تفاوت عارف با غیر عارف در این است که عارفبه مقام طهارت رسیده و در هیچ زمان و مکان و هیچ حالی از فکر و یاد خدا جدا نمی شود اما غیر عارف مشغول غیر خدا بوده و گرفتار عالم کثرت است.
فرق موحّد و غیرموحّد، فرق عارف و غیرعارف ایناستکه عارف جز خدا نمیپرستد و جز خدا فکر نمیکند و از خدا هیچ وقت و در هیچ زمان و هیچ مکانی تنزّل نمیکند، ولی مردم دیگر دائماً پائین هستند و بالا نمیروند و در همین گرداب و باتلاق عالم کثرت گرفتارند.
عارف هیچگاه از آب زلال عالم قدس و طهارت نزول نمیکند و چنانچه سائر مردم هم آنجا را میدیدند و مشاهده مینمودند آنها هم دست برنمیداشتند، ولی مشیّت خدا اینطور تعلّق گرفته که غیب و شهودی قرار داده و آن عالم را غیب این عالم مقدّر فرموده و دسترسی به آنجا امکان ندارد مگر بهواسطه مجاهده و مراقبه، تا اینکه انسان به طهارت نائل شده، طهارت ذاتیّه پیدا کند.
إنشاءالله خدا به همه ما توفیق دهد که در جمیع آنات و لحظات به یاد او باشیم و همیشه او را ببینیم، همیشه او را بخواهیم و آنی و کمتر از آنی از او تنازل نکنیم.
یک چشمزدن غافل از آن ماه نباشیم
شاید که نگاهی کند آگاه نباشیم
اگر این توجّه به پروردگار و یاد و ذکر خدا تداوم پیدا کرد، قلب سالک زودتر به حیات میرسد و زنده میگردد؛ لذا باید هرچه بیشتر به خدا إقبال داشته و از غیرخدا إعراض نماید و در عین اینکه با غیرخدا حشر و نشر دارد که از اقتضاءات این عالم است دلش را به غیرخدا ندهد.