آيا درست است كه شخصي براي ديگري كه بيماري مزمن و ديرينهاي دارد، دعا كند و با توسّل به امامان معصوم(عليهمالسلام) شفاي او را بخواهد؟ يا اينكه از خدا سختي زندگي را طلب كند تا برخي مشكلات را فرا روي او قرار دهد و در نهايت در آخرت، اجر و پاداش بيشتري دريافت كند؟
منبع: نسيم انديشه دفتر اول - صفحه ۱۵۳ تا ۱۵۴
هنگامي كه خداوند قلب بيمار شخصي يا يكي از دوستان او را با نيايش جذب نمود و دل با بال كشش غيبي، ميل دعا يافت، معلوم ميشود كه شفا رقم خورده است. حضرت ايوب(عليهالسلام) وقتي با جديّت عرض كرد:
(اَنّي مسّني الضّرّ و أنت أرحم الراحمين)[۱] ، معلوم شد كه خواسته او، مسبوق خواسته خداي سبحان بوده است، زيرا رجال الهي چونان ملائكه، بدون اذن سابق، قول يا فعلي ندارند:
(لايسبقونه بالقول).[۲]
اگر صاحبدلي پيام الهي را براي درخواست علاج بيماري كهن و مرض عتيق، در نهانخانه دل دريافت نمود، نبايد دريغ كند. البته بيماري كه در منزل صبر به سر ميبرد، بيدرنگ آن را تحمّل ميكند و مريضي كه در مرحله رضا قرار دارد، از آن خشنود ميشود و مبتلايي كه از حضور خويش فارغ، و از درد خود غافل است و در منزلت رفيع تفويض سير مينمايد، از خود طرحي ندارد، بلكه ميپسندد آنچه جانان پسندد.
چون دعاي پدر براي فرزند، طبق حديث نبوي(صلي الله عليه و آله و سلم)، همسان دعاي پيامبر براي امّت خود است:
«دعاء الوالد لولده كدعاء النبي لاُمّتهِ» [۳]،
و كهنسالاني كه از عهد ديرين به تعليم كتاب و حكمت اشتغال داشتند، به مثابه پدران علمي بلا واسطه يا مع الواسطه هستند، اميد است دعاي ما بدرقه سیر و سلوک علمي و عملي همه تقي السيره و نقي السريرهها باشد.
چنانكه ميدانيد، عمر سرمايه است، نه درآمد؛ از هزينه نمودن سرمايه جز در تحصيل دلمايه پرهيز شود:
به وقت صبح شود همچو روز معلومت
كه با كه باختهاي عشق در شب ديجور
بر اساس اصل استوار (قُل اللّه ثمّ ذرهم في خوضهم يلعبون) [۴] ، در عين اشتغال به علم الدّراسة، از جاذبه علم الوراثة غفلت نشود؛ البته با فيض ربوبي و فوز قدسي:
در تو كجا رسد كسي، تا نرود به پاي تو مرغ تو كي شود ولي، تا نَپَرد به بال تو
[۱] ـ
[۲] ـ