در این مقاله به بعضى از اسرار عبادات حج كه باعث رسيدن به زيارت حقيقى و باطنى شده و در روايات آل محمد - درود خدا بر همه آنان باد - آمده است، اشاره مینماييم:
در ابتدا روايتى را كه از امام زين العابدين عليه السّلام درباره اسرار عبادت حج رسيده و در آن هدف اصلى از هر كدام از اعمال حج را براى شبلى (راوى حديث كه به حج رفته و اعمال آن را انجام داده بود) بيان نمودهاند ذكر مىكنيم: آن حضرت عليه السّلام فرمودند:
«اگر اين اعمال را به اين نيتها انجام نداده باشى گويا اصلا آن را انجام ندادهاى: فرود آمدن به ميقات بهنيت بيرون آمدن از گناهان و پوشيدن لباس طاعت، كندن لباس را بهنيت در آمدن از ريا و نفاق، غسل را بهنيت پاك شدن از خطاها و گناهان، پاكيزه شدن با داروى نظافت را بهنيت توبه خالصانه براى خدا، محرم شدن را بهنيت حرام دانستن آنچه خدا حرام كرده، پيمان بستن بر حج را بهنيت شكستن تمام پيمانها بجز پيمان خدا، ورود به ميقات بعد از محرم شدن بهنيت زيارت خدا، نماز در اين زمان را به نزديك شدن به خدا، لبيك گفتن را بهنيت سخن گفتن در راه طاعت خدا و نگهدارى آن از هر گناهى، وارد شدن به حرم بهنيت تحريم غيبت هر مسلمانى، ديدن خانه بهنيت ديدن خانه خدا، قصد خداى سبحان، بريدن از غير خدا و تلاش براى فرار بسوى خدا، لمس كردن حجر الاسود بهنيت مصافحه با خدا، توقف در مقام إبراهيم بهنيت توقف در هر طاعت و انجام ندادن هيچ نافرمانيى، و نماز در اين مقام بهنيت نماز إبراهيم خليل عليه السّلام - شايد اين مطلب اشاره باشد به اين كه بهنيت دوستى و رفاقت رسيده است - رفتن به چاه زمزم و نوشيدن از آن بهنيت رفتن بر سر طاعت و چشم پوشى از نافرمانى، راه رفتن بين صفا و مروه بهنيت در ميان ترس و اميد بودن، رفتن به منى بهقصد در امان گذاشتن مردم از زبان، قلب و دست، توقف در عرفه بهنيت شناخت خدا و اطلاع او از باطن و دل، بالا رفتن از كوه رحمت بهنيت اعتقاد اين كه خدا با هر مرد و زن مؤمنى مهربان است، رفتن به مزدلفه و جمع كردن سنگريزه بهنيت از بين بردن هر نافرمانى و نادانى و بدست آوردن علم و عمل، رفتن به مشعر بهنيت بوجود آوردن احسان و شعور اهل تقوى و ترس در دل، رسيدن به منى و سنگسار كردن جمرهها بهنيت رسيدن به هدف و برآورده شدن نيازها، تراشيدن سر بهنيت پاك شدن از چركها، خارج شدن از گناهان و جبران كارهاى بدى كه در حق ديگران انجام دادهاى، ورود در مسجد خيف بهنيت نترسيدن مگر از خدا و اميدوار نبودن جز به او، ذبح قربانى بهنيت سر بريدن طمع و پيروى كردن از خليل الرحمن در سر بريدن فرزندش، و بازگشت به مكه و طواف بهنيت بازگشت به رحمت و فرمانبردارى خدا و نزديك شدن به خداى متعال.»
هدف اصلى از تشريع حج و ساير عبادات تقويت بعد روحانى است تا انسان با معنويت شده و از عالم جسم به عالم معنى ترقى نموده و شناخت خدا، دوستى و انس او را بدست آورد و در سراى كرامت او با اوليايش بسر برد. و بجهت اينكه تمام انسانها بجز عده نادرى قبل از بلوغ، بخاطر نداشتن عقل، علم و عمل بعد حيوانى آنان كامل شده و درندگى، حيوانيت و شيطنت در آنان نيرومند و قواى عقلانى و معنوى آنان ضعيف مىشود، بگونهاى كه موجودى است كه بجز حيوانيت چيزى نداشته و گويا سگ، خوك و شيطان بالفعل و انسان ضعيفى است بالقوه، لطف خداى متعال اقتضا نمود كه آنان را بحال خود رها نكرده و پيامبرانى براى آنان فرستاده و براى آنان شريعتها، عبادات و اعمالى تشريع نمايد تا آنان را از بعد جسمانى به بعد روحى، از گمراهى به هدايت، از حيوانيت به انسانيت، از تاريكى به نور و از دورى به نزديكى بكشاند. در اين راستا تكاليف و عباداتى براى آنان مقرر فرمود كه بعضى از آنها در از بين بردن تاريكيها و بعضى ديگر در جلب نور و بدست آوردن آن مؤثر است.
بعبارت ديگر بعضى از آنها باعث دور شدن صفات بد بوده و بعضى ديگر در متصف شدن به صفات نيك مؤثرند و بعضى از آنها هر دو جنبه را دارا هستند كه حج اين گونه است. حج دارويى الهى و مركب از اجزاء بسيار نافعى براى بيماريهاى دل مىباشد. بيماريهايى كه قلب را از عالم نور باز مىدارد. مثلا خرج كردن در حج بيمارى بخل را معالجه نموده و تواضع و خوارى در اعمال حج و طواف و نماز مرض تكبر را معالجه مىكنند، بخصوص اعمالى كه فلسفه آن را نمىدانيم، مانند هروله يا تحمل سختيهاى اعمال آن كه تنبلى را معالجه مىكند. و ساير اعمال آن... بنابراين حج و ساير عبادات بايد آن طور انجام شود كه خدا مىخواهد. و تنها زمانى به اين امر رسيده و از نتيجه عبادت برخوردار مىشويم كه هدف از آن عبادت را بدانيم. و اگر كسى حج را همانگونه كه در اين روايت آمده بود انجام داده و به تك تك اعمال و نيتهايى كه در آن آمده بود عمل كند، مىتوان گفت: آنگونه حج را بجا آورده است كه خدا مىخواهد.
لازم به توضيح است مراد حضرت عليه السّلام از اين كه فرمود:«نيت تو از فلان عمل فلان چيز باشد»، اين است كه بايد آن نيت و قصد را در خارج از دل نيز بوجود آورد نه اين كه فقط نيت را از دل بگذراند ولى خلاف آن عمل كند مثلا آنجا كه فرمود: «آيا قصد تو از در آوردن لباس اين بود كه لباس نافرمانى را در آوردهاى؟» مراد اين است كه واقعا در حال حاضر گناهان را ترك نموده و تصميم جدى بگيرد كه در آينده مرتكب گناهان نشود. و باقى نيتها و قصدهايى كه در اين روايت آمده نيز همينطور است. زيرا به كسى كه كارى بر خلاف قصد خود انجام بدهد، نمىگويند قصد فلان عمل را نموده است. و از دل گذراندن نيت و انجام كارى بر خلاف آن همزمان با هم استهزاء و غفلت است نهنيت.
در يك كلام، مراد از نيت، ايجاد آنچه قصد كرده در خارج است، نه از دل گذراندن آن، گرچه در اين حال مشغول انجام كارى كه مخالف آن است باشد. مثلا آنجا كه مىفرمايد: «منظور تو از سعى بين صفا و مروه اين بود كه بين ترس و اميد هستى» منظورش اين است كه در حالى بين صفا و مروه رفت و آمد كن كه واقعا در حالت ترس و اميد باشى، مانند كسى كه در آستانه سراى سلطان قدم زده و بزودى او را مىبيند، كه چگونه هم اميد دارد كه با كرم و جود با او برخورد نموده و او را بپذيرد و هم مىترسد كه او را رد نموده و مجازات نمايد، و در حالى كه فكرش مشغول اين دو است، قدم مىزند و حتى رغبت و ترس دو محرك براى اين قدم زدن هستند.
علاوه بر رعايت موارد فوق بايد به اصلاح نيت نيز بپردازيم زيرا اولين چيزى كه بر هر مكلفى و در هر عبادتى واجب مىباشد، اصلاح نيت و خالص كردن صادقانه آن است و آنچه در اين بحث بطور اجمال در اين باره مىتوان گفت اين است كه بايد انگيزه او براى بجا آوردن حج، اين باشد كه حج عاملى در جهت از بين رفتن پردهها بين او و پروردگار بوده و او را به زيارت خدا برساند و از همراه ساختن هر چيزى با اين نيت بايد خوددارى نمايد. براى كشف نيت و انگيزهاى كه دارد مىتواند خود را امتحان كند.
مثلا اگر بعد از اين كه براى سفر حج آماده شد و مردم از اين مطلب مطلع شدند، بفهمد كه هدف او با صرف هزينه سفر، در جاى ديگر برآورده شده و مردم نيز از آن مطلع نخواهند شد و صرف هزينه در آن مورد، نزد خدا مطلوبتر از صرف آن در حج است كه اگر در اين صورت نرفتن به حج براى او سخت نبوده و از مردم خجالت نكشد و وجود مردم و آگاهى آنان در اين مورد براى او يكسان باشد و براى او فرقى نداشته باشد كه مردم او را مطيع يا گناهكار بدانند و براى او سخت نباشد كه مردم با او مانند ساير كسانى كه به حج نرفتهاند، رفتار كنند، معلوم مىشود كه نيت او از حج فقط نزديك شدن به خدا بوده و نيت خود را براى خدا خالص نموده است.
و اگر علاوه بر اين براى رفتن به حج اشتياق كاملى نشان داده و در راه رسيدن به حج و زيارت او از هيچ كوشش و تلاشى فرو گذار نكرده، سختيها را راحت ديده و با كمال جديت تمام موانع را از سر راه بردارد، معلوم مىشود نيت او چيزى جز نزديكى به خدا و زيارت او نيست.
درباره تفسير اين فرمايش خداوند متعال كه از كليم نقل قول نموده است:
«عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضى ، پروردگارم بسويت شتافتم تا خوشنود شوى» [۱]
روايت شده:
«موسى چهل روز از خوردن غذا و نوشيدنى خوددارى نموده و نخوابيد.»
آنگاه به لوازم اين نيت عمل كند. كه اگر اين قصد بوجود آمد لوازمش خودبخود بوجود مىآيد و احتياج به ياد دادن و يادآورى ندارد، و ياد دادن لوازم اين قصد مثل ياد دادن گريه و شيون به مادر بچه مرده است. و پر واضح است كه هر چيزى كه او را از ياد خدا باز دارد خواه حرام، مكروه يا مباح باشد مانع رسيدن او به آرزويش مىشود. بنابراين بايد به هيچ شهوت و خواستهاى جز رسيدن به خدا علاقهاى نداشته باشد.
كسى كه در اين ميدان وارد مىگردد، بايد با تمام جديت و توان و كمك گرفتن از عنايات خداى مهربان و كششهاى او براى حضور در پيشگاه پروردگار جهانيان آماده شود. و بهترين كارى كه در اين جهت مىتواند انجام دهد، علاقمند شدن و اشتياق به آن است.
در كتاب مصباح الشريعه از امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه درباره صفات مشتاق فرمودند:
«ميلى به خواب و آب و خوراك نداشته و با دوستى انس نمىگيرد، در خانهاى منزل نكرده در هيچ منطقهاى ساكن نمىشود، لباس نپوشيده آرام و قرار نداشته و شب و روز خداوند را عبادت مىكند با اين اميد كه به مشتاق خود برسد، با زبان شوق با او مناجات نموده و آنچه در دل دارد را بر زبان مىآورد»
چنانچه خداوند از حضرت موسى در وعدهگاه پروردگارش نقل نمود: «عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضى ، پروردگار من شتافتم بسويت تا خوشنود گردى.»[۱] و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم درباره او فرمود:
نخورد، نياشاميد و نخوابيد و بخاطر شوقى كه به پروردگارش داشت در چهل روز رفت و آمد ميلى هم به هيچكدام از اينها نداشت.
بنابراين آنگاه كه وارد ميدان شوق شدى، دست از هواهاى نفسانى و خواستههاى دنيايى بشوى، تمام چيزهايى را كه با آن انس گرفتهاى فرو گذار، از هر چيزى بجز آنچه به آن اشتياق دارى، روى گردان. و در بين زندگى و مرگ خود با جمله«لبيك اللّهم لبيك» لبيك بگو.
گمان مىكنم اغلب مردم مثل من بوده و همت اين كارها را ندارند.
بنابراين بهتر است بيش از اين، در اين باره سخن نگوييم. اگر اهل محبت و شوق نيستى، لااقل از يكى از افراد معمولى اهل يمين باش كه از رسوايى در مجلس اهل معنى مىترسند. توبه كن، با راستى، توبهاى كه بر هر مكلفى واجب است. نمىگويم توبه اولياء، برگزيدگان و خواص، بلكه توبهاى كه بر هر كدام از افراد معمولى واجب مىباشد و با آن از گناهان فقهى توبه مىنمايند و تا آنجا كه مىتواند گذشته خود را جبران و واجبات را ادا نموده، كفارهها را پرداخته و به رد حقوق و مظالم مىپردازد همانگونه كه در جاى خود آمده است. بهتر است عملى را كه براى كسانى كه مىخواهند توبه كنند و در ماه ذى القعده وارد شده و مشتمل بر غسل، نماز و دعا مىباشد انجام داده و به اندازه تكليفش امور خود، خانواده و امانتهاى پروردگار را سر و سامان ببخشد، بطورى كه از اين جهت خيالش راحت شود و نيز وصيت كرده و فرض كند كه از سفر حج برنمىگردد.
چيزى كه بايد توجه داشته باشد، اين است كه اين كار بايد فقط بخاطر خدا و باندازهاى باشد كه او مىخواهد.
و در باطن و قلبش در رابطه با تمام متعلقات خود در شهر و ديار، و خانواده و پروردگارش توكل نمايد. امور آنان و امور خود و آنچه در سفر بهمراه دارد را به صاحب خانهاى كه مىخواهد آن را زيارت كند، واگذار كرده و اميدوار باشد كه خداوند بخوبى امورى را كه به او سپرده سرپرستى نموده و در راه زيارت و خود مقصد، تو و همراهان را بخوبى همراهى و از شما حمايت مىنمايد. زيرا او بهترين جانشين، همراه و ديدار شونده است.
نيز سزاوار است در سفر حج علائقى را با خود به همراه نياورد كه موجب پراكندگى فكر و خيال او شود، مثل زن، فرزند و رفيقى كه با انسان موافق نباشد يا وسايلى كه لازم نيست البته وسايل ضرورى را بايد همراه داشته باشد. و نيز بايد وضع اقتصادى رفيقش مانند او باشد تا مبادا مؤمنى را ذليل يا خود را خوار كند يا سر بار ديگران باشد.
شايسته است رفيق او داناتر و با تقواتر از خودش باشد، تا از همراهيش استفاده و با پيروى از او خود را كامل كرده و با يادآورى او متذكّر شود.
خلاصه اين كه خانواده، اموال و تمام دارائيش را كه در محل زندگيش باقى مىگذارد، فراموش نموده و فقط به هدفش فكر كند. و چيزى بهمراه خود نياورد كه او را از ياد پروردگار و زيارت و نزديكى جستن به او و بدست آوردن رضايتش باز دارد. تا بدين ترتيب جز زيارت دوست و بندگى كامل در حضور مولى چيزى در انديشه او نباشد. طبيعى است كه در اين صورت با رفقايش مهربان شده، بخوبى با آنان رفتار كرده، از احسان و نيكى به آنان خوشش آمده، اذيت آنان را تحمل و با آنان انس مىگيرد و از همراهى آنان لذت مىبرد حتى از كسانى كه وسايل نقليه را در اين سفر عهدهدار بوده و حتى از خود وسايل نقليه و استراحتگاههايى كه در آن فرود مىآيد نيز خوشش مىآيد.
«آنگاه كه از شهر ليلى مىگذشتم ديوارها را مىبوسيدم. دلم از محبت او لبريز بود نه از دوستى شهر او.» [۳]
جمال كعبه چنان مىدواندم بنشاط
كه خارهاى مغيلان حرير مىآمد
به همين جهت بود كه طبق نقلى كه از سرور سجده كنندگان و امام زاهدين شده، بادام، شكر و ساير شيرينيجات به حاجيها مىداد. و در راه خدا و براى ديدار كنندگان خدا و در مقابل چشم او خيلى خرج مىكرد.
و در اين صورت نمىتوان گفت، او براى چيزهايى كه از دست مىدهد، يا با اختيار خود از مال و مقام و غذاى خود مايه مىگذارد، ناراحت مىشود. و نيز از جفاى خدمتكار و رفيق بدش نيامده و حتى تلخى آزار آنان براى او شيرين است، بد رفتارى و آزار آنان را با مهربانى و نيكى پاسخ داده و آزار آنان را منتى بر خود مىداند، زيرا رضايت خالق در جفاى مخلوق است چنانچه در حديث قدسى به اين مطلب اشاره شده است.
مطلب ديگرى كه سالك بايد توجه داشته باشد اين است كه سير خود را سير بسوى خدا و نزديكى جستن به او قرار داده و هر اندازه كه بدنش به آن خانه نزديك مىشود بايد قلبش نيز به صاحب خانه نزديك شده و در اين سير معنوى بايد توشهاش را تقوى و مركب خود را كه بدنش مىباشد و رفيقش را كه مؤمن و از اهل تقوى و راهنمايش را كه از اهل علم و يقين مىباشد و فرمانده حاجيها را كه امامش است رعايت كند.
رعايت تقوى عبارتست از جهاد با نفس براى بدست آوردن درجات تقوى، كه پايينترين درجه آن پرهيز از محرمات، درجه متوسط آن پرهيز از شبهات و بالاترين درجه آن پرهيز از هر چه او را از خدا باز مىدارد مىباشد گرچه مباح باشد.
رعايت بدن اين است كه مواظب آن باشد تا او را در اين سفر به سوى خداوند حمل نموده، توشهاش را برداشته و او را در راه نگذارد، انتظاراتى را كه از بدنش دارد برآورده نموده و بجز بخاطر ناتوانى از دستورات او مخالفت نكند. رعايت رفيق عبارتست از انتخاب رفيق با صفا و پرهيز از دوستان دو رنگ و عيّاش. و نيز تلاش كند كه دل و عمل او با دوستان در بدست آوردن معرفت خدا و دوستى او و در همكارى در تمام اين موارد يكى باشد. زيرا اجتماع و همدلى تأثير زيادى در رسيدن به هدف دارد.
مراعات راهنما - كه همان مرجع تقليد در مسائل فقهى، معلم اخلاق و عارف كامل كه درجات عرفان را سپرى كرده است مىباشد - پيروى از راهنماييهاى او و استفاده از نور او و نورانى شدن با نور او مىباشد.
مراعات سرپرست حاجيان - كه همان جانشين پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امام زمان او عليه السّلام مىباشد - عبارت است از شناخت، ولايت و فرمانبردارى از او. اين مهمترين و واجبترين امور است كه بدون آن نمىتوان به سوى خدا سير نمود. اين مطلب از ضروريات بوده و در اين راه به هيچ چيزى مانند اين مطلب سفارش نشده است. كسى كه از فرمانده كاروان عقب افتد راه به جايى نبرده، هلاك شده و وارد حزب شيطان مىشود.
بطور كلى معرفت امام و ولايت او از شرايط صحت و قبول عمل است. بنابراين اگر بندهاى تمام عمر را روزه گرفته و در اين مدت مشغول نماز، عبادت و حج بوده و تمام دارائيش را صدقه بدهد، ولى امام زمانش را نشناخته يا ولايت او را نداشته و اين اعمال به راهنمايى او نباشد، از او قبول نخواهد شد.
بهر حال بايد همت او بر اين باشد كه خود را اصلاح و از عالمهاى طبيعت نجات يافته و به عوالم نور برسد. بطورى كه دل و روحش آماده مشاهده نورهاى جمال خدا و پرده بردارى از عظمتهاى او شود. خداوند چنين حجى را نصيب ما و تمام دوستانش گرداند.
اين مطالب فقط براى پيامبران و اولياى مخصوص خدا با مجاهدات بسيار و تحمل سختىهاى زياد در طول سالها، امكان پذير است و امثال ما نمىتوانيم به آن برسيم و بر فرض امكان براى رسيدن به آن عمر طولانى لازم است. و در مدّت سفر حج كه دو يا سه ماه طول مىكشد، كسى نمىتواند به اين مطلب بزرگ كه كمتر كسى به آن مىرسد، دست يابد.
اين، وسوسهاى شيطانى است كه در صورت پيروى از آن در اعمال خير بر روى انسان بسته مىشود. بنابراين بايد در جواب اين وسوسه بگويد: خداوند اين عمل را از مؤمنين خواسته است و اگر اين عمل محال بود خداوند آن را از كسى طلب نمىكرد. و نيز اين حرف زمانى درست است كه اين اعمال را ناشى از توان و قدرت خود بدانيم. ولى در اين صورت اشكال ديگرى بوجود مىآيد و آن اين است كه ما توان و قدرت در انجام هيچيك از اعمال خير نداريم زيرا هر چه قدرت، توانايى و خير هست از اوست. و اگر بگوييم اين اعمال با توان و قدرت و از فضل و رحمت او سرچشمه مىگيرد، در اين صورت قادر به هر عمل خيرى خواهيم بود. زيرا واسطههاى فضل او و پناهان بندگان، امامان ما عليهم السّلام به ما گفتهاند:
«كسى كه بسوى او حركت كند بزودى به او مىرسد. و حجابى بين او و بندگانش نيست مگر اين كه اعمال بندگان حجابى بين خدا و آنان گردد.»
پس از درك معنى واقعى حج و آماده نمودن ظاهر و باطن براى انجام آن بايد تمام عبادات و كارهايى كه جهت بجا آوردن آن انجام مىدهد مناسب با حج واقعى و حقيقى باشد. و البته بايد مراقب باشد كارهايى كه جهت انجام حج ظاهرى خود انجام مىدهد نيز صحيح باشد. مثلا هنگام ترك وطن و خانواده بايد شهوات، گناهان و تمام چيزهايى را كه او را از خدا باز مىدارد ترك نمايد. و بگونهاى با ديگران وداع كند كه مورد رضايت خدا باشد. و در نظر بياورد كه خداوند بزودى از او درباره آنها سئوال مىكند. و نيز تصور كند كه از اين سفر باز نگشته و بهمين جهت از تمام كسانى كه مىشناسد حلاليت طلبيده و آنان را از خود راضى كند. از اين سفر به ياد سفر آخرت افتاده و توشه سفر آخرت - كه تقواست - و اين سفر را پربار نمايد. و در مورد حلال بودن توشه اين سفر دقت نمايد. هنگام گرفتن وسيله نقليه براى اين سفر، مركب آخرت كه همان بدن او مىباشد را در نظر آورده و بخوبى مواظب آن باشد. و بمقدار اعتدال براى تقويت آن اقدام نمايد. هنگام پيمودن راه مكه بياد پيمودن راه سفر آخرت از هنگام مرگ تا ورود به سراى پاداش باشد. زيرا گردنههاى سختى در اين سفر وجود دارد كه بجز كسانى كه از ترس خدا بسيار گريه كرده باشند نمىتوانند براحتى از آن بگذرند و سادهترين آنها مرگ مىباشد كه گردنههاى بعد از آن بزرگتر و عبور از آن سختتر است.
انسان بايد بنيت خارج شدن از هر چه خلاف رضايت پروردگار است لباسها را از تن بدر آورده و لباس احرام را بنيت پوشيدن بهترين لباسها كه لباس تقواست به تن كند. و هنگام ديدن لباس احرام كفن خود را كه بزودى در ميان آن قرار مىگيرد بياد آورد.
احرام و لبيك گفتن بمنزله پاسخ به خداوند است. زيرا او با زبان دوست خود حضرت إبراهيم عليه السّلام ما را به اين عمل دعوت نموده است.
بهمين جهت بايد در اين هنگام از رد شدن ترسيده و به قبول اميدوار باشيم. و به ياد داشته باشيم كه
از امام سجاد عليه السّلام نقل شده است كه هنگام احرام و لبيك گفتن غش كردند. و هنگامى كه از علت آن پرسيدند، فرمود: ترسيدم كه بگويند:«لا لبيك و لا سعديك، جوابى ندارى و با تو كارى نداريم.»
روايت شده است:
«كسى كه بدون حلاليت طلبيدن حج كرده و لبيك بگويد، خداى عزّ و جلّ مىفرمايد: جوابى ندارى و با تو كارى نداريم»
و نيز روز قيامت و محاسبه اعمال را در نظر بياورد.
هنگام ورود به حرم بايد بيش از ترس از مكر خدا و غضب او به كرم و فضل او اميدوار باشد. زيرا صاحب اين خانه شريف، مهربان و كريم بوده، حقوق ديدار كنندگان را رعايت و حرمت پناهندگان را از بين نمىبرد. و بر ديداركنندگان سهلتر از ديگران مىگيرد. همچنين بايد با جسم و جان متواضع بوده و همانگونه كه در روايات آمده است، يكى از كفشهايش را بدستش بگيرد.
خلاصه هر قدر مىتواند بايد در اظهار خشوع و خوارى جديت بخرج داده و حال او بگونهاى باشد كه درباره كافران در روز قيامت، هنگام آشكار شدن حكومت خدا روايت شده و در قرآن نيز به آن اشاره شده است «يَنْظُرُونَ مِن طَرفٍ خَفِي ، و با گوشه چشم نگاه مىكنند.»[۴] البته همراه با مستى محبت و هيجان شوق. نيز بايد با نگاه هيبت و محبت به راههاى مكه و خانههاى آن بخصوص خانه كعبه نگريسته و در عين حال جهت محبت را تقويت نمايد. و بسيار بگويد:«سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اكبر»و اگر هنگام تسبيح، عظمتهاى جلال او و هنگام ثنا گفتن، نورهاى جمال او و هنگام «لا اله الا اللّه» گفتن چگونگى يكتايى او برايش آشكار شده و هنگام تكبير كوه منيّت را فرو گذاشته و دست از غير خدا بشويد رستگار شده و به آرزوى خود مىرسد.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم طواف را به نماز تشبيه نمودهاند. امير المؤمنين نيز نماز را به زيارت تفسير نموده و نماز را زيارت دانستهاند، آنجا كه مىفرمايند:«قد قامت الصلاة، نماز برپا شد، يعنى زمان زيارت رسيد.» و باين ترتيب مىتوان نتيجه گرفت كه طواف از وظايف خود زيارت و از اجزاى زيارت بعد از رسيدن به خانه كعبه مىباشد.
و حجر الاسود را بنيت پيمان بستن با خدا جهت فرمانبردارى كامل از او و سلب اختيار از خود لمس نموده و پرده را بنيت پناه گرفتن، حفظ شدن و تبرك جستن بگيرد.
هنگام سعى بايد مانند كسى باشد كه به ديدار سلطان رفته و بر آستان خانهاش با بيم و اميد در انتظار است كه ببيند آيا پذيرفته شده يا رد مىشود.
هنگام توقف در عرفه، با جديت خود را آماده نيل به كمال شناخت بنما.
مىتوان گفت: اجتماع حجاج در اين مكان تقريبا علت تامهاى براى اجابت باشد. بخصوص از اين جهت كه افراد صالح و بزرگان اهل باطن نيز حتما در ميان آنان وجود داشته و همدلى و اتحاد هدفى نيز در ميان آنان براى بارانيدن ابرهاى جود و كرم وجود دارد. بهمين جهت گفتهاند: از بزرگترين گناهان اين است كه كسى در عرفات حضور يافته و گمان كند خداوند او را نمىآمرزد.
و بايد بهنيت يكرنگى و مهربانى با بندگان خدا در «مِنا» توقف نمايد. و بنيت مخالفت نكردن، با خدا، عدم ارتكاب گناهان و تحصيل علم و كارهاى نيك به جمع كردن سنگريزهها پرداخته و بنيت رسيدن به مقصود و بر آورده شدن حاجات سنگريزهها را به جمرهها پرتاب نمايد. و بنيت قطع طمع از غير خدا و پيروى از حضرت إبراهيم عليه السّلام قربانى را ذبح كند. و بنيت بازگشت به رحمت و قرب خدا به مكه بازگشته و «طواف بازگشت» را انجام دهد.
آداب زیارت پیامبر گرامی اسلام در کلام میرزا جواد آقا ملکی تبریزی