عرفان و حکمت
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
صفحه‌اصلیدانشنامهمقالاتتماس با ما

میرزا حسن کرمانشاهی

منبع: خبرنامه پایگاه مجمع عالی حکمت اسلامی ، ش 30 (پیوند منبع)

حکیم میرزا حسن کرمانشاهی، در سال ۱۲۵۰ در کرمانشاه متولد شد. البته بنابر نقلی دیگر تاریخ ولادت وی دقیق روشن نیست؛ اما وفات وی که در هشتاد یا نود سالگی بوده است، تولدش را بین سالهای ۱۲۴۶-۱۲۵۶ نشان می دهد.

فهرست

حکیم میرزا حسن کرمانشاهی

تولد

میرزا حسن کرمانشاهی، در سال ۱۲۵۰ در کرمانشاه متولد شد.[۱] البته بنابر نقلی دیگر تاریخ ولادت وی دقیق روشن نیست؛ اما وفات وی که در هشتاد یا نود سالگی بوده است، تولدش را بین سالهای ۱۲۴۶ـ۱۲۵۶ نشان می دهد[۲].

میرزا حسن کرمانشاهی، دوران کودکی و نوجوانی را در کرمانشاه گذراند. دانشهای مقدماتی را از برخی استادان آن دیار فرا گرفت و سپس به تهران مهاجرت کرد[۳]. دیری نپایید که وی مدارج علمی را در تهران طی نمود و به مرتبه استادی رسید. مراتب علمی وی، به گونه ای بود که در تدریس پاره ای از علوم، بی نظیر بود. آن چه در زندگی این بزرگوار حائز اهمیت است، کثرت علم، شاگرد پروری و روحیه زهد و قناعت اوست که اعجاب همگان را برانگیخته است.

استادان

استاد سید جلال الدین آشتیانی می نویسد:

«از قراری که استادم آقا میرزا احمد آشتیانی می فرمود، آقا میرزا حسن کرمانشاهی مدتی به درس مرحوم حکیم متاله، آقا میرزا حسن نوری، حاضر می شده است»[۴]

.

در خصوص زندگی تحصیلی میرزای کرمانشاهی، از استادان او کمتر نام برده اند که در همین خصوص، می توان پژوهشی در خور توجه انجام داد. از دیگر استادان وی، می توان به آقا علی نوری و حکیم سید ابوالحسن جلوه زواره ای اشاره کرد.

حکیم کرمانشاهی و شاگرد پروری

مهمترین ویژگی حکیم کرمانشاهی، شاگرد پروری و توان بالای او در تدریس برخی از متون بود که در عصر خود، کسی همپای او نبوده است. بسیاری از بزرگان، در مجلس تدریس او زانوی ادب بر زمین زدند تا از خرمن حکمت و اخلاق او خوشه چینی کنند. آوازه مکتب حکیم کرمانشاهی چنان بود که حتی پس از وفات او، بسیاری از دانشمندان برای درک مکتب حکیم کرمانشاهی، در جست جوی شاگردان او برآمدند تا آن چه را آنان از استاد آموخته بودند، به اینان بیاموزند تا آن جا که وی را رکن انتقال فلسفه به فلاسفه متأخر شمرده اند.

استاد سید جلال الدین آشتیانی، بزرگترین فیلسوف مشائی معاصر، در پاورقی «شرح بر زاد المسافر» می نویسد:

«آقا میرزاحسن کرمانشاهی، از بزرگترین فلاسفه مشائی در اعصار اخیر که در حکمت ذوقی و فلسفه به سبک ملاصدرا و عرفانیات به سبک محیی الدین و اتباع او، صاحب حظی وافر و در علوم ریاضی و طب متداول قدیم، استاد و در تدریس بعضی از مباحث اسفار، مانند جواهر و اعراض و سفر نفس این کتاب، بی نظیر بود»[۵].

استاد سید جلال الدین آشتیانی در جایی دیگر چنین می نگارد:

«همه اساتید عصر، اقرار داشتند که معاصران مرحوم آقا میرزا حسن، مباحث نفس اسفار و امور عامه این کتاب و کتب مشائیه را نمی توانند مانند وی تدریس کنند».

شاگردان بسیاری در مکتب میرزا حسن کرمانشاهی درس آموختند که در میان آنان، چهره های شاخصی از دانشمندان عالم تشیع مشاهده می شود:

  • ۱. آقا میرزا احمد آشتیانی؛
  • ۲. آقا میرزا مهدی آشتیانی؛
  • ۳. آقا شیخ مهدی امیرکلایی مازندرانی؛
  • ۴. آقا شیخ محمود مفید؛
  • ۵. آقا بزرگ حکیم شهیدی رضوی؛
  • ۶. سید ابوالحسن قزوینی؛
  • ۷. ابوالحسن میرزای قاجار حیرت؛
  • ۸. دکتر سید ابوالفضل معتمد هاشمی؛
  • ۹. آقا احمد بن هادی بن محمود بن آقا محمد علی کرمانشاهی.؛
  • ۱۰. آقا شیخ اسدالله ایزدگشسب گلپایگانی؛
  • ۱۱. آقا میرزا حبیب الله ذوالفنون عراقی؛
  • ۱۲. آقا میرزا حسن شرف الملک؛
  • ۱۳. سید حسین بن سید محمود قمی طباطبایی؛
  • ۱۴. آقا شیخ حسین بن هادی رانکوهی لنگرودی؛
  • ۱۵. مرحوم حسینقلی مستعان؛
  • ۱۶. آقا سید صدر الدین هاطلی کوهپایی اصفهانی؛
  • ۱۷. آقا ضیاء الدین دری اصفهانی؛
  • ۱۸. حاج ملا عباسعلی کیوان قزوینی؛
  • ۱۹. آقا شیخ عبدالنبی کجوری؛
  • ۲۰. فاضل بن حسین بن حسن لنکرانی؛
  • ۲۱. آقا میرزا فضل الله خان آشتیانی؛
  • ۲۲. میرزا لطفعلی صدرالافاضل متخلص به دانش؛
  • ۲۳. آقا شیخ محمد بن حبیب الله جولستانی؛
  • ۲۴. آقا شیخ محمد بن احمد خندق آبادی کاشانی؛
  • ۲۵. سید محمد فاطمی قمی؛
  • ۲۶. شیخ محمد تقی آملی؛
  • ۲۷. آقا شیخ محمد کاظم تربتی؛
  • ۲۸. سید محمد کاظم عصار تهرانی؛
  • ۲۹. سید مرتضی لنگرودی؛
  • ۳۰. میرزا محمود آشتیانی؛
  • ۳۱. سید موسی زرآبادی قزوینی؛
  • ۳۲. میرزا هادی خان حائری مازندرانی؛
  • ۳۳.آقا سید یعقوب انوار شیرازی.

میرزا حسن کرمانشاهی در خاطره ای نقل می نماید:

روزى در مدرسه سيد نصير الدين نشسته بودم، طلبه‌اى ژنده‌پوش و ژوليده موى مستقيم به نزد من آمد و گفت: آقاى ميرزا ؛ کليد حجره شانزده را به من بده و از امروز منطق بوعلى برايم بگو، من خواهى نخواهى در برابر او تسليم شدم، کليد آن حجره را به او واگذار کردم و منطق بوعلى برايش شروع نمودم در حالى که منطق گفتن کار يک طلبه فاضل بود و من سال‌ها بود از گفتن آن فارغ بودم.مدتى براى او درس گفتم، يک شب خانواده‌ام از کثرت مطالعه من ناراحت شد به ناراحتى او پاسخ نگفتم. ولى شب بعد هر چه دنبال منطق گشتم آن را نيافتم. دو سه روزى بى‌مطالعه درس گفتم، يک روز به من پرخاش کرد که اى شيخ ! چرا بى‌مطالعه درس مى‌گويى ؟ به او گفتم : کتابم را گم کرده‌ام، گفت : در محل رختخواب زير رختخواب سوم است، از اطلاع او به داستانم شگفت‌زده شدم.

به او گفتم : کيستى ؟ گفت : کسى نيستم، گفتم : روزى که آمدى مستقيم به نزد من آمدى و نام مرا گفتى. سپس کليد حجره شانزده را که خالى بود از من خواستى، آن گاه درخواست منطق بوعلى کردى و امروز از جاى کتاب خبر مى‌دهى و اين همه بى‌علّت نيست داستانت را بيان کن.

گفت : طلبه‌اى هستم از اهالى دهات شاهرود، پدرم عالمى زاهد و خدمتگزارى با واقعيت بود، تمام امور دينى اهل ده بر عهده او بود، ميل زيادى به درس خواندن من داشت، ولى من بر خلاف ميل او روزگار به عيش و نوش مى‌گذراندم. پدرم پس از ساليان درازى خدمت به مردم از دنيا رفت. پس از گذشت مراسمش، مردم لباس او را به من پوشانده و مسجد و محرابش را واگذارم نمودند. دو سه سالى نماز خواندم، سهم امام گرفتم، هداياى مردم از قبيل گوسفند و روغن و ماست و پنير و پول قبول کردم و غاصبانه و بدون استحقاق خوردم، مسائل دينى را براى مردم از پيش خود گفتم، روزى به فکر فرو رفتم که طى طريق به اين اشتباه تا کى ؟ چند روز ديگر عمرم به سر مى‌آيد و به دادگاه برزخ و قيامت مى‌روم. جواب حق را در برابر اين وضع چه خواهم داد ؟ !از تمام مردم دعوت کردم روز جمعه براى امر مهمّى به مسجد بيايند، همه آمدند، به منبر شدم و وضع خود را بازگو نمودم، مرا از منبر به زير آوردند و تا قدرت داشتند از ضرب و شتم فروگذار نکردند، پس از آن کتک مفصّل با لباسى پاره و مندرس، بدون داشتن وسيله، با پاى پياده به تهران حرکت کردم.

در سرازيرى راه تهران به شخص محترمى که آثار بزرگى از ناصيت او پيدا بود برخوردم با اسم مرا صدا کرد و آدرس شما و مدرسه شما را به من داد، من اکثر روزها او را مى‌بينم و با او هم غذا مى‌شوم، مسئله کتاب منطق و جايش را او به من گفت، ميرزاى کرمانشاهى که از گفته‌هاى او متعجب شده بود و آثار الهى مبارزه با نفس و ترک هوا را در آن طلبه مى‌ديد، دريافت که اين شخص با وجود مقدس امام عصر(عج) روبرو شده در حاليکه آن جناب را نشناخته، ميرزا به او فرمود : ممکن است از دوست خود اجازه بگيرى تا لحظه‌اى به شرف ملاقات او نايل گردم، طلبه شاهرودى گفت : اين کار مشکلى نيست، من او را مى‌بينم و زمينه ملاقات تو را با وى فراهم مى‌کنم.چون روز ديگر شد طلبه شاهرودى گفت : دوست من به تو سلام رساند و گفت : شما مشغول تدريس باش ؛ به او گفتم : اگر او را ديدى اجازه بگير من از دور جمال مبارکش را زيارت کنم، گفت : مانعى ندارد. رفت که اجازه بگيرد، ديگر باز نگشت و مرا در حسرت ديدارش خون‌جگر کرد[۶].

مشرب فلسفی حکیم کرمانشاهی

به یقین، مهمترین ویژگی حکیم کرمانشاهی، تبحر خاص و ویژه او در فلسفه بوده که او را از سایر هم عصران خود متمایز ساخته است. در این میان، گروهی به بررسی مشرب فلسفی او پرداخته اند. آقای صدوقی سها می نویسد:

«معروف شده که ایشان متمایل به مشرب مشائیه، بلکه او را خاتمه الحکماء المشائین هم گفته اند؛ ولی مرحوم سید جلال الدین آشتیانی، این نظریه را از اغلاط دانسته اند؛ بلکه گفته اند او آخرین فیلسوف مشائی نبود.

دلایلی که مرحوم آشتیانی بر این امر آورده اند از این قرار است:

۱. استادان او همه در حکمت متعالیه استاد بودند.

۲. وقتی که آقا میرشهاب الدین نیریزی و آقا میرزاهاشم قدس الله روحه در سالهای ۱۳۳۱ و ۱۳۳۲ جهان خاکی را ترک نمودند، شاگردان این دو استاد، سفر نفس اسفار و قسمتی از الهیات را قرائت نکرده بودند... و برخی مستعدان و مشتاقان دیگر، بدون کوچک ترین درنگ، ملتجی به استاد علامه میرزا حسن کرمانشاهی شدند. تدریس سفر نفس و الهیات، از عهده کسی بر می آید که در حکمت متعالیه استاد ماهر باشد[۷].

استاد منوچهر صدوقی سها، نظریه مرحوم سید جلال الدین آشتیانی را نمی پذیرد و پاسخ آن را چنین می دهد:

«ملحض ایام افادات عالیات این است که اولا جناب میرزای کرمانشاهی، تدریس اسفار و فصوص می فرموده است و ثانیا آن هم به نحوی که مورد قبول بزرگان عصر بوده باشد و ثالثا این معنی، دلیل است بر رسوخ آن بزرگ در حکمت متعالیه و عرفانیات و این هر سه سخن حق است؛ بلا ریب ولکن چنانکه پدیدار است، دلیل عدم تضلع جناب میرزا به حکمت مشائیه نیست؛ بالاخص که برخی دیگر از تلامیذ طراز اول آن بزرگ که در عرض برخی از بزرگان دیگر از تلامیذ معظم له که حضرت استاد آشتیانی دامت برکاته تنصیص به نام نامی آنان فرموده اند، در شمارند. استاد عظیم الشان خویش، جناب میرزا را تلویحا اعظم حکمت مشائیه به عصر خویش دانسته اند؛ چنانکه مرحوم مبرور، آقا ضیاء الدین دری آورده است که: «تعلیقات شریفش که در طبیعیات و الهیات شفا است و فعلا نزد نگارنده موجود است، تسلط آن مرحوم را بر فهم کلمات شیخ به خوبی می رساند.»[۸]

ویژگی ها

زندگی این حکیم بزرگوار، در عین غنای علمی، با فقر مادی همراه بود. قناعت و زهد او، چنان بود که در حوادث روزگار، همانند کوه استوار بود و تندباد مشکلات زندگی در قامت استوار او تاثیری نداشت. در کتاب تاریخ حکما و عرفا به نقل از کیوان قزوینی چنین نقل شده است:

گاهی به حوالی عید، میرزا، اثاث البیتی می فروخت تا تدارک لوازم عید کند. به او گفتند: مقداری از علم خویش را بفروشید به..... گفت: چون شود؟

گفتند: شما می شوید با پول و بی علم و او می شود بی پول و با علم! فرمود: اگر چنین است، نمی فروشم.

مرحوم دری در توصیف وی آورده است:

«قطع نظر از مقامات علمی، بسیار عفیف النفس و پاکدامن و وارسته از دنیا و مقبل به آخرت (بود) ؛ با این که معیشتش در نهایت سختی می گذشت، در مدت عمرش به احدی ظهار عسرت ننمود و به همان حقوق مدرسه قناعت فرمود».

استاد منوچهر صدوقی سها به نقل مرحوم سید محمد کاظم عصار نقل کرده که

مرحوم میرزا حسن کرمانشاهی «چنان اسیر پنجه درویشی ـ فقر می بوده است که خود می فرموده به تحت قبه قم، فقیرتر از من نیست و با این همه، پیوسته خوشرو می بوده است و گاه هم که آهی از نهاد بر می آورده است، از آن نور می بارید»[۹].

استاد سید جلال الدین آشتیانی در مقدمه کتاب تمهید القواعد در شرح حال آقا میرزا محمود، یکی از استادان بزرگ علوم عقلی می نویسد:

مرحوم آقا میرزا حسن کرمانشاهی، فیلسوف متاله آن عصر نیز مبتلا به تنگدستی بود و معاش خود و عائله خود را از حقوق مختصر مدرسی، که از مدرسه سپهسالار قدیم می گرفت، تامین می نمود؛ ولی شدت ایمان و کثرت زهد آقامیرزا حسن کرمانشاهی، مانع از تاثیر فقر در روحیات او بود؛ چون در تقوا و زهد و ایمان واقعی، سلمان عصر و ابوذر دوران به شمار می رفت[۱۰].

آثار

حکیم کرمانشاهی دارای آثار و نوشته هایی بوده که ـ تعلیقات بر طبیعیات و الهیات شفا، نمونه ای از آنهاست. همچنین وی حواشی فراوانی بر اسفار و شرح اشارات و شفا نوشته است و گویا رسائلی مستقل نیز داشته است که از بین رفته است. استاد سید جلال الدین آشتیانی در کتاب منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران به برخی از آثار وی اشاره کرده است.

مدح امام حسین ـ علیه السلام ـ در یک قصیده بلند[۱۱] قصیده ای چاپ نشده در یکی از کتاب های کتابخانه آیه الله العظمی گلپایگانی در قم موجود است که سراینده اش را حسن کرمانشاهی دانسته اند. این قصیده، از حیث نظم و محتوا، بسیار ارزشمند و در مدح امام حسین ـ علیه السلام ـ و به زبان فارسی سروده شده است.

نشر معارف انسانی از سه عالم ربانی

استاد حسن حسن زاده آملی می فرماید:

«از زمان حکیم بزرگ، استاد الحکماء و الفلاسفه، ملا علی نوری مازندرانی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ تاکنون، هر چند علمای الهی که همه آنان و یا اکثرشان از شاگردان به واسطه یا مع الواسطه همین حکیم متاله ملا علی نوری اند (و) بر کرسی شریعت غراء، معارف حقه محمدیه را بر نفوس مستعده، القا می فرمودند و علم پروری و عالم پروری می نمودند، لکن مرحوم ملا علی نوری و حکیم سبزواری، در تعلیم حکمت متعالیه و تدریس کتب صدر المتالهین و مرحوم آقا میرزا محمد رضا قمشه ای و آقا میرزا هاشم اشکوری در تعلیم حقایق عرفانیه و تدریس صحف محیی الدین عربی و مرحوم میرزا حسن کرمانشاهی در تعلیم حکمت مشاء و تدریس زبر شیخ رییس، شاخص بوده اند و در شاگرد پروری و نشر اصول معارف انسانی، ممتاز. هر یک در فن دیگری، کمال تبحر را داشته است؛ جز این که در یک سمت شهرت یافته است؛ با حفظ این که والذین اوتوا العلم درجات».[۱۲]

همچنین علامه حسن زاده در نکته۷۶۱ از هزار و یک نکته درباره حاشیه بر اسفار ایشان می نویسد:

« راقم این سطور حسن حسن‌زاده آملى وقتى در طهران به تنهائى در محضر مبارک آیة الله حاج میرزا احمد آشتیانى قدس سره العزیز تشرف داشت آنجناب را بر این تلمیذ دعا گویش لطفى خاص بود. در آن فرخنده محضر سخن از اساتید حضرتش بمیان آمد تا این که از جایش برخاست و به اندرون رفت و کتابى را بقطع وزیرى و قطر در حدود چهار انگشت و تمیز و با خط ممتاز و مجلد بود آورد و فرمود این تعلیقات مرحوم استاد ما میرزا حسن کرمانشاهى بر اسفار است که من خودم استنساخ کرده‌ام شما این نسخه را ببرید و استنساخ کنید و به من برگردانید. و لکن این کمترین کفران نعمت کرده‌است و عرض کرد اجازه بفرمایید وقتى درس و بحث تعطیل شده‌است و ایام تعطیلى تابستان فرا رسید به داعى مرحمت بفرمایید که با ضعف بصر و چندین درس و بحث مبادا نسخه زیاد معطل بماند و حضرتعالى را مورد لزوم واقع شود، فرمودند میل شماست که متأسفانه دیگر توفیق استنساخ آن را نیافته‌ام.»

ارتحال

تهران در سال ۱۳۳۶ قمری شاهد خاموشی یکی از ستارگان بلند آوازه تاریخ فلسفه بود. حکیم و فیلسوف بزرگ میرزا حسن کرمانشاهی که سن او بین ۸۰ تا ۹۰ سال بود، جهان خاکی را ترک کرد و به عالم ملکوت صعود کرد. نقل شده که پس از وفات وی، اوضاع مالی اش چنان بود که برای کفن و دفن معطل ماندند تا آن که آقا میرزا مهدی آشتیانی که از شاگردان او بود، عهده دار هزینه کفن و دفن وی شد.[۱۳]

پانویس

۱. ستارگان حرم، ج۹، ص۵۵.

۲. ر.ک: تاریخ حکما و عرفا...، (چاپ قدیم)، منوچهر صدوقی سها، ص۶۰.

۳. ر.ک: همان، چاپ جدید، ص۴۳۳.

۴. شرح مقدمه قیصری، ص۳۲.

۵. شرح بر زاد المسافر، صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی، به تحقیق سید جلال الدین آشتیانی، ص۳۸۶.

۶. ر. ک کتاب حکایتهای عبرت آموز نوشته حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان

۷. تاریخ حکما و عرفا، چاپ جدید، ص ۴۳۴.

۸. . همان، ص۴۳۵

۹. تاریخ حکما و عرفا، چاپ جدید، ص۴۳۵

۱۰. تمهید القواعد، ابن ترکه اصفهانی، به تصحیح و تعلیق استاد سید جلال الدین آشتیانی، ص۱۷

۱۱. ضمیمه دیوان ملا پریشان، از آثار خطی کتابخانه آیه الله العظمی گلپایگانی

۱۲. . عرفان و حکمت متعالیه، علامه حسن زاده آملی، نشر الف لام میم، ص۷۱

۱۳. ر.ک: تاریخ حکما و عرفا، ص۴۴۰.

مربوط به دسته های:قرن نهم تا چهاردهم هجری -