اين را نظر استقلالى نامند. و البتّه اين معانى بدون غلط در ذهن من مى‌آيد و ذهن من الفاظى را متناسب با آن معانى استخدام ميكند و بر زبان جارى مى‌سازد، و بدون هيچ خطائى مُسَلسَلًا اين معانى و الفاظ استخدام شده و به شما براى إبراز و اظهار آن مقصود منتقل ميگردد. امّا اگر بخواهم معنى «امروز مسافرت نكنيد» را در ذهن بياورم و يا الفاظ آن را بخصوصه تصوّر نمايم، ديگر مخاطب بودن شما از ميان ميرود و استقلال خود را از دست ميدهد؛ مگر ضمنى و تبعى و آلى و مرآتى.

در نماز كه أهمّ امور است بايد انسان در حضور قلب به خدا منقطع باشد و هيچ خاطره‌اى و انديشه‌اى از ذهن عبور نكند، و اين فقط در صورتى امكان پذير است كه جملات و عبارات نماز كه طبعاً حاوى معانى خود مى‌باشند بدون اندك توجّه به خود آنها در ذهن بيايد و بر زبان جارى شود. در اينصورت نماز، نماز است. يعنى مخاطب خداست؛ حضور قلب با خداست. و گرنه حضور قلب با الفاظ و يا با معانى است؛ و خداوند علِىّ أعْلى مهجور گرديده، و فقط به نظر ضمنى كه در حقيقت نظر نيست به او ملاحظه شده است.

بارى، مرحوم حاج سيّد هاشم هم به مرحوم مطهّرى علاقمند شده بودند؛ و در سفر اخير حقير به شام كه حضرت آقا هم بدانجا براى زيارت مشرّف بودند، و اين سفر پس از شهادت آن مرحوم بود، براى اين ضايعه متأسّف بودند.

رَحِمَ اللهُ الْغابِرينَ، و ألحَقَ الباقينَ بِهِم إنْ شاءَ اللَهُ تَعالَى.
عناوین دیگر این نوشتار
  • حضرت آقای سید هاشم حداد و آیةالله شهید مطهری (عنوان اصلی)
  • دیدار مرحوم شهید مطهری با حضرت حاج سید هاشم حداد
  • مرحوم سید هاشم حداد و شهید مطهری