كار مهم در اين ماه آگاهى از نعمتهايى است كه خداوند در روز «دحو الارض، گسترش زمين» به بشر ارزانى داشته است. زيرا آگاهى از نعمت و كم و كيف آن اولين مرتبه شكر است. همانگونه كه در روايات بر اين مطلب تصريح و در علم اخلاق ثابت شده است.
در روايات زيادى آمده است كه در بيست و پنجم ذى القعده كعبه نصب گرديده، زمين گسترده شده، آدم پايين آمده، خليل و عيسى عليهما السّلام متولد شدند و رحمت پخش شده است.
از امير المؤمنين عليه السّلام روايت شده است كه فرمودند:
«اولين رحمتى كه از آسمان به زمين نازل شد، در بيست و پنجم ذى القعده بود. كسى كه اين روز را روزه داشته و شبش را به عبادت بايستد، عبادت صد سال را كه روزش را روزه و شبش را در عبادت باشد، خواهد داشت. هر گروهى كه در اين روز براى ذكر پروردگار بزرگشان گرد هم آيند، پراكنده نمىگردند مگر اين كه خواسته آنان داده مىشود. در اين روز يك ميليون رحمت نازل مىشود كه نود و نه هزار تاى آن براى روزهداران اين روز و عبادت كنندگان اين شب خواهد بود».
و دعا كرده و بگويد:
«يا مقيل العثرات أقلني عثرتي. يا مجيب الدّعوات أجب دعوتي. يا سامع الأصوات اسمع صوتي و ارحمني و تجاوز عن سيّئاتي و ما عندي، يا ذا الجلال و الإكرام»نيز مستحب است دعايى را كه اول آن «يا داحى الكعبة» است بخواند.
نعمت نصب كعبه و گسترش زمين شكلى دارد و ماهيتى. شكل ظاهرى آن همانگونه كه در «اقبال» به آن اشاره شده اين است كه خداى متعال در اين روز زمين را براى سكونت و زندگى انسانها آفريد و از رحمتى كه در اين روز نازل گرديد، زمين و نعمتهاى آن حتى بدن و روزى ما بوجود آمد. بنابراين تمام نعمتها از هر جنس، نوع و صفت، كه كسى قادر به شمارش آن نيست، در اين روز فرود آمده و پخش شده است.
بنابراين لازم است بندهاى كه مراقب مولايش بوده و در پى شكر نعمتهاى اوست، درباره نعمتهايى كه از آن آگاهى داشته و با آفرينش زمين و آنچه در آن است از آن بهرهمند گرديده، بينديشد. مثلا از نعمتهاى خداوند متعال در بدن خود شروع نمايد كه با فراوانى و لطافت آن قطعا نمىتواند تمام آن نعمتها را درك كند. كه براى توضيح بيشتر مىتوان به علم تشريح پزشكى مراجعه نمود. در كتاب جديدى از يكى از نويسندگان اروپايى عكسهايى ديدم كه پوشش عضوى را با عضو ديگر و رگها و مويرگها را با رنگهاى مختلف و مدارها، رگها و اجزاى ديگر بدن را نشان مىداد بگونهاى كه انسان و حتى پزشك به شگفت مىآيد كه چگونه تمام اينها بطور مستقيم يا غير مستقيم در سلامتى آن عضو و بطور غير مستقيم در سلامتى مزاج انسان مؤثرند. و بالاخره نعمتهايى كه با حس درك مىشوند بالغ بر چند ميليون هستند.
و از اينجا مىتوانيم بفهميم نعمتهاى غير محسوس بيش از نعمتهاى محسوس است.
اين گونهاى از نعمتهاى بدنى است كه انواع ديگرى نيز دارد كه شايد تعداد آن بيشتر و عجيبتر از اين باشد. از جمله نعتها نيروهايى نامرئى است كه در اين اجزاء با تكثير، تحريك، شكل دادن، تغذيه، رشد، هضم، دفع و... فعاليت مىكنند. و هر كدام علامت و آثار خاص خود را دارند. يكى ديگر از نعمتها وجود ملكوتى اين نيروها، قوايى كه از آنها تبعيت نموده، كاركرد و تأثير آن بر كار نيروهاى نامرئى كه به شرايط زمانى، مكانى، وضعيت جسمى و روحى و ساير شرايط خارجى بستگى دارد، مىباشد، كه هيچكس قادر به شمارش عناوين اين گونه نعمتها نمىباشد، مگر خدا يا كسى كه از جانب او از آن مطلع شده باشد، چه رسد به شمارش تك تك آن. و اگر انسان شكل ارتباط عوالم با يكديگر را بفهمد، بروشنى مىيابد كه تمام اين عوالم در سلامتى كامل هر كدام از اعضاى بدن و حتى هر جزء از اجزاى آن عضو، نقش دارند، و مىفهمد كه خداوند متعال براى اعطاى يك نعمت بظاهر جزئى به او اين همه مقدمات را ايجاد نموده است.
آنگاه اگر درباره نعمتهاى خارجى از قبيل خوردنى، نوشيدنى، لباس، چيزهايى كه در آن دخل و تصرف مىكند و حواس ظاهرى و باطنى كه در عوالم مختلف هستند انديشه نمايد، فرموده خداوندرا بهتر درك مىكندکه:
«وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا ، قادر به شمارش كامل نعمتهاى خدا نيستيد.»[۱] و «وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ ، لشكريان پروردگارت را بجز خود او كسى نمىداند.»[۲]
يكى از عالمهايى كه انسان با نيروى خيال در آن دخل و تصرفات جزيى دارد عالم مثال است كه بشر توانايى فهم و گستردگى آن را ندارد.
چه رسد به دخل و تصرفاتى كه با عقل محيط خود در تمام اين عالمها، مىنمايد. اى مسكين تو كجا و فهم تفصيلى يكى از امور يكى از عالمهايى كه عقل تو در آن دخل و تصرف مىكند كجا. به اين نعمتها بنگر و خود قضاوت كن كه چگونه بايد شكر اين نعمتها را بجا آورى.
تازه اينها ظاهر نعمتهايى است كه آفريننده زمين با گسترش زمين بتو عنايت نموده است و اگر درباره عطاياى مالك دنيا و آخرت كه با آفريدن زمين به تو عنايت نموده، انديشه كرده و آن را كاملا درك كنى، شگفتيت افزون خواهد شد.
در اين مورد باختصار مىتوان گفت: آنچه اهل حق و مكاشفه دريافته و روايات اهل بيت وحى عليهم السّلام به آن اشاره دارد اين است كه خداى متعال آدم را آفريده و او را در عالم مثال قرار داد - عالمى كه در بعضى از روايات از آن به بهشت و در بعضى ديگر به شهر «جابلقا» تعبير شده است. و اين همان بهشت آدم است كه از آن به زمين فرود آمده، تا با عبور از اين دنيا از نعمتهاى مثالى، كه در عالم برزخ براى او آماده شده بهرهبردارى كند، كه اين عالم در برابر بهشت آدم بوده و «جابلسا» ناميده مىشود، و نيز به اين جهت فرود آمد كه در عالم آخرت و در بهشتهاى جاويد از نعمتهايى كه براى او مهيا شده، استفاده نمايد. و اگر آدم به اين دنيا نمىآمد، هيچگاه به نعمتهاى سراى آخرت نمىرسيد، و تمام نعمتهايى كه خداوند به پيامبران، جانشينان آنان، اوليا و مؤمنين وعده داده است از فوايد سفر به اين عالم بوده و اين عالم ايستگاهى از ايستگاههاى سفر آخرت مىباشد. حتى از يك جهت منشأ و سرچشمه نعمتهاى آن است. بهمين جهت نيز در روايات «مزرعه آخرت» ناميده شده است. و شايد اين آيه قرآن نيز به همين مطلب اشاره داشته باشد:
«هذا الّذِي رُزِقْنا مِن قَبْلُ و اتُوا بِهِ مُتَشَابِها ، اين همان چيزى است كه قبلا روزى ما بوده و اكنون مانند آن روزى ما شده است»[۳].
بنابراين تمام نعمتهاى جاويد و فنا ناپذير كه قابل مقايسه با نعمتهاى اين دنياى پست نمىباشد - و خالق آن از هنگام آفرينش دنيا هيچگاه به آن نظر نكرده و آن را براى بندگانش انتخاب ننموده و سراى پاداش نيست - منشأ و سرچشمه آن همين عالم دنيا است. بنابراين عارف مراقب در روز «دحو الارض، گسترش زمين» بر خود لازم مىبيند كه در مقابل تمام اين نعمتها شكرگزارى نمايد.
و در اين هنگام بخوبى مىيابد كه نمىتواند حق مقدار كمى از اجزاى گوشه كوچكى از آن را ادا نمايد، گرچه تمام عابدين شاكر را به كمك طلبيده و تا ابد مشغول شكرگزارى گردند. نه باين جهت كه شكر اين نعمتها نيز از نعمتهاى خدا بوده و بر آن نيز شكرى واجب است، بلكه بخاطر بزرگى، فراوانى، ظرافت و ديده نشدن آن نعمتهاست. و آنگاه كه بنده به اين شناخت رسيده و نعمتهاى الهى را قدر شناخت، نشانه كسانى را كه بخوبى ناتوانى و كوتاهى خود را در شكرگزارى خداى متعال فهميدهاند پيدا كرده و خجالت مىكشد كوشش خود را - هر مقدار كه باشد - شكر گزارى بداند. و مىفهمد كه خداوند با قبول اين شكر گزارى كم و ناچيز اين نعمتها چه منتى بر او دارد. و خداوند متعال را براى اين انجام دادن اين شكر گزارى، سپاس مىگويد. و معنى شكور (بسيار شكرگزار) را كه از نامهاى خداوند است، تا اندازهاى مىفهمد. گرچه شناخت كنه نامهاى خداوند متعال محال است.
از بزرگترين نعمتهاى اين روز اين است كه كعبه را خانه خود قرار داده و اجازه داده است كه مردم آن را زيارت نموده و با پاداش و رضايت فراوان اين عمل را از آنان مىپذيرد. و اين نهايت لطف، مهربانى و كرم است. آنگاه كه انسان با چشم باز در معانى اعمال حج تأمل نمايد به لطف بزرگ خدا پى مىبرد. و بالاتر از اين، مىيابد كه او تا چه اندازه دوست دارد كه دست عنايت خود را روى سر مؤمنين نگهدارد. و نيز نهايت عنايت او در جذب آنان به در خود و دعوت آنان به نزديكى و پناه خود را درك كرده و قدر نعمت وجود اين پيامبر بزرگوار را كه بواسطه آن ما را به اين عالمهاى گرانقدر هدايت نموده و ما را از اسرار آن آگاه نموده، و اين دلهاى مرده را با نور ايمان حيات بخشيده و گمراهى آن را با نور يقين تبديل به هدايت نموده، خواهد دانست.
نعمت نصب كعبه
بطور اختصار درباره نعمت نصب كعبه مىتوان گفت: خداوند متعال انسان را از خاك آفريده و او را به ديدار و پناه خود دعوت نمود.
نزديكى و پناه او نيز مخصوص بلند مرتبگان و افراد با معنويت است. و بجهت اين كه انسان در اوايل كار، بجهت فرو رفتن در تاريكيهاى عالم طبيعت و اسارت در كره خاكى و ميان آب و گل، به اين عالمهاى عالى دسترسى ندارد، خداوند، عالم او را با ايجاد مكانى آباد كرده و آن را خانه خود ناميد. و آن را زيارتگاه زائرانش و طالبين حضرتش قرار داد تا بر گرد آن چرخيده، زيارتش كرده، به مقتضاى حال خود با پروردگارشان مأنوس شده و با اين امور آماده عالمهاى قدس و نزديك شدن به خدا گردند. براى اين زيارت نيز عبادتهايى مقرر فرموده كه تمامى آنان باعث پرواز از عالم خاكى به عالم ملكوت، جبروت و لاهوت است. بعبارت ديگر اين عبادتها عبادت كننده را آماده زيارت كعبه حقيقى مىنمايد كه درباره آن در روايت آمده است:
«زمين و آسمانم گنجايش من را ندارد بلكه قلب بنده مؤمنم گنجايش مرا دارد».[۴]
بعبارت ديگر اين عبادات باعث شناخت نفس مىشود كه شناخت پروردگار را در بر دارد. همانگونه كه در مناجات شعبانيه به آن اشاره شده است:
« و أنر أبصار قلوبنا بضياء نظرها إليك حتّى تخرق أبصار القلوب حجب النور، فتصل إلى معدن العظمة، و تصير أرواحنا معلّقة بعزّ قدسك ، چشم قلبهاى ما را با نگاه آن به خودت روشن فرما تا ديدگان قلبها حجابهاى نورى را پاره كرده و آنگاه به معدن بزرگى رسيده و روحهاى ما به پاكى گرانقدرت آويزان گردد».[۵]
انسان بخاطر حجابهاى تاريكى و نورى نمىتواند به معدن بزرگى برسد. حجابهاى تاريكى همان عالم طبيعت است كه آن را ديده و حس مىكنيم البته بعضى از عالمهاى مثال نيز به حجابهاى تاريكى ملحق مىشوند. حجابهاى نورى نيز از آنجا شروع مىشود كه انسان با واگذاشتن ماده و شكل از عالم طبيعت ترقى، نفس خود را مجرد از اين دو ديده، نفس و حقيقت او بدون پوسته ماده و شكل براى او آشكار شده و نفس خود را امر بزرگى ببيند. و با بقاى حجابهاى نورى در معارف كشفى بر او گشوده مىشود و آنگاه باندازهاى كه اين حجابها كنار رفته و در عوالم نورى انديشه نمايد، علم به مبدأ، معاد و حقايق مقامات دينى كه در اين آيه آمده است:
«كُلُّ آمَنَ بِاللَّهِ و مَلائِكَتِهِ و كُتُبِهِ و رُسِله ، و كسى كه به خداوند، فرشتگان، كتابها و پيامبران او و روز قيامت ايمان آورد...»[۶] براى او منكشف مىشود. تا جايى كه ديدگان دلها حجابهاى نورى را پاره كرده و به معدن بزرگى برسد، و در اين هنگام به مقام قرب رسيده، و با مشاهده جلوههاى نامها و صفات خداوند رستگار شده و از زائرين و پناه داده شدههاى او محسوب مىگردد. و خلاصه خداوند با لطف خود براى اهل اين عالم خانهاى همجنس عالم خودشان قرار داده تا از فيض زيارتش محروم نمانده و براى اين خانه نيز عباداتى را مقرر داشته كه باعث آماده نمودن ديدار كننده و شايسته گرداندن او براى ديدار خانه حقيقىاش مىگردد.
اسرار حج در کلام میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
آداب زیارت پیامبر گرامی اسلام در کلام میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
۱. إبراهيم. آيه ۳۴.
۲. مدثر. آيه ۳۱.
۳. بقرة.آیه ۲۵.
۴. بحار: ۵۸ - ۳۹.
۵. إقبال الأعمال: ۳ - ۲۹۹.
۶. بقرة.آیه ۲۸۵.