آیا نگاه عرفانی به انسان و جهان، اندیشه سیاسی و اجتماعی خاصّی به دنبال میآورد یا تأثیری در حوزه سیاسی نمیتواند داشت؟ فعالیت یا انزوای عارفان در عرصه سیاست آیا به عرفان آنان مربوط است یا ناشی از شخصیت فردی و شاکله دیگر ابعاد معرفتی آنان میباشد؟ و اساسا تأثیر دیدگاه عرفانی در اندیشه سیاسی از بعد اثباتی یا سلبی چگونه است؟ عرفان، چه نگرش سیاسی و اجتماعی را حمایت کرده و چه مواضعی را نفی میکند؟