عزّت در زبان عربی به معنای نفوذ ناپذیری و غلبه کردن است. هرگاه شخصیت فرد، نفوذ ناپذیر باشد از او به نام عزیز و با عزّت تعبیر میشود و در اصطلاع علم اخلاق به برخورد محکم در برابر مطالبات غیر الهی «عزت» گفته میشود.
عزّت در زبان عربی به معنای نفوذ ناپذیری و غلبه کردن است. دژ و ساختمانی که عزیز است یعنی ساختمانی که نفوذ ناپذیر میباشد. هرگاه شخصیت فرد، نفوذ ناپذیر باشد از او به نام عزیز و با عزّت تعبیر میشود.
در زبان عربی عزّت به معنای محکم بودن و تأثیر ناپذیری است و در مقابل ذلّت قرار دارد؛ ذلّت تقریباً معادل با پستی و به معنای اثرپذیری از دیگران میباشد و اینکه شخص رفتارهای خود را به دلخواه دیگران تنظیم کند.
یکی از صفات مؤمن این است که عزت و نفوذناپذیری دارد. یعنی وقتی در مسیر حق قدم برمیدارد، در عین اینکه قلبا خود را از همه پایینتر میبیند و تکبّر ندارد از جهت رفتاری و اعتقادی کسی در او نفوذ نمیکند و اعتقادات و عملش تحت تأثیر دیگران قرار نمیگیرد.
عزت مؤمن به اعتبار شخصیت حقوقیاش از جانب خداوند است که فرمود: [إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً][۴۴]، پس مؤمن نمیتواند از عزت خودش انفاق کند. انسان میتواند از آبروی خود بگذارد اما از عزت هیچوقت نمیتوان گذشت.
یکی از مواردی که مؤمن باید مراقب باشد کسی در او نفوذ نکند و تحت تأثیر کسی قرار نگیرد رفتارهای ظاهری است یعنی مؤمن نباید به گونهای باشد که در رفتارهای ظاهری تحت تاثیر قرار بگیرد و از عمل به وظیفه باز بماند، به طور مثال یک طلبه یا دانشجو باید از لحظه لحظۀ عمرش استفاده کند و نزد خداوند نسبت به عمرش مسئولیت دارد. وی به لحاظ شرعی مجوز ندارد که در ساعت اضافی وقت خود، به گعده با دوستانش بپردازد و یک ساعت با آنها دربارۀ مباحث بیربط صحبت کند یا بیکار باشد.
متأسفانه در اکثر گفتگوهای میهمانیهای ما، سخن از خدا نیست و از زمین و آسمان صحبت میشود، انسان در چنین شرایطی شرعاً نسبت به وقت خود پیش خداوند مسئول است و باید با کمال شهامت عذرخواهی کند و به درس و بحث خود بپردازد و الّا وقتی به خودش میآید که دو سه ساعت از سرمایۀ عمر خود را در تعارفات بیجهت، به بطالت گذارنده است و جز قیمت ارزاق عمومی و نرخ ارز و قیمت ماشین (آن هم از منابع غیر متعبر)، هیچ صحبتی به میان نیامده است. این چنین دورهم نشستن و گزارش دادن هیچ ارزش و اعتباری ندارد. البته اگر گاهی شخص سوالی داشته باشد و ما نیز در آن رابطه اطلاعات موثقی داریم که برای رفع شبهۀ او مفید است، ارزش بیان کردن دارد.
لذا در چنین مجالسی مؤمن باید محکم و نفوذ ناپذیر باشد تا بتواند از نظر رفتاری زندگی خود را مدیریت کند و نگذارد کسی به آسانی وقت او را هدر دهد. اگر قرار باشد انسان در برابر هرکسی خم و راست شود و متواضعانه برخورد کند، طرف مقابل، او را ساعتها در مسیرهایی که میخواهد حرکت میدهد.
قطعاً چنین مواردی جای محکم ایستادن است و چنین رفتاری تکبر نیست. یعنی در عین اینکه انسان خود را از دیگران برتر و بالاتر نمیداند، باید در فضای اجتماع طوری با دیگران تعامل کند، که دیگران نتوانند از او استفادۀ سوء کنند.
حتی اگر گاهی پدر و مادر و همسر انسان، از وی توقّعاتی داشتند که رضای خدا در آن نیست، مانند اینکه در فلان مجلس شرکت کند یا به فلان مسافرت غیرضروری برود، باید محکم برخورد کند.
بنابراین انسان باید در مبحث تواضع، وظیفۀ شرعی خود را تشخیص دهد و در مواضعی که خداوند فرموده، محکم و غیرقابل نفوذ باشد.
به طور مثال اگر ما لباس یک شخص فقیر را بشوییم، شاید در ما اثر نگذارد و از عزت ما چیزی کم نشود، ولی اگر این شخص، همسایه ما باشد از فردا توقع دارد که دائماً بیاید و ساعتها وقت ما را به سخنان بیهوده هدر بدهد. بنابراین اگر انسان در چنین شرایطی کمی جدی برخورد کند، این تکبر نیست. اتفاقاً در سیرۀ اهلبیت علیهمالسّلام نیز این مطلب آمده است. شخصی بنام عنوان بصری محضر امام صادق علیهالسّلام میرسد و بعد از اینکه حضرت به وی مطالبی بیان میکنند، میفرمایند: «قُمْ عَنِّى یا أَبَا عَبْدِ اللهِ! فَقَدْ نَصَحْتُ لَک؛ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَىَّ وِرْدِى؛ فَإنِّى امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِى» ای پدر بنده خدا (أبا عبد الله) دیگر از نزد من برخیز! چرا که تحقیقاً برای تو خیر خواهی کردم؛ و ذِکر و وِرد مرا بر من فاسد مکن، زیرا من مردی هستم که روی گذشت عمر و ساعات زندگی حساب دارم، و از بیهوده تلف شدن آن نگرانم.
مؤمن باید شهامت داشته باشد و در موارد این چنین با کمال احترام، بگوید: ببخشید الان کار دارم و نمیتوانم خیلی وقت بگذارم. این تکبر نیست حتی اگر مردم بگویند فلانی چقدر متکبر است. این عزت است.
اگر انسان از همان روز اوّل در برابر مطالبات غیر الهی نایستد، هر روز به بهانههای مختلف مجبور میشود از مطالبات الهی ایثار کند و ناچار میشود دائماً از خودش بگذرد و دیگران را حق بداند. بنابراین باید تلاش کرد تا از همان ابتدا در برابر مطالبات غیر الهی محکم برخورد کرد که در اصطلاح علم اخلاق به این رفتار «عزت» گفته میشود.
به همین منوال در مسائل اعتقادی نباید اجازه داد که شخص دیگری که نسبت به ما برتری اجتماعی دارد، در اعتقادات ما نفوذ کند. شریعت مقدس اسلام راه هر نوع عزت پیدا کردن کفار و اهل باطل و نفاق در مقابل مسلمانان را بسته است. در احکام شرعی در باب «جزیه» آمده است که کافر در مملکت اسلامی حق ندارد دیوار خانۀ خود را از دیوار خانۀ فرد مسلمان بالاتر بسازد. زیرا وقتی کافر دیوار خانهاش بالاتر رفت، منزلت اجتماعی پیدا کرده و فکر و حرفش در جامعه نفوذ میکند سپس در یک بازۀ زمانی طولانی وقتی نسل عوض میشود، کفار در مملکت اسلامی نفوذ کرده عقائد مسلمین را تغییر میدهند. این اتفاق را میتوان در ایران از زمان مشروطه تا به حال پیگیری کرد که موجب شده وضعیت کشور به گونهای شود که دین و ایمان مردم در حد خطر قرار گیرد، مسلمانان اعتقاداتشان ضعیف شود و هزاران اتفاق دیگر در سبک زندگیشان ایجاد شود.
مؤمن باید در تمام موارد حتی روابط بینالمللی حد و مرز خود را مشخص کند، شما وقتی نماینده حکومت اسلامی میشوید و در روابط دیپلماتیک در یک فضای بین المللی در مقابل یک نماینده حکومت کفر و جنایتکار قرار بگیرید یک لبخند هم بخواهید بزنید که عزت حکومت اسلامی شکسته شود جایز نیست. خیلی ظرافت دارد در قلبم باید بگویم: خدایا من عبد هستم هیچ ندارم، آن فاسق کافر هم که اینجا ایستاده هیچ ندارد! خدایا ممکن است ایمان من از دست برود اما تو، به آن کافر عنایت کنی و عاقبت به خیر از دنیا برود لذا نمیشود در قلبم خودم را از او بالاتر ببینم. اما الان یک امانتی دست من است که من علمدار و نمایندۀ حکومت اسلام هستم و او علمدار و نمایندۀ حکومت کفر است. من در مقابل او زانو نمیزنم و سر خم نمیکنم در مقابل او حاضر نیستم طوری بخندم و شوخی کنم که شأن، منزلت و مکتب او از مکتب من بالاتر برود. لذا انسان جابجا در رفتارهای اجتماعی باید بنشیند حساب و کتاب کند کجاها اگر در عمل سرش را پایین بیاورد مورد رضای خداست و کجاها اگر سرش را بالا بیاورد مورد رضای خدای متعال است.
نکتهای که در باب تواضع مهم بوده و باید مدّنظر باشد این است که تواضع یک صفت قلبی است یعنی انسان در درون، خودش را از کسی بالاتر نبیند. اما ما در رفتار و عمل چکار کنیم؟ یک انسان مؤمن در رفتارش باید چگونه باشد؟ آیا تواضع به این است که من همیشه بروم پایین مجلس بنشینم؟ تواضع به این است که من جلوی همه خم و راست شوم؟ و…
جواب این است که در عمل و رفتار باید ما در هر موردی نگاه کنیم رضای خداوند متعال در چیست؟ گاهی رضایت خداوند متعال در اخم کردن است، گاهی در جدّی برخورد کردن است، گاهی در جواب رد دادن است، گاهی هم خم شدن و تواضع رفتاریست. تواضع قلبی باید همیشه باشد اما در رفتار، انسان باید مورد به مورد دنبال رضای خدا باشد.
یکی از اصول مهمی که در اسلام وجود دارد و ملاک و معیار رفتار انسان را مشخص میکند «عزت» است و انسان مؤمن باید همیشه در کنار تواضع قلبی از رفتارهای عزیزانه برخوردار باشد.