بطور اجمال به مهمترين آداب زيارت آن حضرت اشاره مىكنيم:
اولين چيزى كه بايد رعايت شود درك احترام ایشان و حقى كه بر زائر دارند مىباشد.
تمام مسلمانان بر اين عقيدهاند كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بهترين مخلوقات خدا، سرور مخلوقات خدا و حبيب خداست. در روايت معتبرى آمده است:
او، اولين مخلوق خداست. و در شب معراج به بالاترين درجه نزديكى به خداوند رسيد بطورى كه جبرييل نيز نتوانست به آن مقام برسد. و اوست «اسم اعظم خدا» و «صاحب وسيله» و «حوض و شفاعت بزرگ» و «نمونه برتر» واسطه فيض خداى بزرگ و «حجاب نزديكتر» و «طرف ممكن».
و در يك كلام بايد به اين حقيقت معتقد باشيم كه مقام او نزد خداوند بگونهاى است كه تمامى پيامبران، رسولان و فرشتگان مقرب به او غبطه خورده و توان رسيدن به كنه شناخت او را نداريم.
براى شناخت حق او همين مقدار كافى است كه بدانيم خداوند وحى نمود كه اگر تو نبودى افلاك را نمىآفريدم. و بدانيم كه او، هدف از آفرينش تمامى موجودات بوده و رحمتى براى جهانيان است.
اين حقوقى بود كه نسبت به تمامى مخلوقات دارد. ولى بر امت خود حقوق خاصى نيز دارد از قبيل حق هدايت آنان و آزارهايى كه در اين راه تحمل نمود تا جايى كه فرمود:
«هيچ پيامبرى مانند من اذيّت نشد.» [۱]
و خداوند در قرآن فرموده است كه پيامبر او صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از روى هواى نفس سخن نمىگويد ، وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى.[۲]
و آنگاه كه بزرگى و حق او را فهميدى و دانستى كه نزد پروردگار خود زنده بوده و به ديداركنندگان خود نگريسته، سلام آنان را شنيده، باطن آنان را دانسته، براى گناهايشان آمرزش خواسته و براى برآورده شدن نيازهايشان واسطه مىشود، در اين صورت او را بگونهاى زيارت مىكنى كه گويا تو را ديده و با تو سخن مىگويد، چيزى تو را از توجه به او باز نداشته، با تمام وجود و همراه با هيبت، محبت، ستايش و حيا به او روى نموده، آداب حضور او را مراعات نموده و از مناجات طولانى با او و عرض خواستهها به او خسته نمىشوى. در حرم او با هيچكس سخن نمىگويى و حتى به چيزى كه مانع مراقبت تو از علم او به تو و نگاه او به تو، مىشود نگاه نكرده، و با جلب عطوفت و درخواست بارش ابرهاى جود و رأفت او بيماريهايت را معالجه و نيازهايت را برآورده مىكنى.
يقين داشته باش كه او بزرگوارترين مخلوقات و بخشندهتر از هر بخشنده كريمى است. خداوند متعال در كتاب عزيز خود او را داراى اخلاق بزرگ معرفى نموده است. در جلب رحمت، درخواست، تضرع و گريه و زارى كوتاهى ننما، زيرا كريم احترام ديدار كنندگان را نگهداشته و براى كوتاهيها و لغزشها بر آنان سهل گرفته و از خطاى عمدى و سهوى آنان چشم پوشى مىنمايد.
رفتار او با قاتل عمويش، حمزه عليه السّلام را بياد داشته باش كه توبه او را قبول نموده و بينديش كه چقدر او را آزار داده و به او جفا كردهاى آنگاه كه اعمال تو بر او عرضه شده، گناهانت را ديده و از اين مطلب ناراحت شود. چقدر او را اذيت و با اعمال زشت خود، دل او را بدرد آوردهاى.
هنگام زيارت بايد نشان حيا بر تو بوده و حتما بخاطر اين مطلب از آن جناب معذرت خواهى نموده و بخل نداشته باشى كه باندازه جنايت خود از او معذرت بخواهى، و نيز باندازه نعمتهاى او بر تو در شكر و ثنا لطافت بخرج بده.
بجان خودم سوگند، نمىتوانى آن طوريكه بايد از جنايات خود معذرت بخواهى، گرچه جهت معذرت خواهى در تمام عمر با تمام اعضاى بدن سخن بگويى. نيز نمىتوانى آن طورى كه بايد از او تشكر نمايى گرچه در طول روزگاران اين عمل را انجام دهى. زيرا جنايتى كوچك با بزرگ بودن كسى كه جنايت نسبت به او انجام مىگردد و بخاطر احسان او به جنايتكار، بزرگ مىشود. و آنگاه كه بزرگى بىنهايت گرديده و احسان را نتوان به شمارش درآورد زبان از اداى حق آن ناتوان و عمر مردم براى شمردن كافى نخواهد بود. اداى حق شكر نيز همينطور است زيرا هر اندازه نعمت دهنده بزرگتر بوده و نعمتها بيشتر و ارزشمندتر باشد شكر آن نيز بيشتر خواهد بود. و حق نعمت وجود، هدايت و بزرگى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نيز نهايتى ندارد تا مسلمانى بتواند شكر او را آنگونه كه بايد، بجا آورد. بنابراين بحكم قاعده «الميسور» لازم است براى معذرت خواهى و شكرگزارى تمام توان خود را بكار گيرد و در عين حال به ناتوانى خود در اداى حق سپاسگزارى و معذرت خواهى اعتراف نمايد.
آنگاه كه مطالب بالا را فهميدى، بايد تمام توان و تلاش خود را در زيارت او بكار گيرى. اگر پايههاى شناخت، حقوق، فوايد و رحمتهاى او را محكم نموده و در اين مورد به يقين دست يافته باشى، مشتاق زيارت او خواهى شد، بخصوص با در نظر گرفتن آنچه درباره فضيلت زيارت او در روايات آمده است. [۳]
و لازم نيست به انسان مشتاق آيين دوستى را آموزش داد. او از تلاش و كوشش در راه رسيدن به كسى كه مشتاق اوست و رضايت او و عرض اشتياق و تواضع به او و تملق براى او خوددارى نمىكند و بگونهاى اين عمل را انجام مىدهد كه توان تصور آن براى كسى نيست. با «سر» به زيارت مىرود نه با مركب، چنانچه از «بسطامى» و «الرابعة العدوية» نقل شده كه در راه مكه مشرّفه در هر دو قدم دو ركعت نماز مىگزاردند. بنابراين زائر مشتاق بايد در راه زيارت خود با هر كس، و هر چه كه به اين راه تعلق دارد، با محبت رفتار نمايد. بهمين جهت نيز بايد با زائرين و صاحبان وسيله نقليه و خدمتكارها و چهارپايان با رفق و مدارا رفتار نموده و آزار آنان را تحمل و در خدمت آنان قرار گيرد. حتى اذيت آنان را نيز آزار نديده، از صرف مال براى آنان خوددارى نكرده، و آنان را گرامى بدارد. و آنگاه كه به شهر كسى كه مىخواهد او را زيارت كند نزديك شد، اشتياق او بيشتر شده در سير خود جديت بيشترى نشان داده، راه را مورد خطاب قرار داده، بر آن ديار سلام كرده، و مشتاق ديدن شهر و آثار حرم مطهر مىگردد.
و آنگاه كه حرم را مىبيند، براى خدا به سجده افتاده و پس از سجده برخاسته و سلام مىكند. و با گريه شوق اظهار محبت مىنمايد. زمان حيات او و سكونت او در اين شهر و خانه آن حضرت را مجسم مىنمايد و جاى قدمهاى او را بر زمين آن شهر مىبيند. از ورود به شهر تبرك جسته و راه رفتن با پاها در آن، بخصوص با كفش براى او سخت بوده، ديوارها و خاك آن را بوسيده و صورتش را از روى محبت بر زمين آن گذاشته و مىگويد: «بر شهر ليلى گذر كردم اين ديوار و آن ديوار را مىبوسم محبت كسى كه ساكن در اين شهر است دلم را پر كرده است نه دوستى شهر.» [۴]
و نيز ورود به آن شهر را بزرگ دانسته و از خدا اجازه ورود خواسته و بخواهد كه توفيق خود را نصيب او سازد. از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اجازه گرفته و اشتياق خود را به ديدار روى مبارك او عرض نموده و حوادث بعد از وفات او از قبيل نيرنگ منافقين و ستم ستمكاران، آنگاه كه خلافت را غصب نموده، بر مردم حاكم شده، گمراهشان كرده، بر خانواده او ستم كرده و مانع رسيدن سرور بانوان جهان به ارث خود شدند را بطور اجمال گفته و از آن شكايت كند.
آنگاه پس از غسل، پوشيدن تميزترين لباسها، از عطرى كه امكان تهيه آن را دارد استفاده كرده و با آرايش و وقار بطرف حرم او حركت كند. براى رفتن آهسته قدم برداشته خدا را تسبيح و ستايش كرده، «لا اله الا اللّه»و «اللّه اكبر» گفته، صلوات فرستاده و فرض كند كه در جلو چشم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بوده، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم او را مىبيند و به حركتها و آنچه در ذهن او مىگذرد نگريسته و مقدار اشتياق و افسوسهاى قلبى و اندوه هاى او را مىفهمد. با تمام وجود به آن حضرت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم توجه نموده و سعى كند غير از او كسى در قلبش نيايد.
و براى اينكه حضور قلب او از بين نرود، در راه زيارت نبايد به كسى يا چيزى نگاه كند.
هنگامى كه به در حرم رسيدى بدان كه مىخواهى به جايگاه بزرگى بروى كه بر بساط آن جز پاكان قدم نگذاشته و كسى بجز افراد صدّيق اجازه ورود به آن را ندارد و مىخواهى وارد حرمى شوى كه پيامبران، رسولان و فرشتگان مقرّب بدون اجازه وارد آن نمىگردند. پس با دل و زبانت از خداى متعال و سپس از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و سپس از جانشينان او بخصوص «در شهر علم او» و «باقيمانده جانشينانش» و سپس فرشتگانى كه در حرم شريف او گمارده شدهاند، اجازه گرفته و سپس به خدمت او درآى و در مجلس او حضور پيدا كن. كه در صورت غفلت از اين امور بهرههاى زيادى را از دست خواهى داد.
و بدان كه او مىتواند با اجازه خداى متعال با عدل و فضل با تو رفتار كند. اگر با كرم و فضل خود به تو مهر ورزيده، تو و زيارتت را قبول نموده، سلامت را جواب داده و سخنت را گوش دهد خوشا بحال تو و خوشا بحال تو، كه رستگار شده و فرشتگان مقرّب و پيامبران و رسولان با تو زيارت كردهاند - و چه دوستان خوبى. ولى اگر صداقت، خلوص، اخلاص، وفا، ادب و صفايى را كه حق او بوده و اداى آن بر تو واجب است را از تو درخواست كرده و تو را نپذيرفته و رد كند، واى بر تو، واى بر تو، كه دچار چه ضرر بزرگى شدهاى در مقابل او به ناتوانى، كوتاهى، شكستگى و فقرت اعتراف نما، كه تو براى زيارت و انس گرفتن با او آمدهاى و حال خود و درونت را به او عرضه كن. با توسل به او و پناه بردن به فضل و كرم او و واسطه قرار دادن خاندانش از او همت بخواه - كه او از طرف خدا از آنچه در ذهن تو مىگذرد آگاه است. و در درگاه او مانند كوچكترين بندگانش باش و بنگر كه نامت در كدام دفتر نوشته شده است.
اگر بخاطر اينكه بخوبى به تو توجه نموده و تو را پذيرفته، قلبت نازك و اشكهايت جارى و اشتياقت برانگيخته شده، و در قلب خود شيرينى مناجات و لذت گفتگوى با او را يافته و از جام كرامتش نوشيدى، وارد شو كه به تو اجازه داده شده، در امان هستى و از لطف و احسان برخوردار. و در غير اين صورت مانند درماندگان، براى جلب محبت و رحمت او به خداوند پناه ببر.
اگر در پناهجويى و درماندگى صداقت را پيشه كنى خداوند با چشم رحمت و مهربانى به تو نگريسته و قلب محبوب خود را به تو متمايل مىكند تا تو را از كرامت و محبت خود برخوردار نمايد. و تو را به انجام اعمالى كه مورد علاقه او بوده و به آنها راضى است، موفق مىنمايد. زيرا او كريم بوده و كرامت به بندگان درمانده و پناه آورده به درگاه او براى نيل به رضايتش را دوست دارد. و در كتاب خود فرموده است: «أ مَّن يُجِيبُ المُضْطَرَّ إذا دَعَاه و يَكشِفُ السُّوء ، اى كسى كه درمانده را اجابت مىكند هنگامى كه او را بخواند و گرفتاريش را بر طرف مىسازد.»[۵].
آستانه شريف حرم را ببوس و در حالى كه مىگويى:«بسم اللّه و باللّه و على ملّة رسول اللّه،الحمد للّه الّذي هدانا لهذا و ما كنّا لنهتدي لولا ان هدانا اللّه»
وارد شو. آنگاه با آرامش و خشوع و ذكر حركت كن. تا به ضريح مقدس برسى. آن را ببوس و با سلامى حقيقى، به او و خاندان و پدران او بترتيب و تك تك سلام كن و در سلام كردن و درود فرستادن مبالغه نما.
«سلام» از نامهاى خداوند است كه آن به رسم امانت به خلق خود عنايت فرموده تا در برخورد با يكديگر معناى آن را بكار گيرند. كسى كه نتواند معنى آن را در رابطه با پيامبرش بكار بندد در برخورد با هيچكس نمىتواند از آن استفاده كند. بكار بستن معنى سلام در رابطه با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين است كه طورى با او رفتار كند كه به هيچ وجه موجبات اذيت و آزار او را فراهم نسازد. بدين ترتيب آيا فكر مىكنى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم - با آن محبتى كه به امتش دارد - گناهان بزرگ تو را ديده و از آن ناراحت نشود و متألم نگردد پس چه سلامى خلاصه بايد فرض كنى او در مقابل تو حاضر بوده و به تو توجه دارد و از پنهان و آشكار تو آگاه است. بهمين جهت نبايد در آن حال لباسى پوشيده باشى كه بر تو حرام باشد يا حقى از حقوق خدا، يا فقيران امت او بر عهده تو باشد، يا مال كسى را غصب كرده باشى و در آن حال بگويى:
«انا محلّل حلالك، محرّم حرامك، من حلال تو را حلال و حرام تورا حرام مىدانم.»
يا بگويى:
«زرتك يا رسول اللّه مستبصرا بضلالة من خالفك، در حالى تورا زيارت مىكنم كه معتقد به گمراهى مخالف تو هستم».
آيا تو همان مخالف گمراه نخواهى بود؟ يا خود را از مخالفين استثنا مىكنى آيا در زيارتش نمىگويى:
«بأبي أنت و امّي و نفسي و مالي و ولدي، پدر، مادر، خودم، مالم و فرزندانم فداى تو باد»
چگونه همه اينها را فداى او مىنمايى ولى بخاطر مالى اندك دستورات او را زير پا مىگذارى. اگر به تو بگويد: دروغگو آيا با من نيرنگ مىكنى چه
جوابى خواهى داشت. مبادا به كسى دروغ بگويى كه او دروغ را حرام كرده است. گاهى دروغ گفتن به كسى كه مىداند دروغ مىگويى استهزاء اوست. از تمام اين امور به خدا پناه مىبريم.
در يك كلام، زيارت او بسيار مهم بوده و روايت شده است كه:
«او دو بار زائر خود را زيارت مىنمايد»
ولى در عين حال خطر بزرگى در بردارد. بنابراين مبادا در آن جدى نبوده و آن را كوچك شمارى كه در پيشگاه خدا بزرگ است.
مهمترين مطلب اين است كه در شناخت، بزرگ دانستن او و اين عقيده كه از حال و باطنت آگاهى دارد استوار بوده و از آفتهاى سخن، عمل و حقيقتهاى ادعايت مطلع شوى. با اين شرايط اگر نتوانستى قلب و عملت را اصلاح نمايى، بايد به كوتاهى خود اعتراف نموده و مانند كوتاهى كنندگان شرمسار و به اندازه جنايت خود، خوار شده و در ترس و تواضع بسر برى. در اين صورت چارهاى نيست جز توسل به او و پناه بردن به در كرم و چشم پوشى او همراه با نگرانى از اين كه بخاطر اين جنايت مجازات شده، پذيرفته نشده، از رحمت او دور شده و به ورشكستگى آشكار و هلاكت جاويد برسى. يا از چشم پوشى، گذشت، كرم و فضل بهرهمند شوى. مطلب مهم ديگرى كه بايد به آن توجه داشت اين است كه نبايد مانند فرمانبرداران توقع پاداشهاى الهى را داشته باشى.
اگر دل تو از اين احوال متأثر شد، حتما بعضى از اين آثار در تو آشكار خواهد شد. زيرا كسى كه از رد شدن و مجازات مىترسد اعضاى بدنش به لرزه افتاده و رنگش تغيير مىكند. شنيدهاى كه امام سجاد عليه السّلام با آن بزرگى و عبادتى كه داشت چگونه وقتى مىگفت:«لبيك اللهم لبيك»، رنگش تغيير كرده و غش مىكرد و آنگاه كه از علت آن سئوال شد - جان و روحم و ارواح همه عابدين و مراقبين فداى او باد - فرمود:
ترسيدم در جوابم گفته شود: «لا لبيك، جوابى ندارى».
اين امام، حجت خدا كه هيچگاه لغزش ننموده و از گناه پاك است را بنگر چگونه از ترس بزرگى او تأثير مىپذيرد. پس چرا ما نمىترسيم كه در جواب سلام ما گفته شود: براى تو سلامى نيست، يا گفته شود: و لعنت و عذاب بر تو.
خلاصه واجب است زائر، بحكم عدالت، در اين مكان بزرگ حاضر نشود، مگر بعد از توبهاى صادقانه كه او را از مخالفت بالفعل با او پاك كند. تا بدين ترتيب از رد شدن ايمن شده و از ورطه سرزنش نجات يابد. اگر اين كار را نتوانست انجام دهد، مىتواند از درهاى ديگرى كه پاى بستههاى در اسارت هواى نفس و زندانيان فرو رفته در هلاكت از آن وارد شده و از گذشت، چشم پوشى زيبا و فضل فراوان بهرهمند گرديدهاند، وارد شود. درهايى از قبيل در «اعتراف»، «معذرت خواهى»، «حيا»، «توسل»، «آمرزش خواستن»، «پناه بردن» و «مضطر شدن». اگر نفسى كه به كوتاهى عادت كرده، حاضر به انجام لوازم اين درها نشد، بايد از در نااميد نشدن از اجابت وارد شود.
و با اميدوارى از خداوند متعال بخواهد كه دل رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را نسبت به او مهربان نمايد. زيرا ابليس از همين در وارد شد و به نتيجه رسيد. و در دعاى خود بگويد: «خدايا تو منفورترين آفريدههاى خود، شيطان را اجابت نموده و به او مهلت دادى. پس همانگونه كه خواسته او را برآوردى، خواسته مرا نيز برآور. او گناهكار بود و به درگاه تو دعا كرد. من نيز گناهكارم و تو را مىخوانم. پس همانگونه كه او را از رحمت خود بهرهمند نموده و او را اجابت كردى من را نيز اجابت فرما».
اگر از اين در وارد شوى پروردگارت تو را نااميد نمىگرداند. او نزد خوش گمانى بنده خود مىباشد. چرا چنين نباشد در حالى كه در كتاب خود نازل فرموده است:
«و إذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فإنِّي قَريبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إذا دعانِ فَلْيَستَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُون ، و هنگامى كه بندگانم از تو درباره من پرسش كنند، من نزديك بوده دعاى دعا كننده را، آنگاه كه مرا بخواند اجابت مىنمايم. پس بايد دعوت مرا پاسخ گفته و به من اطمينان كنند، شايد به راه راست هدايت شوند.»[۶]
«اسْألُوا اللَّهَ مِن فَضْلِه ، از فضل خدا بخواهيد.»[۷]
و «إنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيما ، قطعا خداوند به شما مهربان است.»[۸]
و آنگاه كه خداوند بخواهد عطوفت او شامل حال تو شود، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با قبول، اجابت، عطوفت و رحمت بتو روى آورده، تو را در ميان رأفت و محبت خود جاى داده، با تو مانند پدرى با محبت و مادرى مهربان بوده و بخوبى پاسخت مىدهد و به اين ترتيب به مراد و بالاتر از مراد خود رسيده و براى هميشه رستگار خواهى شد.
و آنگاه كه به اين مطالب رسيدى و اين حالات را در خود بوجود آوردى و توجهات او را نسبت به خود يافتى مىتوانى با او نجوا نموده و نيازهايت را بگويى، از آنچه بر اثر جدايى او بر تو رفته، از مصيبتهاى خاندان او، غصب حقوق آنان، تسلط منافقين بر آنها، قتل، اسارت و خوارى آنان و احكامى از دين كه بعد از او دستخوش تغيير شده، شكوه نموده و از درماندگى و گرفتاريهاى خود شكوه نمايى.
سعادت اصحاب و كسانى كه از نورهاى او بهرهها گرفته و از موعظه، راهنمايى و بركتهاى زمان او استفاده نموده و زندگى سعاتمندانهاى در سايه عطوفت او داشته و به فضل و كرامت او رسيدهاند را در نظر آورده و بگو:
«رسول خدا در زمان زندگيت در اين دنيا پرچم دين، مشعل هدايت، حلال مشكلات، گشاينده گرهها و خبر دهنده از خدا، صفات و رضايت او بودى. كسى كه در دين يا دنياى خود با مشكلى مواجه مىشد به تو مراجعه مىكرد و تو تاريكى حجابها را براى آنان از بين برده و به نور راهنمايى مىكردى. تو پناهگاه بيچارگان، پدر ايتام، گنج فقرا و پناهگاه درماندگان و نيازمندان بوده و متدينين براحتى بوسيله تو نيرومند شده و براحتى به سوى خدا سير مىكردند.
در ميان امت جانشينى مانند خود بجا گذاشتى. ولى آنچه نبايد بشود شد و كار بجايى رسيد كه خلافت را غصب كردند، خاندانت كشته شده، جانشينت مخفى و غايب شده، امت به گمراهى كشيده شده، مسلمين گرفتار مشكلات شدند. در معضلات ره به جايى نبرده، بيچارگان در گرفتاريها بدون پناهگاه مانده، ايتام بىپدر، فقرا بىچيز، حاجتمندان بدون پناهگاه ماندند. و ديندارى سخت و مشكل شد. و ما بعد از تو در بيابان گمراهى و بدون نور و هدايت سرگردان شديم. ظلم و جور فراوان و بساط عدل برچيده شد. نشانههاى دين كمرنگ و آثار اسلام محو شد. وحدت مسلمين از بين رفته و هر كدام بسويى رفتند.
عقلها ترك، علوم كهنه شد و چيزى به بازگشت به زمان جاهليت نمانده بود.
رسول خدا اگر آثار نور ولايت از زير ابرهاى لجاجت و بركتهاى نور خورشيد ولايت از پس پردههاى گمراهى براى ما آشكار نمىشد، اسمى از اسلام و رسمى از ايمان باقى نمانده، اسلام به كفر، عقل به نادانى و وصل به هجران تبديل مىشد. مردم سنگها و بتها را پرستيده و مسلمين كافر مىشدند. ما با از دست دادن تو و غيبت جانشينت مانند ايتام بىسرپرست، اسيران بدون نگهبان، و رعيت بدون حامى و گوسفندانى كه چوپان ندارند، شديم. پس، اى «رحمت براى جهانيان» به ما رحم نموده و از رحمتت ما را بهرهمند فرما.
به نوه خود كه امام و جانشين تو بر مردم است دستور فرما، تا ظهور نموده و در شب تار و تاريك به نور افشانى پرداخته و براى حمايت اسلام، احياى قرآن، محكم نمودن ايمان، تقويت عقلها، گسترش عدل، برچيدن ستم، حفظ جان مؤمنين و آبروى مسلمين و تربيت جهانيان برخيزد.
به درگاه پروردگار بندگان براى تحقق وعده و يارى بندگان تضرع نما. بخاطر كارهاى مردم فساد سراسر گيتى را فرا گرفته است. بخاطر از دست دادن امام و غيبت سرورمان، سختى فتنه بر ما، دشمنى روزگار، زيادى دشمنان، شوكت و قدرت كفار و غلبه بدكاران و سركشان شرور به تو شكوه مىكنيم. و كسى براى اين كار بجز تو سراغ نداريم. بلا بزرگ، مطالب پوشيده بر ملا و زمين و آسمان تنگ شد».
با او - كه درود خدا بر او و خاندانش باد - مناجات نموده و به زمان حضور و نور افشانى او اظهار اشتياق نموده و از هجران و بلاهاى عمومى و خصوصى كه بر تو وارد آمده است به او شكوه نما. آنگاه در پيشگاه او به ستم خود بر خودت و كوتاهى در عبادت پروردگارت اقرار كرده و از او بخواه كه از خدا برايت آمرزش خواسته و دردت را با دارويش معالجه، عقلت را كامل، نورت را با دعاى خود تكميل، و تو را با اولياى خود همراه نموده و در پناه خود بپذيرد. كه اوست كريمترين مخلوقات كه ديدار كننده و زائر و ميهمان خود را رد نمىكند مگر همراه با برآوردن نيازها و بيش از آن.
يقين داشته باش، او رحمتى براى جهانيان است. اگر از فيض پاك و نور درخشنده او محروم شدى، ايراد از تو است و اين اشكال از گناهان تو سرچشمه نمىگيرد - حتى اگر زياد باشد - مگر اين كه ايمان تو ناقص باشد، پس ايمان خود را اصلاح نموده و از كفر و شرك آشكار به خداوند پناه ببر.
ولى گاهى اوقات تاريكى گناهان مانع درك فيضهاى زيارت او كه شامل تو نيز مىگردد شده و تو را از ديدن نورهايى كه به تو رسيده است محروم مىكند. كه اگر دل و شعورى داشتى حتما آن را درك كرده و از بعضى از آثار آن آگاهى پيدا مىكردى. زيرا مهربانى او به امت مؤمنش كه داراى ولايت خاندانش مىباشند معلوم است، گرچه گناهكار باشند. و اگر چنين نباشد، چرا گناهكاران را شفاعت مىكند؟ و در اين صورت ديدار كنندهاى كه به ديدار او رفته، به او سلام كرده، با او نجوا كرده و از خوارى خود نزد او شكوه نموده است، حقوق بيشترى دارد كه نزد او از بين نمىرود. تمام كسانى كه اخلاق كريمانه او در مدت زندگى و رفتار او با عموم مسلمانان و بخصوص با كسانى كه به ديدار او رفته و خواستار رفع حوائج خود توسط او مىشدند را ديدهاند از اين مطلب آگاهى دارند. اين امر در حال وفات بخاطر نزديك شدن به منبع فيض و نور در او بيشتر است. و آيا در ميان امت او كسى هست كه فكر كند مسلمان مؤمنى مسافت دور و درازى را با رنج و مشقّت و با شوق زيارت او و اميدوارى به پذيرش و بخشش او و بخاطر نزديك شدن به خداى متعال بپيمايد ولى با نااميدى از عطايا و محروميت از بخشش و كرم او باز گردد. چنين انتظارى از باديهنشينها هم نمىرود، چه رسد به كريمترين آفريدههاى خدا، مظهر رحمت خدا و داراى اخلاق خدايى.
بهر حال واجب است زائرين او صلّى اللّه عليه و آله و سلّم انتظارى جز فضل و كرمش از او نداشته و از فيض زيارت و نورهاى توجه او يارى جسته و از درخشندگى رو نمودن او، نور بگيرند. كه هر تاريكى را روشنى بخشيده و از فيض خود تمام آفريدهها را برخوردار نموده است.
درخشندهترين نور خدا و پاكترين فيض اوست.
در بارگاه او زياد توقف كرده و از اين مطلب دلتنگ نشو كه عاقل از سود بردن دلتنگ نمىگردد. در ضريح مقدس او قبر سرور بانوان را زيارت نموده و هنگام زيارت او مطالبى را كه در زيارت آن حضرت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گفتيم، انجام دهد. زيرا او پاره تن، دختر و محبوب او مىباشد.
بعد از زيارت آنها و همانند زيارت او به زيارت امامان بقيع رفته و همانگونه كه در زيارت او گذشت، آنان را زيارت كن. كه آنان مانند خود او هستند. كسى كه آنان را اطاعت كند از او فرمانبردارى كرده و كسى كه آنها را دوست بدارد او را دوست داشته است. آنان جانشينان و خاندان او بوده و همگى يك نور هستند.
۱. مناقب ابن شهرآشوب: ۳ - ۲۴۷
۲. النجم .آیه ۳.
۳. عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: «قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله:من أتى مكّة حاجّا و لم يزرني بالمدينة جفوته يوم القيامة، و من زارني وجبت له شفاعتي، و من وجبت له شفاعتي وجبت له الجنّة».
۴. ترجمه شعر.
أمرّ على الدّيار ديار ليلى
أقبّل ذا الجدار و ذا الجدارا
فما حبّ الدّيار شغفن قلبي
و لكن حبّ من سكن الدّيار
۵. نمل. ۶۲.
۶. بقرة.آیه ۱۸۶.
۷. نساء.آیه ۳۲.
۸. نساء. آیه ۲۹.