مرحوم آیة الله حاج شيخ ميرزا جواد آقا مَلَكى تبريزى فرزند شفيع ملكى عالمى است فقيه، و اخلاقى فاضل و با ورع و موثّق.
در نجف اشرف حضور بزرگان از اساتيد درس خوانده است، و مراتب سلوك را از اخلاقى شهير آخوند ملا حسينقلى همدانى فراگرفته است و نفس خود را نزد وى تكميل نموده، و در فقه و اصول نزد علّامه آقا شيخ آقا رضا همدانى و غيره از علماء تتلمذ نموده است در سال ۱۳۲۰ ق به ايران مراجعت كرد، و در دار الايمان قم توطّن نمود، و به وظائف شرع و ترويج دين و تربيت مؤمنين همّت گماشت تا در روز عيد قربان سال ۱۳۴۳ رحلت كرد. كتابهائى از خود باقى گذارده از جمله «أسرار الصلوة» و از جمله «سیر و سلوک» است. [۱]
مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى تبريزى از اعاظم تلامذه مرحوم آية الحقّ و سند التّوحيد معلّم ربّانى حاج شيخ حسينقلى همدانى رضوان الله عليهما است. و كتب وى عبارتند از: «لقاء الله» و «أسرار الصَّلوة» و «المراقبات» (أعمال السَّنة) كه الحقّ مستغنى از تعريف است، بالاخصّ كتاب «لقاء الله» ايشان آتشى مخصوص دارد و براى فتح باب سالكين إلى الله كليد و رمز موفّقيّت است. ما در اينجا به ذكر يك دستور از كتاب «أسرار الصّلوة» وى، اكتفا مىنمائيم؛ ميفرمايد:
من از بعضى أجلّاء مشايخ خودم كه همانند او حكيم عارفى، و معلّم حاذقى را در راه خير، و طبيب كاملى را نديدهام پرسيدم: كداميك از أعمال جوارح را كه شما تجربه نمودهايد اثرش در قلب بيشتر است؟! فرمود: سجده طويله در هر روزى كه آنرا ادامه دهد، و طول بدهد جدّاً تا اينكه يكساعت و يا سه ربع ساعت به طول انجامد و در آن بگويد: لَآ إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَنَكَ إِنِّى كُنتُ مِنَ الظَّلِمِينَ. «هيچ معبودى نيست جز تو اى خداوند! تو پاكى و منزّه و مقدّس مىباشى! من هستم كه رويّه و دأبم اين بوده است كه از ستمگران بودهام.» بطوريكه نفس خود را گرفتار و محبوس در حبس عالم طبيعت مشاهده نمايد و مقيَّد و مغلول به قيدها و غلهاى اخلاق رذيله بنگرد، و خداوند را تنزيه كند كه: تو اين كار را از روى ظلم و ستم به من ننمودى! و من بودم كه به نفس خودم ستم نمودم و آنرا در اين مهلكه عظيمه وارد ساختم.
و ديگر خواندن سوره قدر را در شبهاى جمعه و عصرهاى جمعه يكصد بار. مرحوم استاد قُدّس سرّه ميفرمود: من در ميان أعمال مستحبّه عملى را نيافتهام كه مانند اين سه چيز مؤثّر باشد. و در روايات مطالبى وارد است كه حاصلش اين است: در روز جمعه صد نفحه يا صد رحمت نازل مىشود، نود و نه تاى آن براى كسى است كه سوره قدر را در عصر جمعه يكصد بار قرائت كند، و براى او همچنين نصيبى در آن يك نفحه و يا يك رحمت ديگر نيز هست.- انتهى.[۳]
مقام معظم رهبری در دیدار جمعي از اعضاي هيئت مؤسس و هيئت مديره مجمع عالي حکمت اسلامي در تاریخ دوشنبه ۲۳ بهمن ۹۱ خاطرهای از رهبر فقید انقلاب نقل میکنند که شنیدنی است:
خود من هم يک خاطرهاي دارم که آن را هم بگويم. من از ايشان پرسيدم که شما درس مرحوم حاج ميرزا جواد آقا را درک کرديد يا نه؟ ايشان گفتند که نه، افسوس، افسوس، نشد. البته در برخی کتابها مینويسند که امام جزو شاگردهای آ ميرزا جواد آقا بودند؛ در حالی که نخير، قطعاّ ايشان نبودند. ايشان گفتند که آقاي آ شيخ محمدعلی اراکی آمد من را دو جلسه برد درس ايشان. ظاهراً شبهای جمعه جلسه داشتند. ايشان گفتند دو جلسه رفتم، اما نپسنديدم. میگفتند آن وقت ها ذهن ما پر بود از آن حرفها. يعني همان حرفهای عرفان نظری. امام در سن هشتاد و چند سالگی افسوس میخورد که درس آ ميرزا جواد آقا نرفته؛ با اينکه ايشان شاگرد و مريد و عاشق مرحوم شاه آبادی بوده.
میدانيد تبحر امام بيشتر در عرفان بود، بيش از فلسفه ـ يعنی امام متبحر و منغمر در عرفان بودند ـ خب، در فلسفه هم که ايشان بلاشک استاد بودند؛ ليکن حالا بعد از سن هشتاد سالگی به بالا، که يادم نيست چه سالی بود، ايشان به من اينجوری میگفتند: افسوس؛ نه، ذهن ما آن وقتها پر بود از آن حرفها. خب، حرفهای عرفان نظری، حرفهای پر زرق و برقی هم هست؛ اما آن چيز ديگری است، راه ديگری است، حرف ديگری است.
۱. تلخیص عبارت «نقباء البشر» ج ۱، ص ۳۲۹ و ص ۳۳۰ تحت شماره ۶۷۳
۲. روح مجرد ص: ۲۸۶
۳. «أسرار الصّلوة»طبع سنگى، ص ۴۶