جنید بن محمد بن جنید خزّاز بغدادی معروف به جنید بغدادی، سیدالطایفه و شیخ الطایفه (قبل از ۲۱۵ ـ ۲۹۷ ) از بزرگترین عارفان قرن سوم و شاگرد پنجاه ساله سری سقطی (دایی جنید) است و سر سلسلۀ بسیاری از طرق صوفیه بعد از خود میباشد.
نسب و لقب او در منابع متقدم عموماً به صورت جنید بن محمد بن جنید خزّاز قواریری ضبط شده [۱] اما خواجه عبداللّه انصاری،[۲] لقبِ او را زَجّاجِ خَزّاز آورده است.
گفته شده که چون پدر جنید تاجر شیشه (قَواریر) و خود او تاجرِ ابریشم خام (خَز) بوده است، جنید را قواریری و خَزّاز خواندهاند.[۳]
مقام عرفانی جنید بهحدی است که به «سیدالطایفه» و «شیخالطایفه» شهرت یافته است. ابوالعباس عطا میگوید: امامنا فی هذا العلم ومرجعنا المقتدی به، الجنید. [۴]
تاریخ تولد جنید معلوم نیست ولی بنا بر قرائنی[۵] احتمالاً قبل از ۲۱۵ به دنیا آمده است.
از کودکی، خانواده و نسب جنید اطلاع چندانی در دست نیست. به جز اینکه وی در اصل نهاوندی است. اما محل تولد و رشد او بغداد است.[۶]
و [جُنَید بغدادی] گفت:
«شیخ ما در اصول و فروع و بلا کشیدن، امیر المؤمنین علىّ [مرتضى] است- علیه السّلام- مرتضى را در گزاردن حربها، از او چیزها حکایت کردند که کس طاقت شنیدن آن ندارد، که او امیرى بود که خداوند- تعالى- او را چندان علم و حکمت کرامت کرده بود».
و گفت: «اگر مرتضى یک سخن به کرامت نگفتى، اصحاب طریقت چه کردندى؟». و این سخن آن است که از مرتضى سؤال کردند که: «خداى- عزّ و جلّ- را به چه شناختى؟»، گفت: «بدان که شناسا گردانید مرا به خود، که او خداوندى است که او را شبه نیست و او را در نتوان یافت به هیچ وجهى و او را قیاس نتوان کرد به هیچ خلقى، که او نزدیک است در دورى خویش و دور در نزدیکى خویش، بالاى همه چیزهاست و نتوان گفت که تحت او چیزى هست. و او نیست از چیزى و نیست چون چیزى و نیست در چیزى. سبحان آن خدایى که او چنین است، و چنین نیست هیچ چیز از غیر او»- و اگر شرح این سخن دهد به مجلّدها برآید، فهم من فهم- [۷]
۱. احمد بن عبداللّه ابونعیم، حلیةالاولیاء و طبقاتالاصفیاء، ج۱۰، ص۲۵۵، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷. و خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۱۶۸. و ابن خلّکان، وفیاتالاعیان، ج۱، ص۳۷۳. و عبدالوهاب بن علی سبکی، طبقاتالشافعیهالکبری، ج۲، ص۲۶۰، چاپمحمود محمد طناحیو عبدالفتاحمحمد حلو، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
۲. عبداللّه بن محمد انصاری، طبقات الصوفیه،ص۱۶۱، با تصحیح و حواشیعبدالحیحبیبی، چاپحسینآهی، تهران۱۳۶۲ ش
۳. محمد بن حسین سلمی، طبقاتالصوفیه، ج۱، ص۱۵۵، چاپنورالدینشریبه، حلب۱۴۰۶/۱۹۸۶. و عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۴۳۰، چاپ معروف زریق و علیعبدالحمید بلطه جی، بیروت۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
۴. علی بن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ج۱، ص۲۳۵، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ ش. و عبدالوهاب بن علی سبکی، طبقاتالشافعیهالکبری، ج۲، ص۲۶۰، چاپمحمود محمد طناحیو عبدالفتاحمحمد حلو، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶. و محمد بن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، ج۱، ص۴۱۶، چاپمحمد استعلامی، تهران۱۳۷۸ ش.
۵. علی حسن عبدالقادر، نظرة عامة فی تاریخ الفقه الاسلامی، ص۲ـ۳، قاهره ۱۹۶۵.
۶. عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، ج۱، ص۴۳۰، چاپ معروف زریق و علیعبدالحمید بلطه جی، بیروت۱۴۱۰/ ۱۹۹۰. و عبداللّه بن محمد انصاری، طبقات الصوفیه، ج۱، ص۱۶۱، با تصحیح و حواشیعبدالحیحبیبی، چاپحسینآهی، تهران۱۳۶۲ ش. و ابن جوزی، کتاب صفةالصفوه، ج۲، ص۲۳۵، حیدرآباد دکن۱۳۸۸ـ ۱۳۹۲/ ۱۹۶۸ـ۱۹۷۲
۷. تذکرة الأولیاء، ذکر جنید بغدادى، رحمة اللّه علیه، ص: ۳۶۶