ملا عبدالله زنوزی فرزند بیرمقلی ملقب به «باباخان زنوری» تاریخ تولدش مشخص نیست، ولی در قریه زنوز، از توابع شهر مرند در استان تبریز، بوده که در همان اوایل سن نوجوانی ظاهرا از آنجا به «خوی» رفت و به «ملا عبدالله نحوی» معروف شد.
عبدالله فرزند بیرمقلی ملقب به «باباخان زنوری» ، تاریخ تولدش مشخص نیست. ولی در قریه زنوز، از توابع شهر مرند در استان تبریز، بوده که در همان اوایل سن نوجوانی ظاهرا از آنجا به «خوی» رفت و مقدمات علوم عربی و فارسی و ادبی را همانجا تحصیل کرد و تا نهایت تحصیلات خود ادامه داد تا اینکه به «ملا عبدالله نحوی» معروف شد.
سپس به عتبات عالیات رفت و درحوزه کربلا مشغول به درس اصول و فقه در خدمت سید محمد مجاهد فرزند صاحب ریاض شد.آنگاه به قم برگشت تا از محضر درسی «میرزا ابوالقاسم قمی» صاحب کتاب قوانین و مجتهد مشهور بهره مند شد و پس از تکمیل علوم فقهی شرعی، به اصفهان عزیمت نمود، تا به تحصیلاتش در علوم حکمیه و فلسفی بپردازد. در آنجا نزد استاد بزرگ آخوند ملاعلی نوری مازندرانی (حکیم نوری) به همان دروس مشغول شده و حکمت و فلسفه را آموزش دید و از بزرگترین و شاخص ترین شاگردان ملاعلی شد. در همان اصفهان علم اصول فقه و علوم نقلی را نزد سید محمد باقر حجت الاسلام کامل نمود و در علوم ریاضی به قدر امکان تحصیل نمود و خلاصه در تمام علوم ظاهر و باطن سرآمد شد. زمانی که مرحوم «حاج محمد حسین خان مروی» در دارالخلافه تهران، مدرسه مروی را بنا کرد و به اتمام رساند، خواست تا «آخوند ملاعلی نوری» بزرگ فلاسفه آنروز از اصفهان به تهران آمده و در آن مدرسه تدریس فلسفه کند. اما ملاعلی در جواب نوشت که در اصفهان دوهزار نفر شاگرد در حوزه درس من و بلکه ۴۰۰ نفر خصوصی در درس من شرکت می کنند که اگر آنها را ترک کنم موجب پریشانی و سردرگمی آنها می شود. محمدحسین خان استدعا کرد که یکی از شاگردان ایشان که لایق می دانند روانه آنجا شود و «ملاعلی» هم «ملا عبدالله زنوری» را که بهترین شاگرد خود می دانست، به تهران فرستاد. ملاعبدالله سال ۱۲۳۷ به تهران آمد و مدت بیست سال در مدرسه مروی تدریس نمود . در زمان ملا عبدالله رونق حوزه فلسفی و عرفانی تهران به حدی رسید که چندسال بعد، این شهررا شهر هزار حکیم می نامیدند. شهری که جلودار عرضه فلسفه و عرفان در ایران به شمار می رفت.
آخوند ملا عبدالله در فهم کلمات ملاصدرا و احاطه به افکار و تبحر در آراء عقاید او کم نظیر است و میتوان حل بسیاری از مشکلات و معضلات و عویصات اسفار و شواهد و دیگر آثار ملاصدرا را در آثار این حکیم محقق جستجو کرد. مسئله مهم جامعیت این فیلسوف محقق در طرق و مشارب مختلف فلسفی است .
وی بیشتر آثار و کتب درسی ملاصدرا را به خط خود نوشته و آنچه را که استنساخ کرده، بی غلط و مورد اعتماد افاضل می باشد. اصولا تعلیقه هایش بر کتب فلسفی مفصل نیست.
آثار علمی او عبارتند از:
آیةالله سید حسن مصطفوی در باره کتاب لمعات الهیه میگوید:
«لمعات الهیه، بهترین کتاب در اصول معرفت خدا ، صفات خدا و کیفیت تحقق کثرت در عالم و ... است. کتاب بسیار ارزندهای است. یعنی مطالب فلسفی را چنان پایین آورده و آسان در اختیار افراد می گذارد که مرحوم آقا جلال هم خیلی از کتابش تجلیل می کند. این کتاب را به تقاضای فتحعلی شاه نوشته است. این کتاب دربارة خدا، صفات خدا، کیفیات صفات حق، کیفیت ظهور افعال متکثر ذات اقدس احدیت با اینکه خدا واحد حقیقی به تمام معنا است می باشد و این مطالب را به خوبی تبیین کرده است. خودش در اول کتاب می گوید که من مبادی این علم را با اصول و مقاصد چنان به هم آمیختم که کسی نمی تواند فرقی بین مبادی و اصل مطالب پیدا کند. بعد این شعر معروف را آورده که: رَقَّ الزُّجاجُ وَ رَقَّتِ الْخَمْرُ وَ تَشابَها فَتَشا کَلَ الامْرُ ؛فَکَأنَّما خَمْرٌ وَ لا قَدَحٌ وَ کَأنَّما قَدَحٌ وَ لا خَمْرُ ؛ -که معمولاً این را عرفا می خوانند- یعنی اگر جام شرابی را فرض کنید که به قدری رقیق و شرابش ناب باشد و ظرف هم آن قدر لطیف و نازک باشد شراب قرمز طوری در این ظرف نازک به هم پیوسته می شود که خیال می کنی همه اش ظرف است و شرابی نیست، دقت کنی می بینی شراب است، ظرف است. [۱] »
از تعداد شاگردان این فیلسوف بزرگ اطلاع کافی در دست نیست، اما می دانیم که بزرگان زیادی از محضر علمی او بهره ها برده اند که می توان به چند نفر اشاره نمود:
و سرانجام این بزرگمرد الهی، در سال ۱۲۵۷ قمری دار فانی را وداع گفت. در تاریخ آن گفته اند: «روح عبدالله همی روحانیون را پیشوا».
دکتر حسین محمدزاده صدیق کتاب «ملا عبدالله زنوزی و زنوزیه» را در شرح زندگی و خدمات علمی و معرفی آثار مکتوب ملا عبدالله زنوزی و پیروان مکتب فلسفی بعد از او به زبان ترکی نگاشته است که این کتاب یکی از کتاب های مهم در شناساندن فلاسفه ی مطرح آذربایجان است.
۱. مصطفوی. سید حسن؛ بررسی حوزه حکمی و حکمای تهران؛ خبرنامه حکمت اسلامی ؛ شماره ۲۵؛ ص ۴۰.